‍‍‍‍دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۰ اوت ۲۰۰۸

يک دوجين طرح برای ساختن بهانه حمله به ايران،

 در دفتر ديک چينی

 

نگاهی به تازه ترين کنفرانس سيمور هرش

 

محمد علی اصفهانی
۱۶ مرداد ۱۳۸۷
۶ اوت ۲۰۰۸

 


سايت معتبر گلوبال ريسرچ که به وسيله ی پروفسور ميشل شاسوداوسکی و همکارانش اداره می شود، در دوّم اوت، قسمت هايی از آنچه را سيمور هرش نتوانسته است در تازه ترين مقاله ی خود در باره ی تلاش آمريکا برای حمله به ايران با عنوان «آماده سازی ميدان جنگ» بياورد منتشر کرده است.
طبق اطلاعات سيمور هرش، اخيراً در يک گردهم آيی نمايندگان عاليرتبه ی دم و دستگاه بوش، در دفتر کار ديک چينی، طرح های مختلفی برای تحريک کردن تصنعی جنگ عليه ايران مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله اين طرح که يک کماندو متشکل از افراد ويژه و برگزيده ی نيروی دريايی آمريکا خودشان را به صورت افراد نيروی زمينی ايران در آورند و سوار بر چند قايق شبيه سازی شده به قايق های ايرانی، به کشتی های امريکايی شليک کنند و از اين طريق، به حمله ی آمريکا به ايران ضرورت و مشروعيت دهند.

در اوايل ژانويه ی امسال که از يک «درگيری ميان قايق های ايرانی با کشتی های آمريکايی در تنگه ی هرمز» سخن به ميان آمد، چند مقاله در زمينه ی راست و دروغ اين «درگيری» و مقايسه ی آن با آنچه به «درگيری های خليج تانکن» معروف است ترجمه و همراه با تفصيلات لازم منتشر کرده بودم. با این توضيح که:
«درک واقعيت ماجرای «حادثه» ی مرموزو پر از تناقض گويی های هر دو طرف قضيه، که درست در آستانه ی سفر بوش به خاورميانه، در تنگه ی هرمز اتفاق افتاد نياز به زمان دارد
.

چند تن از تحليلگران سياسی معروف جهان، از جمله Stephen Lendman در شيکاگو، که از همکاران و همراهان پروفسور ميشل شاسوداوسکی مدير مرکز معرف Global Research است، و Alain Dreneau روزنامه نگار فرانسوی، شباهت های خطرناکی را ميان اين حادثه و آنچه به عنوان «حوادث خليج تانکِن» معروف شده است و در سال ۱۹۶۴ عامل تصعيد کيفی جنگ آمريکا در ويتنام شد می بييند و نسبت به آن هشدار می دهند.». (۱)

فيليپ جيرالدی، از مقامات عالی رتبه ی سابق سی آی ای که ديگر در حال حاضر با محافل ضد جنگ همکاری می کند با اشاره به همين موضوع نوشته بود که:
« اطلاعات و افشاگری های متعدد در باره ی «حادثه ی تنگه ی هرمز»، در ششم ژانويه ی امسال، نشان داد که ماجرا ـ به آن صورتی که بيان شده است ـ قصه يی است ساخته و پرداخته ی پنتاگون
.

«اما اين امر، مانع از سخنان خشم آلود دستگاه بوش، و نيز کانديدا های جمهوريخواه انتخابات پيش روی رياست جمهوری آمريکا، نسبت به ايران، در اين مورد نشد. حتی يکی از اين کانديدا ها اظهار داشت که اگر نيرو های ايرانی، کمی بيشتر به ناو های آمريکايی نزديک شده بودند، مستقيماً به بهشت فرستاده می شدند.». (۲)

خود سيمور هرش هم طبق همين مقاله ی گلوبال ريسرچ ـ به صورتی به اندازه ی کافی گويا ـ در زمينه ی آن «درگيری» مشکوک چنين اظهار نظر می کند که بوش در آن ايام می بايست به خاورميانه سفر کند، و به ترفندی نياز بود...

به نوشته ی گلوبال ريسرچ، سيمور هرش، در کنفرانسی که در چندر روز پيش، در
Campus Progress journalism آمريکا تشکيل شده بود، اظهار داشت که ازجمله پی آمد های آن واقعه، يکی هم گردهم آيی اخير در دفتر ديک چينی است که مطابق منابع اطلاعاتی سيمور هرش، طی آن يک دوجين پيشنهاد و طرح در باره ی چگونگی تحريک کردن آمريکا به حمله به ايران مورد بررسی قرار گرفت. موضوع همه ی اين طرح ها اين بود که چگونه می توان کاری کرد که آتش جنگ در بگيرد.

در اين کنفرانس از هرش خواسته شد که در باره ی اين امر، به صورتی مشروح تر حرف بزند. هرش توضيح داد که در ميان اين يک دوجين پيشنهاد و طرح، آنچه بيش تر از بقيه توجه مرا به خود جلب کرد اين پيشنهاد بود:
ما، در کارخانه ی کشتی سازی خودمان چهار يا پنج کشتی شبيه به کشتی های کوچک گشتی ايران بسازيم. و بعد، تعدادی از افراد ويژه ی نيروی دريايی خودمان را به شکل و شمايل ايرانی ها درآوريم و همراه با مقدار زيادی سلاح، سوار اين کشتی ها کنيم و در منطقه به ره بياندازيم.
آن وقت، يکی از کشتی های واقعی خودمان را به تنگه ی هرمز بفرستيم و تيراندازی شروع شود.
اين طرح، گرچه می توانست کارساز باشد، نوعی آتش گشودن بر خود می بود و منجر به تعدادی تلفات جانی می شد. و از اين رو مورد موافقت قرار نگرفت. به خصوص که يکی از درس هايی که دستگاه بوش در واقعه ی ژانويه ی امسال تنگه ی هرمز آموخت اين بود که مردم آمريکا وقتی از بلند شدن تق و توق سلاح ها حمايت می کنند که حادثه يی واقعی رخ داده باشد.

هرش رو به جمعيت کرد و گفت:
نگاه کنيد! آيا اينجا يک مدرسه ی بزرگ نيست؟ البته که هست! با پنج هزار کلاهک اتمی! آيا ما، در اينجا بازی نمی کنيم؟ البته که می کنيم! بله، ما داريم بازی می کنيم. حالا به من بگوييد اولين بچه ی زرنگی که می تواند با ما از اينجا به سمت ايران، گريز و ميانبر بزند کيست؟

هرش حذف کردن مطالبی که در اين کنفرانس گفت را از مقاله اش در نيورکر توسط سردبير (با اين بهانه که به هرحال اين طرح، کنار گذاشته شده است) قابل درک دانست؛ اما در همان حال گفت:
«من هميشه اين طور فکر می کنم که يک اديتور مثل يک موش خانگی می ماند که تمرين موش صحرايی شدن می کند.»
و البته، از آنجايی که گاهی اصطلاح «موش صحرايی» را برای رفيق نيمه راه به کار می برند، معنای کنايه ی شيطنت آميز سيمور هرش را بهتر می توان فهميد!

-------------------------------------------------------------------------------
۱ ـ
از خليج تانکِن در ۱۹۶۴ تا خليج فارس در ۲۰۰۸ نوشته ی آلن درنو:

http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/iran-tonkin.html


۲ ـ ديک چينی دوباره برای حمله به ايران، خيز برداشته است
! ـ نگاهی به مقاله ی فيليپ جيرالدی:

http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/cheney-iran210108.html


پاره يی از مفسّران، آنچه سيمور هرش در اين کنفرانس، پرده از آن برداشت را با ماجرايی ديگر مقايسه می کنند: ماجرای ۳۱ اوت ۱۹۳۹ در آلمان.
به اختصار، ماجرا چنين بود که دستگاه هيتلر، چند سرباز آلمانی را با لباس سربازان لهستانی به يک مرکز فرستنده ی راديويی آلمان در مرز لهستان فرستاد تا از پشت راديو، مردم لهستان را به مسلح شدن به منظور سرنگون کردن هيتلر فرا خوانند. و چند روز بعد از آن، با تبليغ بر روی همين موضوع ساخته و پرداخته ی خودش، به لهستان حمله کرد و بر آتش جنگ جهانی دوّم دميد.