‍‍‍‍دوشنبه ۳۱ تير ۱۳۸۷ - ۲۱ ژوئيه ۲۰۰۸

۳۰ تیر، سالروز تولد دکتر علی راسخ افشار

به احترام یک پیشکسوت

 

 حمید صدر

علی راسخ یکی از نمودارهای شاخص آن انسانهای شریفی است که طی این پنجاه و چند سال، از بدو تاسیس چبهه ملی ایران تاکنون چه در داخل و چه در خارج از کشور علیرغم همه ی جزر و مدهائی که این جنبش پشت سر گذاشته است، همواره به آن وفادار مانده اند. وی از زمزه کسانی است که طی این سالها هیچگاه عکس مصدق را از روی طاقچه اطاق نشیمن خود، از داخل قفسه کتابها، از درون کیف بغلی - و یا در زمانهائی که  داشتن آن مایه دردسر بوده - از محلی که جا سازی شده بوده - دور نکرده اند.

بدین ترتیب قدردانی از علی راسخ در آستانه هشتاد سالگی به نوعی قدردانی از پایداری همه ی  آن انسانهای شریف و وطن پرستی  است که بدون ادعای انقلابیگری و قهرمان نمائی های رایج هیچگاه از ارادتشان نسبت به پیر احمد آباد کاسته نشده است. ایستادگی، ابرام  و پایداری بر سر آرمان در کشور ما و بخصوص  در میان روشنفکرانمان پدیده ای نادر است. یکرنگی در سیاست را بسیاری یکدندگی ارزیابی کرده آنرا حتی با تحجر همسنگ می شمارند. پیگیری  علی راسخ را بر سر درست بودن راه مصدق باید الگو گرفت و به روشنفکران دمدمی مزاج خاطر نشان ساخت که علت فقدان محبوبیت و مقبولیت آنان در میان مردم یکی هم این بوده که هر روز آهنگ دیگری را ساز کرده اند. علی راسخ از زمره معدود مبارزانی است که در نهایت فروتنی همواره نقش ریگ کف جوی را در تلاطمات سیل آسای فرصت طلبی های رایج پذیرا شده اند و گرفتاریهای آنرا نیز با جان و دل پذیرفته اند. وی همانند بسیاری از فعالین جنبش جبهه ملی که بسیاری از آنها دیگر در میان ما نیستند، خیلی بی سرو صدا زندگی و عمر خود را وقف مبارزه در این راه نموده است و بدون اینکه هیچگاه لب به شکایت باز کند بطور دائم در فکر تجدید حیات و نوسازی این جریان بوده است.

اینکه خانواده جبهه ملی به قدردانی از پیشکسوتان خود بپردازد و این کار را از علی راسخ شروع کرده بدعتی است معقول. چرا که اختیار کردن سکوت و ترویج شکسته نفسی در این بازار پر از هو و جنجال نشست ها، همایش ها و نمایش ها به مثابه وا گذاشتن میدان به  کسانی است که هفت خطی و هزار رنگی و پشت هم اندازی را به پیشه و ناندانی خود تبدیل کرده اند. درد دیگر ما ضعیف شدن  حافظه جامعه  و دچار شدن اکثریت به بلای فراموشی است.  زمانیکه استبداد حاکم کوشش می کند برای کسب مشروعیت خود تاریخ را تحریف نماید، شناختن  قدر کسانی که بامبارزات خود بخشی از این تاریخ را می سازند، به مثابه زنده نگه داشتن آن است. و چقدر پسندیده است که این قدردانی و بزرگداشت به بعد از وفات شخص مبارز موکول نشود. احترام پیشکسوت را باید در زمان حیات نگه داشت و نه فقط پس از وفات.

این کار در درون جبهه ملی کم و بیش سابقه داشته و بصورت قانونی نوشته نشده از جانب اعضا و هواداران  رعایت شده است. آنچه که انجام نگرفته عمومیت بخشیدن به این احترام است. نگهداشتن  احترام پیشکسوت بخصوص در جامعه ی انقلاب زده ای که دچار «هرکی هرکی» شده و هیچکس بر سر جای خود نیست، امری است بسیار لازم و ضروری. برای مبارزین امروزی دمکراسی که غالبا از آن درکی یک بعدی و ساده دارند موضوع پیش کسوت به راحتی قابل هضم نیست.  آنها نمی دانند که این امر نه فقط در جامعه ما بلکه در دمکراسی های پیشرفته جهان نیز رفتاری است مرسوم.  احترام گذاشتن به کسی که قبل از ما آغازگر مبارزه بوده، حفظ منزلت کسی که در تحمل سختیها، مرارتها  و مصائب سالهای بیشتری از عمر خود را صرف کرده است و هیچگاه نیز میدان را خالی نکرده و بالاخره، حفظ مقام و موقعیت کسی که تحت تاثیر جو قرار نگرفته، هر روز به رنگی دیگر در نیامده است باید همیشه ملحوظ باشد. چون اگر چنین نباشد، هیچ جنبشی در برابر مصائب و خطرات دوام نمی آورد و قادر نمیشود تداوم خود را حفظ کند. و مهمتر از آن اینکه اگر چنین رسمی در جبهه ملی به سلوک تبدیل نمی شد ما هیچگاه قادر به تفکیک بین کسانی که همواره در سنگر مانده اند با کسانی که بارها و بارها راه خود را از راه مصدق جدا کرده اند، نبودیم. کسانیکه  در مورد درستی این راه دچار شک شده اند، بارها از این قطار پیاده شده و دنبال کار و امورات  خود رفته اند و غیره، نیز مقام و جائی دارند ولی باید بدانیم که تفاوت ره از کجاست به کجا.

اگر در نهضت ملی چنین رسمی معمول نبود که قبولی در امتحان مبارزه با نمره ای خوب تنها از طریق سالیان متمادی فعالیت متمادی برای دمکراسی، استقلال و حفظ یکپارچگی کشور در دفاع از منافع ملی ممکن میگردد، بعید نبود که ما نیز اکنون به سرنوشت بسیاری از گروههائی دچار می بودیم که گرفتار بحران شناسنامه و هویت سیاسی و سازمانی هستند. رعایت احترام پیشکسوت در جبهه ملی باعث شده که معیارها ثابت بماند و از این طریق روابط درونی دچار گسستگی نشود. البته این احترام به پیشکسوت هیچگاه مانع از آن نبوده که به وی انتقادی نشود. در هیچ مجموعه ای انتقاد به رهبران و پیشکسوتان و ابراز مخالفت با اعمال و رفتار آنها به شدتی که در جبهه ملی مشاهده می شود، سابقه نداشته است. معذالک می بینیم که انتقاد کنندگان هیچگاه نیز به این تله نیافتاده اند که مبارزات پیشکسوت را تحت الشعاع انتقاد خود قرار دهند و آنرا منکر شوند. چنین رفتاری را میتوانیم در دوره های مختلف در انتقاد و تمجید از فداکاریهای دکتر حسین فاطمی، دکتر بختیار، دکتر برومند و پروانه و داریوش فروهر که هریک به نوعی جان خود را بر سر این راه گذاشتند،  مشاهده کنیم. حتی گاهی اختلاف نظر در مورد شیوه عمل کار را به جاهای باریک کشانده  ولی همانطور که مشاهده می شود هیچگاه اساس اتحاد طبیعی افراد در درون این جنبش را متزلزل نکرده است. این جنبش همچنان این توان را در خود دارد که در مواقع خطیر متحد شود و به یمن وجود عناصری مانند علی راسخ در صحنه سیاست ایران حضور چشمگیر خود را نشان دهد. بی جهت نیست که جبهه ملی توانسته است با وجود همه دشمنی ها و کار شکنی ها بارها و بارها خود را باز سازی کند و با نیروئی تازه به میدان بیاید. ممکن است کسانیکه موفقیت را در میدان سیاست تنها در تسخیر قدرت و حفظ آن به هر قیمت میدانند، بما پوزخند بزنند و بگویند ما قدرت را گرفته ایم ولی نتوانسته ایم آنرا حفظ کنیم. ولی آنها  از درک این موضوع عاجزند که جبهه ملی تنها نیروئی بوده است که قادر بوده در بحرانهای خطیر پنجاه سال اخیر دوبار دولت را در اختیار بگیرد و هر دوبار نیز تا آنجا که از پشتیبانی مردم برخوردار بوده سرفراز از این امتحان بیرون بیاید.

سی ام تیر امسال که مصادف یا هشتادمین سالروز تولد علی راسخ است ما را بر این میدارد که این روز را به دو علت مهم تلقی کنیم. یکی بخاطر قدردانی نسبت به تداوم و یکرنگی که علی راسخ طی زندگی طولانی مبارزاتی خود بخرج داده است و دیگری یاد آوری قیام یکپارچه و خود جوش مردم در چنین روزی برای  دفاع از دولت مصدق. تاکید بر این موضوع لازم است چون از اینجا و آنجا صدا هائی به گوش میرسد که بر آنند با عوض کردن جای علت و معلول در حوادثی که شاهدان آن هنوز زنده اند، تاریخ را تحریف نمایند. آن چند خام ذهنی که اخیرا پیدا شده اند و قصد دارند با سر دادن ناله افسوس برای قوام السلطنه، شاه و حتی  استعمار انگلیس با سرهم بندی کردن اگر ها و مگرهای خود تاریخ را قلب نمایند،  در درک اهمیت  چنین روزهائی  برای شکل گرفتن اعتماد به نفس، خود آگاهی  و اراده در میان مردم برای مقابله با استبداد و ارتجاع و قدرتهای بیگانه ناتوانند.

یکی با سلسه مقالاتی شکست مصدق را آسیب شناسی می کند تا برای دخالت مستقیم شاه در کودتای ۲۸ مرداد توجیه بتراشد، دیگری سعی مینماید قرآنی را که دکتر مصدق برای قسم دادن نمایندگان مجلس به حفظ و رعایت منافع ملی از جیب خود در آورده بر تمایل و موافقت وی به دخالت دین در سیاست تعبیر نماید و سومی که از همه تعجب انگیز تر است تلاش دارد با گفتن اینکه کودتای رضا خان میرپنج بدون پشتیبانی انگلسنان صورت گرفته است برای هردو آنها کسب آبرو کند و همه نیز دریک چیز متفق القولند: ممانعت و جلوگیری از گسترش جنبش جبهه ملی بخصوص در میان جوانان. آیا واقعا بر این پندارند که می توانند از این طریق جنبشی را که از انقلاب مشروطه تا کنون همواره با تمام نیرو برای استقرار حاکمیت ملی مبارزه کرده، از مرز و بوم این کشور و منافع ملی آن  دفاع کرده به این سادگی در انظار مردم بی اعتبار سازند؟

باید به این عناصر از نظر سیاسی بی خانمان گوشزد نمود آن موش کوری که می گوید: «اگر سستی و نا پایداری را ویژگی ذاتی جبهه ملی و راز گشوده طلسم شکست و ناکامی ملیون بدانیم در یک مورد جز این است. جبهه ملی در قلمرو خلع سلاح نیروهای عرفی، بی گمان پیشآهنگ خستگی ناپذیر استقامت و نماد پایداری و مقاومت به شمار خواهد آمد» چاره ای ندارد جز اینکه واقعیت را بپذیرد. آیا مبارزات راسخ برای مثال سستی و ناپایداری را نشان میدهد؟ اگر این گوینده هنگام بیان این ترهات از لبخند محجوبانه دکتر بختیار و فروهر ها که در این راه بخاطر ایستادگی بر سر آرمان سر بباد داده اند، شرم نمی کند باید لااقل از رو به رو شدن با کسانیکه مثل راسخ عمرشان را بر سر این پایداری گذاشته اند شرم کند.

و اما هدیه ای خدمت علی راسخ به مناسبت سالروز تولد وی:

 پیشنهاد من این است که دوستان باید آن چند عکسی را که از تظاهرات ۱۸ تیر در اختیار داریم، بخصوص در آنجا که دانشجویان عکس مصدق را بالا برده اند، برای وی بزرگ کنیم. برای کسی که تداوم این جنبش و انتقال آن به نسلهای بعدی را آرزو داشته هیچ هدیه ای جای این تائیدیه را نمیگیرد. در این میان نامه ای نیز هست که در روز سه‌شنبه، ۱۲ تیر ۱۳۸۶، از زندان اوین به بیرون انتشار یافته است. تکذیب نامه ی احمد باطبی که برای روزنامه دولتی ایران فرستاده شده،  جملاتی دارد که میتواند برای علی راسخ امید بخش باشد. وی می نویسد:

«با تاكيد بر مواضع ام اعلام ميدارم كه به عنوان يك نيروي ملي و با اعتقاد به اصول دمكراسي و حقوق بشر و آرمانها و خط مشي ( مصدق كبير) هميشه تلاش بر حفظ و حراست منافع ملي، استقلال و پاسداري از فرهنگ و تاریخ كشور عزيزمان داشته ام و تا به امروز نیز ذره اي از اين اعتقادات عدول نكرده ام. حفظ منافع ملت و تماميت ارضي هميشه براي من اولويت اول زندگي تلقي شده است. در طول سالها فعاليت سياسي اجتماعی ام هيچ هدفي به غير از سربلندي كشور و سعادت ملت در ذهن نداشتم»

با بهترین آرزوها برای علی راسخ

حمید صدر

عضو شورای نهضت مقاومت ملی ایران وعضو جبهه ملی ایران در خارج از کشور

سی ام تیر۱۳۸۶

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـ این مطلب در اجلاس بزرگداشت هشتادمین سالروز تولد دکتر علی راسخ افشار خوانده شد

 

http://davarpanahp.blogfa.com/post-201.aspx