اعدامهای ۶۷ هفت که تمام شد، خبر
اعدام بچه ها را به ما دادند. با اعدامشدن محمود و محمد علی ۶ نفر از خانواده ام توسط دولت جمهوری
اسلامی اعدامشده بودند.
در اطاق پذیرائی عکسهای تک تک بچه ها را به دیوار زده بودیم.خانواده پنجه شاهی هم با اعدام شدن اسدالله ۵ نفر را از دست داده
بودند.مادر پنجه شاهی عکسی
دستجمعی از همه بچه ها را به دیوار خانه اشان زدهبودند. مادر آنروزها زیاد خانه ما میامد و با مادرم
می نشستند و درد دلمیکردند. روزی از مادرم
خواست که عکسهای بچه ها را به او بدهد تا هماندوستی که عکسهای دستجمعی بچه هایش را درست کرده بود، عکسی
دستجمعی از بچهها را درست
کند. یکی دو هفته گذشت، مادر سه قاب از عکس دستجمعی را برایمانآورد. یکی از قابها خیلی بزرگ بود.
آنرا به دیوار زدیم.
سالی چند
گذشتو قاب بزرگ بر دیوار بود،
آن سالها پدرم هنوز زنده بود و می گفت بچه هایشرا قاب کرده و گذاشته سینه دیوار.
مادرم ابتدا قاب بزرگ را از دیوار پائینآورد و دور
آن پارچه ای پیچید و قاب کوچکتر را به دیوار زند. پس از چندسالی قاب کوچک هم پائین آمد. مادر پنجه شاهی هم پس از چند
سالی قابدستجمعی بچه هایش را از دیوار برداشت
و قابهای تکی آنها را بر دیوار زد.گمان می کنم برای آنها
تحمل عکسهای تکی بچه ها ساده تر بود. عکس دستجمعی۵-۶نفر از
اعضای یک خانواده که اعدام شده بودند، سرگذشت غم انگیز آنخانواده را
نشان میداد. عکس دستجمعی را برای مراسمهای عید و شهریور بهخاوران میبردیم. یکی دو سال قبل در یکی از
مراسمها، عکس دستجمعی توسطماموران
دولت جمهوری اسلامی ربوده شد.