خورشید شکفت ...
درگرامی داشت خاطره
ی قربانیان
فاجعه ی ملی تابستان
۶۷
بی هوده چه گویند که در خاک
شدیم
با بال و پر هور به افلاک شدیم.
خورشید شکفت تا که با بانگ
سرود
دروادی عشق، پیرهن چاک شدیم
*****
این خیل یلان که دل به فردا
داده ست
برپای سراست و سر به پا بنهاده
ست
پوینده به شب، به دست ها پرچم
صبح
گردان سترگ- مردم آزاده ست.
*****
این نغمه ی پر شور به بستان
ماراست
این زمزمه ی هزاردستان ماراست
از مامبرید دل به سودای بهار
کین بوی بهار در گلستان ماراست
*****
صد بار به روز ناممان بر لب
هاست
هرجاکه روی تو یادهامان برجاست
بر بام بهار و شورمستان چه گذشت
بس بلبل مست کزگلستانه جداست
*****
پرواز تو با این پر مستان خوش
باد!
این بوی بهار در زمستان خوش
باد!
بس طرفه نویدا که در این بانگ
شماست
این زمزمه ی هزاردستان خوش باد!
علی رضاجباری{آذرنگ}
28/4/86{07/7/19}