رادمردان وطن
بیاد دکتر محمد مصدق
که تصویر
او در مقابلم آویزان ،
و نیمه نگاهی دارم بر آن به تداوم.
ـ عبور صدای
نسیم
از حاشیه خلوت
خیابانِ چشم انتظاران ،
زیباست .
ـ آنگاه که عشق
را ،
بدون حضور بی
دعوت ناظران ،
در
آغوش داشته باشی ،
زندگی
را « معناست »
ـ از آخرین
تنفس برف زمستانی
تا
نهایت غریبی بهار
فاصله ای نیست
.
ـ تنها عبور
نگاهی ، توان آنرا دارد
که
تصور ترا ،
با
حقیقت همسایه گرداند .
ـ ازبلندای
دیوارِ پر هیبت البرز
تاعمق
خاموشِ فراموشی ،
تنها کاغذ های
خبر فرش شده اند
و چوبدستی
فراشان فراموشخانه بی عشق
،
تنها
بر گرده زخم خوردگان فرود دارد
.
ـ بر پیشانی
اندیشه های رهائی
درلحظه های
امید بیداران
هزار
ضربه شلیک می دارند .
آنگاه
مرده گان را در
صندوق جا ،
و زنده
گان را حمالِ تابوت ها می کنند
،
تا کلمه آزادی
رابخوابی آرام فرو رانند
.
ـ همیشه چنین
بوده
و چنین
نیز بماند ،
که
رودخانه را با
زباله و خاکروبه پٌر می کنند
،
تا آب
رااز حرکت بازدارند .
که
باد را به پشت
دیوار هدایت می کنند ،
تا صدا
سرگردان خود گردد .
که
تاریخ را
حالیان می نویسند ،
تا
آیندگان
آنرا وارونه بخوانند .
ـ فردا از
امروز آغاز می شود ،
با رنگ
روشن مهتاب دیروز
که هم چونانش در خود دارد .
ـ با
و یا
بدون
حضور فراشان فراموشخانه ی
بی
وطنی ،
سپیده
به لاله های سرخ لبخند می زند
.
* * *
*
تصویر رادمردان
تاریخ
در سقف
خانه نقش دارد
و گزمه های
جامه فروخته ،
بیهوده
دیوار ها را
چند بار رنگ میزنند .
۲۰۰۸/۶/۱۹
هاین اشتاد آلمان
رضا بایگان
reza@baygan .net