‍‍‍‍دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۰ اوت ۲۰۰۸

گزارش مستند از سركوب زنان فعال در آذربایجان

 

مقدمه

 زنان جامعه ما چه در آذربایجان و چه در سایر مناطق ایران وقتی  با اراده آگاهانه خود وارد حوزه  فعالیت های سیاسی - اجتماعی می شوند. به مراتب بیش از مردان فعال دراین عرصه  باید هزینه این انتخاب به غایت سخت را بپردازند. یقینا تمامی فعالانی كه در جنبش های مختلفی چون جنبش هویت خواهی، زنان ، دانشجویی ، كارگری و ...فعالیت می كنند برایشان این موضوع مشخص است كه انتخاب چنین مسیر سختی در زندگی ؛ كل حیات مادی و معنوی  مردم شعورمند و اهل درد را با سایر افراد بدون درد و بی خاصیت جامعه متفاوت می سازد.

 خبرهایی كه هر روز ازرسانه ها ی غیردولتی شنیده می شود. حكایت از سركوب دامنه دار جنبش زنان و تداوم خشونت بر زنانی دارد كه نسبت به وضعیت موجود اعترض دارند، و معتقدند كه دركشورما زنان بواسطه نگرش های مردسالارانه همواره به عنوان شهروند درجه چندم مطرح بوده و هستند. به خاطرهمین نیز  برای ساختن جامعه مطلوب لازم می دانند تا در گام های روبه رشد خود نسبت به قوانین زن ستیزانه استبداد مذهبی حاضركه اساس و پایه بسیاری ازنابرابری های اعمال شده درجامعه محسوب می شود،مخالفت مدنی خود را نشان دهند.

موارد اعمال نابرابری وخشونت علیه زنان فعال آذربایجانی

درطی چند سال گذشته تعدادی زیادی از زنان آذربایجانی مدافع برابری جنسیتی ، حقوق بشر وحقوق مردم آذربایجان دستگیر شده و به حبس و بازداشت محكوم شده اند ویا به علت فعالیت های بی وقفه خود به روش های مختلف مورد آزار و اذیت گروه های مختلف انحصار طلب و تمامیت خواه واقع شده اند. كه به عنوان نمونه به موارد زیر به صورت مختصرمی توان اشاره داشت:

·       "لیلا حیدری "‌ از نویسندگان زن آذربایجانی است كه از ششم شهریور 1386(و همسر وی بهروز صفری از بیست و هفت خرداد 1386) تا یكشنبه 12 اسفند 1386دربازداشت وزارت اطلاعات بودند و سپس به قید وثیقه ی سنگین 800 میلیون ریالی آزاد شدند .خانم حیدری  در زندان اوین تحت سخت ترین  شكنجه های غیر انسانی به بیماری میگرن مبتلا شد و بعد ازآزادی نیزدر شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهرانبه یك سال حبس تعلیقی محكوم گردید . 

·       "زهره وفایی" از فعالان پیش كسوت و پرتلاش حركت ملی آذربایجان محسوب می شود كه تاكنون دهها كتاب وصدها مقاله در موضوعات مختلف از وی به چاپ رسیده است او درنوشته هایش تمام همت خود را صرف آن كرده تا "هویت" و "كیستی" مردم آذربایجان را به آنها بشناساند. علاوه برانتشار آثار فكری ارزنده ازاین بانوی گرانقدرعاشق فرهنگ ، زبان ، ادبیات ، تاریخ و ملت آذربایجان؛ ایشان جزء ناشرین زن آذربایجان محسوب می شدند وچند ماه گذشته مدیریت انتشارات "زینب پاشا" را به عهده داشتند كه تحت فشار نیروهای امنیتی آذربایجان شرقی امتیاز موسسه انتشاراتی اش بدون طی مراحل قانونی لغو شد و درب كتابفروشی اش پلمپ گردید.البته لازم به توضیح است كه خانم زهره وفایی درطی سالهای گذشته مدیرمسئول نشریه انتقادی  "جوالدوز" نیزمحسوب می شدند كه به دلیل درج مطالب انتقادی و نیز موضوعات مربوط به آذربایجان از انتشار آن جلوگیری به عمل آمد .در رابطه با خانم "زهره وفایی" باید گفت كه ایشان به دلیل فعالیت های هویت طلبانه همواره تحت تعقیب نیروهای امنیتی و اطلاعاتی قرار دارند به طوریكه  وقتی  كه ماموران اداره اطلاعات، برگزاری مراسمی را از جانب نیروهای هویت خواه محتمل بدانند ایشان را برای بازجویی به بازداشتگاه های اداره اطلاعات می برند و یا  به حبس خانگی مجبورشان می كنند.

·       "رقیه علیزاده" ازدیگرزنان فعال جنبش ملی است كه به دلیل حمایت های گسترده و شجاعانه ای كه ازهمسرش آقای "عباس لسانی"- كه از سال 1385 در زندانهای اهرو اردبیل و یزد به سر می برد.- به عمل می آورد . به همراه سه فرزندش( آتیلا ، اوختای و سئودا ) همواره مورد تهدید و آزار و اذیت های روانی و فیزیكی قرارگرفته و میگیرد. لازم به ذكر است كه رقیه علیزاده از حق طبیعی و انسانی خود برای ملاقات با شوهرش نیز محروم است.  نیروهای امنیتی دراردبیل مانع دیدار خانواده لسانی با دوستان او كه ازشهرهای مختلف آذربایجان به خانه آقای عباس لسانی می آیند، می شوند وهرلحظه فشارها و ضربات خود را برایشان و خانوده محترم شان افزایش می دهند و با این حال  اجازه انجام هرگونه مصاحبه با رادیوهای كشورهای دیگر و نیز رادیوهای  مردمی را از خانوده آقای لسانی سلب می كنند و هرگونه بازگویی واقعیت های تلخ شهراردبیل را تماس باعوامل بیگانه عنوان می كنند.و دربرابر آن با خانم "رقیه علیزاده " به برخورد چكشی می پردازند.

·        "حجر سلطانی" از چهره های شناخته شده جنبش هویت خواهی است كه طی چند سال اخیر برای مدت چندین بار توسط نیروهای اطلاعاتی دستگیر و درزندان اوین مورد بازجویی قرارگرفته است.علاوه برآن او به دلیل شركت درراهپیمایی های مدنی  كه منجر به درگیری های خیابانی شده است به دفعات مورد ضرب و شتم پلیس قرارگرفته است.

·       "ماهنی زنگانلی" (پریسا بابا ئی فرد) شاعر ومترجم آذربایجانی می باشد، كه سروده ها وترجمه هایش درزمینه ادبیات و زبان تركی در طی چند سال گذشته منتشرو در بین مردم آذربایجان به كرات پخش شده است اواز فعالان جنبش ملی و زنان محسوب می شود كه دربیشتربرنامه های مربوط به جنبش هویت خواهی مردم آذربایجان به عنوان مجری و سخنران به شهرهای مختلف دعوت می شد.ایشان بعد ازچندین مرحله دستگیری در مراسم سالانه قورولتای بابك و چندی جای دیگرودر نتیجه فشارهای اعمال شده ، مجبورشدند تا به كشور تركیه پناهنده بشوند ودرآنجا به فعالیت های هویت خواهانه و نیز برابری طلبانه خود ادامه بدهند.

·       "ریحانه پورغنی" مدیر مسئول نشریه دانشجویی توقیف شده "قیزیل اوزه ن" وعضو شورای مركزی جمعیت اسلامی دانشجویان دانشگاه زنجان برای چندمین بار درهفته های اخیربه دادگاه احضارشد.وی ساعت 9:30در دادگاه حضور یافت و پس ازچندین ساعت بازجویی سرانجام در ساعت 19:30دقیقه پس از چندین ساعت بازجویی با قرار بازداشت 30 میلیون تومانی آزاد شد.

·        خانم "عطیه طاهری" از فعالان حركت ملی آذربایجان وهمسرآقای "سعید متین پور" بعد از مصاحبه با رسانه های جمعی  در رابطه با وضعیت شكنجه و آزار همسرش از سوی وزارت اطلاعات مورد تعقیب و تهدید قرارگرفت.

·       خانم" مینا كامرانی"  از فعالان هویت طلب كه خود نیز همچون همسرش آقای صالح كامرانی فارغ التحصیل رشته حقوق می باشد و در مصاحبه با رادیوهای خارجی نسبت به آزار واذیت اعمال شده بر همسرش اعتراض كرده بود،از سوی ماموران امنیتی نهدید به بازداشت شد.

·       روزیكشنبه 23 اردیبهشت "خانم شفقی" به جرم پخش اعلامیه بازداشت شد و در تاریخ 25 اردیبهشت  پس ازانتقال به دادگاه انقلاب اسلامی اورمیه و تفهیم اتهام از سوی قاضی شهر چایی ارومیه با قرار بازداشت موقت تحویل وزارت اطلاعات گردید.

·       علاوه بر افرادی كه نامشان به عنوان فعال سیاسی برده شد. دانشجویان دختر و پسر دانشگاه ها درمناطق مختلف آذربایجان اقدام به حركت های اعتراضی متعددی كرده اند. كه مهمترین مورد برای  بررسی ،‌ موضوع دانشجویان دختر"دانشگاه صنعتی سهند تبریز" می باشد كه به علت هتك حرمت و نیز تفكیك جنسیتی اعمال شده  نسبت دانشجویان دختردانشگاه صنعتی سهند تبریز، دانشجویان برای چندین هفته پیاپی دست به تحصن مدنی واعتصاب غذا زدند. ولی بعد ازاتمام دوره اعتصاب و با وجود اینكه مسئولین دانشگاه صعنتی سهند ضمن پذیرش خواسته های دانشجویان ، قول پیگیری حادثه و برخورد با متخلفین را داده بودند ، تعداد زیادی ازدانشجویان دختر و پسر به كمیته انضباطی دانشگاه برده شدند و برای تعدادی از آنها حكم اخراج از دانشگاه صادر شد.علاوه برآن طی هفته های گذشته با شروع تعطیلات تابستانی و متفرق شدن دانشجویان به مناطق محل سكونت خود و درنتیجه سوءاستفاده مسئولین ازاین فرصت به دست آمده ،نیروهای اطلاعاتی وامنیتی مستقر درشهرتبریز به منازل دانشجویان تحصن كننده حمله برده و تعدادی از آنها را بازداشت كرده اند.

·       علاوه براعتصاب و تحصن دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز كه خبرآن درسطح بسیار وسیعی درسراسر دنیا منعكس گردید. انجام تحصن دانشجویی  در دانشگاه زنجان می باشد كه درآنجا نیز" دكتر حسن مددی" معاون دانشجویی دانشگاه به علت داشتن فساد اخلاقی در یك اقدام هماهنگ شده و كاملا جسورانه درهنگام هتك حرمت به یكی از دانشجویان دختر دانشگاه زنجان ازطرف دانشجویان معترض كه به دفترش حمله برده بودند ، دررسواترین و وقیحانه ترین وضعیت مورد تصور با آبرویزی تمام از طرف دانشجویان دستگیرو به مسئولین رده بالای دانشگاه تحویل داده شد. دراین اقدام نیز نقشی كه دختران ایفا كردند، بی نظیر بود آنها با دادن بیانیه و تجمع اعتراض انگیز و جمع آوری امضاء اعتراض گسترده خود را نسبت به این اقدام غیرانسانی و اهانت آمیز مسئولین دانشگاه زنجان نشان دادند تا جائیكه رئیس دانشگاه زنجان، وزیرعلوم و یكی از نمایندگان مجلس مجبوربه قبول خواسته های دانشجویان شده و قول  پیگیری حادثه وبرخورد با فرد خاطی را دادند.ولی در دانشگاه زنجان نیز دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مورد انتقام جویی مسئولین دانشگاه قرارگرفتند به طوریكه همزمان با آزادی "دكتر حسن مددی" معاون دانشجویی دانشگاه زنجان از زندان، سه تن از دانشجویان  به اسامی "پیام شكیبا"،" آرش رایجی" و" حسن جنیدی" كه درزمان اعتراضات دانشجویی به طورفعال عمل كرده بودند، بازداشت شدند وعلاوه برآن "بهاره هدایت" و "محمد هاشمی" نیز به دلیل حمایت های دفتر تحكیم وحدت از اعتراضات دانشجویان در 23/4/87 بازداشت شدند. لازم به توضیح است كه درپی رسوایی اخلاقی مسئولین دانشگاه ها ی زنجان و سهند تبریز،دفتر تحكیم وحدت دانشگاه زنجان خواستار استعفای وزیرعلوم شده بود. 

  

محدویت هایی كه برای زنان اعمال می شود ازچند جهت قابل بررسی است:

-           اكثر خانواده ها درآذربایجان دید پدرسالارانه ای و قیم مابانه ای نسبت به زنان دارند كه این مسئله موجب می شود تا فعالیت های سیاسی زنان فعال درموارد مختلفی محدود شود. از آنجائیكه فعالیت های سیاسی – اجتماعی مستلزم این است كه زنان فعال در این عرصه در خارج از حوزه خانه وقت زیادی را صرف تعاملات سیاسی كنند . به همین دلیل خانواده ها از خروج بدون اجازه دختران ، خواهران ، همسران و مادران خود از خانه جلوگیری به عمل می آورند. و نیز از حضور كمرنگ آنها در خانه كه طبیعتا دیگر نمی توانند همچون سایر زنان عادی به ارائه خدمات كارخانگی به طور تمام وقت و بی وقفه بپردازند ابراز نگرانی و ناراحتی می كنند كه این موضوع می تواند منجر به ایجاد تنش ودرگیری های فیزیكی و گفتاری شود و فعالین سیاسی را یا به طور كلی از حركت و تلاش در حوزه های عمومی باز دارد و آنها را در سكونی مرگ آور و هستی كش ، گرفتار سازد یا باعث ایجاد نا آرامی ، اضطراب، تشویش های دایمی دربین فعالین سیاسی زن بشود و در نتیجه از كیفیت كار آنها تا حدود زیادی بكاهد و نیزمانع وجود اعتماد به نفس بالا كه لازمه تصمیم گیریهای سیاسی است، دربین زنان فعال بشود.

-           اجتماع بیماراز سلطه مرد سالارانه درآذربایجان همچون سایر نقاط ایران، دید واقع بینانه و برابری طلبانه ای نسبت به زنان ندارد ، زنان خوب و شایسته ازنظر از آنها كسانی هستند كه اگر تحصیلات عالیه هم داشته باشند و یا بخواهند دربیرون از خانه نیز اشتغال  بورزند، نباید از وظایف همسرداری ، كارخانگی ،سرپرستی و پرورش وتربیت كودكان خود غفلت بورزند ،‌از نظر اكثریت مردم جامعه ما ، زنان فعال درعرصه های مختلف سیاسی به دلیل آنكه ساعات زیادی را صرف امور خارج از خانه می كنند كسانی هستند كه به درد زندگی تهوع آور وعادت زده  نمی خورند و به دلیل ارتباطات گسترده شان با اقشارمختلف مردم افرادی غیرقابل اعتماد به شمارمی روند و از این رو همواره در معرض شك و تردید و سوء الظن قراردارند.

-           زنان فعال سیاسی درآذربایجان وقتی درنتیجه فعالیت های مدنی خود و نیز تلاش شان برای ایجاد تغییرات عمیق واساسی در ساختارهای غیردموكراتیك وضعیت بحران زده اجتماع حاضر به دلایل مختلف دستگیر، زندانی وازمحل های اشتغال و تحصیل شان اخراج می شوند،درعین حال از سوی اعضاء  خانواده شان نیز- كه هنوز به آن حد از شعور وآگاهی اجتماعی دست نیافتند تا بدانند، كه موضوع مشاركت اجتماعی - سیاسی تك تك اعضاء جامعه  تا چه اندازه می تواند در تعیین سرنوشت یك ملت برای رسیدن به آزادی ، برابری جنسیتی ،عدالت اقتصادی ، رعایت حقوق شهروندی، رعایت حقوق بشرو...تاثیر گذار باشد.- طرد می شوند.

-           علاوه برمورد مذكور،خانواده ها درنتیجه ترس خود از تهدیدات ماموران امنیتی و اطلاعاتی نیزبه دلیل هزینه دار بودن حمایت های خود ازاعضای فعال خانواده آنچنان كه بایسته است از زنان فعال  سیاسی حمایت لازم و كافی را كه  بتواند آنها را درادامه مسیر سبز زندگی شان دلگرم سازد و باعث تقویت روحیه آنها شود ،به عمل نمی آورند.تا جائیكه زنان فعال سیاسی وقتی بواسطه جرایم سیاسی كه مرتكب می شوند بعد از حبس و بازداشت از زندان آزاد می شوند در خانواده و اجتماع آنها غالبا مورد توهین و تحقیر افرادی – كه كوچكترین اطلاعی از مسائل سیاسی ندارند یا اطلاعاتشان محدود به اخباری است كه توسط رسانه های جناحی چون صدا و سیما و روزنامه های رسمی است – قرارمی گیرند.

 

وضعیت  زنان فعال سیاسی درداخل زندان

وضعیت زنان در زندان وقتی به عنوان یك زندانی از تنفس در هوای آزاد محروم می شوند،از وضعیت سایر زنان زندانی نامطلوبتر است چراكه سختگیری های معاندانه ای كه برای به استیصال كشاندن آنان اعمال می شود. به مراتب بیشتراز سایرزندانیان است. زنان مبارز سیاسی در هنگام دستگیری، بدون توجه به ظرافت های روحی زنانه شان ، تا زمان اتمام دوره های بازجویی شان كه سختترین مرحله هر دستگیری است، در سلول های انفرادی اداره اطلاعات زندانی می شوند - چنانكه من و دوستم ( س. ت‌) وقتی در سال 1368 دستگیر شدیم به مدت شش ماه برای تفهیم اتهام و تنظیم كیفرخواست و فرستاده شدنش به دادگاه انقلاب اسلامی تبریز، دررنج آورترین شرایط ممكن درسلول های انفرادی اداره اطلاعات سپاه  تبریز واقع در خیابان ارتش زندانی شدیم.- با این حال امروزه با فشار مجامع جهانی دررابطه با نقض حقوق بشر در زندان های ایران و نیز با گسترش سایت های اینترنتی وهمگانی شدن امكان دسترسی به شبكه های ماهواره ای و درنتیجه بالارفتن سطح آگاهی عمومی در باره موضوعات سیاسی و اجتماعی ، شرایط زندان ها تا حدودی هرچند بسیار ناچیز به نفع زندانیان تغییر یافته است. 

·                     بازجویی ها برای تخریب روحیه و روان دستگیرشدگان ونیز برای ایجاد بی خوابی در آنها اغلب در اواخر شب و نیمه های شب انجام  گرفته و می گیرد.

·                     علاوه برآن بازجویی توسط چندین بازجو به صورت توامان می باشد.

·            فحاشی و توهین های زشت اخلاقی واهانت نسبت به دستگیرشدگان از امورمتداولی است كه از لحظه دستگیری تا زمان آزادی به طرزی مستمرو پایان ناپذیر برای شكستن روحیه مقاومت زندانیان به نحویی بی رحمانه انجام می گیرد.

·           برای تحت فشار قرار دادن و گرفتن اعترافات از زندانیان سیاسی زن كه مادر بوده و صاحب اولاد هستند اغلب فرزندان آنها را تهدید به مرگ و ربوده شدن و یا شكنجه و آزار می كنند .

·           شكنجه و زدن تازیانه به كف پای متهمین سیاسی زن درهنگام عادت های ماهانه برای ماندگاری درد در تن و جان نحیف وخسته از رنج شلاق و مشت و لگد و ..از دیگر مسائلی است كه در زندان و اداره اطلاعات تبریز به كرات مشاهده شده است و مورد اعتراض زندانیان سیاسی زن بوده و می باشد.

·           ایراد توهین های زشت اخلاقی نسبت به زنان و متهم ساختن آنها به داشتن روابط نامشروع با دوستان همفكر مردشان از دیگر شكنجه ها و آزارهای روحی و روانی است كه برای به ابتذال كشاندن روابط سیاسی  و فكری افراد به آنها ایراد می شود.

·           وادار كردن زنان فعال سیاسی كه دستگیر و زندانی می شوند به سر كردن چادرهای سیاه و كثیف و غیربهداشتی و مجبور ساختن آنها به پوشاندن تمامی قسمت بدن به غیراز دوچشم و دو دست در داخل زندان و نیز دراداره اطلاعات سپاه و ...توسط ماموران اداره اطلاعات و نیزنگهبان های بند.

·           بر طبق یك قاعده كلی همیشه امكانات زندانیان سیاسی از امكانات مجرمین عادی به مراتب كمترمی باشد.وبرخورد با زنان فعال سیاسی همواره خصمانه بوده است.

·           ماموران اداره اطلاعات و مسئولان زندان نسبت به مسئله اعتصاب غذای زنان زندانی سیاسی ابراز بی تفاوتی می كنند و گرسنگی و تشنگی زندانیان برای آنها به هیچ عنوان مهم نبوده و نیست آنان برای شكستن اعتصاب غذای زندانیان حتی آنان را مورد ضرب و شتم قرارمیدهند – به طوریكه من خودم وقتی دردهه شصت زندانی شده بودم ،به علت بد رفتاری های بازجویان با من و دوستانم كه چهارنفر بودیم،زمانی كه من  تصمیم به اعتصاب غذا گرفتم. در نتیجه این اقدام من آنها مرا به اطاق بازجویی بردند واز من خواستند تا علیرغم داشتن چشم بند برچشمم رو به دیوار بایستم و وقتی این كاررا كردم. یكی از بازجویان كه همیشه نقش پلیس بد را دراداره اطلاعات بازی می كرد، با مشت و لگد ضربات محكمی بر سرو تمامی بدن من وارد آورد. كه من درنتیجه آن ضربات چند روز بیهوش شدم و وقتی به خود آمدم برای مدت چند هفته قادر به تكلم نبودم و دچار حملات سخت عصبی می شدم.

·           برعكس زندانیان عادی كه حتی اگر شنیعانه ترین اعمال جنایتكارانه نیز انجام دهند اجازه هوا خوری از صبح تا اواخرشب  به آنها داده می شود.  به زندانیان سیاسی زن اجازه هواخوری بندرت و خیلی كم داده می شود.به عنوان نمونه وقتی من  و دوستم ( س- ت) در دهه شصت و هفتاد دستگیرو به اداره اطلاعات  تبریز برده شدیم درآنجا حدود شش ماه در سلول انفرادی حبس شدیم و درتمام مدت حبس مان در هفته به طور متوسط به ما حتی دو ساعت نیز اجازه هواخوری داده نشد وعلاوه بر آن در سال 1386 نیزكه من بازداشت شدم، قریب به یك ماهی كه در بازداشتگاه بودم به غیراز سه روز اول ایام دستگیری ام كه دربند "نسوان جرایم " اطاق یك یعنی محل نگهداری قاتلین زن بودم ،در تمامی مدت بازداشتم اجازه هواخوری حتی به مدت بسیاركم نیز به من داده نشد.

·           قبلا درزندان تبریز بند جداگانه ای بنام " بند نسوان گروهكی" ‌بند دوازده "وجود داشت كه زندانیان سیاسی زن را درآنجا محبوس می كردند با‌ آزاد شدن زندانیان درنتیجه پایان گرفتن حكم هایشان ودرنتیجه كم شدن تعداد زندانیان زن سیاسی، این بندعملامنحل شد. و زنان زندانی به بند نسوان جرایم منتقل شدند و درآنجا بدون آنكه در بین زندانیان طبقه بندی از نظرنوع جرم صورت بگیرد،‌زندانی شدند. لازم است خاطر نشان سازم كه در بند 12(نسوان گروهك) به منظور تنبیه زندانیان سیاسی زن درمواقع زیادی به طرزی عامدانه ای زندانیان خطرناك و غیر قابل كنترل را به آنجا می آوردند تا با ایجاد سرو صدا و ترس در بین زندانیان مانع تمركز فكرزندانیان برای مطالعه و نیز آزار روانی آنها شوند

·           جراید آزاد ومستقلی كه مجوزنشر نیزداشته باشند، دراختیار زندانیان گذارده نمی شوند وزندانیان اعم از زندانیان مرد و زن مجبور هستند تا كتب مذهبی وروزنامه های ارگان های رسمی را - كه به منزله تریبونی در خدمت نشر عقاید بسته و ارتجاعی حاكم به خدمت گرفته می شود.- را مورد مطالعه قرار دهند.

·           ملاقات های حضوری و پشت شیشه زندانیان عادی همیشه به مراتب بیشتر ازتعداد ملاقات هایی است كه به زندانیان سیاسی داده می شود. ملاقات زندانیان دراداره اطلاعات با توجه به میزان رضایت بازجویان ازمتهمین انجام می گیرد ودرداخل زندان نیززنان زندانی هردوهفته یكبار- از پشت شیشه های كثیف و با گوشی هایی كهنه وازكارافتاده ای كه صدا  را به زحمت می تواند به دو طرف منتقل شود و بسته به سلیقه وحوصله ماموران بداخلاق وعصبی ازده دقیقه و پانزده دقیقه تجاوز نمی كند - انجام می گیرد.

·           امكان ارتباط با مددكاران اجتماعی كه به عنوان رابطی بین زندانی ، وكیل و دادگاه می باشد همواره برای زندانیان عادی دسترس پذیر بوده است ولی در رابطه با زندانیان سیاسی زن به علت ممانعت ازارتباط زندانیان با محیط خارج از زندان و یا تاثیر فكری آنان بر مددكاران اجتماعی اجازه تماس با مددكاران بندرت و باحضورزندانبان ها انجام می گیرد. 

·           درگذشته برای زندانیان امكان استخدام وكیل برای پرونده های فعالین سیاسی وجود نداشت چون گفته می شد كه وكیل اگر بخواهد از زندانیان دفاع كندلازم است تا از دیگر گروه ها و احزاب مخالف رژیم حمایت كند واین عملا امكان پذیر نیست. چون هیچ وكیلی حاضر نمی شود خودش را بخاطر دفاع از موكلش به این مقداربه درد سر بیاندازد. به همین دلیل هرگونه درخواستی برای داشتن وكیل از سوی بازجویان و قضات با تمسخر و بی اعتنایی مواجه می شد .ولی امروزه با توجه به فعالیت های صورت گرفته نسبت به این موضوع و موضوعات مشابه از سوی فعالین مدنی و حقوقی و حقوق بشری دادگاه ها مجبورشده اند تا به زندانیان سیاسی اجازه داشتن وكیل را بدهند.

·           سابق بر این به زندانیان مگر زندانیان تواب كه برای اثبات توبه خود به نفع اداره اطلاعات جاسوسی  سایر زندانیان را می كردند ، اجازه رفتن به مرخصی داده نمی شد - به طور نمونه من خودم وقتی دردهه شصت و هفتاد در زندان بودم در تمام طول مدت حبسم كه بیش از چهارسال بود، تنها سه روز به من اجازه داده شد تا برای تهیه سندی كه بابت آزادی ام خواسته بودند به مرخصی بروم.

·           اغلب دادگاه ها درمورد زنان آذربایجان كه متهم به جرایم سیاسی هستند به صورت غیرعلنی برگزار می شود.و هیات منصفه به آن معنا كه واقعا نماینده آرا و عقاید جامعه باشد در زمان احضار متهمان سیاسی زن به دادگاه وجود ندارد. همه كسانی كه برای محاكمه برده می شوند در دادگاهی محاكمه می شوند كه همه عوامل دستگیری ، دادیار ، قاضی ، هیات منصفه آن ازمیان كارگزاران رژیم مستبد  اسلامی محسوب می شوند.كه به منظور  تقویت پایه های استبداد مذهبی و برای تكمیل سناریوی حذف و سركوب فعالان سیاسی بدلیل منافع مشتركی كه در این كار دارند با هم به ایفای نقش می پردازند.

·           زندانیان سیاسی زن غالبا با سندهای چند ده میلیونی آزاد می شدند ومی شوند درگذشته این سندها اغلب تا چندین سال دردادگاه به عنوان گرو و ضامن نگهداری می شدند. علاوه بر نگهداری سند، دردهه شصت و هفتاد از زندانیان بعد ازپایان دوران محكومیت شان خواسته می شد تا هر"دوهفته" یكبار و بعد از طی چندین ده ماه ، درهر"یك ماه" خودشان را به دفتراداره اطلاعات واقع در داخل زندان تبریز- موسوم به دفتر 37- معرفی كنند. دراین احضارهای غیرقانونی به دفتراداره اطلاعات ازجزیی ترین برنامه آنها دررابطه با دیدارهایشان با سایرزندانیان آزاد شده و نیز فعالان سیاسی خارج اززندان، بازجویی مفصلی به عمل می آمد. تا مگرمسئولان اداره اطلاعات ازاحتمال هرگونه تغییر فكرو اندیشه و عملكرد زندانیان آزاد شده، مطلع شوند و درمواقع لزوم  به موقع طوری كه كوچكترین تغییری درجامعه بسته ایجاد نشود به برخورد قهری وحذفی فعالان مدنی بپردازند.

 

تعریف شكنجه ومواد قانونی مربوط به منع شكنجه

درتعریف شكنجه می خوانیم :" شكنجه به هرعمل عمدی كه بر اثر آن درد یا رنج فیزیكی یا روحی علیه شخصی به منظور كسب اطلاعات یا اقراراز وی یا شخص ثالثی ، یا تنبیه وی بخاطر عملی كه او یا شخص ثالثی مرتكب گردیده یا احتمال ارتكاب توسط آنها برود یا ترساندن وزورگویی به وی یا شخص ثالثی ، ‌یا وقتی چنین درد یا رنجی به هر دلیلی و به خاطر هرگونه تبعیضی به تحریك یا همراه با رضایت وسكوت یك مقام دولتی یا شخصی دیگر در منصب دولتی اعمال می شود ، اطلاق می شود." (آئین دادرسی كیفری – دكتر محمد آخوندی ،ج 2، پاورقی ص 202) 

درمورد مقررات قانونی ناظر بر منع شكنجه در كشورمان درتاریخ جدید می توان به اصل نهم متمم  قانون اساسی ، ماده 194قانون مجازات عمومی 1304و 131 و 136 اصلاحی 1352، ماده 58 قانون تعزیرات مصوب 1361، ماده 7 قانون اجازه الحاق دولت ایران به میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ، مواد 37 و 39 قانون اجازه الحاق دولت ایران به كنوانسیون حقوق كودك ، اصل 38 قانون اساسی – ماده 578 قانون مجازات اسلامی ، ماده 35 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح و مواد 146و157و176آئین نامه سازمان زندان ها و اقدامات تامینی و تربیتی اشاره نمود....همچنین شكنجه درماده 5اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب1948(26) و ماده 7 میثاق بین الملی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1966، (27) و ماده 37 كنوانسیون حقوق كودك (نسبت به كودكان ) مصوب 1989(28) و بند ب ماده 55 اساسنامه دیوان كیفری بین المللی (29) و ماده 2 كنوانسیون اروپایی حقوق بشر و آزادی های اساسی مصوب 1950(30) ممنوع گردید.

بالاخره مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1984" كنوانسیون منع شكنجه و دیگررفتارها یا مجازات های بیرحمانه، غیر انسانی یا تحقیر آمیز " را تصویب نمود. محتوای كنوانسیون شامل تعریف شكنجه ، آثار حقوقی آن ، صلاحیت و مسئولیت دولت ها ، نحوه حل اختلاف و خروج از كنوانسیون و پیش بینی " كمیته منع شكنجه " (32) و وظایف آن می باشد."  ( نوروز یكشنبه 30 تیر1381-  سال دوم – شماره 378).

 

نادیده گرفتن قوانین مربوط به منع شكنجه دررابطه با زنان فعال سیاسی درآذربایجان

این همه موارد نقض حقوق بشر و نادیده گرفتن قوانین مربوط به منع شكنجه در شرایطی اتفاق می افتاد كه دراین قوانین به صراحت اعلام شده است :

كلیه اقرارها و اعترافاتی كه بدون رعایت مفاد این قانون از متهم اخذ شده و در دادگاه از طرف وی مورد انكار قرار گیرد، در صورت عدم وجود ادله وقرائن قابل قبول دیگراز درجه اعتبارساقط است وازعداد دلایل خارج خواهد شد.

براساس این قانون چشم  بند زدن به زندانی درمحیط زندان یا بازداشتگاه،‌ بازجویی در شب ،بیخوابی دادن به زندانی ، فحاشی ، و بكار بردن كلمات ركیك ، توهین و یا تحقیرزندانی وانجام اقداماتی كه عرفا اعمال فشار روانی بر زندانی تلقی میشود، از جمله مصادیق شكنجه شمرده شده است .براساس این ماده قانونی ، محروم كردن بیماران زندانی از دسترسی به خدمات درمانی ضروری ، نگهداری زندانی درمحل ها ی پر سرو صدا ی آزار دهنده ، گرسنگی یا تشنگی دادن به  زندانی ،‌عدم طبقه بندی زندانیان و نگهداری جوانان یا زندانیان عادی در كنار زندانیان خطرناك ، جلو گیری از هواخوری روزانه ،ممانعت از دسترسی به نشریات مجاز وملاقات هفتگی یا تماس تلفنی با زندانی با خانواده اش و فشار روانی به زندانی از طریق اعمال فشار به اعضای خانواده اوازدیگرمصادیق شكنجه قید شده است.

در ماده دیگرمی خوانیم : هرروز نگهداری افراد موضوع این قانون به صورت انفرادی و هرروز نگهداری بیش از یك نفر در سلول انفرادی معادل ده روز زندانی محاسبه می شود .همچنین محل بازجویی ، ساعت شروع و ختم جلسه بازجویی و نام مامور یا مامورانی كه بازجویی كرده همراه با اثر انگشت فرد بازجویی شده باید در تمامی اوراق بازجویی به صورت كامل و دقیق درج شود .

 دررابطه با این قسمت از ماده قانونی مربوط به منع شكنجه باید گفته شود كه دستگیرشدگان از همان ابتدا مرحله دستگیری با چشم بند به محل نامعلومی برده می شوند آنها غالبا هم خودشان و هم خانواده و دوستان شان از محل بازداشت شان بی اطلاع هستند و گاه مدتها طول می كشد تا ازمحل دستگیری متهمین اطلاع دقیق و درستی كسب شود چراكه ماموران اداره اطلاعات به منظور آزار روانی خانواده های دستگیر شدگان و نیز خود دستگیرشدگان وهمچنین اختفاء محل شكنجه گاه هایی موسوم به اداره اطلاعات وعدم شناسایی شكنجه گران و ماموران امنیتی ، از دادن هرگونه اطلاعات به بازداشت شدگان خود داری می كنند تا چه رسد به آنكه محل جلسه بازجویی را به اطلاع آنها برسانند.

در رابطه با نام بازجو یا بازجویان گفتنی است متهمینی كه به اتهام ارتكاب جرم سیاسی تحت بازجویی قرار می گیرند با چشم بسته ، رو به دیوار و پشت به بازجونشانده می شوند. ماموران اداره اطلاعات به منظور رعایت تدابیرامنیتی در مورد خود برای اینكه مورد شناسایی دستگیرشدگان قرارنگیرند، چهره ، صدا و نام خود را از متهمین پنهان می كنند این بازجویان برای اینكه بتوانند به عنوان سربازان گمنام امام زمان به وظایف امنیتی خود عمل كنند از ارائه هرگونه معلومات در باره خود  به زندانیان امتناع می ورزند با وجود چنین نحوه برخوردی چگونه امكان دارد كه بازجویان نام و مشخصات فردی خود را بر برگه های بازجویی درج كنند.

علاوه برمشكل بازجو ها مسئله مهم دیگر دراین رابطه نحوه برخورد زندانبان های زن با زنان زندانی چه در خود اداره اطلاعات و چه در زندان می باشد .به زندانبان های زن – كه همه امكانات رفاهی و مادی وموقعیت های اعتباری خود را مدیون همكاری با رژیم واپسگرای اسلامی هستند – آموزش داده می شود كه زنان دگر اندیشی كه به زندان آورده می شوند ، خواهان ایجاد تغییرات اساسی در ساختار حاكمیت اسلامی هستند و حضور و فعالیت این زنان فعال را درجامعه برای ادامه حیات خائنانه آنها، فوق العاده خطرناك ارزیابی می كنند. آنها برای حفظ منافع شخصی خود هم كه شده با زندانیان سیاسی به طرزی كاملامعاندانه رفتارمی كنند. از سوی دیگر زندانبان های زن غالبا از بین خانواده هایی انتخاب می شوند كه آنان یك یا چند تن ازاعضاء‌خانواده  یا فامیل خود را در نبرد با گروه های پارتیزانی چون گروه های "كرد مبارز" و مجاهدین، "سازمان مجاهدین خلق ایران" ، و یا درستیز با "چریك های فدایی خلق" وغیره ازدست داده باشند تا از نظرروانی با رفتارهای خشونت آمیز خود نسبت به زنان زندانی سیاسی بخواهند از همه نیروهای دگراندیش جامعه به نوعی انتقام بگیرند. و شكنجه و آزار زندانیان را همچون ماموریتی الهی برای خود تلقی كنند كه خدا و استبداد مذهبی حاكم – آیت الله های كه نشانه ها و نمایندگان خدا بر زمین هستند.- به آنها محول كرده اند.

شهنازغلامی - تبریز