سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶ - ۱۷ ژوئيه ۲۰۰۷

زنگها برای که به صدا درمی آیند؟

مهدی حسین زاده

 

بارها این جمله را زبان ناظم مدرسه شنیده بودیم که ناخودآگاه درب کلاس را بازمی کرد وباچهره ای برافروخته می گفت: پس زنگ را برای که زدیم؟ ... همه بیرون! وکلی حرفهای نامربوط دیگربه زبان می آورد! و وای به روزی که زنگ آخرمی آمد سرکلاس! اگرکمی دیرصدای زنگ آخررا لبیک می گفتیم، خودمان را باجور و پلاسمان باهم ازمدرسه بیرون می کرد! گوشمان دریک دستش وبرگه توبیخی دردست دیگرش تا درب مدرسه او بکش وما بدو، ودرآستانه درب مدرسه با یک پایش اردنگی مَلسی هم نثارمان می نمود وبه خداوندی خدا اگرتکیه گاه دیگری جزپای دیگرش روی زمین داشت با آن پای دیگرمرحمتی دیگرمی نمود! سالها می گذشت. روزی همین ناظم که فارغ ازخدمت شده بود را درجایی می دیدیم وبرآن روزهای رفته با هم می خندیدیم! باصدای گرفته اش می گفت: "خدا شاهد است، ماموربودیم ومعذور!" وامروزهم یکی زنگ آخررابرای ما به صدا درآورده است.

حال که این خاطرات تلخ را بازگومی کنیم، دیگرتلخ نیست وامروزکه بازتعریف می کنیم برآن نیشخندی هم می زنیم. چرا؟ چون امروزکل حکومت براین پاشنه می چرخد!

١٨ تیرامسال هم درسکوت آمد وبا نیش زهری دگررفت وبازهم زخمهای روی بازمان را آزرد که هیچ، خراشی دیگرهم برآن کشید. آنهایی را که می شناختیم، عبدالله، محمد، مهدی، علی و ... آنهایی را که روزی با هم جلسه می گذاشتیم. با هم به دانشگاه می رفتیم وبا هم درس می خواندیم وگاه ازهمانجا به اوین می بردندمان را، بازهم ازهمانجا به اوین بردند!

به فکرفرو می رویم که خدایا شان نزول این حدیث دیگرچیست؟ گناه این بیگناهان چیست؟ احادیث دیگررا مرورمی کنیم شاید به نتیجه برسیم! به حدیث پلمپ دفترتحکیم وحدت می رسیم. به آن شب سرد زمستانی، آری همان شبی که یگان ویژه به جلسه شورای تهران دفترتحکیم وحدت هجوم آورد وهمه اعضای آن را به طرزفجیعی به زیرباتوم ومشت ولگد بازداشت کرد! همان شبی که فردایش روزنامه ها تیترزدند:"دفترتحکیم وحدت پلمپ شد." همان شبی که قوه قضاییه می گفت : مهمانی گرفته بودیم شکلات وشیرینی پخش می کردیم وتحکیمی ها را هم اینگونه به آن دعوت کردیم! همین گونه که امروزهم با گستاخی می گویند: اینها را که ما گرفتیم دانشجو نبودند! گویی حکم را پیش ازتشکیل دادگاه صادرکرده اند وآنان را ازدانشگاه تصفیه! آری، آن روزها هنوزحرمتی برزن قایل بودند وازآنچه برما می گذشت برآنها چشم می پوشیدند. ولی امروز حرمت را هم بلعیدند وبهاره را هم به همان چوبی نواختند که دیگران را. مهندس موسوی که تلاش او به عنوان نماینده ای صادق درطول تاریخ مجالس ایران کم نظیراست، تنها آمده بود تا کاری کند. انصافا ً با پیگیریهایش کسی دربند نماند. ولی صد افسوس که نمایندگان به اصطلاح اصلاح طلب امروزبه راحتی ازکناراین بازداشتها می گذرند! ودریغ ازیک موضعگیری.

ماهم ازاین سوی دیدیم وشنیدیم ولی چه کردیم؟ چند روزی بیانیه اعتراض آمیزنوشتیم وامضا کرده ومحکوم نمودیم وبه جوامع بین المللی گسیل داشتیم.

ازهمه اینها گذشته بیایید فکرکنیم که این "زنگها برای که به صدا درآمده اند؟" آیا این زنگ آخراست، یا زنگ دیگری هم داریم؟ نه باور کنید که این دگرزنگ آخراست! همان زنگ که خیلی ها آرزوی شنیدنش را داشتند. صدای بس خشن اش با زنگهای دیگرفرق داشت.

کمی به این موضوع فکرکنیم؛ مگرنمی دانند که برخوردهای چنین خشونت آمیزلاجرم واکنش هایی خشن درپی خواهد داشت وبازهم متعاقب آن جوجامعه ملتهب وبه نا آرامی کشیده می شود؟ مگرنمی دانند خشونت علیه دانشگاه تاثیرش را درکنش های آتی جنبش دانشجویی نمایان خواهد ساخت وآن نیز بالطبع تاثیربرحوزه های دیگرجامعه سلسله وارخواهد داشت. ١٨ تیر٧٨ که دراین کشورتجربه شد. پس نتیجه می گیریم که می دانستند واین را هم می دانند که امروز دانشگاه خسته است. پس چرا روی به برخورد های چریکی با نهاد دانشگاه می آورند؟ پاسخ را می توان دراین قانون پایه ای فیزیک یافت، که هرعملی را عکس العملی است به همان اندازه ودرجهت مخالف اعمال نیرو، وحال منتظر آن عکس العمل اند.

بخشی ازجناح حاکم که امروزبه سوی یک انقلاب فرهنگی دوم دوربرداشته با بازخوانی شرایط محیطی انقلاب فرهنگی اول سعی درشبیه سازی آن محیط جهت دلیل تراشی، هرچندکه درعمل بدان نیزنیازندارند مبادرت ورزیده است. حال آنکه جنبش دانشجویی که امروزدرحال تجدید قواست هرگزبه چنین بدلی که حریف زده است تن نخواهد داد وبه روشهای کاملا ً مدنی ومسالمت آمیزبه مواجهه برخواهدخاست، ودراین رابطه باتوجه به تجربه ای که دراین هشت سال، دانشگاه اندوخته است باید تدوین استراتژی و اتخاذ تاکتیک گردد وسعی شود بردارهای همسو به تعامل رسند وزاویه ها ناچیز.

ازتجربه های موفق سال ٧٨ که نافرمانی مدنی جواب داد، حوزه دانشگاه بود. دانشجویان درمواجهه با جلسه امتحان پایان ترم حاضربه امتحان دادن نمی شدند درحالیکه دوست دیگرشان دربند بود وفرصت حضوردرامتحان از وی دریغ گشته بود، چنین گشت که امتحانات پایان ترم آن سال درمهرماه برگزارشد وفرصت حضوردرامتحان آن سال را یافتیم وامروز برآن دانشجویی که جای خالی دوستش را تحمل ودرجلسه امتحان حضورمی یابد صدافسوس باید خورد که حداقل هزینه را درقبال حداکثرهزینه پرداخته توسط دوستش متقبل نیست. براستی که صندلی خالی یک دوست را درچنین شرایطی چگونه می توان تحمل نمود؟ (طبق قوانین داخلی وزارت علوم، حدنصاب حداقلی برای تعداد معین دانشجو، باید یک دوره آموزشی را با موفقیت طی نمایند. درغیراینصورت تجدید دوره خواهد شد.)

ازدیگرروشها، شکایت دانشجویان به کمیسیون اصل نودمجلس شورای اسلامی است که دراین صورت نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس باید درپیگیری آن مصّرباشند تا دربایگانی مجلس خاک نخورد ودانشجویان با شهامت اقدام ورزند هرچند هزینه ای دیگر بپردارند، بایگانی اصل نود مجلس را بروید ومشاهده کنید، خواهید یافت پیشترها هم بودند کسانی که این راهها را رفتند وهزینه هم دادند وبرخی هزینه دهندگان هم اکنون دربند کشیده شده اند و هتل اوین شتری است که درب خانه همه می خوابد وبرای تحمل آن شکنجه ها، اعتقاد لازم است تا آرمان فدای سختی های موضعی نگردد.

ازسوی دیگرفعالین سیاسی خارج کشورباید فعالترظاهرگردند ودرکشورمحل اقامت یا تحصیل خود با لابی های مقتدربا گروههای مدافع حقوق بشرمحلی یا جهانی، سیاسیون آن کشوررامتقاعد سازند تا درجلساتی که نمایندگان دولت ایران با آن کشورها دارند دلیل چنین برخورد خشنی ازسوی دولت ایران مورد پرسش قرارگیرد واصولا ًهزینه ارتکاب به چنین اعمالی ازسوی حکومت ایران تا حدامکان بالا رود تا ازتوسل به آن درآینده خودداری ورزد. قابل ذکراست چنین تاکتیک تجربه شده ای به خوبی جواب می دهد، جهت نقب تاریخی حضورآمبئی لیگابو گزارشگر ویژه سازمان ملل درتاریخ ١٠- ٤ نوامبر٢٠٠٣ ،آبان ماه ١٣٨١، خاطرنشان می شود که درآن برهه زمانی قوه قضاییه جهت نمایان ساختن وجه ای بی طرف، سازمان زندانها راموظف ساخت سیاسیون محبوس درانفرادی به بندعمومی منتقل ودانشجویان دربند را نیزازدید گزارشگرویژه دورسازند، که با تدابیراندیشیده شده جمعی ازدانشجویان موفق به دیداروگفتگو گردیدند وهمین جناب آقای الهام، آقای اینجا آنجا همه جا، دراعتراض به گزارش آن زمان آمبئی لیگابوادعای عدم وجود زندانی سیاسی درزندانهای جمهوری اسلامی به دلیل عدم تعریف جرم سیاسی می نمود!! پس بفرمایند، بدین ترتیب هرگونه اعتراض به حکومت اسلامی ایران درحکم خروج برحاکمیت یا ارتداد تعبیرمی گردد وکسی نیست پاسخ دهد دراین نظام اسلامی اگرکسی اعتراضی داشته باشد به که؟ کجا؟ وچگونه باید اعلام کند؟ که به تریج قبای آقایان برنخورد. ناروا نیست اگرعنوان کنیم درب دستگاه قضایی ای را که وکیل ِ متهم را هم به همراه متهم به حبس می کشد باید گل گرفت.

اظهارات دانشجویان به نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل، من جمله تهدید دانشجویان به همبندی با معتادین ومنحرفین حاد اجتماعی درصورت عدم همکاری با ضبط اعترافات دیکته شده جهت پخش سراسری!! -البته درماجراهای اخیرنیزبعید به نظرنمی رسد پروژه تواب سازی ازسرگرفته شود ولی سخن مستندآن است که بیرون اززندان زده شود، و شاهدیم درگذشته نیزارتکاب به چنین روشی مسبوق به سابقه بوده است وامروزبا حضورتواب سازان برراس دولت این پروژه قوت بیشتری یافته وموارد بیشماری تهیه ودردست تهیه است تا درموعد مقررپخش عمومی شود- یا شکنجه های روحی وجسمی مشابه که دیگرجای گفتن ندارد وهرفعال سیاسی ازجزئیات آن با خبراست در گزارش منعکس گردیده، وحاکمیت مجبوربه پرداخت هزینه های آنچنانی گردید حال آنکه ککش هم نگزید ولی تا مدتی ازفشارها کاسته شد. چنین است که می توان با بردن شکایت به این نهادهای بین المللی- که صورت پذیرفته است- خواهان گسیل داشتن نماینده ویژه ای ازسوی آنان جهت پیگیری این نقض مسلم حقوق شهروندی دانشجویان گردید.

و باز زنگها برای که به صدا درآمده است؟

احزاب سیاسی که امروز در لاک مصلحت اندیشی سیاسی فرورفته اند به این امیدند که شمشیرداموکلس معلق، برفرقشان فرود نیاید وتیغ رد صلاحیت دامان کاندیداهاشان را درآینده نگیرد، باید ازتاریخ درس گرفته باشند، که انفعال آنان ثمره ای جزحذف به همراه نخواهد داشت ومیوه این مصلحت اندیشی شان را درتعیین صلاحیت ها خواهند چید ودرصورت گذرازآن پل، دست رد ملت را باری دگر برسینه شان خواهند یافت، پس همین امروز به جمع آبروی سیاسی ریخته شده خود بپردازند وهمیشه آن نمایش تحصن مجلس را به یاد داشته باشند، که صاحب قدرت با عقل زورمدارجزم اندیش خود قدرت راچهاردست وپای چنگ می زند و باورکنندحاضربه دادن امتیاز به اقلیت دگربارنخواهد شد وحتی حاضربه پذیرش اصل اقلیت، اقلیت است واکثریت با وجود اقلیت تبلورمی یابد ودرصورت عدم حضوراقلیت اکثریت نامفهوم است، هم نشد ونیست ومی خواهد اقلیت خود را بسازد، پس باید چنین دامینویی را ازیکسوی قفل نمود وازسوی دیگرهوشیارانه سیاست ورزید نه اینکه سکوت مرگبارگزید وحقوق اولیه شهروندی را هم نادیده گرفت. کجای شاهد بودیم همین اقلیت کنونی این مجلس اقدام به آبستراکسیون ١٠ دقیقه ای یا حداقل ترک کوتاه مدت جلسه علنی دراعتراض به نادیده گرفتن حقوق اولیه شهروندی فعالین سیاسی که بازداشتهای اخیرنمونه بارزآن است ازخود نشان دهد و همیشه راحت طلبانه به جهت حرکت آب شنا کردند.

کجا شاهد بودیم خانه احزاب حقوق اولیه صنفی یکی از اعضایش را که تشکل قانونی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی یا ادوارتحکیم وحدت است را احیا نماید وازبرخورد چریکی با آن جلوگیری یا پس ازوقوع ابرازانزجارنماید، حال دفاع ازحقوق سلیقه های مختلف سیاسی ملت وجلوگیری ازتوقیف مطبوعات پیشکش!

یک دقیقه سکوت کنیم، آری، می شنویم. درست است، زنگی دگر نواخته شده وپژواک آن گوش عالمی را می آزارد، پس بیاییم پیش ازآنکه مهرورزی دولت مهرورز، دامن گیرهمگان نگردیده وازسوی دیگرسکندری آتش به خرمنگاهمان نیفکنده، همه زنگها راجدی بگیریم!

 

مهدی حسین زاده – فعال سیاسی دانشجویی – نیویورک