سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۷ - ۲۰ مه ۲۰۰۸

مسعود لقمان

 

زوال اندیشه یِ زوال نویسِ روزگارِ ما

 

تحشیه ای بر گفت و گوی دکتر سیدجواد طباطبایی با شهروند امروز

 

در تاریخ روشنفکری ایران، رابطه ی نهادِ قدرت با روشنفکران رابطه ی جاذبه و دافعه بوده است. در برهه هائی قدرت برآن بوده که روشنفکران را جذب نهادهای وابسته به خویش کند و از اندیشه ی آنان برای پیشرفت آفاق مادی و معنوی خود مدد گیرد و شاهد بوده ایم که در صورت عدم تحقق این امر، نهاد قدرت با بدترین شیوه اقدام به انزوا کشاندن روشنفکران کرده است. البته این کنش قدرتمداران برای جذب روشنفکران همواره بطور مستقیم نبوده و گاه به طور غیرمستقیم مثلاً با دادن تریبون در دانشگاه ها و رسانه های وابسته به نهاد قدرت، پروانه ی برگزاری کلاس و راه اندازی «موسسه مطالعاتی اندیشه سیاسی – اقتصادی» و ... همراه بوده و بدینسان روشنفکران را در مسیر دلخواه خود هدایت کرده و در نهایت کار را به جائی می رساند که از او به جای اندیشه ورزِ در خدمتِ جامعه، متفکری در راستای منویاتش می سازد.

دکتر سیدجواد طباطبایی یکی از اندیشمندان برجسته ای است که پرتوهائی به تاریخ تحولات اندیشه ی سیاسی در ایران تابانده و دستاوردهای او در این راه غیرقابل انکار است. بدین رو نگاه و نظر او برای اهل تحقیق و تتبع در مسیر اندیشه ورزی معاصر اهمیت قابل توجهی دارد.

چندی است که سیدجواد از یکسو نوکِ تیز نقدهایش را متوجه دگراندیشان دینی کرده و از سوئی دیگر خود بر اریکه ی آنان تکیه زده و با بیان اینکه « ... تنها كسانی كه معنای جدید مشروطه را متوجه شده اند علما بوده اند. روشنفكران ما مطلع به مقدمات این بحث ها هم نبوده اند. اطلاعات ملكم خان از اندیشه سیاسی جدید در حد درس های دبیرستانی بود. در مقابل او علمایی چون آخوند خراسانی، نائینی و محلاتی تمام مقدمات فكری و اصول بحث های سیاسی را می دانستند و اگر كار اساسی انجام شده باشد آنها انجام داده اند.» (1) دل در گرو «تبدیل قانون شرع به قانون جدید» بسته و با توجه به مرزبندی ای که میان خود با سنّت گرایان و نوگرایان قائل شده، آگاهانه یا ناآگاهانه به ورطه ی اردوگاهِ دگراندیشان دینی سقوط کرده است.

به باور من این مسئله هنگامی ابعاد فاجعه آمیزتری به خود می گیرد که زوال نویس روزگارِ ما بدون توجه به تجربه ی سه دهه ی اخیر میهنمان برآن است تا با الگوبرداری از تاریخ غرب و تعمیم آن به تاریخ ایران از قبای نخ نمای «قانون شرع» به بهانه ی قابلیت «تبدیل» آن به «قانون جدید» جامه ای برای مدرنیته ی ایران بدوزد.

هفته نامه شهروند امروز در یکی از شماره های اخیر خود (2) گفت و گوئی کتبی با دکتر طباطبایی داشته که ایشان بسان سایر مصاحبه ها و مقدمه های جنجالی کتاب هایش بیش از همه به نقد دگراندیشان دینی و روشنفکران پرداخته است. امٌا آنچه بیش از همه در این گفت و گو شایان توجه بود، سخن های سیدجواد درباره ی کتاب «مشروطه ایرانی» و نویسنده ی دانشمند آن دکتر ماشاالله آجودانی است.

ایشان که چندین سالِ پیش «مشروطه ی ایرانی» را «پژوهش بسیار پراهمیتی»  که «دریچه نویی به گستره اندیشه تجدّد خواهی ایرانیان باز کرده و پرتوی بر برخی از زوایای ناشناخته آن افکنده» نامیده بود و آن را «نخستین نوشته ارجمندی» می دانست «که پس از سال ها در باره اندیشه سیاسی جنبش مشروطه خواهی انتشار می یابد.» و دارای «رویکرد روش شناختی» متمایزی است و «از بسیاری از لغزش های تاریخ نویسان جنبش مشروطه خواهی به دور مانده»  و «با تکیه بر کاربرد روش تحلیل تاریخی خود، اشارات پر اهمیتی در نقد نوشته های تاریخ نگاران اندیشه مشروطه خواهی آورده» و همچنین «نقادی نویسنده مشروطه ایرانی از نوشته های تاریخ نگاران معاصر، با اینکه به دور از هرگونه مصلحت اندیشی و عافیت جویی است، در نهایت صلابت و استقامت نیز هست و آجودانی هرگز از ساحت عفت کلام و متانت دور نمی افتد.» (3) با چرخش 180 درجه ای اینک درباره ی این کتاب و نویسنده اش می گوید: «این کتاب بیشتر نوشته‌ای ادبی است که اشاره‌هایی نیز به تاریخ روشنفکری در آن آمده است. به نظر من، از نظر تاریخ اندیشه و نیز از نظر تاریخ جنبش مشروطه‌خواهی به کلی بی‌فایده است.» و «نویسنده هیچ چیز دربارۀ تاریخ اندیشۀ سیاسی نمی‌داند.» و آنگاه می افزاید: «من با بررسی چند بند از کتاب نشان داده‌ام که همه از مطالب نادرست و نسنجیده‌اند و بر آنم که اگر بخواهیم همۀ بدفهمی‌ها و غلط‌های آن را باز کنیم کتاب فراهم می‌آید.» (4)

میرزا فتحعلی آخوندزاده، بنیانگذار نقدنویسی در ایران نزدیک به دو سده ی پیش، نوشته: « ... این قاعده در یوروپا متداول است و فواید عظیمه در ضمن آن مندرج. مثلاً وقتی که شخصی کتابی را تصنیف می کند، شخصی دیگر در مطالب تصنیفش ایرادت می نویسد به شرطی که حرف دل آزار و خلاف ادب نسبت به مصنف در میان نباشد و هر چه گفته آید به طریق ظرافت گفته شود. این عمل را قرتیقا، به اصطلاح فرانسه کریتیک، می نامند. مصنف به او جواب می گوید. بعد از آن شخص ثالث پیدا می شود، یا جواب مصنف را تصدیق می کند یا قول ایراد کننده را مرجح می پندارد. نتیجه این عمل این است که رفته رفته نظم و نثر و انشاء و تصنیف در زبان طایفه یوروپا سلاست به هم می رساند و از جمیع قصورات به قدر امکان مبرا می گردد. (و) مصنفان و شاعران از تکلیفات و لوازمات خود استحضار کلی می یابند. اگر این قاعده به واسطه ی روزنامه ی طهران در ایران نیز متداول شود، هر آینه موجب ترقی طبقه ی آینده ی اهل ایران ... خواهد شد.» (5)

دریغا که با گذشت 130 سال از درگذشت آخوندزاده، هنوز شیوه نقد و رعایت انصاف و خرد به قصد روشنگری نقادانه حتی در میان روشنفکران ما جائی بازنکرده و روشنفکر ایرانی نقد را با نفی اشتباه می گیرد و با نفی دیگران راه را بر نقد و اندیشه ورزی روشنفکرانه می بندد و با کلی نگری و واژه های مبهم و پرطمطراق بازار هوچی گران و «مفتشّان فرهنگی» را که برآنند از این آب گل آلود ماهی بگیرند، گرمتر می کند.

ای کاش دکتر طباطبایی به کار پرارج زوال و انحطاط و بسط نظریه ی خویش درباره ی تاریخ ایران می پرداخت و از جدال های آشوب افکن و اینچنین مصاحبه و مقدمه های جنجالی دست می کشید و داوری را برعهده ی خوانندگانِ آگاه کتاب هایش وامی گذاشت.

در اینکه به قول سیدجواد، عالم تحقیق با «گودهای لوطیان چال‌میدان» و اینکه «حرف مرد یکی است» ارتباطی ندارد، شکی نیست. ولی سیدا! انصافا خواستِ راستین شما از این «جدال قدیم و جدید» چیست؟

 

پی نوشت

1. سخنرانی سیدجواد طباطبایی با عنوان «علما و نظریه مشروطه» در همایش ایران یكصد سال پس از مشروطیت. روزنامه شرق، شماره 828 ، 16 امرداد 1385، ص 22.

نشانی این سخنرانی در خبرنامه گویا:

http://news.gooya.eu/politics/archives/051681.php

2. «ادعانامه ای علیه روشنفکران»، هفته نامه شهروند امروز، سال سوم، شماره 45، 15 اردیبهشت 1387.

نشانی این گفت و گو در تارنمای تلاش:

http://talashonline.com/didgha/matn_360_1.html

3. «تحلیلی تازه از اندیشه مشروطه و تجدّد»، فصل نامه ایران نامه، سال شانزدهم، شماره 1.

نشانی این نوشته در تارنمای بنیاد مطالعات ایران (ایران نامه):

http://fis-iran.org/index.php/_1123/365

دکتر طباطبایی در گفت و گوی کتبی خود با شهروند امروز به نادرستی اشاره کرده که این نوشته در فصل نامه «ایرانشناسی» چاپ شده حال آنکه این مطلب نه در ایران شناسی بلکه در فصل نامه ی «ایران نامه» که در مریلند امریکا منتشر می شود، چاپ شده است.

لازم به ذکر است که پژوهشگرانی که با ایران نامه همکاری کرده اند به خوبی آگاهند که این فصل نامه سخت به اخلاق حرفه ای پایبند است و برخلاف گفته ی دکتر طباطبایی هرگز نوشته ای را بدون پروانه ی نویسنده اش به چاپ نمی رساند.

4. «ادعانامه ای علیه روشنفکران»، هفته نامه شهروند امروز، همان.

5. آدمیت، فریدون. اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، انتشارات پیام، چاپ اوّل، 1357، تهران، صص 244- 243 .

 

http://www.rouznamak.blogfa.com/