درخشش علم ایرانی در جهان
و مخالفین "ایرانی" آن
پرفسورفرهاد قابوسی
متن مصاحبه با دانشمند ایرانی پرفسور
قابوسی در باره انتشار نظرات ایشان در اهمیت سهم ایران در پیشرفت علم بشری .
س: شما در مقاله ای که اخیرا بر اساس
خلاصه نظرات شما در فلسفه علوم و تاریخ مربوطه تهیه و در سایتهای ایرانی منتشر شد
و در مصاحبه های قبلی در رادیو های خارج بطور فشرده به مسائل علمی جدیدی اشاره
کرده اید که بهتر است با توضیح بعضی از آنها مباحث مربوطه باز تر شود . مثلا شما
به اهمیت تحقیقات ابن سینا در تاریخ علوم و نیز در مورد مسائل کنونی علم فیزیک
اشاره کرده اید که تابه حال در ایران ناآشنا بوده اند (1).
استاد: البته جزء تاریخی این اشارات
بطور کلی در تواریخ تخصصی علوم غرب موجود است . سهم من روشن کردن محتوی علمی مدرن
تحقیقات ابن سینا و توضیح نتایج آنها و تشریح ارتباط نظرات ابن سینا با مسائل
کنونی علم بوده است . مثلا مورخین علوم در مراجعی که برخی از آنها در آن متن (1)
ذکر شده اند به ایراد ابن سینا بر ارسطو در مسئله حرکت و کشف کمیت "
میل" اشاره کرده اند . لکن بحث ربط این موضوع از طریق کمیت
"پتانسیل" و نظریه میدانهای تطبیقی (پتانسیلی ) که اساس "مدل
استاندارد" فیزیک برای طبیعت محسوب میشوند و نتایج این بحث در رابطه با بحران
کنونی علم فیزیک که می آیند ، نظر من در این مبحث است: باین صورت که ابن سینا
اولین کسی است که بر اساس استدلال تجربی که در اصطلاح جدید علم "آزمایش
فکری" نامیده میشود ، به ارسطو ایراد میگیرد که تفکیک حرکت به "حرکت
طبیعی" و "حرکت قسری" از باب عدم نیرو در اولی و وجوب آن در دومی
نادرست است و میگوید که هر حرکتی متضمن نیرو ست. این نظر هنوز که هنوز است پس از
هزار سال اهمیت درجه اول علمی دارد: چون اولا بجهت تطابق با تجربه و انسجام منطقی
آن نظر درستی است و ثانیا علم معاصر با اینهمه امکاناتش نتوانسته در حل مسئله حرکت
به مرحله ابن سینا برسد و بهمین جهت (عدم حل اساسی مسئله حرکت ) دچار تناقضاتی است
که منجر به ظرورت نادرستی (حداقل ) یکی از دو نظریه اساسی فیزیک شده است : بطوری
که استیفن هاوکینگ هم بعنوان یکی از زعمای علم معاصر مجبور به اعتراف به این
نادرستی بوده است (1) . علت اینست که نه تنها در ایران بلکه اکثر علما و همکاران
نمی دانند که دهه ها و قرنها از ابن سینا ببعد تا عصر نیوتن ، لایب نیتز تا کانت
روی وجوب و عدم نیرو در حرکت میان علما بحث بوده است و صرفا بدلایل عادت بشری و
دوام تسلط ضمنی بینش زمین مرکزی ارسطوئی بر علم است که رای بر عدم آن در حرکت لکن
قبول آن در حین تغییر حرکت قرار گرفته است . لکن این نظر رسمی متوجه محتوی ذاتی
متغییر حرکت نیست و بطور ایده آل بتاّثر از تصور غلط ارسطو در باب حرکت طبیعی به
حرکت مستقیم الخط (نامتغییر (بدون شتاب))
معتقد است که در طبیعت ناممکن است و مقوله ای متناقض میباشد . و از اینرو حتی
حرکتهای شتابدار (منحنی) را هم از موضع اصالت حرکت مستقیم الخط ارزیابی میکند . در
صورتیکه حرکت واقعی و طبیعی همواره منحنی و "شتابدار" و توام با نیرو
است مگر در خلاء مطلق (حتی بدون ناظر حرکت ) که مهمل است . لکن فیزیک معاصر بخاطر
تکیه به عادت "اونتولوژیک" تقدم وجود و ثانویه شناختن حرکت و تغییر و
تمایلش به تقریب و تخمین مهندسی معتقد به این مهمل ارسطوئی باقی مانده است: با
اینکه این نظر به بحران تناقض و عدم توافق دو نظریه اساسی اش منجر شده است . و این
نظریه ایست که اولین بار ابن سینا بطور سازنده به مخالفت با آن برخواسته
است . باین ترتیب نظر غلط ارسطو به تایید سنجش تخمینی گالیله بواسطه صرفنظر کردن
از اصطکاک در تقریر "اصل ماند" و به ضرب تسلط بینش غربی متکی بر فرهنگ
یونانی و توافق ضمنی آن با فرهنگی مسیحی از قرون وسطی ببعد بر علم مسلط شده است
ولی تنها نیمی از نظر ابن سینا در رابطه با مبحث پتانسیل فهمیده شده و در علم جا
افتاده است . در حالیکه اگر نظر ابن سینا در ظرورت نیرو برای هر حرکت مثل نظریه
"میل" او در فیزیک جا می افتاد و تکامل میافت ، بسیاری از تناقضات اساسی
علم کنونی دیگر مطرح نمی بودند : چون نظر ابن سینا تجربی ، علمی و عمیق تر است و
قابل فهم شعور عادی که هنوز حداقل بطور ضمنی عادت به مرکزیت زمین و تقدم وجود
(انتولوژی) بر حرکت و تغییر دارد، نیست . و چون باصطلاح عوام ارسطوئی میاندیشند:
هم در عصر ارسطو و هم در عصر ما.
س: در خلاصه نظرات شما (1) به کوششهای
مغرضانه در تخطئه سهم ابن سینا و تبلیغ اندیشه های ارسطو اشاره شده است که لازم به
تشریح است.
استاد: یکی از آشنایان که استاد فیزیک
در ایران و آلمان بوده است و مدتها با هم مراوده علمی داریم چون از تحقیقات من در
مورد ابن سینا مطلع است ، متنی برای من فرستاد و جویای نظر من در باره نوشته شخصی
باسم آقای عبدی کلانتری در مورد بعضی مطالب شخصی باسم آقای آرامش دوستدار در باره
آراء علمی ابن سینا و ارسطو در مورد زمان و مکان ، شد که گویا در کتابی تحت
عنوان "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" نوشته است . این قضیه مرا یاد سئوالی
که از استادم مرحوم هشترودی کردند انداخت: از ایشان پرسیدند که نظرش در مورد کتاب
" انسان و جهان" مرحوم محمد تقی جعفری چیست . استاد گفنتد: ایشان که نه
انسان شناس است و نه جهان شناس ، چرا این کتاب را نوشته است. حال آقای دوستدار که
نه در علم سررشته ای دارد و نه تحقیقات ابن سینا را میشناسد، چرا در این مباحث
علمی دخالت میکند . لکن محتوای مطالب او نشان میدهد که غرضی با فلسفه اسلامی دارد
و بغلط از دید سیاسی به مسائل علمی مینگرد و نظرش نه تحلیل مسائل فلسفی بلکه صرفا
پائین آوردن ارزش علم ایرانی و فلسفه اسلامی است. ولی از شدت غرض متوجه نیست که با
این مطالب بی سر و ته در مورد علم و نفی مغرضانه نظرات ابن سینا به مهمترین بخش
عقلانی فرهنگ ایران که آثار ابن سینا باشد، لطمه میزند و ارزش آنهارا که مورد
تایید جهانی علم است پیش عوام پائین میاورد . من نمیدانم این شخص چه اصراری دارد
در مباحث علمی که سوادش را ندارد دخالت کند . مسائل مربوط با زمان و مکان هنوز در
علم حل نشده اند و همچنانکه فرضیه "انفجار اولیه" نشان میدهد جزء مباحث
حاد علم اند و مربوط به کار تخصصی علما هستند و نه هرکس . تازه آنچه که در این
موارد از نظر فلسفی و علمی مسلم است دقیقا برخلاف نظرات عامیانه این شخص است .
نتایج علمی معاصر بیانگر این هستند که نظرات ارسطو در مورد زمان و مکان اساسا
غلطند چون مبتنی بر مطلق بودن زمان و مکان هستند که حداقل بعد از
"نسبی شدن" آنها غلط بودنشان حتی در مدارس هم تدریس میشوند . بعکس دقت
تخصصی در نظرات ابن سینا در رابطه با زمان و مکان نشان میدهد که این نظرات در حدود
دانش استاندارد کنونی (!) نسبتا درست اند چون منجر به کشف نظریه "میل" و
تکامل آن به مبحث "پتانسیل" در مبحث حرکت که زمان و مکان از
"مقولات " آن محسوب میشوند ، شده اند که اساس علم معاصر است . حال چه
ضرورتی است که کسی که سوادی در علم ندارد و مبادی مطلب را نمی شناسد بیاید و از
این نظرات غلط ارسطو در برابر نظرات نسبتا درست ابن سینا حمایت کند و سعی کند ارزش
تایید شده تحقیقات ابن سینا در تاریخ علم را که اوج علم ایرانی و قله فرهنگ
عقلانی ایرانی است ، پائین بیاورد . مسلم است که عوام الفبای مبحث حرکت و معضلات
علمی آنرا نمی شناسند و احتیاجی هم به آن ندارند ، حال چه اصراری است که در کتابی
که یک عامی علم برای عوام نوشته است آنهم به این شکل بی سر و ته به مباحث علمی
پرداخته شود . مگر که غرض بد بین کردن عوام نسبت به فرهنگ عقلانی ایران باشد .
خیلی کوته بینی و بلاهت میخواهد که این شخص ( آقای دوستدار ) خودش را
"فیلسوف" خطاب بکند ولی ابن سینا را که عالِم و عالَم به فیلسوف بودنش
معترفند فیلسوف نشناسد و عنوان فیلسوف در مورد ابن سینا را داخل گیومه (" ") بیاورد . این عین بیسوادی
است . آدم باشعور که نمی تواند با فلسفه اسلامی چون عنوانش اسلامی است مخالف باشد
. چه اکثریت مهم فلسفه اسلامی وسیله فلاسفه و علمای ایرانی از خوارزمی ، فارابی ،
بیرونی ، الحسن ، ابن سینا و رازی گرفته تا خیام و خواجه نصیر طوسی و ملا صدرا
تحقیق و تقریر شده اند و جزء محصولات مهم
فرهنگ جهانی و سبب افتخار ایران در حهان است . کسی مثل آقای دوستدار که سواد علمی
ندارد و تالیفات اینان را نخوانده و نمی فهمد اجازه دخالت در این معقولات را ندارد
. مگر کم بهاست که اولین اعتراض و اشکال تجربه گرایانه در هندسه اقلیدسی (متاثر از
ارسطو) در تاریخ در ایران وسیله خیام و خواجه نصیر طوسی بر اساس تحقیقات همان
فلاسفه مسلمان عرب نظیر الجوهری و ضابط
ابن قرّه انجام گرفته است . تجربی شدن هندسه که در این نظرات زمینه های اولیه
آنرا میتوان دید ، ضرورتی علمی است که علم معاصر هنوز حتی خوابش را هم نمی تواند
ببیند . این اعتراض بیان یک جهان بینی مترقی علمی محسوب میشود که متاسفانه بواسطه
ادب زدگی و مرض شعر فرهنگ ایران نتوانست پا بگیرد . این اوج تجربه گرایی علمی و
محصول درخشان علمی و فلسفه اسلامی است و کسی که هندسه نمیداند البته نمی تواند این
مهم را بفهمد و ارزش قائل شود پس بهتر است برود و در مورد شعر فردوسی بنویسد و
مزاحم علم و علما نشود .
در ثانی ابن سینا که مورد تکفیر محاکم
رسمی اسلامی بود و از طرف دیگر نود در صد فلاسفه و علمای اروپائی که مسیحی معتقد
بوده اند و به نص تاریخ علوم و فلسفه مسیحیت در اتحاد با فلسفه ارسطو در قرون وسطی
بزرگترین لطمه هارا به فرهنگ ، علم و فلسفه جهان زده است که دنیا و ایران هنوز که
هنوز است از آنها رهایی نیافته اند ؛ تکلیف انصاف در این میان چه میشود . هرچند که
عوام عادت به اعتقاد به زمان و مکان مطلق ارسطو را از دست نداده اند ولی عوام مثل
این شخص که نباید در مباحث علمی و فلسفی دخالت کنند . عوام تصور میکنند که همه
مسائل علمی به یمن افاضات ارسطو در علم بطور معقول حل شده اند و یا قابل حل هستند
. نه ! اهل علم که نگاه انتقادی به مسائل دارند میدانند که چنین نیست و بسیاری از
مسائل اساسی علم بی پاسخ مانده اند که ریشه همه شان به فلسفه عوامانه ازسطو
برمیگردد ، که راسل به "شعور عادی" فلسفه ارسطو نسبت میدهد . این
اشکالات علمی ناشی از عوامیت ارسطو است که منتقدین غربی را واداشته است تا
بکارگیری سطحی مکانیک کوانتیک را که تاج سر علم معاصر محسوب میشود و حتی روی
ریاضیات هم تاثیر گذاشته است با استعمال نمک و فلفل بوسیله آشپز ها مقایسه کنند که
بدون اطلاع از کیفیت شیمیائی نمک و فلفل از آنها اسفاده میکنند . به بعضی از این
اشکالات اساسی در علم برای اولین بار من اشاره کرده ام (1) ولی دیگران هم در این انتقاد سهیم اند: یکی
دو دهه پیش بود که یکی از ریاضیدانان برجسته معاصر "رنه توم" در مقاله
ای برای چندمین بار پس از ریاضیدانان دیگر به ناتوانی های منطقی "نظریه
مجموعه ها" اشاره کرد . ریشه این نارسائی ها البته در مسئله بینهایت و مجموعه
های بینهایت نهفته است که در محاسبات فیزیکی مربوط به انرژی و زمان و مکان هم دخیل
است . لذا مسائل مربوط به زمان و مکان مسائل پیچیده ای هستند که حتی فیزیکدانان
حرفه ای هم با احتیاط با آنها برخورد میکنند ، حال این شخص که سواد مدرسه در فیزیک
دارد میاید و در این موارد اظهار نظر میکند ، یعنی چه.
س: نظر شما در رابطه با این مسئله مهم
است ، لطفا توضیح بیشتری بدهید .
استاد: این شخص چون فلسفه اسلامی را نمی
شناسد و از سر غرض به مباحث علمی بطور سیاسی مینگرد به تعبیر کوته بینانه
"نمیدانم یعنی نیست" با این کارهای سطحی اش بخشی از مهمترین نظرات فلسفی
ـ علمی متعلق به فلسفه اسلامی را در مورد حرکت را که ابن سینا بیان کرده است نفی
میکند که به نظرات مهم الکندی برمیگردند: که استدلال میکند که "حرکت و
جرم و زمان در یک مرتبه و از نظر تقدم و تاخر وجودی برای آنها حکم واحدی است
". علم معاصر با آنهمه دبدبه و کبکبه اش بحهت نفوذ و تسلط مدوام فلسفه
عوامانه ارسطو بر آن به این ادراک علمی نرسیده است و با وجود ترقی صنعتی عملا در
این مقوله اساسی و تایین کننده جهان بینی بشری پس رفته است . چراکه ساختار فیزیکی
و ریاضی علم معاصر هنوز متکی بر تقدم جرم بر حرکت است و فلسفه علمی هم اساسا
انتولوژیک باقی مانده است . حال کسی که نه فلسفه اسلامی را میشناسد و نه به مبادی
علوم دقیقه آشناست میاید و در این مباحث عوامانه نظر میدهد و بر اساس آن فلسفه
اسلامی را که نظراتش در این مورد (مهمل بودن تقدم و تاخر جرم و جسم و حرکت) با
تجربه فیزیکی موافق است ، رد میکند . البته ما از عوام توقع نداریم که به این
دقایق آگاه باشند ولی کسی که بخود اجازه میدهد در این موارد دخالت بکند باید دستکم
بر اساس مسئله مسلط باشد . کسی که شعور و دانش این مسائل را داشته باشد متوجه
میشود که در فلسفه اسلامی یک جریان استدلال تجربه گرایانه علمی و فلسفی شروع شده
از الکندی ، ابن سینا تا ملاصدرا در جهت
اولویت حرکت (و تغییر و تحول) و هم ارزی شان با جرم و جسم وجود دارد که سرانجام به وضع نظریه حرکت جوهری
بوسیله ملا صدرا می انجامد . این جریان که البته خطی نیست و مثل هر جریان طبیعی
منحنی و باصطلاح حلزونی است و بجهت شرایط عصر و استدلال پس و پیش میرود تاج سر
اندیشه بشری و مترقی ترین جریان فکری ای است که در فرهنگ بشری تاکنون مطرح شده است
. کسی که الکندی و دیگر علما و فلاسفه
صاحب نظر در این مسئله هنوز حل نشده در علم را نظیر ابوالبرکت و ابن سینا
را نمی شناسد لیاقت دخالت در این مبحث را ندارد . چه وقتی که در نظر الکندی دقت
میکنیم که قائل به عدم تقدم زمان بر ماده مورد تجربه (جرم) بوده است بسیار پیشرفته
تر از مثلا نظر کانت هزارسال پس از
اوست که زمان و مکان را مقدم بر تجربه ماده (جرم) یا ماقبل تجربی میشناسد .
نظر الکندی توافق بسیاری با نظر اینشتین دارد که زمان مکان را متاثر از توضیع ماده
میشناسد و نظر استاندارد علم معاصر محسوب میشود . باین ترتیب الکندی هزار سال پبش
از کانت پیشرفته تر از کانت متاثر از ارسطو میاندیشیده و نظر متکی بر فلسفه
ارسطوئی کانت قریب هزارسال پس از الکندی پس رفته تر است . و بنا به دوام نفوذ ذهنی
کانت بر علم و فلسفه است که علوم ریاضی و فیزیک هردو دچار تناقضات و اشکالات اساسی
لاینحل و مغالطات اساسی شده است که برخی از آنها را متقدمین ریاضیدان نظیر براوور
، گودل ، وایل و راسل و فیزیکدانانی چون فاینمن و هاوکینگ ذکر کرده اند و بعضی را
من در مقالاتم اشاره کرده ام (1) . در ثانی بخلاف عدم آگاهی این شخص ابن سینا در
موارد متعددی در مبحث حرکت بر خلاف نظر ارسطو استدلال کرده است و از ازسطو وام
نگرفته است ، هرچند که اولا خود ارسطو بیش از همه از دیگران گرفته است (1) و ثانیا
علما و فلاسفه همیشه و باید از متقدمین گرفته و نقد کنند . لکن بخلاف اینگونه عوام
اهل علم میدانند که ابن سینا در موارد
مهمی با اتکاء به استدلال تجربی در مخالفت با ارسطو رای داده است : یکی از موارد
مهم رد همان تقسیم ارسطو از حرکت به دو نوع من در آوردی "قسری" و
"طبیعی" است که اشاره کردم . مورد دیگر تعریفی است که ابن سینا در بخش
طبیعیات کتاب "نجات" از حرکت میدهد و با تعریف ارسطو متفاوت است . آقای
دوستدار بدون اطلاع از مبادی علم ، فلسفه و تحقیق روایت عوامانه ای از مسائل مربوط
به به مبحث حرکت نطیر زمان و مکان سرهم کرده است که بی سرو ته و یعنی بی اساس و بی
نتیجه است: تنها به این غرض سیاسی و مذهبی که فلسفه اسلامی را بکوبد . چنین
برخوردی با مباحث علمی و فرهنگی تنها با سلیقه و مزاج آدمهای سطحی سازگار است و
بس.
منابع:
(1) خلاصه نظرات استاد قابوسی که در
هفته های اخیرا تحت عنوان "فلسفه علمی در ایران بد آموزی های یونانی در علم و
فلسفه" در سایت اخبار روز و عصر نو منتشر شد:
http://asre-nou.net/1387/khordad/6/m-ghabousi.html
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=15375