مهران
مصطفوی
خلاصة روزشمار کودتای خرداد ۶۰
28 سال پيش، در خرداد 1360 استبداد شوم در ايران برضد رأى
مردم كودتا كرد. از آنزمان تا بحال دو جبهه استبداد و آزادى روياروى قرار
گرفتهاند. اكنون كه رژيم استبداديان غرقه در جنايات و فسادهاى خويش است و به همت
مقاومت جبهه آزادى افشا گرديده و اعتراضات عمومى مردم حاكى از عدم مشروعيت و
اعتبار استبداد وطن فروش و دين باز حاكم در دل و چشم مردم ايران است، اكنون كه
جبهه آزادى به عملكرد خويش، سربلند و مفتخر است وبه پيروزيهاى درخشانى نائل
آمدهاست، جا دارد، هر چند به اختصار،
تاريخچه اين رويارويى و مقاومت، استقامت
و وفاى به عهد ابوالحسن بنىصدر را گزارش كنيم. در اين مختصر هر چند از پيامها،
نقطه نظرها و كوششهاى منتخب مردم ايران سخن بميان مىآيد واضح است كه هدف بيان
مقاومت و وفادارى به اصول راهنماى انقلاب در يك شخص با مشخصات معين و نام معلوم
نيست، بلكه سخن از يك رسم است و از بنىصدر به مثابه طرف اعتماد مردم و بعنوان
مظهراعتراض مردمى به استبداد و اراده استقامت ملتى دربرابر استبداد، ياد مى كنيم.
اين متن شامل دو
قسمت است:
1 - موقعیت ايران در روزهاى قبل از كودتاى خرداد 1360
2 - بررسى كوتاه وقايع خرداد ماه 60 و تشريح چگونگى اجراى
كودتا
1 -
موقعیت ايران در روزهاى قبل از كودتاى خرداد 1360
مسير انقلاب ايران
كه از آغاز با دخالتهاى خمينى و روحانيان قدرت طلب در امور حكومتى انحراف يافته
بود، در خرداد سال 60، چرخشى رادیکال كرد و جهتى
کاملا خلاف جهت سازگار با اصول راهنماى انقلاب و هدفى ضد هدف آن پيدا كرد. حزب جمهورى
اسلامى، بعد از شكست فاحش در انتخابات رياست جمهورى كه در آن، حسن حبيبى كانديدايش
كمتر از 4 درصد آراء را آورده بود، طرح كودتاى خزنده را ريخته و به اجرا گذاشته بود. اين حزب با اينكه
رجايى را توسط خمينى بعنوان نخست وزير بر كشور تحميل كرده بود، روز بروز در جامعه
منزوىتر مىشد.
جنگ با عراق : عراق
با كمك معنوى و مادى امريكا ، به منظور جلوگيرى از پيروز شدن تجربه انقلاب، در
تاريخ 20 سپتامبر1980 به ايران حمله كرد. به قول مرحوم مهندس بازرگان با خونسردى و
شجاعت فرمانده كل قوا ابوالحسن بنىصدر، ايران موفق شد نه تنها جلوى پيشروى ارتش
عراق را بگيرد، بلكه حدود پنجاه درصد از سرزمينهاى اشغالى را آزاد كند. ارتش ايران
ارتشی که روز و شب سخن از انحلال آن میرفت، روحيه بسيار قوى پيدا كرده بود و بعد
از مدتها نقش اصلى خود يعنى دفاع از تماميت ارضى كشور را بعهده مىگرفت و به خصلت
و منش ملى، غرور پيدا مىكرد.از طرف ديگر، با بدست آوردن موفقيتهاى نظامى، بنىصدر
توانست صدام حسين را ، كه در آغاز جنگ گمان مىبرد در عرض يك هفته ايران را خواهد
گرفت، به صلحى توأم با پيروزى سياسى ايران، ناگزير كند. چهار كشور غير متعهد طرح صلحى به ايران پيشنهاد كردند و ايران با
تغييراتى در مورد عقب نشينى نيروهاى عراق به پشت مرزهاى بين المللى اين طرح را
پذيرفت. عراق نيز كه مىديد روى به ضعف دارد، طرح را قبول كرد . قرار بر اين شد كه در 26 خرداد، هيأت جواب
رسمى عراق را به ايران بياورد.
« روسيه شوروى» افغانستان را اشغال كرده بود. ديوار
برلين هنوز پابرجا بود و چپ سنتی ایران از اردوگاه سوسیالیسم دفاع میکرد.
از سوی دیگر بعنوان مخالفت با کارتر در جریان مذاکرات بر سر گروگانها در جریانی که
به اکتبر سورپرایز معروف شد، ريگان به لطف روحانىنمايان قدرت پرست، در امريكا به عنوان
نماينده سياستى تهاجمى به قدرت رسيد.
وضعيت اقتصادى : با
اينكه بعد از انقلاب سعى شده بود از ميزان بودجه كشور كاسته شود، تركيب آن تغيير
كند، بخش توليد تقويت گردد،از اتكاء به نفت كاسته شود و قيمت نفت در بازار جهانى
در سطح بالا نگاه داشته شود، حكومت رجايى به سياست قبل از انقلاب بازگشت و
بودجهاى تهيه كرد كه بنابر آن، برهزينههاى دولتى اضافه مىشد. ايران مجبور مىشد
ميزان توليد نفت خود را بالا ببرد. بنىصدر مخالفت خود را با اين بودجه اعلام و
تقاضاى بحث آزاد كرد. در اين بحث معينفر و عزت الله سحابى نيز همراه و هم رأ ى او
بودند. اما اين بحث هرگز از تلويزيون پخش نشد. وضعيت توليد به علت مديريتهاى غلط و
فرار بخشى از نيروهاى كاردان و نبود
امنيت و ... در بحران فرو رفت.
گروگانها و كابينه
رجائى : ابوالحسن بنى صدر با گروگانگيرى مخالف بود . وميدانست حزب جمهورى اسلامى
گروگانها را به عنوان وسيلهاى برضد او بكار ميبرد و در خفا، در كار سازش با
آمريكاست. با قرارداد الجزاير كه برخلاف منافع و مصالح ايران بسته شده بود، و حاصل
سازش پنهانى بود، مخالفت كرد . بخصوص كه قرارداد را با، اينكه يك متن بين المللى
بود و طبق قانون اساسى، رئيس جمهورى يا نماينده او بايد امضاء مىكرد، بدون اطلاع
او بسته بودند. عليرضا نوبرى، رئيس بانك مركزى، نيز نسبت به زيانهاى قرار داد
الجزاير،به رجايى هشدار داده بو. لذا، رجائى درپى تغيير رئيس بانك شد. از طرف ديگر
بنىصدر حاضر نشد با چند تن از وزراى پيشنهادى رجائى، از جمله وزير خارجه، موافقت
كند و تا زمانى كه در ايران بود، كابينه رجائى كامل نشد. در مطبوعات جهان، بنىصدر
رئيس جمهور و رهبر اپوزيسون خوانده مىشد. رجائى و حزب جمهورى اسلامى در جامعه
كاملا منزوى شده بودند و نياز داشتند خمينى
خود وارد عمل شود و كودتا را رهبرى كند.
موضع خمينى : تا
خرداد 60، خمينى نه تنها علنی و مستقیم عليه بنىصدر موضع نگرفته بود، بلكه
در ارديبهشت ماه، در حضور سران 8 كشور مسلمان، گفت: ریس جمهور
ایران بر
قلبها حكومت مىكند. او هنوز اميدوار بود بنىصدر سازش پنهانى با بوش و ريگان را بپذيرد و با
سران حزب جمهورى، در استقرار استبداد، همدست شود. با آنكه بنی صدر از تمايل شديد او به
استبداد روحانيت آشكار بود، اما هنوز برترديد خود غلبه نكردهبود.
ياد آور
میشود كه خمینی سال 1360 را سال قانون
ناميده بود. بنی صدر با کارهای خلاف قانون به جد مخالفت میکرد . او در میدان آزادی در روز عاشورا 28 آبانماه
1359 در میان جمعیت میلیونی از جمله چنین گفت :
در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده
است ممنوع نشده، در کجای دنیا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت
اسلامیش شش نوع زندان وجود دارد چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ چرا باید هر کسی و هر
نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند. جو اسلامی جو اعتماد است.
اینهمه دستگاههای ترسناک و مخوف درست نکنید چرا هیئتی تشکیل نمی شود و به کار این
زندانهای گوناکون نمی رسد. چرا در رژیم اسلامی انسان و جان او اینهمه بی منزلت شده
است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد.
چه طور می شود که اشخاص را میگیرند زندان می برند و ماه ها جز فراموش شدگان می
شوند؟ بس کنید این کارها را. دستکاه
قضائی ما باید بیطرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و
ابزار قدرت سیاسی شود. اگر اینطور شد این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و
شهید شد.
محبوبيت بنىصدر :
سفرهاى بنىصدر به مناطق مختلف كشور موجهاى انسانى وسيع به طرفدارى از مواضع او در
دفاع از استقلال و آزادى را برمىانگيخت.او هر روز گزارش فعاليتهاى خود و نظراتش
راپيرامون مسايل كشور، در روزنامه انقلاب اسلامى، تحت عنوان روزها بر رئيس جمهور
چكونه مىگذرد؟، با مردم در ميان مىگذاشت.
مطبوعات : هنوز در
كشور آزادى مطبوعات كاملاً از بين نرفته بود. احزاب مختلف روزنامههاى خود را
داشتند و يا بطور زيرزمينى چاپ مىكردند. با اينكه در اسفند 59 و فروردين 60، براى
چند روز، روزنامه ميزان متعلق به نهضت آزادى را بستند، اما با تلاش بنىصدر و
ديگران اين روزنامه آزاد شد. تيراژ روزنامه انقلاب اسلامى به مرز
پانصد هزار رسيده بود و اين در تاريخ مطبوعات ايران سابقه نداشت. جامعه در تب داغ
بحث سياسى بسر مىبرد.
احزاب : دفاتر
هماهنگى مردم با ریئس جمهور كه در شهرهاى مختلف بطور خودجوش بوجود آمده بودند، محل
مخالفت با استبداد روحانيت شده بودند . اين دفاتر از مواضع سياسى نظرى بنىصدر
حمايت مىكردند. حزب توده و سازمان فدائيان اكثريت در كنار انجمنهاى اسلامى،
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى از مواضع حزب جمهورى اسلامى، دفاع مىكردند. بنىصدر
را ناپلئون و پينوشه مىخواندند. در سفرهاى مختلف بنىصدر، به كمك بخشى از سپاه
پاسداران عليه بنىصدر عمل مىكردند. اما در ميان امواج عظيم مردم محو مىشدند.
نهضت آزادى به رهبرى مرحوم بازرگان، جاما به رهبرى مرحوم سامى، جبهه ملى به
رهبری مرحوم سنجابی، حزب ملت ايران به رهبری مرحوم فروهر، سازمان مجاهدين خلق، حزب رنجبران و
شخصيتهاى مستقل در صف مخالفان استبداد روحانيت بودند. اما آزاديها روزبروز
محدودتر مىشدند و در شهرهاى ايران تعداد زد و خوردها و درگیریها بالا گرفته بود.
آزاديهاى فردى نيز
روزبروز محدودتر مىشدند اما كاملاً از بين نرفته بودند. حجاب و رنگ لباسها را
حكومت هنوز موفق نشده بود بر جامعه تحميل كند. حكومت رجائى مردم ايران را به چند
دسته تقسيم مىكرد: مكتبى و ضد مكتبى و مسلمان غير مكتبى و بى تفاوت!.
2 -
بررسى كوتاه وقايع خرداد ماه 60 و تشريح چگونگى اجراى كودتا
18 ارديبهشت 1360 -
بنىصدر اعلام مىكند : خطاب من به امام و مردم ايران است هر اندازه آزادى ضرر
داشته باشد هزار يك استبداد ضرر ندارد. بدون آزادى، استقلال بدست نمىآيد و بدون
اين دو اسلام بىمحتوى است.
25 ارديبهشت - بنىصدر پیشنهاد
مراجعه به مردم و رفراندوم را میکند. او مىگويد : اگر ميزان راى مردم است، آيا حق دارم
پيشنهاد كنم كه اين ميزان اظهار بشود يا خير؟
29 ارديبهشت - نهضت
آزادى به پيشنهاد بنىصدر در مورد تشكيل جلسات بحث آزاد لبيك گفت. اما نسبت به
اداره بحث آزاد توسط راديو و تلويزيون ابراز نگرانى كرد.
1 خرداد - دكتر
سنجابى، دبيركل جبهه ملى، طى نامهاى به مهدوى كنى وزير كشور، خواستار روشن شدن
وضع فعاليت جبهه ملى شد. او خواستار آزاد شدن محل تشكيلات مركزى جبهه ملى و
روزنامه پيام جبهه ملى گشت.
2 خرداد - بنىصدر،
بدنبال اعلام جرم عليه رجايى و نبوى راجع به نقض اصول قانون اساسى و اختلاس از
اموال ايران ، در نامهاى به نمايندگان مجلس مىنويسد: دولت حق حاكميت ايران را
مخدوش نمودهاست. چگونه دولت آقاى رجايى بخود جرأت مىدهد دم از قطع وابستگى و
كوتاه كردن دست امپرياليسم بزند حال آنكه اجازه مىدهد با قانونى متفاوت از قانون
ايران در مورد دعاوى حل و فصل نشده تصميم گيرى نمايد؟
در مجلس، طرحى
مطرح شد كه بنا بر آن، رياست بانك مركزى به پيشنهاد وزير دارايى و تصويب نخست وزير
و تائيد صلاحيت بوسيله مجلس و حكم وزير دارايى منصوب شود. عليرضا نوبرى، از
همكاران بنىصدر، مسئوليت بانك مركزى را بعهده داشت.
بهشتى، «رئیس ديوانعالى كشور» در
مصاحبهاى اعلام كرد : بىشك بايد در موقع خود، كسانى كه شايعه شكنجه در زندانها
را درست كردهاند، تحت تعقيب قضايى قرار گيرند.
3 خرداد - دكتر
بهزادنيا سرپرست هلال احمر استعفاى خود را به رئيس جمهورى داد و نسبت به مصوبات
مجلس و روش عمل دولت رجائى اعتراض كرد.
اعضاى دستگير
شده دفتر هماهنگى در تاريخ 28 اسفند 59 در ازنا بعنوان اعتراض به حكم غيابى دادگاه
دست به اعتصاب غذا زدند.
4 خرداد - روزنامه
انقلاب اسلامى نامه عليرضا نوبرى رئيس بانك مركزى را كه سه روز قبل از آزادى
گروگانها به بهزاد نبوى نوشته و نسبت به
عواقب سنگين بيانيه الجزاير هشدار داده بود، منتشر كرد.
5 خرداد - نوبرى در
مصاحبه ای اعلام
مىكند: بصداى بلند اعلام مىكنيم كه اگر گناه ما ناهماهنگى با نوع جديد قرارداد
وثوق الدوله است، ما بدين ناهماهنگى افتخار مىكنيم. بايد به صراحت گفت كه باصطلاح
بيانه الجزاير به منافع اقتصادى اين جمهورى لطمه شديدى زده و حاكميت ايران را
مخدوش نمودهاست.
محمد خامنهاى
نماينده مجلس مىگويد: من از رئيس جمهور مىخواهم رفراندم را بصورت وسوسههائى در
دل مردم نياندازد.
5 خرداد - رفسنجانى
رئيس مجلس اعلام مىكند: دولت رجائى نسبت به اسلام و حاكميت ملى وفادارترين دولت
طول تاريخ ايران است.
6 خرداد - خمینی بدون اسم بردن از
پیشنهاد رفراندوم توسط بنی صدر در سخنرانی خود میگوید: آقای رئیس
جمهور حدودش در قانون اساسی هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت میکنم
اگرهمه ملت هم موافق باشند، من مخالفت میکنم.
7 خرداد - بهشتى
اعلام مىكند: طرح مسئله رفراندم بمنظور تضعيف جمهورى اسلامى، تضعيف قانون اساسى،
تضعيف مجلس و تضعيف دولت است.
خمينى در يك سخنرانى،
مىگويد: مجلس بالاترين مقام است در اين مملكت. مجلس اگر رأى داد و شوراى نگهبان
هم آن را پذيرفت، هيچكس حق ندارد يك كلمه راجع به اين بگويد. من نمىگويم رأى خودش
را نگويد، رأى خودش را بگويد، اما اگر بخواهد فساد كند و به مردم بگويد كه اين
شورا كذا و اين مجلس كذا، اين فساد است و مفسد است يك همچه آدمى تحت تعقيب مفسد
فىالارض بايد قرار بگيرد.
7 خرداد - مردم
شيراز با فرياد بنىصدر مقاومت مقاومت از بنىصدر استقبال مىكنند. بنىصدر در
پاسخ به فريادهاى «استقامت استقامت مردم» شيراز مىگويد : مردم ايران پاسخ من به شعار «استقامت» شما
اينست كه من با تمام توان استقامت مىكنم. پاى حرفم مىايستم تا به نتيجه برسم. تا
اين شعارهايى كه اين ملت براى آن انقلاب كرد تحقق نيابد وظيفه من ادامه مبارزه است
يقين دارم كه شما هم با همين استقامت مىايستيد چون استقامت من براى شماست و
استقامت شما هم براى من.
و خطاب به رهبران
حزب جمهورى اسلامى مىگويد : مرا از محاكمه نترسانيد، اين محاكمه خود انقلابى در
تاريخ ايران است.
9 خرداد - احمد
سلامتيان در مخالفت با لايحه بودجه اعلام مىكند: اين بودجهنويسى براى كشورى است
كه قصد مبارزه عليه قدرتهاى اقتصادى و مالى جهانى را نداشته باشد.
9 خرداد - حسين نواب
صفوى، مشاور رياست جمهورى در سياست خارجى، در سرمقالهاى تحت عنوان ايستادهايم،
مىنويسد : ايران اسلامى و انقلاب اسلامى در مقطعى تاريخى بسر مىبرند. سرنوشت
ايندو با سرنوشت جنگ تعيين مىشود. فرمانده كل قوا و رئيس جمهور دقيقاً به اين حيث ،
نمىتواند در برابر خطراتى كه اين هر دو را تهديد مىكند، سكوت اختيار كند. اما
تقابل اجتماعى تقابلى كه به جنگ داخلى منجر شود و لاجرم كار جنگ جنوب را به شكست
بيانجامد، بهيچرو توجيه نمىپذيرد. مىماند به اينكه راه حل چيست؟ راه حل از مدتها
پيش تعيين شدهاست: رجوع به مردم. هيچكس براى تعيين تكليف قطعى، خصوصاً در
اينباره، محقتر از مردم نيست.
حسين نواب كه در
26 اسفند، سرمقاله ديگرى، در باره روابط پنهانى بهشتى با آمريكائيها، نوشته بود،
چندی بعد
از كودتا، که گناهی جز نوشتن و بیان حقایق نداشت تحت شكنجه جلادان قرار
گرفت و بدست دژخيمان شهيد شد.
9 خرداد - كاركنان شبكه دوم تلويزيون بمنظور اعتراض به عدم
امنيت حرفهاى و عزل و نصبهاى بدون ضابطه چند ساعت دست از كار مىكشند.
10 خرداد - بنىصدر
اعلام مىكند: جنگ كه تمام شد برمىگردم همه مسائل را رسيدگى مىكنم. از نظر من كه
مسئول امور جنگ هستم، حفظ آزاديهاى اساسى مردم نه تنها صدمهاى به جنگ نمىزند
بلكه كمك هم مىكند. آيا اين آزاديهاى مردم حفظ مىشوند؟ و در پاسخ در باره
استعفاى خودش گفت : درخت را اره مىكنند خودش نمىافتد.
منوچهر مسعودى
مشاور حقوقى بنىصدر دستگير مىشود. او را نیزچندی بعد از كودتا اعدام میکنند.
11 خرداد -
چماقداران به محل دفتر هماهنگى در همدان حمله مىكنند و با فرياد مرگ بر بنىصدر
درود بر بهشتى قصد قتل احمد سلامتيان نماینده مردم اصفهان را مىكنند.
12 خرداد -
سلامتيان در جلسه مجلس مىگويد: به خدا قسم ذره ذره وجود من خواهد گفت مرگ بر
استبداد. او بعد از خروج از مجلس دوباره تهديد به مرگ شد و پاسدار
خامنه ای به او تیراندازی میکند.
12 خرداد - دفتر
رياست جمهورى عليه معاون غير قانونى وزارت خارجه اعلام جرم مىكند.
14 خرداد - حزب
جمهورى اسلامى قصد دارد بسيج بزرگى را براى تظاهرات 15 خرداد فراهم كند. بنىصدر
اعلام مىكند كه كج انديشان درصددند با طرح شعارهاى تحريك كننده عظمت اين روز را
خدشهدار كنند.
بنىصدر بارها نوشته
بود كه بنابر قانون قاضى نمىتواند عضو حزب باشد و از آنجا كه بهشتى «رئيس
ديوانعالى كشور» عضو و دبيركل حزب جمهورى اسلامى است و در نصب او، قانون اساسى
رعايت نشدهاست، مقامش غير قانونى است. در 14 خرداد، بهشتى در پاسخ مىگويد: آقا
اينها مال فرهنگ فرانسه و غرب است، بگذاريد كنار، اينجا جمهورى اسلامى است.
14 خرداد - محمد جعفرى مدير روزنامه انقلاب اسلامى كه براى
سخنرانى به يزد دعوت شده بود به دادسراى انقلاب اسلامى احضار مىشود.
15 خرداد – تلاش حزب جمهورى اسلامى در
بسيج مردم براى شركت در تظاهرات 15
خرداد، به شكست مىانجامد. مردم اقبال نكردند. شعارهاى تظاهر كنندگان عبارت بود از
: مرگ بر ضد ولايت فقيه، خمينى بت شكن بت جديد را بشكن، بت پاريس را بشكن، حالا كه
رهبرت مصدق شده رأى ما را پس بده. احمد خمينى پيام پدرش را در آخر تظاهرات
مىخواند.
بنىصدر به سيستان و
بلوچستان سفر مىكند. اريك رولو، روزنامه نگار روزنامه فرانسوى لوموند، در اين سفر
او را همراهى مىكند . وقتى موج خود جوش مردم را دراستقبال بنىصدر، مىبيند،
مىگويد: بعد از موضعگيريهاى خمينى، تظاهرات مردم يك «پله بيسيت» - رفراندومى که در آن، اكثريت نزديك به
تمامى به سياستى و كسى رأى موافق مىدهند- براى بنىصدر است.
در اين روز،
بازرگان بيانيهاى صادر مىكند و هشدار مىدهد با اين ترتيب رفتار با رئيس جمهورى،
و داغ و درفش مذهبى مفسد فىالارض بميان آوردن، كار بجائى خواهد رسيد كه پس فردا
ببينيم، بعد از نيمه شب، دو نفر ژ3 بدست، كنار بسترمان آمده و آخرين مايتعلق، يعنى
زن حلالمان را با خود ببرند!
16 خرداد - بنىصدر
با خمينى ملاقات مىكند. در اين ملاقات صحبت از وضعيت جنگ است و خمينى در پايان
ديدار براى موفقيت بنىصدر دعا مىكند. وقتى او بر مى خيزد اطاق را ترك بگويد،
احمد خمينى، در حضور پدرش، به بنىصدر مىگويد: شما يك عيب داريد و آن اينست كه ول
كن ماجرا نيستيد. هى مىگوئيد اينها با آمريكا ساختهاند. بنىصدر در پاسخ
مىگويد: من حاضر با همكارى با كسانى كه با آمريكا ساختهاند نيستم.
17 خرداد - بنىصدر
به همدان مسافرت مىكند. خمينى نطق تهديدآميزى مىكند كه كسى حق ندارد در باره
مجلس و قوه قضائيه چيزى بگويد.
18 خرداد -
دادستانى انقلاب روزنامه انقلاب اسلامى و ميزان و چند روزنامه ديگر را توقيف
مىكند.
18 خرداد - بنىصدر
به كرمانشاه مىرود. آخرين تماسهاى خمينى و بنىصدراز طريق رضا پسنديده برادرزاده
خمينى انجام مىپذيرند. پسنديده پيام زير را از طرف خمينى تلفنى براى بنىصدر
مىخواند:
من همواره كوشيدهام شما را در مقام رياست جمهورى و فرماندهى
كل قوا كه خود من به شما تفويض كردهام ، حفظ كنم. اما خود شما مانع اينكار
مىشويد. حالا هم مىخواهم شما را حفظ كنم، بشرط اينكه اطرافيان خود را دور كنيد.
اين روزنامه شما را بباد داد. گروه هاى فاسد را طرد كنيد. شما بايد دولت را قبول
كنيد، شورايعالى قضائى را قبول كنيد. مجلس و شوراى نگهبان را قبول كنيد.
بنىصدر در پاسخ
نامه زير را به خمينى مىنويسد:
شما نمىخواهيد
قانون اساس اجرا گردد. در مسائل اساسى كشور طرز عمل شما چنان است كه كشور را با
خطر نابودى مواجه كرده است. شما يك رئيس جمهورى ضعيف، يك دولت ناتوان، يك مجلس
مطيع، يك دستگاه قضائى وسيله تهديد و نابودى مخالفان مىخواهيد. بخلاف گفته شما
اين حزب جمهورى است كه دين و ملت و شما را بباد مى دهد و شما رهبرى ملتى را به
رياست حزب مشتى قدرت طلب فاسد فروختهايد. بسيار كوشيدم و هنوز نيز مىكوشم رهبرى
اين انقلاب صدمه نبيند اما شما خودكشى تدريجى كرديد بيان انقلاب را از بين برديد.
با برقرارى سانسور كامل، حضور مردم را در صحنه سياسى كشور غير ممكن ساختيد و اينك
مىخواهيد نيمه جان آن را نيز بستانيد. هنوز وقت باقى است، بايد:
1 - مجلسى جاى اين
مجلس را بگيرد كه انتخاباتش براستى آزاد باشد و مردم در انتخاباتش شركت كرده باشند
و مجلس خود را نه مطيع و تحت الحمايه شما، بلكه زبان مردم و ترجمان خواستهاى مردم
بداند، مجلس قوى اينست.
2 - دستگاه قضايى
نيز بايد قوى باشد. يعنى مستقل باشد. رئيس ديوان كشور و دادستان كل بر خلاف قانون
اساسى نصب شدهاند و سه تن اعضاى شورايعالى قضايى نيز بر خلاف همين قانون اساسى در
آن عضويت پيدا كردهاند. بايد شوراى عالى قضائى بر وفق قانون تشكيل گردد.
3 - نيمى از شوراى
نگهبان را كه بعد از اين وقايع و بخصوص چگونگى نظارتش بر انتخابات ميان دورهاى
معلوم شد چه وزن و اعتبارى دارد دو مقام غير قانونى بركزيده اند و بنابراين آلت
دست آقاى بهشتى و گروه او هستند و اين شورى نيز بايد موافق قانون از نو تشكيل شود.
4 - دولت آقاى رجايى
نيز هم فاقد صلاحيت است. هم از جانب شما تحميل شده است و هم مورد تاييد مجلس غير
قانونى است. هم در گروگانگيرى بكشو ر خيانت كرده و تسليم شيطان بزرگ شده است و
بايد برود.
5 - رياست جمهورى و
فرماندهى كل قوا مقامهايى بودند برى دفاع از منزلت مردمى كه قرنها و قرنها از هر
گونه منزلتى محروم بوده اند. قانون هيچگاه در اين كشور به اجرا در نيامده است.
گمان مىرفت با قبول رياست جمهورى بتوانم در برابر خطرهاى بيشمار، مردم را با
اجراى قانون در صحنه نگاهدارم و مردم از استقلال خويش دفاع كنند. خود با كار و
تلاش بر بحرانهاى اقتصادى و غير آن غلبه
كنند. آزاد باشند. مطمئن باشند. اميد داشته باشند و خودجوش به تلاشى بزرگ براى
تغيير مسير تاريخ برخيزند. اينك كه دادستان انقلاب تهران بر خلاف قانون مطبوعات،
روزنامه هارا توقيف كرده است و ديگر از آزادى اثرى نمانده است. اينك كه بدنبال
تسليم خفت بار در مساله گروگانگيرى بودجهاى باب طبع سلطهگران آمريكائى به مجلس
مى برند، با انگليس و آمريكا قراردادهايى امضا مى كنند كه جز مسابقه براى جلب نظر
مساعد شيطان بزرگ و كوچك عنوانى بدان نمىتوان داد، رياست جمهورى و فرماندهى كل قوا
ديگر به چه كار من مىآيد؟ از ابتدا گفتهام اين مقامها را براى حداكثر تلاش
بخاطر نجات كشور و انقلاب مىپذيرم و هنوز نيز بايد تكرار كنم كه مرا بدانها
دلبستگى نيست.
18 خرداد - بنىصدر
از كرمانشاه به بازديد جبهه ايلام مىرود. مردم ايلام به گمان آنكه بنىصدر به شهر
آنها مىرود، به استقبال، بيرون مىآيند. گروهى از پاسداران را در لباس شخصى
مىبينند كه سوار بر مينى بوس بشهر باز مىگشتهاند. چون مطلع مىشوند كه رفته
بودهاند برضد بنىصدر، در مراسم شهيدان جنگ شعار بدهند، آنها را بباد كتك
مىگيرند.
18 خرداد - يك شماره از روزنامه انقلاب اسلامى بطور مخفيانه
در ايران با تيراژ بالا چاپ شد.
19 خرداد - خمينى
بنىصدر را از فرماندهى كل قوا بركنار مىكند.
خمينى به پسنديده
اعلام مىكند كه ديگر نامههاى بنىصدر را نمىخواند.
20 خرداد - محمد
جعفرى مدير روزنامه انقلاب اسلامى پرتیراژترین روزنامه دستگير شد.
20 خرداد - بنىصدر به تهران بازميگردد و مورد استقبال
ارتشىها قرار مىگيرد.
21 خرداد - رفسنجانى
به لاهوتى كه از بستگانش بود پيام مىدهد كه خودت را از بنىصدر دور كن زيرا
پروندهاش سنگين است و كارش تا تمام است. لاهوتى از نادر روحانيون قعال در صحنه
سياست بود كه با استبداد روحانيت مخالف بود.
22 خرداد - آخرين
روزى بود كه بنىصدر در دفتر رياست جمهورى قرار داشت از آنجا در پيامى به ملت
ايران مىنويسد، که در آن آمده است از جمله نوشته بود : ... روزی
محکومی در پای چوبه دار گفت ای آزادی چه جنایتها که به نام تو انجام میدهند. و از
امروز خواهم گفت ای اسلام چه جنایتها که به نام تو نمیکنند. چنان دین را از اعتبار
خواهند انداخت تا به نام دین تا یک قرن کسی نتواند حرفی بزند و دعوتی به حق
کند. .... اگر كودتاى خزنده را اجرا كنند امور
زير واقع خواهند شد :
جنگ تحميلى در صورت
طولانى شدن به فرسودگى كامل نيروهاى ايران و عراق مىانجامد و در خاورميانه زمينه
اجراى برنامه امريكا فراهم مىگردد و همانطوريكه در جريان گروگانگيرى ملاحظه كرديد
ناچار به شرايط ننگينى تن خواهند داد و خواهند گفت چاره نداشتيم جز اينكه به شرايط
تسليم شديم. بشما مردم مىگويم، اگر امروز كه هنوز وقت باقى است نايستاديد و
استبداد را كه هنوز قوام نگرفته دفع شر نكنيد، استبداد با سلطه خارجى پيوند قطعى
پيدا خواهد كرد و همه آنچه را كه گفتم و بدتر از آن بر شما خواهند كرد.....
25 خرداد - خمينى
در سخنرانى خود اعلام مىكند : اگر سى و پنج مليون نفر بگويند بله من مىگويم نه. ...آن روز مسلح نداشتيم موفق
شديم حالا مسلح نيز داريم! ...جبهه ملى مرتد است. ...من حالا هم توبه را قبول
مىكنم.اسلام توبه را قبول مىكند. نهضت آزادى از راديو اعلام كند اين اطلاعيه
جبهه ملى كفر آميز است...و آن آقا هم بروند از ملت عذرخواهى كند.
ساعتى بعد از پخش
سخنان خمينى. از طريق راديو، نهضت آزادى تبرى جست و اعلام كرد در ميتينك جبهه
ملی شركت
ندارد .
25 خرداد - تظاهرات جبهه ملى به حمايت از رئيس جمهور و دفاع
از آزادیها، بر اثر تهديد چماقداران و پاسداران مسلح، در ميدان
فردوسى، برگذار نمىشود.
25 خرداد - بنىصدر به مخفيگاه مىرود. از آنجا براى خمينى
نامهاى مىفرستد و او را دعوت به رعايت قانون مىكند.
25 خرداد - يك شماره از روزنامه انقلاب اسلامى بطور مخفيانه
در ايران با تيراژ بالا چاپ و پخش مىشود.
26 خرداد - بنىصدر
در پيامى به ارتشيان متذكر مىشود كه وظيفهشان دفاع از استقلال و تماميت ارضى
ايران است.
26 خرداد - سازمان
مجاهدين خلق اطلاعيه زير را صادر مىكند:
هموطنان مبارز، مردم
قهرمان تهران، مقدمه چينىها و صحنهسازىهاى رسوا و مفتضحانه را شب گذشته در
تلويزيون با شعار «مرگ بر بنىصدر» ترتيب داده بودند، ديديد. ظاهراً سينهچاكان
ريايى و انحصارطلب «قانون» آنقدر در بثمر رساندن كودتاى ارتجاعى امپرياليستى شتاب
زدهاند كه بىمحابا «اعدام و مرگ» رئيس جمهور قانونى را سر لوحه دستگاههاى خبرى و
ارتباط جمعى خود ساختهاند. بنابراين جان رئيس جمهور علىالقاعده در خطر جدى است و
فرد فرد شما از جانب تمامى مردم ايران در دفاع از آزاديها و مقاومت در برابر
ديكتاتورى و اختناق سياه وظيفه داريد تا براى نجات جان دكتر بنىصدر هر لحظه
هوشيار و آماده باشيد.
27 خرداد - آئين
نامه بررسى عدم كفايت رئيس جمهورى در مجلس بتصويب مىرسد. در اين جلسه، احمد
غضنفرپور پيام 22 خرداد بنىصدر را به مردم ايران، مىخواند. مهندس معين فر خطابه
بس شجاعانه خويش را در مخالفت با طرح عزل رئيس جمهورى و كودتا، ايراد مىكند.
29 خرداد - بنىصدر در پيامى به مردم اعلام مىدارد : همه
ابزار عليه رئيس چمهور است و اين مبارزه با انقلاب است ...آنها كه اين كارها را
مىكنند نمىدانند كه جامعه ايران جامعه جوان است و جامعه جوان به رشد احتياج دارد
...بهرحال نسل جوان نبايد خود را به ياس وادارد، چه من باشم، چه نباشم ايران اگر
بخواهد مستقل و آزاد زندگى كند بايد با اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام كار و تلاش و
ابداع زندگى كند من كوشيدهام شاخص اين اسلام باشم.
30 خرداد - تظاهراتى كه طى آن چند صد هزار نفر به دفاع از
رئيس جمهورى شركت كرده بودند، توسط حكومت سركوب مىشود، عدهاى كشته و عده زيادى
دستگير مىشوند. از جمله عذرا حسينى همسر بنىصدر بهمراه عدهاى ديگر دستگير
مىشوند. سازمان مجاهدين از ظهر اين روز با بالا بردن عكسهاى رجوى و تغيير شعار و
توسل به قهر، موجب پراكنده شدن مردم و ادامه نيافتن حركت اعتراضى عموم مردم
مىشود. در مجلس افراد حزب جمهوری اسلامی تا ظهر، بيكديگر تسليت و
بعد از ظهر، تبريك مىگفتهاند.
31 خرداد - براى اينكه كودتا شكل قانونى بخود بگيرد،
بهشتى از نو، بدنبال رأى قضات ديوان عالى كشور براى محاكمه بنىصدر مىشود. اما
تمامى قضات، باتفاق، رأى منفى مىدهند، بدين ترتيب كار كودتا تنها برعهده مجلس
قرار مىگيرد. مجلس در سى و يك خرداد به اينكار مىپردازد. گروه نهضت آزادى و ديگر
مخالفان استبداد، در اين روز به مجلس نمىآيند. خمينى از بنىصدر خواسته بود كه
بيايد و توبه كند.
یک تیر 1360 - پس از رأى مجلس، خمينى عزل بنىصدر
را امضاء مىكند.
منتخب مردم
ايران با اعتقاد به قاعده هجرت، به مثابه
روش بايسته براى دفاع از آزادى و استقلال و افشاى سازشهاى پنهانى، به قصد فراهم
آوردن زمينه حضور در صحنه ايران و استقرار قطعى مردم سالارى درايران، با مهاجرت
موافقت مىكند و بهنگام خروج از ايران، اعلام مىكند: «ما مىرويم تا بمانيم و
اينان –رژيم- مىمانند تابروند»
تجربه انقلاب و
استقرار استبداد از سوى نهادها و دستجاتى كه بر جامعه شناخته نبودند، به وفاداران
به انقلاب ثابت كرده بود كه مشكل اساسى ايران مشكل ناشناخته ها هستند. لذا ،
پىگرفتن تجربه، ضرور مىساخت فرصت حضور در خارج از كشور مغتنم شمردهشود تا مگر
آن بخش از نيروها و گروهها، كه در اصول استبداد و وابستگى و روش كار، با رژيم حاكم
اختلاف ندارند، هدف مشتركشان رسيدن به قدرت است و تنهابرسر قدرت با يكديگر نزاع
مىكنند، به يك رشته آزمايشها و ابتلائات، يعنى تنها در چارچوب مبارزهاى سياسى كه
مىبايستى در پرتو اصول و محكها و ضوابط مشخص و روشنى انجام گيرد، به جامعه
شناسانده شوند. لذا، منتخب مردم، در آخرين فرصتهاى حضور در ايران، با تنظيم ميثاق
شوراى ملى مقاومت كه بر اساس اصول راهنماى انقلاب ايران، يعنى آزادى، استقلال، رشد
و عدم هژمونى بر پايه همكارى و هموزنى، از كليه گروههاو نيروها و سازمانها و
افرادى كه خود را به آن اصول متعهد و پايبند مىدانستند، دعوت بعمل آورد كه جبهه
متحد مقاومتى عليه استبداد حاكم برپاسازند. پس از تشكيل شوراى ملى مقاومت، رهبرى
سازمان مجاهدين خلق كه در كوران جنبش اجتماعى در داخل كشور بوجود آمده و جوانان غيور و آرمانخواه ميهن بدان اقبال
مىكردند، با اصل قرار دادن قدرت، از همان آغاز، و نقض آشكار اصول ميثاق خصوصاً
استقلال به كژراه عراق رفت در اين كژراه ، به سرسپردگى و جيرهخوارى صدام گرفتار
آمد و در بند پندار وروشهاى توتاليتر، به سقوط وحشتناك كشانده شد. به پاس پايدارى
كليه وفاداران به اصول راهنماى انقلاب، اكنون آينده ايران از خطر ناشناختهها در
امان است.
در 22 تيرماه 60،
مدتى بعد از كودتا، بنىصدر كه از 10 تير در مخفيگاه مجاهدين خلق بسر مىبرد و
گيلانى «قاضى دادگاه انقلاب» او را هفت بار محكوم به اعدام
مىشمرد، در نوشتهاى كه در آغاز وصيتنامه او، خطاب به همسرش بود و بعد كتاب خيانت
به اميد شد، به همسرش مىنويسد:
حسين (ع) آزاده ترين
آزادگان، رو در روى يزيد ايستاد. مردم آن زمان و تاريخ دچار سردرگمى نشدند. يزيد
ستم و حسين عدل بودند. ميان مصدق و شاه، باز داورى بسيار آسان بود. همه حق رابه
مصدق دادند. تاريخ نيز چنين كرد. اما ميان بنىصدر و خمينى تشخيص حق آسان نيست.
اگر فرض كنيم با كارهائى كه بدستور او انجام مىگيرند و قرائن حكايت مىكنند كه
ادامه مىيابند و گسترش مىپذيرند، با اعدامهاى نوجوانان پسر و دختر، با كشتارها،
با صحنههاى تلويزيونى كه در شخصيت كشى، روشهاى رژيم شاه را كهنه كردهاند، با فقر
و فلج اقتصادى، با جنگ و بدتر از همه توهين بملت و راى او و ويران كردن معنويت
انقلاب او، تشخيص آسان مىشود، تصديق نمىكنى كه تاريخ مرا مظلومتر خواهد يافت؟
قضاوت تاريخ هر چه باشد، در اين لحظات نسبت به سرنوشت خويش احساس تلخ ندارم. دلم
شاد است. پر از شادى است چرا كه از عقيده جدا نشدم و بخاطر دفاع از استقلال و
آزادى و اسلام، اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام آزادى، اسلام دفاع از حق محرومان،
اسلام اميد، اسلام ضد زور، اسلام ضد اسلام ارسطو زده كه بر استبداد فقيه بنا گرفت
و همه خشونت و جنايت از آب درآمد. بخاطر اين اسلام، اين آزادى همه جانبه، با تمام
توان كوشيدهام و همه خطرها را پذيرفتم.
اكنون، از زمانى
كه بنىصدر اين سطور را در مخفى گاه مىنوشت، حدود 25 سال مىگذرد. به جرأت
مىتوان گفت تاريخ، حداقل تا اين لحظه، قضاوت خود را در باره او و همه وفاداران به مرام استقلال و آزادى
كردهاست. بنىصدر در اين سالها نشان داد كه او مرد استقامت، عقيده، وفا، كار و
تلاش است. باشد كه به همراه همه افراد، گروهها و نيروهائى كه در پى استقرار مردم
سالارى هستند، در ايران و با مردم ايران، آزادى را جانشين استبداد كنند. پيروز و
مفتخر به وطن آزاد و مستقل بازگردند.