منیر طه
از قلم و رقم افتادنِ
کراوات قرمزِ باراک اباما
نه در
مسجد گذارندم که رند است
نه در
میخانه ، کاین خمّار ، خام است
در دنیایی که خواب های آشفتۀ ابلهانش را
احمقانش تعبیر می کنند ، و تعبیر احمقانش را ابلهانش تفسیر ، در دنیایی که آب ها و
باد هایش نعره می زنند ، در دنیایی که زمینش سرخ و آسمانش سرخ روست ، در این دنیای بی سر و پایِ درمانده حال ، در این
دنیای پر سر و صدای نگون احوال ، آبرو را آب برده ، بی آبرو را گنداب . در این گیر
و دار و در این پست و بلندی های نا هموار
که طایفۀ دزدان دریایی بر سر دکل نشسته و اراذل و اوباش محلت در او پیوسته اند ، دُورِ
مقدماتی و اول انتخابات امریکا پایان یافته است ولی حکایت درگیری های باراک اباما
همچنان جاری و باقی است . حکایت درازی که مکرر در مکرر با معرکه افکنانِ کلیسایی و
معرکه پسندانِ ترسایی تکرار می شود . و نمونۀ بارزش کاریکاتور مجلۀ نیویورکر است دوشنبه
چهاردهم جولای که باراک اباما را در کسوت مسلمانان و میشل اباما را در هیبت
تروریست ها ، پرچم امریکا را در آتش و تصویر بن لادن را بر دیوار نشان می دهد و در
این مجموعه می خواهد بگوید اباما مسلمان است و چون مسلمان است پس تروریست است و
چون تروریست است پس پرچم امریکا را به آتش می کشد در نتیجه چون مسلمان است و
تروریست است و پرچم امریکا را هم آتش می زند ، پس از طرفداران و شورشیان بن لادن
است . این سوی منفی کاریکاتور است و سوی مثبتش رکود ذهنی و انحطاط فکری جامعۀ خود
را منعکس می کند که هنوز با اینهمه دبدبه و کبکبه نتوانسته است سیاه و سفید را درکنار
هم بنشاند و حقوق همانندی را برای هر دُوان از هر نژاد و دین و مذهب بپذیرد . که
در ذهن کوتاه و زبان دراز این جماعت ، مسلمان آدم نیست و آن آدم است که از خدای
ساخته و پرداختۀ دِماغ علیل و بیمارِ خود به کشتن و سوختن و درهم آشفتن دنیا فرمان
می گیرد و انبوه مردگان ، سوختگان و از
نفس افتادگان را حضورش گزارش می کند که گویا به علت جفتک اندازی بی بند و بار و
پای در گل ماندن این بندۀ درماندۀ خوار ، فرمان آتش بس از آن بالا به این پایین
نمی تواند فرود آید . این است که امروز هم با همان حقه و ترفند پنجاه شصت ملیون (
شمارۀ دقیقش یادم نیست) رای دهندۀ ساده لوحش را می فریبد که هنوز از کشته پشته
باید ساخت و هنوز شمشیر گردن کشی باید برافراخت .
اینکه ساده لوحانِ ملیونیِ دیروز امروز هم بعداز
اینهمه گرفتاری با همان افول ذهنی و با همان نقصان سلول های مغزی همان رقم را
خواهند ساخت یا نه و جرج بوش دیگری را تحویل دنیا خواهند داد یا نه این را رای
دهندگان مک کین مشخص خواهند کرد .
مدیر نیویورکر در پرسش و پاسخ CNN ، این کاریکاتور
موهن و زشت را در لفافۀ طنز می پیچد و می گوید این satire است و مجموعی ست از آنچه که تا به
حال در بارۀ اباما مطرح بوده است .
از خیر و برکت طنز به معنای هجوش که بگذریم
راست می گوید همۀ اینها مستقیم و غیر مستقیم برای در هم شکستن توان مبارزۀ
انتخاباتی اباما از سوی رقبا و رسانه ها و مردم نا آگاه به کرات مطرح شده و زمینه
ساز این هجو اهانت بارگشته که چندان لزومی هم به تصویرگری نداشته است . بعید نیست
دو روز دیگر این مدعیان آزادی و آبادی اباما را با توبرۀ سیاهی که به سرکشیده ، در
حالِ گردن زدنِ گروگانی به نمایش بگذارند.
حضور باراک اباما به عنوان نامزد ریاست جمهوری
امریکا سبب شده است جمعیت سیاه پوست امریکا با حرمت و توان و نیروی تازه ای مطرح
شود و ترشرویی و مزخرف گویی برخی را برانگیزد و در عین حال تصویرگرِ نژاد پرستی و
دین ستیزی این قارۀ مدعی برتری و بالاتری در دنیا باشد .
حال این سیستم تبعیض و نابرابری که همانندی شهروندانش
در سرزمین و خانۀ خودشان بر دوشش سنگینی می کند چگونه ممکن است باری از دوش خستۀ
غیر خود بر دارد . آنچنان سر در گریبان خودپرستی و پای در رکاب درازدستی دارد که با
چندین و چندان چراغ و مشعل خروش دریا و خشم ساحل را نمی بیند و درک نمی کند که
دوران موالی گری از زمان کودتای ننگین و شرم آور 28 مرداد سپری گشته و غلامان حلقه
به گوشش به درک واصل شده اند و نمی فهمد که جهان سوم همان دریای خروشان و همان
ساحل خشمناک است که ظلم و ستم خودی را به جسم و جان هموار می کند ولی فضولی و دخالت
سود جویانۀ بیگانه را نمی پذیرد .
بعداز آتش بازیِ دنیا سوزِ جرج بوش امید بر این است باراک اباما که توفیق
بیشتری برای انتخاب شدن دارد آرامش نسبی برای دنیا و مردم امریکا فراهم آورد و این
هر دو را از گندابی که لاشخورانِ معاصرش ببار آورده اند به نیروی جوانی و حرمت و
پاسداشت انسانی رهایی بخشد .
پایان سخن این است علاوه بر آنچه که هفته نامۀ
نیویورکر ارائه داده نشان روی کت اباما ، کراوات آبیش هم رنگ کت شلوار هیلاری کلینتون
به وقت پشتیبانی کلینتون از او ، طرز لباس پوشیدن میشل اباما ، گفتگوی تلویزیونی
فرزندانش روز ها و ساعت ها مطرح و مورد حرف و سخن بوده و واژه های جوان نا آگاه ،
نادان ، بی تجربه و .............. را نیز در میان گرفته است . ولی آنچه که از
قلم و رقم افتاده کراوات قرمز آقای اباما است که می تواند دلیل کمونیست
بودنش هم باشد!!
ونکوور
، 14 جولای 2008