اگر چه هشت
سال از وداع شاعر بزرگ ما با واژهها گذشته است، اما اميد و زندگی
همچنان در ترانههای شورانگيز او ادامه دارد. شاملو، شاعر آزادی، يکی از کمنظيرترين شاعرانِ متعهدِ
روزگار ماست که حضور «انسان» را بر آفاقِ روشنِ آگاهی و رهائی، حياتی شريف و خللناپذير بخشيد. او بود که
در دشوارترين شرايط، آيندگان را به درکِ درستِ راهِ مبارزه، دلاوری و خِرَد بشارت
داد.
احمد شاملو
پرستارِ بیخوابِ پروانه و شبنم، در سراسرِ زندگیِ پُر فراز و نشيبِ خود،
نه سکوت راتاب آورد و نه سرسپردگی را. شعر رهائیبخشِ او، جز صلای آزادی،
هرگز برای خاموشی و فراموشی سروده نشد. کلام و کردارِ آزادیخواهانهی او که مَنِش و سرمشقِ
نسلهای پُر اميد امروزی ماست، ما را جز به راهِ مبارزه برای
تحکيم و گسترش آزادیِ انديشه و بيان دعوت نمیکند.
شعرهای
باشکوهی چون «بچههای اعماق»، «نوبت ماهی»، «فصل ديگر»، «شبانه»، «بر سرمای
درون» و بسيار شعرهای از اين دست، از دلِ کدام بامداد برآمده، شب را شکسته و عظمتِ
آزادی را نشانمان داده است جز همين «بامداد» که زنده و بینظير مقابلِ ماست.
کانون
نويسندگان ايران با تاکيد هميشگی بر فصلالخطابِ منشورِ ماندگارِ خود، يعنی
آزادی انديشه و بيان، بر اين باور است که آزادی، هر چند در بندِ حنجرهی خاموشِ روزگار، قادر به
خواندن نيست، اما پرندهی قفسشکناش ... سرانجام آسمانِ
چشم به راهِ خود را باز خواهد يافت.