شنبه ۱۰ فروردين ۱۳۸۷ - ۲۹ مارس ۲۰۰۸

تلاش های فرهنگی ایرانیان در انگلستان

(بخش سی و چهارم)

 

محمود کویر

 

**** 

از سوی دپارتمان مطالعات اسلامی و خاورمیانه دانشگاه ادینبورگ،یک کارگاه علمی  با عنوان (روان زخم ، خاطره ، هویت) در روزهای ۲۲ و ۲۳ فوریه ۲۰۰۸ در شهر زیبای ادینبورگ برگزار شد. واژه Trauma  - که شاید ترکیب «روان زخم» مناسب ترین معادل فارسی آن باشد - معنای گسترده و سابقه دیرینه ای در ادبیات فرهنگی و دانشگاهی اروپایی دارد. بطور خلاصه این اصطلاح برای توصیف ضربه های عاطفی، لطمات روانی، آسیبهای روحی و ... بکار می رود که معمولا در پی حوادث تلخ و ناگوار فردی یا اجتماعی بر روح و روان انسان ها وارد می شوند. شاید فروید نخستین کسی بود که سکه این واژه را در اندیشه مدرن ضرب نمود و از آن در بسط نظریه های روانکاوانه اش بهره جست. حوادثی چون جنگ دوم جهانی و خصوصا واقعه هولوکاست در رواج یافتن این اصطلاح در دوران معاصر نقش ویژه داشته است.

اهمیت «روان زخم» ها در این است که آنها طی فرآیندهایی به «خاطره» تبدیل شده و یادآوری و بازنمایی این خاطرات نقش مهمی در شکل دهی به هویت  انسان  دارد.

با وجود جنگها و حوادث خونین مختلفی که در دوران معاصر در خاورمیانه رخ داده است،  درباره تاثیر «روان زخم»ها در شکل گیری خاطره ها و هویت های فردی و اجتماعی مردم خاورمیانه کمتر تحقیق و پژوهش جدی صورت گرفته است. هدف کارگاه ادینبورگ هم در واقع فراهم آوردن زمینه آشنایی محققانی بود که بطور پراکنده در این موضوعات کار پژوهشی انجام داده اند تا دامنه تحقیق در این حوزه گسترده تر شود. پژوهشگرانی از کشورهای آمریکا، انگلستان، آلمان، ایران، لبنان و ... در این کارگاه به بررسی چگونگی بازنمایی «روان زخم»های در آثار ادبی و تصویری تولید شده در خاورمیانه پرداختند. در این کارگاه علمی که با حمایت انجمن مطالعات خاورمیانه بریتانیا  برگزار شد دکتر پدرام خسرونژاد مردم شناس و استادیار دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند به معرفی شخصیت آوینی قبل و بعد از انقلاب و تحلیل ساختار و محتوای مستندهای روایت فتح پرداخت و با اشاره به تفاوت این آثار با سبک های رایج ، قطعاتی از مجموعه روایت فتح را به نمایش درآورد. یک ایرانی دیگر نیز به بررسی تطبیقی آثار ابراهیم حاتمی کیا به خصوص فیلمهای «دیده بان»، «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشه ای» پرداخت. جای پژوهشگرا ایرانی خارج از کشور مانند همیشه خالی بود. 
 

***

‏‏نيما کيان، هنرمند جواني ايراني باله ايران راکه بعد ازانقلاب اسلامي ممنوع شناخته و از صحنه خارج شده بود، ‏در لندن به تولدي ديگر فرا خواند. او که "سازمان باله ايران" رادر سال 2002 ميلادي تاسيس کرده، روز يکشنبه ‏در سالن لوگان هال لندن، نمايشي در ستايش از تلاش براي صلح روي صحنه برد. گزارش زیبای آقای صدقیانی از این مراسم را می خوانیم.

نيماگرچه تنها هفده سال از عمر سي و هشت ساله اش را در وطن زيسته ولي عشق به مام ميهن و آشنايي و الفت ‏شبانه روزي اش با آن فرهنگ جاودان او را به راهي بس دشوار براي احيا و حفظ يکي از زيبا ترين ميراث هاي ‏فرهنگي ايرانيان رهنما شده است.او آنچنان که خود مي گويد "بخت يافتن گوهري را داشت که در خاک ابتذال فرو ‏افتاده بود و مي بايست با نوآوري و در اندازي طرحي نو، صيقل داده مي شد."‏

سال لوگان هال لندن، يکشنبه گذشته شاهد اجراي يکي از باله هاي اين سازمان بود که ازمتن فرهنگ ايراني ‏استخراج شده است.‏

در اين مراسم که به ميهمان داري بنياد طوس برگزار شد، ابتدا چکيده اي بسيار گذرا از تاريخ رقص در ايران ‏براي حاضرين قرائت شد و سپس خانمها، فخري نيکزاد و اليزابت منزفيلد، گردانندگان فارسي و انگليسي زبان ‏برنامه به معرفي باله هاي ايراني پرداختند: "اين اثر پرده نمايشي از تلاش صلح براي پيروزي و شکست جنگ ‏است. پنج پري زميني با پيامهاي صلح و با حربه عاطفه و عشق، عفريت جنگ را متاثر و مغلوب کرده و عشق و ‏اميد با هم در مي آميزند تا نوزاد پاک صلح متولد شود."‏

مرواريد: نمادي از سفيدي و پاکي و نيکي و نجابت اهورا مزدا، اولين پيام آور صلح.‏ 
فيروزه: از ملکوت آسمان تا آبي آبهاي جهان. رنگ تطهير. سنگ طوس و راوي اولين پيام صلح دنيا به وسيله ‏کوروش کبير.‏

 
الماس: نماد درخشان بي رنگي. به شفافيت آيينه، مظهر درونگرايي و تولدي ديگر.‏ 

زمرد: سمبل پيروزي، طراوات، ماندگاري و سرسبزي سبزي ها.

‏ياقوت: نماد عشق و حرارت، شور و خروش و آتشي که سياوش را تطهير کرد.

و بالا خره مرد: جنگنده اي مظهر قدرت، خشم و غرور جنگ، يادآور دردهاي بي امان انسانها در طول تاريخ."‏

پس ار سخنان خانم نيکزاد، صداي نيما کيان به همراه تصاويري از دوران کودکي و نوجواني اش در ايران و ‏مهاجرتش به اروپا پخش شد که وي طي آن به همراه شرح عکسها، چکيده اي از گذشته و خاطرات روزهايي را ‏که در ايران زندگي مي کرده است بيان کرد. وي در باره چگونگي شکل گيري سازمان باله ايران، گفت: "من در ‏تمام طول دوران تحصيلم از باله به عنوان موضوع مورد علاقه ام براي طراحي و نقاشي و کارهاي گرافيک ‏استفاده کرده ام. زماني که در ترکيه بودم، با موسيقي پرشور پرويز مشکاتيان آشنا شدم و در ذهن براي يک گروه ‏باله ايراني، رويا مي پروراندم و هيچ نميدانستم که درست بيست سال بعد همين نواي موسيقي پرويز مشکاتيان، ‏سنگ بناي باله اي مي شود با نام سرزمين فيروزه اي."‏

‏ کيان در ادامه اين کلام و در انتهاي صحبتهايش سازمان باله ايران را "تبلور يک روياي بيست ساله" دانست که ‏همچو فرزند، با او بوده وهيچگاه رهايش نکرده است. وي سپس اظهار اميدواري کرد که: "اين فرزند خانه نديده، ‏روزي در خانه و کاشانه اصلي اش سکني گزيند و در آنجا به حياتش ادامه دهد".‏

بعد ار سخنان کيان، شرق شناسان و شخصيت هاي فرهنگي از چهارگوشه دنيا با پيامهاي صوتي ضبط شده شان، ‏فعاليت فرهنگي نيما کيان را تحسين کردند و کار وي را گام موثري در زنده ماندن و احياي دوباره رقص پرقدمت ‏و کلان سال ايراني دانستند.‏

سخنران بعدي برنامه، خانم جميله خرازي[ بنيان گذار بنياد طوس] بود که در سخناني کوتاه از فرهنگ دوگانه ‏شرق و غرب گفت: "با اينکه نهال انديشه ام در غرب آبياري شده است، هيچگاه پيوند احساسي ام را با شرق ‏نگسسته ام."‏

‏ وي سپس از هنرمنداني همچون نيما کيان به نيکي ياد کرد که در غربت و دور از خانه، سعي در زنده نگاه داشتن ‏شعله فرهنگ دارند و در اين راه تمامي سختي ها را به جان مي خرند.‏

سپس خانم خرازي به رسم ياد بود تنديسي از فردوسي، به آقاي کيان اهدا کرد.‏ 
نيما کيان نيز در سخناني کوتاه از فعاليت هاي فرهنگي بنياد طوس قدرداني کرد و نيکي خانم خرازي را سپاس ‏گفت.‏

باله آخرين، "سيمايي جان" نام داشت که از قصه انتظار سخن مي گفت و از زني که پنه لوپه وار شوهر در سفرش ‏را به انتظار نشسته است. زني که تنها و دلتنگ است و همراهي و حضور شوهر را طلب مي کند. تا ديگر دختران ‏آبادي، برايش خبر از معشوق مي آورند و شب انتظار به سپيده ديدار مي پيوندد.‏

رقص سيمايي جان، پايان بخش برنامه يکشنبه اي بود رامشگر و زر افشان. يک شنبه اي به رنگ زرد، همنشين ‏رقصي با شور و مهر به وديعه گرفته شده از ميترا. ‏

***

در روزهای مانده به سال نوی خورشيدی فروشگاه های ايرانی لندن فرا رسيدن نوروز را به ايرانيان مقيم اين شهر يادآوری می کنند. 
فروشگاه های ايرانی که بيشتر در مناطق ايرانی نشين در غرب و شمال اين شهر هستند، با آوردن سبزه و ماهی قرمز و لوازم سفره هفت سين حال و هوای روزهای پیش از نوروز شهر های ايران را زنده می کنند. 
حس و حال فرا رسیدن سال نو با برگزاری مراسم چهارشنبه سوری و خريد نوروزی آغاز می شود که برگزاری کنسرت و يا مهمانی های ايرانی را نيز در پی دارد. از جمله نقاط تجمع ايرانيان در روز چهارشنبه سوری، فروشگاه های ايرانی منطقه کنزينگتون در غرب اين شهر هستند که هرسال عده زيادی از ايرانيان را به اين محله می کشانند.

***

27 ماه مه زمان برگزاري فستيوال بين المللي تئاتر کودکان در ادينبورگ است. اين فستيوال بخشي از فستيوال بين المللي تئاتر اسکاتلند است که هر سال در همين زمان برگزار مي شود و هزاران توريست خارجي را روانه اين شهر مي کند.

طي اين فستيوال هفت روزه در پنج خيابان شهر ادينبورگ مراسمي برپا مي شود که به کودکان شرکت کننده از اين شهر و البته سراسر جهان اين شانس را مي دهد که در هر سني تماشا و حتي شرکت در يک نمايش زنده را تجربه کنند.

 اين نمايش ها به نحوي ترتيب داده شده که با استفاده از ملودي و حركات خاص بازيگران، پيام يا هدف کلي نمايش براي کودکان يک تا سه ساله نيز قابل درک و استفاده باشد.

اما فستيوال بين المللي تئاتر کودکان ادينبورگ تنها نمونه اي از ده ها فستيوال فرهنگي- هنري در سطح بين المللي است که سالانه هرازان و بلکه ميليون ها گردشگر را روانه اين شهر اروپايي مي کند و صد البته تنوع و تازگي آن را مي افزايد و حفظ مي کند.

ادينبورگ واقع در اسکاتلند طبق آخرين خبرها به عنوان شهري واجد استانداردهاي جهاني و به عنوان يک مقصد گردشگري جهان، کانديد پايتخت گردشگري اروپا شده است. فارغ از اينکه اين شهر اين مقام و عنوان را احراز کند يا نه تنوع و کثرت فستيوال و برنامه هاي فرهنگي سالانه اين شهر براستي جاي توجه دارد. زيرا در همان اولين وهله نشان مي دهد که گردشگر فرهنگي و گردشگري فرهنگي برخلاف آنچه که در ميان سياستگذاران و متوليان طرح هاي گردشگري ما رايج است، تنها بر محور آثار و ابنبه و هنرهاي تاريخي و انواع رستوران ها و هتل ها استوار نيست بلکه چنانکه منطقا از نام آن برمي آيد قرار است بر محور تمام حوزه هاي فرهنگي و هنري و پايه هاي وابسته به آن استوار است.

اين موضوع تنها با نگاهي گذرا به برنامه ها يا به اصطلاح خودشان فستيوال هاي سالانه اين شهر که در سايت رسمي آن اعلام شده، به آساني آشکار مي شود.

اين  برنامه ها  بسيار متنوع و لااقل بالغ بر 17 فستيوال عمدتا بين المللي و تماما فرهنگي است ضمن اينکه برخي از اين 17 فستيوال خود برنامه هاي جانبي و کاملا متتوع ديگري نيز در زيرمحموعه خود دارند که حکايت از تلاشهاي هوشمندانه، دقيق و گسترده مقامات اين شهر در جذب توريست فرهنگي(و نه توريست خوشگذران و يا تجاري و ...) به اين شهر دارد.

جالب است بدانيم که ادينبورگ داراي يک فستيوال عمومي نيز به نام فستيوال هنرهاي ادينبورگ است اما اين فستيوال هنري مانع از آن نشده است که هريک از رشته هاي هنري جداگانه خود فستيوال اختصاصي و ويژه اي داشته باشند. اين درحالي است که اساسا اسکاتلند خود نيز داراي انواع فستيوال هاي فرهنگي در سطح ملي و منطقه اي و اروپايي و جهاني است.

فستيوالهاي بين المللي موسيقي جاز و بلوز، فيلم، نظامي، کتاب، سياست، کريسمس، علوم و غذا ازجمله فستيوالهاي اختصاصي در شهر ادينبورگ است. اين فستيوال ها عمدتا با طرح هاي بسيار ابتکاري و نو و با دعوت از هنرمندان بنام جهاني و نيز دعوت از هنرمندان و برجستگان فرهنگي در دوردست‌ترين نقاط جهان به اين شهر، انگيزه اي شده است که ادينبورگ اعتبار فرهنگي ويژه اي در ميان اهل فرهنگ و مردم فرهنگ دوست، يا به عبارت بهتر گردشگر ان فرهنگي جهان بدست آورد.

جديدترين ابتکار و ايده مطرح شده در اين برنامه ها، فستيوال سياسي يا جشنواره سياست است که از امسال (2008) در محل ساختمان جديد مجلس يا پارلمان اسکاتلند برگزار مي شود.

اما اين فستيوال به عکس تصور نه برنامه اي خشک و بي روح متمرکز بر بحث و جدل و کنفرانسهاي تخصصي که مشتمل بر ارائه انواع برنامه هاي متنوع فرهنگي اعم موسيقي، تئاتر، نمايشگاه هاي عکس و دعوت يا معرفي چهره هاي شاخص سياست محلي و جهاني است که به مدت 4 روز برگزار مي شود.

جالب است که در معرفي اين بخش آمده است که از طريق اين برنامه ها دست اندارکاران فستيوال سياسي ادينبورگ برآنند تا با نشان دادن فرصتهاي بي شمار نشان دهند که سياست، امور و علوم سياسي امري متعلق به همه مردم و در همه سنين است که البته با برگزاري مراسم ويژه اي در مدارس اين شهر و برنامه هاي شاد و مفرح خانوادگي در تمام طول هفته تعيين شده همراه است.

***

حافظ لندن

رستوران های ایرانی مانند سالن های غذاخوری دیگر کشورها در لندن، نشان دهنده بخشی از فرهنگ و سنت های ایرانی هستند.

نام و نشانشان خود تاریخ پر فراز و فرودی دارد.اینک بیش از صد و پنجاه سال از آمدن ناصرالدین شاه به این شهر و پیچیدن بوی چلوکبابی که آشپزان او برایش تهیه می دیدند گذشته است. تاریخ رستوران های ایرانی در لندن اما بسیار دلکش است که در فرصتی دیگر خواهم آورد.

برخی از رستوران های ایرانی به سبک قهوه خانه های سنتی ایرانی تزیین شده‌اند. برخی نیز ترکیبی در هم آمیخته از شرق و غرب و ترکیه و هند هستند. برخی به تهیه غذاهای محلی نیز می پردازند . بیش از هشتاد رستوران ایرانی در لندن هست. دستشان درد نکند! همه ی زحمتکشانی که در پشت تنور و اجاق و ماشین و... کار می کنند.

این اواخر رویکرد انگلیسی ها نیز به این رستوران ها خوب بوده است.

رستوران حافظ در یکی از محله های خوب لندن(کوئینزوی) و در برابر فضای سبز زیبایی قرار گرفته است: آرام، کوچک، زیبا! و پاکیزه!

نان تازه از تنور آمده! بوی خوش پلو ایرانی. ریحان و نعنا و تلخون! کباب های خوش مزه و تازه!سفره ای رنگین برای شما و مهمانان شما! دست مریزاد!

این رستوران بهترین غذاهای ایرانی را با استانداردهای عالی و قیمت بسیار خوب برای همگان فراهم می آورد.

آرزو دارم که همواره و پیگیر بتواند نمونه ای از مهمان نوازی و آشپزی کم مانند ایرانی باشد. 
 

سبز باشید

محمود کویر