بحران ما و نقش ساختار در آن ؟
بخش اول
بهمن امینی
6/07/2007
دوست خوب و هوشمندمان احمد آزاد در مطلبی با عنوان «در نیمه
راه و نه بحران»، به نظر من و دوستم رسول آذرنوش در باره بحران کنونی جنبش جمهوریخواهان
دموکرات و لاییک ایران و ریشههایاش، اشاره کرده و پس از بررسییی مختصر، آن را
رد میکند.
پیش از هر چیز شادی خود را از شرکت احمد آزاد در این
گفتگوها ابراز میکنم. امیدوارم دوست عزیز همگی ما رضا اکرمی هم که از ابتدای این
حرکت با آن همراه بود، در گردهمایی اول یکی از چند نفری بود که مسئولیت سنگین
اداره جلسه را به عهده داشتند، به عضویت دوره اول شورای هماهنگی انتخاب شد و به
رغم گرفتاری کاری و مسئولیت سازمانی، بیش از بسیاری از ما برای پیشبرد فعالیتهای
جدل نیرو گذاشت، و نیز دیگر دوستانی که با جدل همراه بوده و از دور و نزدیک فعالیتهای
آن را دنبال کرده و یا در آنها شرکت داشتند، هرچه زودتر و بهویژه با نوشتن نظراتشان،
در این گفتگوها شرکت کنند.
بیگمان، تنها و تنها بررسییِ روشن و دقیق نظرات یکدیگر، چشمنپوشیدن
بر مشکلات فعالیتهای جدل، و برشمردن کمبودها و نقد سازنده آنچه که مانع پیشرفت
حرکت ما بود، البته در گفتگویی دوستانه،
میتواند زمینهساز گسترش حرکت ما باشد.
نوشته احمد آزاد نشان میدهد که من و رسول آذرنوش باید برای
بیان روشنتر نظرمان بیشتر کوشش کنیم. ما نیز این انتظار را داریم که دوستان با
دقت بیشتری نظر ما را در باره بحران کنونی جدل مطالعه کنند. کوشش از هر دو طرف،
اختلاف در نظر را مشخص میکند و در همان حال مانع از کجفهمی میشود.
احمد آزاد در ابتدای نوشتهاش نکتهای به گروه کار میگیرد که نمیدانم چقدر
مورد دارد. مینویسد «برای ورود به بحث ابتدا بايد روشن کرد که وضعيت کنونی
“جمهوری خواهان دمکرات و لائيک” (بعد ازاين به اختصار جدل خواهم ناميد) در حال
حاضر چيست؟ نقطه مطلوب دوستان گروه کار چه بوده و فاصلهای که امروز بين وضعيت
کنونی و نقطه مطلوب خود میبينند تا چه حد است، که آنان را بر آن داشته تا پيرامون
اين فاصله، که ظاهرا بحرانی است، از ديگران دعوت به گفتگو کنند. متاسفانه گروه کار
هيچ توضيحی در اين زمينه بدست نمیدهد و خود هيچ بحث مقدماتی را تدارک نديده است.»
در صورتیکه خود او در چند خط پیشتر ابراز میدارد که «حرکت اين تجمع سياسی
عليرغم انتظار، پس از اجلاس پاريس، با مشکلات بسيار همراه بود و به تدريج در طول
اين سه سال از فعاليتهای آن کاسته شد و امروزه چندان تحرک سياسی ندارد.» مسئله
بحران در جدل، و یا هرچیز دیگری آن را بنامیم، به همین سادگی است و این امری است
که کم و بیش همه به آن اذعان دارند. بنابراین چندان نیازی به بحث بر سر این واقعیت
که روشنتر از خورشید است نبود. بحث لغوی روی کلمه بحران هم دردی را دوا نمیکند.
بنابراین صورت مسئله بسیار ساده است. پس از گردهمایی پاریس و تشکیل
جدل، ما میخواستیم نظراً و عملاً، در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و در
تلاش برای برپایی یک جمهوری دموکراتیک و لاییک در ایران، شرکت کنیم. در حقیقت،
نشست پاریس و تشکیل جدل به این منظور بوده است. همچنین، ما میخواستیم گسترش
پیدا کنیم و کسان بسیاری در این مبارزه و تلاش، همراه ما باشند. اما پس از
اجلاس پاريس، حرکت ما «با مشکلات بسيار همراه بود و به تدريج در طول اين سه سال
از فعاليتهای آن کاسته شد و امروزه چندان تحرک سياسی ندارد.». نگرانی دوستان
گروه کار جز این نیست و وظیفهای هم که به عهده گرفتهاند فراهمکردن زمینه گفتگو
در بین همران جدل بر سر این واقعیت، و تلاش برای پیداکردن راه برونرفت از آن است.
شروع هر کار و یا پروژهای با کاستیهایی همراه است. گروه کار بازبینی هم مدعی
نیست که کارش بینقص است. بهترین راه برای رفع کاستیها هم شرکت سازنده در فعالیتها،
با حفظ نظر انتقادی و پیشنهاد برای بهبود و پیشرفت کارها است. کاری که احمد آزاد
عزیز کرده و پا به میدان گذاشته است تا همراه دیگر همراهان، با رفع مشکلات، زمینه
«افزایش فعالیتها و تحرک سیاسی» جدل را فراهم کند.
از این نکته بگذریم و ببینیم به نظر احمد آزاد جدل چگونه و به چه دلیل به
اینجا رسیده است. در ابتدا او یک حکم کلی میدهد که پس از گذشتن چهار سال از نشست
پاریس «اين تجمع تاکنون نتوانسته است بدرستی شکل بگيرد.». ایرادی را که به گروه
کار میگیرد، در حقیقت خودش مرتکب میشود. روشن نیست که «نقطه مطلوب» و یا «شکلگرفتن
درست» کجاست که جدل به آن نرسیده است. اگر در کجا میبود، «به درستی» شکل گرفته
بود. معیارمان برای سنجش چیست؟ چون واحدهای محلی زیادی شکل نگرفتهاند؟ چون
کارنامه دخالتگری سیاسیاش ضعیف است؟ چون نتوانسته در راستای اتحاد گسترده جمهوریخواهان
گامی بردارد؟ ...(خود کلمه «به درستی» خیلی مبهم است و معلوم نیست در اینجا بار
قضاوت ارزشی «درست» یا «غلط» را دارد و یا بیشتر به معنای «کامل» آمده است).
احمد آزاد ادامه میدهد که دوران تدارک نشست پاریس «با مشکلات عديده و
درگيریهای جدی بين اجزاء تشکيل دهنده آن روبرو بود». اما، ضروری نمیبیند
توضیح دهد که این «اجزا تشکیلدهنده» چه کسانی و این «مشکلات عديده و
درگيریهای جدی» چه بودند.
در حقیقت، تدارک نشست پاریس چندان ضعیف نبود. قضاوت درست در باره این امر، باید
با توجه به گسترش و درجه ارتباط ارگانیک افرادی باشد که در آن زمان به ایجاد حرکتی
بر اساس بیانیه «جمهوری اسلامی، جمهوری لایيك و جايگاه ما»، رسیده
بودند.
پس از سمینار پاریس در پنجم و ششم ژوئيه 2003، بحثهای اولیهای در محفلهای
محلی جمهوریخواهان دموکرات و لاییک برای رسیدن به چهارچوب یک سند سیاسی و چگونگی
سازماندهی این حرکت شروع شد. در همین دوره و پس از بحثهای فشرده بر سر اصول و
چهارچوب یک سند سیاسی در محفل پاریس، پیشنویسی پیشنهادی یرای ارائه به دیگر
دوستان تهیه شد.
در ادامه تلاش در شهرهای دیگر در همین راستا و در تماس نزدیکتر این محفلها، جمع
هماهنگی نشستی را در کلن تدارک دید. در نامهای در همین رابطه میخوانیم که جمع
هماهنگی تصمیم گرفته است «به منظور تأمين مشارکت واقعی مجموعه طيف
صدای سوم و سازماندهی مشترک و فراگير گردهمآيی سراسری، نشستی از فعالان محافل
و جمعهای گوناگون جمهوریخواهی اين طيف برگزار کند تا از طريق گفتگوهای حضوری
و رايزنی و همفکری پيرامون مجموعه مسائلی که برای تدارک هرچه بهتر گردهمآيی
سراسری پيش روی ماست بتوانيم به راه حلهای مناسب و مشترک دست يابيم».
پس از نشست حضوری کلن در 13 و ١٤ مارس 2004، گروههای کاری سراسری برای تدوین
پیشنویس سند سیاسی و سند ساختار شکل گرفت. برای شرکت در این گروههای کار فراخوان
داده شد و این دو گروه با توجه به زمان کمی که تا گردهمایی باقی بود، در ادامه
تلاشهایی که پیش از آن در محفلهای جمهوریخواهان دموکرات و لاییکِ شهرهای مختلف
صورت گرفته بود، بهطور فشرده کار تدوین پیشنویس سند سیاسی و سند ساختار را پیش
بردند. در این دوره «درگيریهای جدی بين اجزاء تشکيل دهنده» وجود
نداشت. اگر منظور از «درگیری» درگیری نظری و سیاسی باشد، تنها «درگیری جدی»،
پیش از نشست کلن و تشکیل گروههای کار سراسری، در محفل پاریس و بین نظر یکی از
دوستان (عضو راه کارگر) و بقیه دوستان محفل پاریس به وجود آمد که در حقیقت، با
کنار کشیدن آن دوست، محفل پاریس به توافقی اولیه برای چهارچوب یک سند سیاسی دست
یافت.
بیگمان اختلاف نظر در بین دوستان محفل پاریس وجود داشت و این درست همان نقطه
قوت حرکت ماست که از ابتدا بر آن تکیه کردهایم. اما این اختلاف نظرها هیچگاه به
«درگیری جدی» و به ویژه پس از تشکیل گروههای کار تدارک سند سیاسی و ساختار
منجر نشد که بتوان گفت «حاصل اين درگيریها تدارک ضعيف و ناکافی نشست پاریس بود».
در نشست هانوفر به تاريخ ۱۴ و ۱۵ اوت، که با حضور جمعی از اعضای گروههای کار
و هيئت همآهنگی تشکيل گرديد، در محیطی دوستانه و بیهیچ «درگیری جدی» بحثهای
سازنده بر سر پیشنویس سند سیاسی و سند ساختار صورت گرفت.
درست است که در زمینه ساختار و بهویژه جایگاه و کارکرد شورای هماهنگی دو نظر
کاملن متفاوت وجود داشت. ولی هیچگاه تقابل این دو نظر مانع پیشرفت کار گروه سند
ساختار نشد. در ادامه نشست هانوفر و پس از گفتگوهایی در پاریس، در نهایت توافق شد
که این دو نظر در زمینه ساختار هریک سندی جداگانه را به گردهمایی سراسری ارائه
دهند.
بنابراین، تا آنجایی که من اطلاع دارم و خودم در بحثهای اولیه محفل پاریس و
تلاش چندین ماهه گروه کار سند ساختار شرکت داشتم، و همزمان بحثهای گروههای کار
سند سیاسی را دنبال میکردم، و در نشست هانوفر که در پایان این دوره و با حضور
جمعی از اعضای گروههای کار و هيئت همآهنگی تشکيل گرديد حضور داشتم، «درگیریهای
جدی» سیاسییی که به تدارکی ضعیف منجر شود وجود نداشت. اگر احمد آزاد عزیز از
آنها اطلاع دارد، ما را هم مطلع کند.
اما، نشست پاریس موفق نبود. به همین دلیل هم من و دوستم رسول آذرنوش از ابتدا
ریشههای بحران (درست به معنای چندان تحرک سیاسی نداشتن جدل) را در
نشست پاریس میدیدیم. ولی دلیل این عدم موفقیت را «مشکلات عدیده و درگیریهای جدی»
در دوره تدارک نمیدانیم. پرداختن به نشست پاریس و بررسی علل موفق نبودناش، بیگمان
ما را به بخشی از ریشههای بحران در جدل خواهد رساند.
در حقیقت جمع هماهنگی (تاکید میکنم جمع هماهنگی) میتواند و باید در
این زمینه ما را روشن کند. هنوز هیچکس از جمع هماهنگی و محفل کوچکی که بر گردش بود،
حس مسئولیت لازم را نداشته است که توضیح دهد چگونه کار جدی و پیگیر یکساله و بهویژه
کاری که با روحیهای دموکراتیک و در یک دموکراسی جمعی در گروههای کار انجام گرفته
بود و همانگونه که در یادداشتهای گروههای کار در ابتدای پیشنویس سند سیاسی و
سند ساختار آمده است، قرار بود مبنای بحث «برای تصويب دو سند سياسى و ساختار و
اشكال سازماندهى*» جمهوریخواهان دموکرات و لاییک باشد،
به کناری گذاشته شد و کمیسیونی برای تدوین سند سیاسی تشکیل شد که به هیچ وجه تداوم
کار دموکراتیک گروه کار سند سیاسی نبود و «درگیریهای جدی»یی که ایجاد کرد حاصلی
جز اتلاف وقت و انرژی گردهمایی نداشت، بهگونهای که شرکتکنندگان در گردهمایی نه
توانستند به بررسی و تصویب سند ساختار بپردازند و نه انتخاباتی شایسته چنین
گردهمایییی برگزار کنند.
در حقیقت، «اشکالات عدیده» در برگزاری گردهمایی پاریس وجود داشت که به
«درگیریهای جدی» در گردهمایی منجر شد و زمینه موفقنبودن آن را فراهم کرد.
بررسی این «اشکالات عدیده»، برای روشنکردن ریشههای بحران بینهایت مفید و
لازم است. اگر احمد آزاد عزیز در این زمینه اطلاعی در اختیار دارد، و یا نظر و
تحلیلی در اینباره دارد خوب است آن را طرح کند!
نمونهای از آنچه را که اتفاق افتاد و حاصلاش لکه سیاهی بر سند سیاسی مصوب
گردهمایی سپتامبر 2004 پاریس است، میآورم تا مشخص شود این تدارکِ ضعیف نیست
که چنین حاصلی میدهد. میتوان بیشتر آن را نتیجه «بده و بستانها و گفتگوهای پشت
پرده» خواند تا تدارک ضعیف. تازه معلوم نیست با چه هدفی و برای راضیکردن چه
کسانی.
گروه کار سند سیاسی در نهم ژوئیه 2004، با انتشار طرح
پیشنهادی سند سیاسی، در یادداشت همراه آن مینویسد «متنی را که پیش رو دارید
ثمرهی همفکری چند ماههی گروه کار سند سیاسی است.». در این طرح پیشنهادی، در باره چگونگی «تعیین نظام
جانشین» میخوانیم :
«شکل دمکراتیک تعیین نظام جانشین فراخواندن مجلس
موسسان است. و در پی یک دوره مبارزهی آشکار سیاسی، در شرایط آزادی رسانهها،
تشکلها و اجتماعات، شکل نظام آینده و قانون اساسی آن به همه پرسی گذاشته خواهد
شد.»
در پاسخ به دعوتی که گروه کار سند سیاسی برای بررسی «طرح
پیشنهادی سند سیاسی» و ارائه پیشنهاد برای تصحیح، تدقیق و تکمیل آن میکند، جمهوریخواهان
دموکرات و لاییک برلن در متنی که در نهم اوت 2004 منتشر کردهاند تاکید میکنند
که :
«به
دنبال سقوط رژيم و طی يك دورهی انتقالی، مجلس موسسان شكل آيندهی رژيم و قانون اساسی آن را
تصويب و تحت نظارت سازمانهای حقوقی بينالمللی بههمهپرسی خواهد گذاشت.»
دوستان و محفلهای دیگر جدل هم در همین راستا و با همین مضمون گفتند و نوشتند و در آخر، گروه کار سند سیاسی در 27 اوت 2004 در یادداشتاش
که همراه با طرح نهایی پیشنهادی منتشر میکند مینویسد « آن چه در پيش رو داريد متن نهايى "سند سياسى"ست كه براى
بحث و نظر خواهى به گردهمآيى سرتاسرى ٣ تا ٥ سپتامبر ارايه مىشود. اين متن با
توجه به اظهار نظرها و انتقادهايى كه نسبت به "طرح مقدماتى سند پيشينهادى گروه كار سند سياسى..." به دست
ما رسيده، تدوين گشته.». در سند سیاسییی که
پیشنهاد نهایی گروه کار به گردهمایی پاریس است میخوانیم :
«گذار دموكراتيك به نظام جانشين را مستلزم فراخواندن مجلس موسسان مىدانيم كه منتخب همه مردم است و بر مبناى انتخابات
آزاد، راى مخفى همگانى و در شرايط آزادى
كامل مطبوعات، رسانههاى گروهى، احزاب و سازمانهاى
سياسى تشكيل
مىشود. مجلس موسسان نوع نظام آينده را تعيين، قانون اساسى آن را تدوين و به همهپرسى عمومى واگذار مىكند. در اين كارزار
ما براى استقرار جمهورى مبارزه خود را به پيش مىبریم»
روشنتر و بهتر از این نمیشود بیان کرد. سند سیاسییِ
پیشنهادی به گردهمایی پاریس، در همان حال که حق دموکراتیک مجلس موسسان
منتخب مردم را برای تعیین نظام به رسمیت میشناسد، از مبارزه جمهوریخواهان برای
استقرار جمهوری در ایران دفاع میکند. این به این معناست که جمهوریخواهان
تلاش کنند نمایندگان منتخب بیشتری را به مجلس موسسان بفرستند تا نظام جمهوری، بهگونهای
دمکراتیک در مجلس موسسان منتخب مردم، رای بیشتری داشته باشد. تمام عشق و علاقه
و اعتقاد راسخ ما به نظام جمهوری، نمیتواند دلیلی شود که حق مجلس موسسان منتخب
مردم را برای تعیین نظام سیاسی آینده کشور به زیر سئوال ببریم.
حتا دوستان راه کارگر در نامه سرگشادهای(با امضاهای فردی) خطاب
به اجلاس جمهوریخواهان لائيک و دموکرات در پاريس مینویسند :
«مجلس مؤسسان منتخب مردم يگانه مرجع تعيين نظام سياسی جای گزين
است.».
اگر به نوشتههای(پیش و پس از گردهمایی پاریس) دوستان جمهوریخواه دمکرات و
لاییک نیز مراجعه کنیم همگی تاکید میکنند که درست است ما جمهوری میخواهیم
و پیشنهادمان برای شکل نظام آینده یک جمهوری دمکرانیک و لاییک
است، اما مجلس موسسان منتخب مردم است که این شکل و قانون اساسی آن
را تعیین میکند.
چه اتفاقی میافتد که ما در سند سیاسی مصوب گردهمایی پاریس میخوانیم :
« مجلس مؤسسان نوع نظام جمهوری آينده را تعيين میكند و قانون
اساسی آن را تدوين میكند و به همهپرسی عمومی میگذارد».
بهعبارت دیگر، جمهوریخواهان دموکرات و لاییک با تصویب این سند سیاسی در
گردهمایی پاریس میگویند ما از پیش نظام جمهوری را تعیین کردهایم. لطف میکنیم
و تعیین نوع جمهوری را به مجلس موسسان واگذار میکنیم! چگونه چنین امری میتواند
در برابر چشم نزدیک به 300 نفر حاضران در گردهمایی پاریس رخ دهد؟
میدانیم که از دیرباز، یکی از اختلافات اساسی و همیشگی سلطنتطلبان با جمهوریخواهان
در این بود که سلطنتطلبان تعیین نوع نظام را به عهده رفراندوم سراسری، و پیش از
تشکیل مجلس موسسان، میگذاشتند. برای آنها، مجلس موسسان قانون اساسییِ نظامی را
که با رفراندوم سراسری تعیین شده بود، تدوین میکرد. با گذشت زمان این تحول
دموکراتیک(که باید از آن استقبال کرد) در میان بخش اصلی نیروهای سیاسی سلطنتطلب
رخ داد که بپذیرند تعیین نوع نظام بهعهده مجلس موسسان منتخب مردم است.
گرچه، هنوز در میان آنها نیروهایی هستند که همچنان بر تعیین نوع نظام به وسیله
رفراندم و پیش از تشکیل مجلس موسسان، پافشاری میکنند.
آنوقت، پس از سالها که جمهوریخواهان از اصل تعیین نوع نظام به وسیله مجلس
موسسان دفاع کردهاند، گردهمایی سپتامبر 2004 جمهوریخواهان دموکرات و لاییک در
پاریس از الان نظام جمهوری را برای مجلس موسسان تعیین میکند و تنها اجازه میدهد
که این مجلس نوع این جمهوری را مشخص کند. کمی، و شاید هم تا خیلی، به شوخی شباهت
دارد.
جستجو در چرایی و چگونگی این رخداد و رخدادهایی نظیر این در همایش پاریس میتواند
بخشی از ریشههای بحران را در درون ما مشخص کند.
یکی دیگر از این رخدادها، که در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت، چرایییِ
پذیرش نامههای سرگشاده و منشورهایی است که در گردهمایی پدیدار شدند، بهعنوان
اسنادی همعرض سند سیاسی پیشنهادی گروه کار سیاسی.
سند سیاسی پیشنهادی گروه کار، حاصل بیش از یک سال گفتگو، بحث، بررسی و کار
جدی نظری در سطحی گسترده بود. همه کسانی که میخواستند مبارزهای را که با انتشار
بیانیه «جمهوری
اسلامی، جمهوری لائيك و جايگاه ما» و تشکیل «سمینار مردمسالاری و جمهوری
لاییک» در پاریس شروع شده بود، ادامه دهند مستقیم و یا
غیرمستقیم در این بحثها و گفتگوها شرکت کرده بودند. قرار هم بر این بود که این
سند و سند ساختار پیشنهادی گروه کار ساختار، مبنای بحث و گفتگو در میان شرکتکنندگان
قرار گیرد. اما بهیکباره همه چیز فراموش میشود، همه این متنها متن پایه و همعرض
سند پیسنهادی گروه کار سیاسی میشوند و آن کمیسیون عجیب و غریبِ بررسی سند سیاسی
تشکیل میشود.
به گمان من، در این اشکالات عدیده که در گردهمایی به وجود آمد و زمینهساز
درگیریهای جدی در گردهمایی شد، «مشکلات عديده و درگيریهای جدی در
بین اجزاء تشکیلدهنده جدل»، در دوره تدارک نقشی نداشتند. اما آنچه که مسلم
است، این اشکالات عدیده به شکلهای مختلف زمینهساز بحران در درون جدل
شدند.
هرچه دقیقتر به این اشکالات عدیده بپردازیم، بهتر به ریشههای بحران
پیمیبریم و روشنتر نمودهای آن را در کارنامه چند ساله جدل میبینیم. و درست در
اینجا نقش دوستانی که در این مقطع در تلاشهای جدل درگیر بودند، بهویژه جمع
هماهنگی و محفل پیرامونش، اهمیت پیدا میکند. متاسفانه تاکنون هیچ یک از این
دوستان درباره آنچه که در پشت پرده گردهمایی پاریس رخ داد سخنی نگفته و ننوشتهاند!
ادامه دارد
* «دعوت به
نخستين گردهم آيى سراسرى جمهوريخواهان دمكرات و لائيك»،
پاريس،
١٢/ ژوئن/٢٠٠٤، جمع هم آهنگى تدارك گردهم آيى سراسرى.