‍‍‍‍پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷ - ۳۱ ژوئيه ۲۰۰۸

 

تلاش‌های فرهنگی ایرانیان در انگلستان

(بخش سی و هشتم)

 

محمود کویر

*

تاثیر ماندگار آثار فروغ فرخزاد بر ادبیات معاصر ایران به گفته بسیاری انکارناپذیر و به باور برخی ممتد و در جریان است. نگاهی به آثار فروغ فرخزاد، تاثیر او بر ادبیات ایران و جهان و نیز جهانی شدن کار و آثار او، محور موضوعات مطرح شده در کنفرانس دو روزه ای در دانشگاه منچستر بریتانیا بود.

به گفته نسرین رحیمیه یکی از برگزار کنندگان این کنفرانس، بررسی تازه ای از آثار این شاعر ایرانی هدف این کنفرانس بود. بویژه که در چهار دهه ای که از مرگ فروغ می گذرد، نویسندگان زیادی بویژه زنان مهاجر ایرانی در امریکا، نقش این شاعر را در آثارشان بسیار مهم می دانند اگرچه که برخی از آنان تسلطی بر زبان فارسی ندارند.

دکتر نیما مینا استاد دانشگاه پژوهشهای شرق و افریقایی دانشگاه لندن گفت: "شاید هنوز هم تازه هایی از فروغ در راه است". اشاره آقای مینا به کتاب "مرگ من روزی ..." بود، ترجمه فروغ از اشعار شاعران آلمانی در نیمه اول قرن بیستم که سی و سه سال بعد از مرگش توسط خواهرش پوران به چاپ رسید.

نیما مینا در تایید این که این ترجمه ها توسط خود فروغ فرخزاد انجام شده باشد می گوید "علاوه بر این که دستنوشته های فروغ از این ترجمه ها، در اختیار خواهرش است و وجود دارد، فروغ از راه ترجمه می خواسته زبان آلمانی یاد بگیرد و دلیل این که این اشعار را او ترجمه کرده این است که بر اساس این اشعار و الهام از آنها، شعری گفته که در مجموعه "عصیان" آمده است."

به گفته این استاد دانشگاه تاثیر فروغ هنوز ادامه دارد چون بر روی آثارش تحقیق و اشعارش ترجمه می شود و به این ترتیب در فرهنگهای دیگر مخاطب پیدا می کند و مخاطب تازه پویایی تازه اشعار فروغ را در بر دارد.

دکتر مه قانون پرور با اشاره به لزوم ترجمه درست و کامل متن اشعار، مثالهایی را مطرح کرد که با ترجمه اشتباه و نادرست مفهوم اشعار فروغ فرخزاد را تغییر داده اند و به چند ترجمه از "همه هستی من آیه تاریکی است" (بخشی از یکی از اشعار فروغ) اشاره کرد که برخی از ترجمه ها با خنده حضار مواجه شد.

 

 

سخنران دیگری به نام شعله ولپه که شاعری است ایرانی، در امریکا بزرگ شده و به انگلیسی شعر می گوید، در مقابل به برداشت و ترجمه آزاد و موزون از شعر فروغ اعتقاد داشت. او در تائید گفته های خود به وزن و موسیقی اشعار او اشاره کرد و نمونه ای از ترجمه خود از شعر این شاعر ایرانی را به زبان انگلیسی خواند که با نظر متفاوت دیگر اساتید دانشگاه رو برو شد. خانم ولپه در پاسخ گفت "من استاد دانشگاه نیستم. من شاعرم و شعر را برای این که خواننده شعر بخواند، باید به شعر برگردانم تا موزون باشد حتی اگر عینا واژگان خود شاعر را بکار نبرم."

 

فروغ شاعر فردا

از دیگر مباحث مطرح شده در این کنفرانس سخنرانی دکتر سیروس شمیسا بود که فروغ را شاعری معرفی کرد که "بخشی از اشعارش پیش بینی وقایعی بوده که بعد ها اتفاق افتاد و در روزی که او شعرش را نوشته بود، هیچ نشانه ای از این موارد وجود نداشت. مثل وقتی که می گوید: "صدای تکه تکه شدن می آید ....و قلب باغچه ورم کرده است" و ما در آن موقع نمی فهمیدیم که او چه می گوید اما اینها منجر شد به انقلاب در ایران در سال ۵۷. حال باید تجزیه تحلیل کنیم که فروغ چطور این پیش بینی ها را کرد؟ یکی اینکه باید دید آیا دیدگاه مذهبی و باور به ظهور امام زمان اساس این گونه پیش بینی ها بوده یا دلیل دیگری دارد؟"

" من خواب دیده ام که کسی می آید

کسی که مثل هیچ کس دیگر نیست"

سیروس شمسشا افزود: "من به این نتیجه رسیده ام که فروغ با یک حس پیش از وقوع و با مطالعه ای که بر طبقات مختلف جامعه خود داشت، تضادی را می دید و فکر می کرد که این وضع استوار نیست.

و فکر می کنم که قلب باغچه را می توان به بیمارستان برد..."

اینجاست که شاعر می گوید قبل از این که دیر شود "باغچه" را به بیمارستان ببریم و نگذاریم باغچه از بین برود و "باغچه" سمبل جامعه ایرانی است. می بیند که " و ذهن باغچه آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود...".در آن دوران این یک صدای منفرد بود که می گفت می شود با اصلاحاتی کار را به زیر و رو شدن نکشید. در آن جا به تیپ های مختلفی اشاره می کند مثلا برادرش که به فلسفه معتاد است "شفای باغچه را در انهدام باغچه می داند". این ها تیپ های اجتماعی اند اما شاعر فکر می کند که می توان با زیر و رو نکردن جامعه، اجتماع را درمان کرد و باغچه را به بیمارستان برد و این زیباست."

اما همایون کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد می گوید: "بایدتفاوتی بین پیش بینی که یک امر علمی است و پیش گویی که بیشتر مفهومی مذهبی و عرفانی قایل شد. باور نمی کنم که فروغ فرخزاد در آثارش پیش گویی کرده باشد، نزدیک ترین شعر او که این فکر را تقویت می کند که او پیش گویی کرده، آن شعری است که شبیه سفر مکاشفه یوحناست. (اشاره به شعر کسی می آید کسی که مثل هیچ کس نیست....) این جور چیزها در آثار قدیمی آن منطقه خاورمیانه و در زبانهای عبری و عربی و فارسی زیاد بوده و الگوهای فراوانی هم هست. گفتن شعری در این زمینه چیز تازه ای نیست. دیگر این که اینها بیشتر بر می گردد به این که در این شعرِ به خصوص، بیشتر هدف ذهنی خود فروغ مد نظر است و آن مسیحای خود شاعر است تا یک مسیحای اجتماعی.

یکی از موضوعات دیگر مطرح شده در این کنفرانس تاثیر مردان زندگی فروغ بر رشد و روند فکری او بود. سیروس شمیسا با تاکید بر نقشی که ابراهیم گلستان بر فروغ داشته گفت او آن تاثیری را بر فروغ گذاشته که شمس بر مولانا گذاشت..."ما در نقد مدرن کاری به زندگی شخصی شاعر نداریم و کارها و آثار اوست که مورد توجه قرار می گیرد. اما اگر بخواهیم متون فروغ را مطالعه کنیم، پس از دیوار و عصیان به تولدی دیگر می رسیم که هیچ شباهتی به دیگر آثار فروغ ندارد. نویسنده این کتاب به زبان استعاره به ما می گوید که دوباره متولد شده و کسی دیگر است. این کتاب از نظر فرم شعری و فکر تفاوتی جدی با دیگر آثار فروغ دارد. پیش از آن شعر های او حاوی مسائل جسمی و ذهنی بود، حال این که در تولدی دیگر، شما با افکاری فلسفی، عاطفی، اجتماعی و سیاسی روبرو می شوید. "

 

"بعد از تو ما به هم خیانت کردیم
بعد از تو ما تمام یادگاری ها را
با تکه های سرب، و با قطره های منفجر شده خون
از گیجگاه گچ گرفته ی دیوارهای کوچه زدودیم
بعد از تو ما به میدان ها رفتیم و داد کشیدیم
زنده باد
مرده باد..."

 

کامران تلطف استاد دانشگاه آریزونا، با این پرسش که اصلا چه مردی در آثار فروغ فرخزاد تصویر شده گفت "ابراهیم گلستان تاثیری در آنچه بلوغ فکری فروغ خوانده می شود، ندارد بلکه همسر اول او پرویز شاپور به نوعی ممکن است نقش مهمتری ایفا کرده باشد" و مثالهایی از نامه های فروغ در شانزده سالگی تا هفده سالگی که با شاپور ازدواج کرد را مطرح کرد.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه پس از چاپ اولین کتاب فروغ "اسیر" نقد شاپور چنان بر او سخت آمد که روانه بیمارستان شد، افزود: "اما در آثار بعدی او مرزهای میان شعر و زندگی واقعی را شکست و حتی در شعر های بعدی اش به روزهای گذشته زندگی اش اشاره می کند:

 

"آن روزها رفتند، آن روزهای سالم سرشار
من دور از نگاه مادرم ...
خط های باطل را
از مشقهای کهنه خود پاک می کردم.."
و با این تمثیلها می گوید در آن موقع چه احساسی داشته است".

 

آقای تلطف با رد وجود پیر دانا یا مرشد یا راهنمایی که به یکباره فروغ را متحول کرده باشد (اینکه ابراهیم گلستان این نقش را ایفا کرده باشد) می گوید مجموعه آن چه که این شاعر در طول عمر کوتاهش یاد گرفته بود، در مجموع دست به دست هم داد و روند فکری او را ساخت و دیدگاه نوین و پختگی جدیدی را به او داد. اگر هم کسی در شعر او حضور قوی تری داشته، آن پرویز شاپور است، کسی که فروغ در ابتدای جوانی به شدت دلباخته او بوده است.

 

خانه سیاه است

نمایش فیلم "خانه سیاه است"، سر فصل نگاهی به حضور فروغ در سینما بود و نسرین رحیمیه استاد دانشگاه منچستر و مریم قربان کریمی به چگونگی تعریف دوباره فروغ از زیبایی در فیلمش پرداختند.

 

"دلم برای باغچه می سوزد"

 

در ساعات پایانی روز دوم کنفرانس، به موضوعاتی چون مقایسه فروغ با برخی شاعران غربی، تفسیر و بررسی چگونگی استفاده فروغ از تمثیلهایی چون آینه، عشق، باغچه و خانه پرداخته شد.

نکته قابل توجه در این کنفرانس این بود که با توجه به این که برخی سخنرانان به فارسی و برخی به انگیسی مطالب خود را ارائه کردند، هیچ پیش بینی برای ترجمه مطالب یا ارائه متن مقالات به زبانهای فارسی و انگلیسی پیش بینی نشده بود و در پوشه توزیع شده در بین مدعوین، تنها اطلاعات برنامه زمانی دو روزه کنفرانس و معرفی سازمانهای برگزار کننده ( موسسه میراث فرهنگی ایرانی در لندن و مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه منچستر) یافت می شد.

در ضمن بعضی سخنرانان ایرانی که به انگلیسی سخنرانی کردند، وقتی در تایید شعر خود بخشی از یکی از اشعار فروغ فرخزاد را می خواندند، بدون این که آن را به انگلیسی ترجمه کنند، آن قسمت از شعر را به فارسی می خواندند "دلم برای باغچه می سوزد" و بقیه مطلب را به زبان انگیسی پی می گرفتند. کنفرانس در روز اول با نیم ساعت تاخیر شروع شد و با این وجود مشکلاتی در پخش تصاویر و ارائه آنها وجود داشت.

این کنفرانس با این جمله به پایان رسید: "فروغ هنوز زنده است".

 

**

فهرست نامزدهاى جايزه ادبى ديلان توماس ولز در حالى اعلام شد که نام يک نويسنده ايرانى نيز در ميان نامزدها ديده مى‌شود.

هيئت داوران جايزه 120هزار دلارى ديلان توماس ولز براى نويسندگان جوان، به‌عنوان يکى از گران‌قيمت‌ترين جوايز ادبى جهان، فهرست بلند نامزدهاى خود را در بخش‌هاى مختلف اعلام کرد. در ميان 16 اثر برگزيده، نام پروچيستا خاکپور - نويسنده ايرانى ساکن آمريکا - نيز ديده مى‌شود که براى کتاب «پسران و ديگر اشياى قابل اشتعال» نامزد شده است. اين کتاب پيش‌تر نيز برنده جايزه ادبى کاليفرنيا براى نخستين اثر داستانى شده است. کتاب يادشده تاثير ماجراى يازدهم سپتامبر را بر پدران و پسران ايرانى ساکن لس‌آنجلس و نيويورک به تصوير کشيده است. در توضيح داستان کتاب آمده است: اين کتاب داستان خانواده مهاجر ايرانى است که پدر سعى در حفظ سنت‌هاى ايرانى دارد و پسر خانواده سعى مى‌کند از خانواده، تاريخ و اصليتش فاصله بگيرد و دچار دوگانگى مى‌شود. اما نوع برخورد آمريکايى‌ها با اين خانواده پس از واقعه 11 سپتامبر، به نوعى موجب استحکام خانواده مى‌شود.‌ البته اين اواخر، آثار ضدايرانى مثل انيميشن «پرسپوليس» و کتاب «سپتامبرهاى شيراز» در خارج از ايران مورد توجه قرار گرفته‌اند، که درباره کتاب يادشده، به نوع رويکرد در اين زمينه اشاره‌اى نشده است. رمان «کشور خدا» نوشته روس رايسين - مستخدم يک رستوران - از ديگر آثارى است که جلب توجه کرده است.

اين کتاب داستان پسر يک کشاورز اهل يورکشاير است که به دختر همسايه علاقه‌مند مى‌شود. جوان‌ترين نامزد منتخب، کارولين برد - دانشجوى 24ساله دانشگاه آکسفورد - است که براى مجموعه شعر «دردسر در تورنيپ» نامزد شده است. جايزه دوسالانه ديلان توماس به ياد اين نويسنده ولزى راه‌اندازى شده است و تمام نويسندگان کم‌تر از 30 سال، که آثار شعر يا داستانى آنها به زبان انگليسى منتشر شده باشد، مى‌توانند آثارشان را ارائه کنند. امسال، 16 کتاب نامزد اين جايزه شده‌اند که برنده نهايى آن در ماه نوامبر معرفى خواهد شد.

در دوره گذشته برگزارى اين جايزه، راچل ترزيس از روآندا براى «سيب‌هاى تازه»، برگزيده شد. فهرست نهايى نامزدهاى اين جايزه ماه سپتامبر اعلام خواهد شد.

**

دی ماه سال ۱۳۸۳ بود که برگزاری نمایشگاه "امپراتوری فراموش شده: جهان هخامنشی" و خروج آثار زرین موزه ملی ایران از کشور در کنار عنوانی که موزه بریتانیا برای نمایشگاه در نظر گرفته بود، مورد اعتراض گروهی از کارشناسان قرار گرفت و مدیران سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را بر آن داشت تا با برگزاری یک نشست مطبوعاتی به ابهام های موجود پاسخ دهند.

در همین جلسه بود که محمدرضا کارگر، مدیر وقت موزه ملی، خبر نمایش لوح کوروش در کنار مجموعه طلاهای جیحون را اعلام کرد و گفت این آثار قرار است پس از انجام بازسازی موزه ایران باستان و فراهم آمدن شرایط مناسب به لحاظ حفاظت فیزیکی، همراه با دیگر آثار نفیسی که متعلق به ایران است و در موزه های معتبر دنیا نگهداری می شود، در موزه ایران باستان به نمایش درآیند.

البته چندی پیش از انتشار خبر در ایران نشریه آرت نیوز نیز از امانت این شی در سال ۲۰۰۶ میلادی خبر داده بود. بنابر گزارش این نشریه، موزه بریتا‌نیا متعهد شده بود منشور کوروش را در مقابل بیش از ۵۰ شی تاریخی که برای نمایشگاه جهان هخامنشی از موزه ملی ایران امانت گرفته بود، به ایران امانت دهد.

انتشار خبر نمایش این شی در ایران، بار دیگر کوروش و مهم ترین بازمانده اش را در صدر اخبار فرهنگی قرار داد. در این اخبار اعلام شد قرار است لوح کوروش که از هنگام کشف در محوطه ای باستانی در عراق، در موزه بریتانیا نگهداری می شود از سوی این موزه به ایران تحویل شود. البته در خبرهای تکمیلی ماجرای تحویل همیشگی آن به ایران تکذیب و بر امانت بلند مدت آن تاکید شد.

آقای کارگر، که به تازگی مدیریت تالار وحدت را عهده دار شده است، ماجرای نمایش لوح کوروش را این طور شرح می دهد: "بعد از برقراری ارتباط عمیق میان موزه ملی ایران و موزه های معتبر دنیا نظیر لوور، بریتانیا و آرمیتاژ قرار بر این شد که با پایان بازسازی موزه ایران باستان، این بخش از موزه با نمایش اشیای شاخص فرهنگ و تمدن ایران که تعدادی در ایران و بخشی در موزه های بین المللی نگهداری می شود، بازگشایی شود."

" این مسئله را با موزه های لوور و بریتانیا در میان گذاشتیم و آنها هم اعلام آمادگی کردند. از جمله این اشیا لوح کوروش بود. موزه بریتانیا قول داد این اثر را همراه با مجموعه طلاهای جیحون که آنها هم به دوره هخامنشی تعلق دارند، به موزه ملی ایران امانت دهد. مشروط بر اینکه شرایط مناسبی برای نمایش و حفاظت از آنها فراهم آید."

این باستان شناس تاکید می کند: "لوح کوروش سفالین است و شرایط ویِژه ای برای نگهداری و نمایش نمی خواهد ‌یعنی مانند تابلوهای نقاشی یا پارچه آسیب پذیر نیست اما باید از سوی برگزار کننده نمایشگاه بیمه شود که هزینه بسیار سنگینی خواهد داشت. علاوه بر این باید شرایط امنیتی خاصی برای آن ترتیب داده شود. بروز کوچکترین اتفاق غیر منتظره در جریان نمایش این اثر در تهران، جدا از خسارت های سنگین مالی، حیثیت موزه ملی ایران را به عنوان موزه مادر خدشه دار می کند. به همین دلیل همان زمان به فراهم آمدن شرایطی همپای استانداردهای بین المللی برای نمایش این اثر و دیگر آثار ارزشمند فرهنگ و تمدن ایران پافشاری می کردیم که البته در زمان مدیریت من امکان آغاز عملیات بازسازی و تجهیز موزه فراهم نشد."

 

کوروش در این کتیبه برای نخستین بار از رعایت حقوق طبیعی و مادی و معنوی انسان صحبت کرده است.

رضا مرادی غیاث آبادی متن لوح را اینطور ترجمه کرده است:

" منم کـوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَد، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ … نوه کوروش، شاه بزرگ … نبیره چیش‌پیش، شاه بزرگ … آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابِـل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل‌های پاک مردم بابـل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. من برده‌داری را بر‌انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مَـردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم … من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم و خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَـد را که نَـبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم. بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین‌شان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ‘‘ به کوروش شاه، پادشاهی که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.’’ من برای همه مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم."

لوح کوروش تنها یک بار در جریان جشن‌های ۲۵۰۰ ساله برای نمایش در ایران از موزه بریتا‌نیا خارج شد. آن زمان یعنی در سال ۱۳۵۰ هجری شمسی، منشور را ۵ هزار پوند بیمه کردند و شی یاد شده تنها به مدت ۱۰ روز در ایران و در موزه برج آزادی به نمایش در آمد.

یک کپی از منشور کوروش به عنوان کهن‌ترین فرمانِ شناخته‌شده تفاهم و همزیستی ملت‌ها در ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک نگهداری می‌شود. این کتیبه در فضای بین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیمومت قرار دارد.

**

طلوع رنسانس ایرانی، عنوان کنفرانس دو روزه‌ای بود که در روزهای دوشنبه و سه شنبه ۱۴ و ۱۵جولای (۲۴ و ۲۵ تير ماه ۱۳۸۷) در دانشگاه آکسفورد انگلستان برگزار شد.

این کنفرانس که سه دانشگاه مهم و قدیمی اروپایی یعنی دانشگاه آکسفورد، دانشگاه کمبریج و دانشگاه لایدن هلند برگزار کننده آن بودند، به انگیزه بررسی علل شکوفایی فرهنگ و ادبیات ایران بعد از حمله اعراب به ایران تشکیل شده بود.

به گفته دکتر اصغر سید غراب، استاد رشته زبان فارسی و رییس دپارتمان فارسی دانشگاه لایدن هلند و از برگزار کنندگان این کنفرانس، کنفرانس طلوع رنسانس ایرانی جزیی از برنامه‌هایی است که سه دانشگاه بزرگ اروپایی در زمینه بررسی و شناخت ادبیات و فرهنگ ایرانی از سال ۲۰۰۷ آغاز کرده‌اند.

« این کنفرانس اتفاقی نیست. سال ۲۰۰۷ یک کنفرانسی ما داشتیم در دانشگاه لایدن که در طول این کنفرانس ما قراردادی بستیم که سه تا از قدیمی‌ترین دانشگاه های اروپا که در آنجاها فارسی تدریس می‌شده - کمبریج، آکسفورد و دانشگاه لایدن - همکاری‌هایی داشته باشیم در زمینه تحقیق و تدریس و انتشارات، که کتاب های مختلف را بتوانیم چاپ بکنیم.

اولین کنفرانسی که در این زمینه برگزار کردیم در دانشگاه لایدن بود به نام سنت در زبانشناسی و ادب فارسی. کنفرانس دومی که ما داشتیم ماه دسامبر سال ۲۰۰۷ بود در مورد شاهنامه که بین دانشگاه لایدن و کمبریج انجام شد و کنفرانس سوم که اینجاست و طلوع رنسانس و تولد ایران نام دارد.»

این سمینار که دستاورد همکاری میراث مکتوب از سوی جمهوری اسلامی و خارج از کشور بود با ضعف های بزرگی درگیر بود. از جمله این که برگزار کنندگان کمتر به موضوع اصلی پرداختند. شعرها بیشتر نادرست خوانده شد. دستاورد تازه و حرف جدیدی برای گفتن نبود.

در سخنان سخنرانان بارها از تمدن باشکوه و مشعشع اسلامی  یاد شد که گونه‌ای باج دهی بود تا برخاسته از یک نظر تاریخی. و این که سرانجام بیشتر بر این نکته تکیه شد که ایرانیان با آغوش باز از تجاوزات تازیان استقبال کردند و آنهمه مقاومت و پایداری از سوی مردم ایران در برابر این تجاوز هولبار، در مدت دویست سال به هیچ انگاشته شد. مرحبا!

**

سبز باشید