جمعه ۳۰ شهريور ۱۳۸۶ - ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۷


دیدار با جلال طالبانی ؛ رئیس جمهوری عراق :

آزادی قلم وبیان و اندیشه؛ حق انسانی است


عرفان قانعی فرد

 

در سال 1383 درباره اش اشاره ای کردم که  ‌قبلاً او را در لندن بارها دیده بودم، در دوران دانشجویی‌ام ... به‌خاطر حرفه‌ام. خـانواده‌اش را خوب می‌شناختم. پدر خانمش "ابراهیم احمد" بود، نویسنده‌ی مشهور كُرد كه هنوز رمان "ژانی‌گل(درد زایمان ملت) او را آیینه‌ی تمام‌نمای وضع كردستان می‌دانند، مادر خانمش "گلاویژ احمد" كه او هم از زنان مشهور ادب‌وهنر كُرد است، جمهوری در كوهستانش را ترجمه كرده بودم اما در محاق سکوت نشر فرو رفت و گذاشته ام تا روزگاری دیگر...

 

دست دادنش گرم و تعارفش گرم‌تر ... با كلمات و عباراتی تعارف‌آمیز و گاه پُرخنده سخن می‌گوید ... در لابه‌لای چهره‌ی خسته و سالخورده‌اش، نوعی غرور  و اعتماد به نفس و مثبت بینی نهفته است ... به حرف‌های گوینده خوب گوش می‌دهد، و با آنگاه در نهایت ادب و سادگی  حرف می‌زند با صدایی غرّا و رسا ... انگار اصلاً وقتی لازم نیست تا كه محیط صحبت گرم‌تر شود و صحبت با او خیلی راحت گل می‌كند... غرور و تکبری هم در رفتارش نیست... می داند که همه چیز میهمان تاریخ است ...

مدتی است كه صدام رفته است، یا نه بهتر بگویم مرده است و جایی هم در قبر نیافت .. دم در راهرو به انتظار ورود نشسته است ؛ این احترام برای وزیر و فقیر از دید او یکی است . خود را موظف می‌داند كه به همه‌ی انسان ها حرمت بنهد ... به عربی ، به تركی، كردی و غیره حرف می‌زند یا به انگلیسی گاه‌به‌گاه هم به فارسی، متلكی می‌گوید... محشر است، می‌‌گویند 7 زبان می‌داند!... و شاید برای ادای احترام به کرامت انسان هم بی زبانی کافی است . بعد از طارق هاشمی به دیدار می روم . با همان رنگ طوسی مورد علاقه اش ....

پیری كه تجربه‌ی سال‌های سفر و غربت و دربه‌دری، شاخه به شاخه جَستن، تبعید، فرار، كشتار و ... را در پشت سر دارد . هر چند كه تا ملامصطفی فعال و سرگردان در میانه قدرت های بزرگ  بود، نمود چندانی از آن رقیب سنتی نیافت؛ اما پس از حضور ژنرال حسن البكر، طالبانی هم‌سطح با ملامصطفی پشت میز مذاكره ها می نشست ...

و آن گاه خود رهبر بخشی از کردها شد و اندک شرر قیام کردها علیه ظلم و خودکامگی صدام را را نگه داشت . امشب در حیاط ریاست خمهوری قدم می زنم . تنها جایی که در بغداد می شود لحظه ای اسوده قدم زد و هوای شب را میان نخل ها اسنشاق کرد .  زمانی حكومت عراق، نماینده‌ی كردها را به درون این ساختمان راه نمی دادند و کسی را به حضور رسمی نمی‌پذیرفت، هیچ‌كدام از كردها را به شغل‌های كلیدی نمی‌گمارد، در هیچ رده‌ی حكومتی جایگاهی نمی‌داد  و تا می توانست خونشان بزمین می ریخت .  اما امروز روز، پس از 5 سال چرخ گردون قصه ای دیگر ساز کرده است ،  در اتاق كار رییس‌جمهوری كرد، می‌توان مقابلش نشست و تا پاسی از نیمه شب گفت‌و‌گو كرد ...یا که نه ، شنید و از اعجاب حافظه و اراده انگشت حیرت به دهان گزید!....

"با آغاز اختلاف بين ملامصطفي بارزاني و طالباني، رئيس جمهور وقت عراق در سال 1975 حزب اتحاديه کردستان عراق را تاسيس کرد، اما در اين ايام به دليل اينکه بين شاه سابق ايران و صدام حسين توافقنامه مشهور الجزاير امضا شد در اين توافقنامه شاه پذيرفت که ديگر از شخص بارزاني حمايت نکند و در نتيجه رکود سياسي کردهاي عراق موجب شد تا در ديپلماسي جديد شاه و صدام حسين، و فضاي کناره گيري بارزاني، طالباني دوباره رهبري جنبش عليه حزب بعث عراق را بر عهده گيرد و سياستي جهت حفظ و بقا را در پيش بگيرد که اين امر موجب شد تا در عمل حزب اتحاد ميهني کردستان عراق راهي متفاوت و جدا از دموکرات کردستان عراق به رهبري بارزاني در پيش بگيرد

 

اما پس از انقلاب ايران در سال 1357 و همچنين آغاز جنگ تحميلي عراق به ايران، اهميت و حساسيت حزب اتحاديه ميهني کردستان عراق براي ايران شاخص تر شد، به نحوي که در چندين مرحله از جنگ، اين حزب کردي- عراقي به نيروهاي نظامي ايراني کمک وافري کرد. سپس نسل کشي حلبچه توسط صدام رخ داد، اما نکته يي که در اين زمان حائز اهميت بود، باور نداشتن امريکايي ها به نقش و اهميت طالباني در مسائل سياسي داخل و خارج از عراق بود. ضمن اينکه ترکيه نيز از استقلال کردهاي عراق وحشت داشت و از سوي ديگر بنا به سيستم قبيله يي سنتي در کردستان عراق، نزاع قدرتي بين دو حزب کردي بارزاني و طالباني وجود داشت که گاه مايه آشوب در کردستان عراق مي شد.» در حالي که در خلال سال هاي1996-1995 امريکا در دوران رياست جمهوري کلينتون اقدام به وساطت جهت جلوگيري از جنگ برادرکشي ميان دو حزب کردي عراق کرد که منجر به صلح پايدار 1998 شد،

در سال 1992 با تاسيس مجلس کردستان عراق عملاً کردها سيستم نوين سياسي را تجربه کردند و طالباني همواره در حال فعاليت بود و در سال 2003 پس از سقوط صدام حسين در 15 دسامبر همان سال جلال طالباني به رياست حکومت انتقالي دست يافت. ضمن اينکه در سال 2005 براي نخستين بار در تاريخ کردها رئيس جمهور عراق شد و کردها توانستند در حفظ تعادل سياسي منطقه داراي نفوذ و نقش مهمي باشند.

 

طالباني در عراق يکي از چهره هاي کليدي و مهم است؛ حقوقدان 75 ساله يي که در تمام دوران سياست و مبارزه چريکي عليه حکومت صدام حسين سعي در ادامه فعاليت سياسي براي پيشبرد اهداف حزبي داشته است. وي شخصيتي است که در اوايل انتخابش توسط مردم عراق به سمت رياست جمهوري، بسياري از تحليلگران بر اين اعتقاد بودند که بنا به قانون اساسي عراق وي چندان نفوذي در مسائل جاري عراق نخواهد داشت و بيشتر از آن يک مقام کليشه يي و ويتريني است.اما نفوذ، اعتبار و نوع نگرش وي موجب شد تا رياست جمهوري را فراتر از چارچوب قانون تعريف کند و اکنون وي را نقطه ثقل حفظ تعادل سياسي ميان سني ها، شيعيان و کردها مي دانند"   و  یادم هست در دیدار با پرزیدنت کلینتون ، گفتند : طالبانی نقطه ثقل توازن سیاست در عراق است و چه زیبا توصیف کرد پیر دمکرات ینگه دنیا !..

 

قبلا با افکار باز و هوشمندانه وی اشنا بودم و برایم گفته بود که " آینده‌ی منطقه‌ی ما در گرو دموكراسی و فدرالیسم و آزادی انسانی است؛ و بدون داشتن آزادی و دموكراسی، نمی‌توان عدالت را در جامعه به‌وجود آورد ...امروزه دیگر پُتك تفاوت مذهب و نژاد زدن، نشانه‌ی بلاهت و سفاهت است قانون انسانی، اشتراك حق همه‌ی اقوام و ملت‌ها است، ما باید به این حقوق و آزادی‌ها حرمت قایل شویم و به پیش‌بُرد آن احترام بگذاریم ... گفت‌و‌گو و رابطه‌ی آزاد و مستقل و مسالمت‌آمیز، امنیت جامعه را تضمین می‌كند؛ جامعه‌ای كه باید حیثیت، هویت و حقوق آن فراهم بشود و روابط انسانی در آن توسعه پیدا كند ... چون استقلال و وحدت، هدف ماست.احمقانه است كه كسی بخواهد یك قوم، زبان یا نژاد و مذهب را بایكوت كند، هم زیستی و همدلی، مظهر انسانیت است."

و امشب هم که برای ضبط اخرین بخش های خاطراتش – که مدتها است به ان مشغولم - به دیدارش رفته بودم ، که سیگار برگش را می کشید و می گفت :  دوست دارم که نقد من و خطاهایم  را هم در کتاب بنویسید ، در گفتن  و نوشتن خاطرات باید راست گفت و دیگر تاریخ باید قضاوت کند . بعد از حذف من از صحنه روزگار این تاریخ است که بی مهابا برای جستن راستی و واقعیت کنکاش می کند . آزادی قلم و بیان و اندیشه حق انسانی است و هیچ غلام قدرتی نمی تواند این حق از صاحب قلمی بستاند!.غلامان می روندو صاحبان می مانند و نقد و نفرین و طعنه به صاحب قلم هم کف روی اب است و می رود ...

 

در طی این 2 سال " کتاب خوانی – مردم داری و مثبت اندیشی – جستن و کاویدن و مناظره " خصلت های بارزی است که در وی دیدم و از همه طرفه تر کتاب باز بودن اوست از ریاضی و انالیز تا تاریخ چین.... و دیگر اندک اندک در فرا رسیدن فصل خزان دیدارهایم با او و دیگر چهره ها به پایان می رسد تا در پایان زمستان این کتاب هم متولد شود که اگر عمری بماند و در میانه لطف پروردگار نصیب ... کتابی دیگر و سالی دیگر از رفتن عمر . اما به این تفاوت که  1000 برگ از سیاست پیشه مشهور کرد به همه تقدیم می کنم .... بی هیچ غرور یا تواضعی ، فقط از انتشارش هراس دارم! و دغدغه اش سراسر وجودم را روز به روز بیشتر می گیرد.... راوی بودن برای کهن دیاری مانند کردها دشوار است....

 

جهت مطالعه : http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/post-945.aspx

 

بغداد – شهریور 1386