جمعه ۳۰ شهريور ۱۳۸۶ - ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۷

 

تولستوی میان اخلاق مسیحی وادبیات انتقادی

 

آرام بختیاری

 

Lew Tolstoi 1828- 1910

 

 منتقدی ادبی، خانم "آنا کارنینا" قهرمان خیالی زن رمان تولستوی را درکنار "مادام بواری" فلوبر و خانم "عفی بریست " فونتان، سومین زن مشهور "نانجیب" ادبیات جهانی نامید!، گرچه لنین درسال 1908 مقاله ای باعنوان "لئو تولستوی ، بعنوان آینه انقلاب روسیه " منتشر کرده بود. درغالب کتب تاریخ ادبیات جهان،تولستوی رادرکنار داستایوسکی و بالزاک، یکی ازغولهای ادبیات جهانی؛ مخصوصا در ژانر رمان بحساب می آورند. موضوع اصلی رمان (آنا کرنینا ) را میتوان تراژدی عشق درمیان طبقه اشراف آنزمان دانست، ولی زن ایده آل جهانبینی تولستوی، "ناتاشا" ، قهرمان رمان (جنگ و صلح) است. دربعضی دیگر از رمانهایش،تولستوی به انتقاد از : دولت، کلیسا،نظام بورژوا-فئودالی روسیه تزاری، سیستم مالک الرعیتی، تمدن و صنعت بورژوایی آنزمان جدید،میپردازد.

  غالب آثار تولستوی را اتوبیوگرافیک ورئالیسم پلاستیکی اورا،اخلاقی بحساب می آورند.تولستوی درطول سالهای عمر ازفرهنگ زیباشناسی طبقه اشراف مرفه خود بسوی نظرات اخلاقی واجتماعی تمایل یافته بود. منتقدین اورا یک اریستوکرات شرمنده و پشیمان نامیدند،چون اومیخواست جبران ظلمی که طبقه واجدادش به دهقانان نموده بودند،بنماید. کوشش های اوبرای اصلاح نظام مالک الرعیتی،با سوء ظن دهقانان محل زندگی اش روبرو شد. لنین مینویسد که اوازموضعی ساده لوحانه به انتقاد و افشای زمینداران کلان پرداخت. چون او کوشید تاتضاد موضوعات اجتماعی را تبدیل به اهمیت موضوعات اخلاقی بنماید، منقدین چپ اورا متهم کردند که کوشیده است تااز این طریق جلو مبارزه طبقاتی سوسیالیستی و مارکسیستی جدید زمان خودرا بگیرد.

 نظریه مبارزه منفی اوبدون خشونت اجتماعی مورد توجه گاندی درجنبش ضداستعماری علیه انگلیس قرارگرفت ونظرات او درباره هستی، بیگانگی درزندگی، پوچی ومعنی ظاهر، نیز بعدها مورد توجه اگزیستنسیالیست ها و مارکسیست ها قرارگرفت. فلسفه مسیحی غالب رمانهای او،پرسش پیرامون معنی زندگی و تاکید روی پوچی هستی است. نظرات شبه فلسفی اوراگاهی یک آنارشیسم مسیحی عقلگرا ویا یک آنارشیسم سیاسی نامیده اند.اوخواهان اصلاح مسیحیت از معجزه و جزم بود و جنایت را محصول سقوط اخلاقی افراد درجامعه میدانست. وی نه تنها خواهان آزادی فرد براساس یک مسیحیت ابتدایی بود،بلکه فعالیتی شدید علیه حکم اعدام نیزآغاز نمود. بدلیل انتقاد ازکلیسای ارتدکس روس، مسیحیت بوروکراتیک و کلیسای شرق اروپا، وی درسال 1901 ازعضویت درکلیسا محروم گردید. وی باانتقاد ازجامعه بورژوا-فئودالی روسیه، تضادهای آنرا نیزنشان داد، غیرازآن او به انتقاد از هنر،موسیقی و زندگی ملال آور کارمندان دولت تزاری پرداخت. درباره وضعیت ادبی مرگ ، او نیز یکی از استادان قلم است.

 تولستوی تاثیر مهمی روی مکاتب ادبی رئالیسم و ناتورالیسم بعدازخودبجاگذاشته است. اوهمچون داستایوسکی خودرابا روانشناسی انسان سرگرم نمود.درادبیات جهانی،اسامی چون : رومن رولان،هاپتمن، توماس مان، وآنا سگر،راتحت تاثیر اومیدانند. پاره ای از رمانهای او را میتوان شاهکاری درادبیات توصیف غم انگیز جنگ بشمارآورد. وی میگفت که هنر میتواندگاهی یک مرامنامه رااصلاح نماید.تولستوی گرچه درفلسفه اخلاق شاگرد شوپنهاور است ولی ازنظر ادبی او تحت تاثیر لسینگ،پوشکین، و چرنیشفسکی بود.او همچون داستایوسکی تاسیسات زندان و بازداشت را مکانی برای توهین وتحقیر و نابودی شخصیت انسان میدانست. درپایان عمر،ایده آل او، واقعیت بخشیدن به اصول اخلاقی اش شده بود. ازجمله نظرات عجیب اواین بود که میگفت،موسیقی نقش منحرف کننده ای روی اخلاق دارد و روابط جنسی زن و شوهر،اغلب موجب جدایی و اختلاف آنان میگردد. درغالب رمانهای اواشاره به خیانت زن ومرد طبقات اشراف آنزمان به همدیگر درروابط زناشویی شان میشود. پیرامون محتوای آثارش گفته بود که هررمان اواز اول تا آخر حامل محتوای خاص خوداست.

  تولستوی درجوانی باتکیه بر تئوریهای تربیتی روسو به ساختن مدارسی برای روستازاده گان پرداخت وحتا برای آشنایی بیشتر بانظام تربیتی غرب،به چند کشوراروپایی آنزمان سفرنمود. اویکی ازروشنفکرانی است که ازطبقه خود جدا شد تا باکمک مسیحیت غیرکلیسایی اش به خدمت به رعایا بپردازد، گرچه دهقانان به دیده یک ارباب زمیندار به وی مینگریستند. تولستوی بابازگشت به یک مسیحیت آغازین،خشم کلیسای ارتدکس درباری روس را برانگیخت. ازدیگر اصول اخلاقی او: خدمت به دیگران،نفی استفاده ازخشونت درحین اعتراض، و پناه به عرفان مسیحی بود. درگروه دیگری ازآثارش پیرامون : عشق، ازدواج، و تلاق بحث میگردد.اوعشق به خدا را موجب عشق به انسان میدانست و پیرامون اوضاع رنجبران گفته بود که تمام خانوادههای خوشبخت شبیه هم هستند، ولی هرخانواده بیچاره ای،بادیگری فرق دارد وبه نوع خاص خودفلک زده است.

  ازجمله رمانهای تولستوی : جنگ وصلح، آنا کارنینا، رستاخیز، رقص روی کشتی،قزاق ها، اعترافات من، قاضی مراد، مرگ ایوان ایلیچ، و کتاب سه جلدی اتوبیوگرافیک او هستند. وازجمله نمایشنامه های وی: قدرت تاریکی، و جنازه زنذه، میباشند. پاره ای دیگرازآثار او: انتقاد از الاهیات جزمی، فردای زمین داران کلان، و غیره نام دارند. نمایشنامه هایش غالباپیرامون روابط ارباب و رعیتی هستند اورمان (جنگ و صلح) خودرا درحد حماسه الیاس هومر مهم میدانست.دراین کتاب به حدود 250 نام دررابطه با موضوع داستان اشاره شده است. موضوع اصلی کتاب،جنگ های ناپلئونی درروسیه و زندگی اشراف درآغاز قرن 19 بود. رمان (آنا کارنینا) را داستایوسکی درادبیات غرب بی همتا میدانست. پیرامون کتاب (مرگ ایوان ایلیچ)، موپاساد گفته بود که حاضربودتمام آثارش راباآن رمان تعویض نماید. نابکوف آنرا بهتترین اثر تولستوی- و هایدگر آنرا خطاب به فلسفه اگزیستنسیالیستی خود میدانست. ازجمله موضوعات کتاب، غیرازمقدس مابی،اشاره به پوچی زندگی انسان زمان تزاری است. رمان رستاخیز اونشان میدهد که هرچه تولستوی اخلاقگراتر میشد،ازنبوغ هنری-ادبی اش کاسته میشد. کتاب سه جلدی اتوبیوگرافی تولستوی را چرنیشفسکی ، دیالکتیک روح او نامیده بود. درداستان و نوول های قفقازی او از طبیعت کوهستانی و مردم سرکش قفقاز سخن گفته است. درنظر تولستوی،قفقاز، وطن کوه نشینان یاغی است و نه مکانی برای اشغال گران روس. تولستوی دراینگونه آثار نشان میدهد که چگونه آنزمان درایالات قفقاز، استبداد اروپای تزاری با استبداد فئودالی آسیایی باهم برخورد میکنند. او در آنجا با سبک رمانتیک پوشکین و لرمانتف از توصیف قفقاز، که خارج ازروسیه را رمانتیک می نمودند، قطع رابطه نمود و فقر و زورگویی و بیچاره گی مردم رانشان داد.امروزه آثار تولستوی را پلی میان:مزایای زمینداران کلان، روانشناسی دهقانان بی چیز، و جهان خارج میدانند.

لئو تولستوی بین سالهای 1828 تا 1910 زندگی نمود. شرمنده گی اواز طبقه اش چنان بود که چکمه و لباس دهقانی می پوشید و به کار مزرعه داری پرداخت. گرچه او ازسال 1882 زیرنظر پلیس امنیتی تزاری بود ولی درزمان جیات اجازه بیان و عمل بیکرانی داشت. بعدارمرگ غیرمنتظره او درایستگاه قطار شهر آستاپف، ازطرف دولت تزار سه روز اعلان عزای ملی شد . درغالب کشورهای اروپایی مجموعه آثار چند جلدی او سال ها است که به چاپ رسیده است .