نا
آگاهی ، وابستگی و سر سپردگی
"از ماست که بر ماست"
(بخش نخست)
"دکتر
مصدق که از طرح و زمینه چینی دولت ساعد در ایجاد مجلسی که در نظر بود جائی برای
نمایندگان واقعی مردم در آن وجود نداشته باشد با خبر بود ، در صدد مقابله با
اقدامات ضد ملی دولت از طریق بسیج نیروهای ملی ، بیداری مردم و آگاه ساختن آنها به
اهمیت مبارزۀ بزرگی که در پیش داشتند برآمد. ... دکتر مصدق در باره مضار افزایش
اختیارات شاه از طریق مجلس مؤسسان ، بیانات مشروحی ایراد کرد و مردم را به مبارزه
برای عقیم ساختن نقشه های دولت دعوت کرد." (1)
"... رهبر
جبهۀ ملی ایران طی نطقی ، به نام نماینده مردم ایران به دخالت دربار و ستاد ارتش
در امور مملکت اعتراض کرد. قانون اساسی
را باید نمایندگان حقیقی ملت تغییر دهند ... این مجلس مؤسسان قلابی است و مردم زیر
بار این مجلس نخواهد رفت ، بر فرض آنکه شما بگوئید مجلس مؤسسان این قانون را تغییر
داده ، قانونی که مخالف میل مردم باشد ، قانون نیست ..." (2)
این دود سیه
فام که از بام وطن خاست از ماست که بر
ماست
"...
الهیار صالح (عضو کمیسیون نفت در مجلس) طی بیانات مشروحی مداخلات شرکت نفت را در
امور مملکت بر شمرد و گفت: در دنیا دو عامل قوی ، سرنوشت ممالک عقب افتاده را
تعیین می کند ؛ این دو عامل یکی پول است و دیگری زور. شرکت نفت انگلیس و ایران که هر دو عامل را در اختیار دارد ، در شئون
اجتماعی کشور رخنه کرده و مانع رشد اجتماعی ملت ایران شده است ..." (3)
وین شعله ی
سوزان که بر آمد ز چپ و راست از ماست
که بر ماست
" ...
حائری زاده (عضو دیگری از کمیسیون نفت) شمه ای از مداخلات شرکت نفت را در امور
مملکت شرح داد و نتیجه گرفت که: حکومت انگلستان در لباس کمپانی در داخل ایران یک دولت قوی در شکم دولت ضعیف
ایران تأسیس کرده و مروج قدرتهای نامشروع شده و به استقلال اقتصادی و سیاسی ما
لطمه وارد ساخته است" (4)
جان گر به لب
ما رسد ، از غیر ننالیم با کس نگسالیم
دکتر مصدق در
پاسخ به دولت رزم آرا می نویسد: ... از حسن اداره کمپانی ، ملت ایران تا کنون بهره
ای نبرده و عایدات نفت ما صرفاً در راهی خرج شده که نفع آن عاید بیگانگان شده ، یا
اشخاصی از آن استفاده برده اند که دست نشانده کمپانی و دشمن ایران بوده اند. چنانچه صنعت نفت ملی شود ، شرکتی وجود نخواهد
داشت که برای پیشرفت کار خود در امور داخلی ایران اعمال نفوذ کند و اشخاص فاسد را
قائم مقام اشخاص صالح و وطن پرست نماید.
سطح اخلاقی امروز ما با سطح اخلاقی سال 1933 بسیار فرق کرده و کار تدّنی
اخلاق در جامعه به جائی رسیده که باعث ننگ هر ایرانی شده است ..."
از خویش بنالیم
که جان سخن این جاست از ماست که بر
ماست
پیشنهاد جبهه ملی:
"بنام
سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی ،
امضا کنندگان
زیر پیشنهاد می نمائیم که صنعت نفت در مناطق
کشور بدون
استثناء ملی اعلام شود ، یعنی عملیات اکتشافی ،
استخراج و بهره برداری در دست ملت ایران قرار
گیرد."
حائری زاده ،
الهیار صالح ، دکتر شایگان ، دکتر محمد مصدق ، حسین مکی
ما کهنه چناریم
که از باد ننالیم بر خاک ببالیم
این آغاز
مبارزات مردم برای دستیابی به حقوق حقّۀ خود در مقابل یک حکومت وابسته و امپراتوریِ
استثمارگر انگلیس بود. مبارزه ئی که
ایران را از زیر یوغ دربار وابسته و نظامی های سرسپرده رها کرد و دست انگلیس استثمارگر را از منابع ملی ایران قطع
کرده و به سیستم نژاد پرستانه ی ضد ایرانی اش در کشور خاتمه داد.
شرکت نفت ،
دولت و مردم
زمانیکه 10000
گارگر شرکت نفت در آغاجاری اعتصاب کردند ، شرکت ادعا کرد که اعتصاب سیاسی است و
بنابراین غیرقانونی و باید با زور پایان یابد و ایران مسئول جبران هر نوع ضرر به
شرکت می باشد. دولت ایران پس از بررسی
اعلام کرد که خواست کارگران که در بدترین شرایط و بدونِ کوچکترین وسائل ابتدائی
زندگی بسر می برند ، نه تنها سیاسی نیست بلکه تقاضای آب آشامیدنی و یخ و داشتن یک
ماما برای زایمان خواستی بسیار ابتدائی می باشد.
شرکت مانند همیشه طفره رفت و گفت باید از لندن کسب اجازه کند.
زمانیکه 80000
کارگر در آبادان رژه رفتند و خواستار دسترسی به مواد غذائی و درمانی و مسکن بودند
، شرکت نفت که هیچوقت کوچکترین ارزشی برای کارگران و کارمندان ایران اش قائل نبود
و همیشه هرکاری که می خواست خودسرانه انجام می داد ، بجای رسیدگی به خواسته های کارگران و کارمندان ، یک طایفۀ عرب منطقه
را برای مقابله با آنان تحریک کرد. این
عمل منجر به قتل تعدادی از کارگران شد ، کارگران برای انتقامجوئی یک شیخ عرب و یکی
از چماقدارانش را کشتند و خانه اش را آتش زدند.
شرکت با استفاده از این موقعیت از ارتش خواست که این قائله را خاموش سازد. (5)
شرکت نفت
قرادادی جهت اکتشاف و حمل با "آرامکو" منعقد کرد که با قراردادهای دیگر
از نظر قیمت بندی متفاوت بود و آرامکو اجازه داشت که به حساب و کتاب شرکت دسترسی
داشته باشد. اولین مبلغ فروش نیز 12
میلیون دلار تعیین شده بود. دولت ایران از شرکت خواست که یک کپی از این قرار داد جهت
بررسی در اختیار دولت قرار گیرد. شرکت
درخواست ایران را رد کرد!
حیثیت ایران
کمیسیون نفت
مجلس از شرکت نفت می پرسید: شما بما اجازه نمی دهید دفاتر شرکت را بررسی کنیم ،
سئوال این است که
این 16 درصد سهم ایران چطور محاسبه می شود؟
بدون بررسی
دفاتر شرکت ، از کجا می دانیم که شرکت چگونه به این ارقام رسیده است؟
این 16 درصدی
که سهم ایران است ، 16 درصدِ چه عددی است؟
در ضمن از سال
1933 تا سال 1949 کل پرداخت شرکت به ایران کمتر از پرداخت یک سال مالیات بر درآمد
شرکت به دولت انگلیس بود!
یعنی درآمد
ایران از منابع نفت کشور طی 16 سال ، کمتر از مالیاتی بود که دولت انگلیس از شرکت
در یکسال در یافت کرده بود!
آیا این سئوال
انگیز نیست؟
واقعاً زجرآور
است که نادانی ، نا آگاهی و خود فروشی مان باید در چه حدّی باشد که حاضر باشیم به
این نوع تجاوزات تن دهیم.
دکتر مصدق طی
پیامی از رادیو خطاب به ملت ایران: "... ملت ایران که در نتیجۀ تسلط بیگانگان
یک قرن در آتش نفاق و فقر و جهل می سوخت ، یا باید چندی دیگر این ذلت و ادبار را
تحمل کند و بتدریج تمام خصوصیات ملی و اجتماعی و نژادی و مفاخر سی چهل قرن تاریخ
سر بلندخود را از دست بدهد و بنده وار ، تسلیم آخرین ضربات اجنبی و عوامل او بشود
، یا اینکه از افتخارات دینی و ملی خود استعانت جسته ، صفحۀ تقدیر شوم را عوض کند
و راه جهاد و مبارزه افتخار آمیزی را انتخاب نماید..."
لیکن چه کنیم ،
آتش ما در شکم ماست از ماست که بر ماست
مبارزات جبهۀ
ملی برای رهائی مردم و نجات ایران ، امپراتوری بریتانیا را آسیب پذیر کرد ؛ به قول
هارولد مک میلان نخست وزیر انگلیس:"طی سالهای 1945 – 1951 ، هندوستان ،
پاکستان و سیلان استقلال خود را بدست آورده بودند ، برمه از امپراتوری جدا شده بود
، مالزی دستخوش جنگهای چریکی بود ، یک دولت کمونیست در چین به قدرت رسیده بود ،
کشور اسرائیل در سر زمین فلسطین بوجود آمده و جنگ اعراب و اسرائیل به نتیجه مشخصی
نرسیده بود. ژنرال رزم آرا نخست وزیر
ایران ، ملک عبداله سلطان اردن و مهاتما گاندی ترور شده بودند و ملک فاروق مصر
سرنگون شده بود."
او می نویسد
اتحاد جماهیر شوروی با زور اسلحه در حال توسعه بود و ایده لوژی خود را به کشورهای
تحت الحمایه تحمیل می کرد.
مک میلان مدعی
است که امپراتوری انگلیس داوطلبانه در حال از هم پاچیدگی بود!
ادعای توخالی و
دروغ مک میلان شبیه قماربازی است که پول هایش را باخته اما ادعا می کند چون می
خواستم کمک کنم ، به طور عمد باختم!
زمانی که ملت
های استثمار شده بیدار و آگاه می شوند و برای احقاق حقوقشان و رهائی از چنگال
خونین آنان ، با چنگ و دندان و با ایثارگری
تمام وارد میدان کارزار می شوند و خود و کشورشان را نجات می دهند ، مک
میلان ها ادعا می کنند که ما داوطلبانه به آنان دمکراسی دادیم ؛ درست از نوع دمکراسی
ارمغانی جورج بوش به عراق!
برای پی بردن
به ادعای توخالی مک میلان ها ، توجه کنید به گفته ی "بِوین" وزیر امور
خارجه ی انگلیس که پس از اعلام ملی شدن نفت بوسیلۀ جبهه ملی گفت: "ما آماده
ایم که با زور از نفت مان دفاع کنیم!"
مک میلان خودش
در دوران انتخابات در انگلستان دراین باره می گوید که بِوین باندازۀ کافی خِبره
نبود وگرنه برای حفظ منافع انگلیس می باید یا با دادن آوانس به ایران ، آنان را
راضی می کرد و یا با پیاده کردن قوای نظامی در ایران ، آنان را مجبور به اطاعت می
نمود. (6)
استیون دوریِل
در کتاب "اِم آی 6" می نویسد: شرکت نفت انگلیس در سال 1949 قرار داد را
تمدید کرد که نیاز ایران را برای توسعه اقتصادی و اجتماعی یاری کرده باشد! (7)
و می بینید
وقاحت نمونه وار را ؟
اِلوِل ساتون
در کتاب" نفت ایران" می نویسد: "مصدق با شجاعت و ایستادگی خود ؛ با
پیرجامه پوشیدن ؛ متاثر شدن و در روی تختخواب مصاحبه کردن ، دنیا را هیپنوتیزم
کرده بود و همه منتظر گفته و یا حرکت بعدی او بودند. او به حیثیت و اعتبار انگلیس لطمه ی شدیدی زده بود و امپراتوری را
سرشکسته و خار کرده بود ، این عمل ، محبوبیت مصدق را جهانی ساخته بود." (8)
آنتونی سامپسون
می نویسد: "مصدق اولین رهبری بود که جرأت کرده بود در مقابل امپراتوری قد علم
کرده و پایدار ایستادگی کند."
قرارداد نفت
قرارداد نفت در
سال 1901 با دارسی منعقد شد او پس از سه سال جستجوی بی نتیجه در هوای داغ و نا
مساعد چاه سرخ ، مقداری از سهامش را به شرکت نفت برمه فروخت. اولین چاه نفت در سال 1908 با فوران 20 متر
آغاز به کار کرد.
چرچیل در سال
1913 طی نطقی در پارلمان انگلیس گفت: "برای امنیت و اطمینان به دسترسی به نفت
، امپراتوری می بایستی نفت ابران را تصاحب
کند و یا حدّ اقل کنترل نماید." (9)
دولت انگلیس 51
در صد از سهام شرکت را در سال 1914 خریداری کرد و پس از بررسی دو میلیون پوند برای
سهامش به شرکت پرداخت کرد. شرکت برای مدت
نیم قرن ، مقدار و قیمت فروش نفت را به دولت انگلیس را مخفی نگهداشته بود و بعدها
معلوم شد که هر تُنی 30 شیلینگ که ده شیلینگ آن بصورت تخفیف به حساب دولت واریز می
شده است. "نفت ایران برای دولت
انگلیس و شرکتی "مفت خرِ" فوق العاده بی نظیربود.
حتی با روی کار
آمدنِ حکومت مقتدر و ملی تری همانند رضا شاه ، شرکت با کنترل کامل و با سود بی
حساب و سرشار بکار خود ادامه داد. (10)
بعضی ها
درانگلستان با مسألۀ سهامدار بودن دولت آنکشور در شرکت مخالف بودند و یا حد اقل
موافق نبودند. آن ها معتقد بودند که حضور
دولت در شرکت باعث تنفر آن ملت ها و خصومت خواهد شد. دو تن از آن متخصصین ، آقایان دَوِنپورت و کوک مخالف رودر روئی دولت
انگلیس و ملت های دیگر در مسائل مالی بودند.
آن ها می گفتند
مشکل بعدی این خواهد بود که کشورهای دیگر از جمله فرانسه نیز در همین راه وارد
خواهند شد و می تواند باعث مقابله ی آن کشورها با یکدیگر برای کنترل نفت شود.
ویلیام فریزر
که از سال 1941 ریاست شرکت نفت را عهده دار بود ، اعتقاد داشت که شرکت باید به هر
نحوو ترتیبی کنترل و مونوپل نفت ایران را در دست خود نگاه دارد ؛ او توجه ای به سر
و صداهای ملی گرایان در ایران نداشت ، زیرا می دانست که دولت انگلیس که سهامدار
اصلی است ، پشت شرکت می باشد. این تکبر و
عدم توجه به خواست های معقول ایران باعث بزرگترین تغییر و تحول در تاریخ صنعت نفت
در جهان شد و توازون قدرت را در خاورمیانه برای همیشه دگرگون کرد. (11)
نفت ایران را "جواهر
تاج امپراتوری انگلیس" نام نهاده بودند و می گفتند که دیگر موضوع تنها منفعت
سرشار و بی حساب نیست بلکه سطح بالا و نحوۀ زندگیِ مرفه ای می باشد که مردم انگلیس
به آن خو کرده اند. بنابراین نمی توانند
و نباید اجازۀ تغییری در این رویه بدهند!
(12)
طی دوران جنگ
جهانی دوم که ایران اشغال متفقین بود ، تولید نفت ایران برای تأمین نیاز جنگ ، بشدت افزایش یافته بود ، بدون کوچکترین منفعتی
به ایران که در آتش فقر ، جهل و سر سپردگی می سوخت. محصولات غذائی ایران در حد ایجاد قحطی در اختیار آنان بود. طلاهای ایران را انگلیس زیر لوای امنیت برد و
طی مبارزه ی ملت ایران برای ملی کردن نفت گروگان نگهداشت.
جبهۀ ملی در
سال 1951 با پشتیبانی مردم ایران ، صنایع نفت را ملی کرد.
دربار به دستور
انگلیس و با همکاری تعدادی نظامیِ "پاک سازی" شده ، سعی کردند که مصدق
را سرنگون وبا دستگیری دولت ، نمایندگان ملی و جراید مردمی ، دولتی دست نشانده و
مورد تأئید شرکت سابق و سر سپرده برپا دارند.
این کودتا با شکست روبرو شد ، شاه فرار کرد ، تعدادی از افسران کودتاچی
دستگیر شدند.
انگلیس که
بالاخره توافق آمریکا را بدست آورده بود در عملیاتی به نام "چکمه" به
سرکردگی مانت وودهاس و آمریکا در عملیاتی بنام "آژاکس" به سرکردگی کرمیت
روزولت با کمک دربار ، افسرهای خود فروخته و تعدادی وطن فروش در کودتای 28 مرداد ،
وطن را بار دیگر برای ادامۀ تجاوز در اختیار استثمارگران قرار دادند!
از غیر نمی
توان انتظار داشت ولی تحمل اینهمه خواری و عقب افتادگی بسیار مشکل است.
پنجاه و پنج
سال از کودتای انگلیس و آمریکا و دربار می گذرد ، شرکت کنندگان و گردانندگان کودتا
مقاله ها و کتاب ها نوشته اند و حتی دولت آمریکا از ملت ایران در اینمورد عذر
خواهی کرده ، ولی هنوز کسانی هستند که کبک وار سر به زیر برف برده تا حقیقت را
نبینند!
وحشت ملاها از
خاطره ی مصدق آنان را وادار کرد که با تحریف تاریخ و تغییر رُل اشخاصی مانند
کاشانی ، قنات آبادی و بقائی و دیگر شرکا که به مردم وجنبش ملی شدت نفت ایران پشت
کرده و خیانت کردند با قدغن کردن هر نوع اشاره ای به آن دوران ، مبارزان حقیقی و مبارزات
ملت ایران را انکار کنند.
اسلام اگر
امروز چنین زار و ضعیف است زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی
، نه تعدی ز کلیساست از ماست که بر ماست
گوئیم که بیدار
شدیم این چه خیالی است بیداری ما چیست
بیداری طفلی
است که محتاج به لالاست از ماست که
برماست (13)
امیر حسین لادن
ahladan@earthlink.net
(1) جنبش ملی
شدن صنعت نفت ایران سرهنگ غلامرضا
نجاتی
(2) همان
(3) همان
(4) همان
(5) نفت
ایران اِلوِل ساتون
(6) هارولد مک
میلان نایجل فیشر
(7) اِم آی
6 استیون دوریل
(8) نفت ایران
اِلوِل ساتون
(9) هفت
خواهر آنتونی سامپسون
(10) همان
(11) همان
(12) همان
(13) دیوان
اشعار ملک الشعرا بهار