گزارشی از جشن امسال
«اومانیته» در پاریس
جشن اومانیته بسیار پر شکوه بود!
روزنامه
اومانیته، امسال، هفتاد و دومین باری است که جشن سالروز خود را برگزار
می کند. این روزنامه که در ۱۸ آوریل ۱۹۰۴ توسط ژان ژورس تاسیس شد در مدت
کوتاهی با ۱۴۰ هزار نسخه، پر تیراژترین روزنامه فرانسه شد. در اومانیته بزرگانی
چون آناتول فرانس، لئون بلوم، آریستید بریان و ... قلم می زدند. پس از
انشعابی که در میان بنیانگذاران چپ این روزنامه، در ۲۹ دسامبر ۱۹۲۰ رخ داد،
روزنامه اومانیته به ارگان رسمی حزب کمونیست، که پرشمارتر از دیگران بود، تبدیل
شد. برای اولین بار روزنامه او مانیته سالروز خود را در سال ۱۹۳۰جشن گرفت. از آن
پس تا به امروز به جز چند سال جنگ جهانی دوم، که فرانسه در اشغال بود، به طور مرتب
این جشن برپا شده است.
از ۱۹۷۰
تا کنون، جشن اومانیته در پارک بزرگ کورنوف، در شمال پاریس، برگزار شده است. برای
داشتن تصویری از این مکان و فضای آن بد نیست بدانیم که این پارک ۷۰ هکتار مساحت
دارد و ۷۰۰۰۰ متر آن به غرفه ها اختصاص می یابد. فقط طول کابل برق این
پارک در زمانی که جشن برپاست، ۱۵ کیلومتر است. سن بزرگ این جشن گنجایش ۶۰۰۰۰ نفر
را دارد و باز دیدکنندگان آن هر ساله بیش از صدها هزار نفر است.
هر
ساله همراه با جشن و پایکوبی، برخی موضوعات سیاسی – اجتماعی خارجی و داخلی برجسته
می شود. امسال در رابطه با مسائل خارجی، به دلیل مصادف شدن با چهلمین سال مرگ
چه گوارا، گرامیداشت یاد او یکی از موضوعات بود. در این رابطه جلسات بحث و
سخنرانی در مورد بررسی علل پیروزی چپ در آمریکای لاتین در مرکز مباحث قرار داشت.
مکان بزرگی به این موضوع اختصاص داده شده بود که در این مکان، فیلمها، پوسترها و
کتاب هائی که در این مورد وجود داشت به معرض دید علاقمندان گذاشته شده بود.
دختر چه گوارا نیز در این مراسم حضور داشت.
توسعه
افریقا و همبستگی با مردم آن، موضوع دیگری بود که دست اندرکاران جشن آن را
برجسته کرده و در کانون توجه قرار دادند. بررسی علل عقب ماندگی شدید افریقا و
راههای برون رفت از آن، از جمله مسائل مورد بحث بود، که صاحب نظران افریقائی و
اروپائی پیرامون آن نظراتشان را بیان داشتند.
فلسطین
و صلح در خاورمیانه موضوع دیگری بود که مورد توجه صاحبنظران قرار داشت و پیرامون
آن کنفرانس تشکیل دادند.
در رابطه با مسائل داخلی فرانسه، علل
شکست چپ و راه برون رفت از آن، محور اصلی موضوع سیاسی جشن اومانیته بود. این مساله
به ویژه چهار ماه پس از شکست چپ در انتخابات ریاست جمهوری، برای علاقمندان به
عدالت و آزادی جذبه داشت. طرح مقابله با تهاجم راست و راهها و چگونگی دفاع از
دستاوردهای اجتماعی در زمینه اشتغال، بازنشستگی، بهداشت و درمان و همچنین مهاجران،
از جمله مسائل مورد بحث و گفتگو بود. برای راهیابی و پاسخ به مشکلات، دبیر ملی حزب
کمونیست فرانسه با اذعان به شکست، از چند جریان عمده چپ فرانسه دعوت کرد تا پیرامون این مسائل به گفتگو
بنشینند. که با موافقت آنان روبرو شد. نکات مهم این اقدام را چنین می توان برشمرد:
حضور رهبران ۴ سازمان عمده چپ در جشن حزب کمونیست،
به گفته رسانه های فرانسوی یک رخداد سیاسی به شمار می آید. نمایندگان
این چهار سازمان که عبارتند از ماری ژورژ بوفه، دبیر ملی حزب کمونیست، فرانسوا
اولاند، دبیرکل حزب سوسیالیست، سسیل دوفلو، مسئول حزب سبزها و اولیویه بوزانسونو
مسئول انجمن انقلابی چپ (LCR) هریک به شیوه خود کوشیدند بر ضرورت یا لزوم اتحاد میان جریان های چپ تأکید کنند.
در
واقع نیاز یا لزوم چنین جلسه ای که در نوع خود بی سابقه است ناشی از
شکست چپ در انتخابات ریاست جمهوری است. (آراء کل سازمان های چپ بر رویهم ۴۷%
بود در برابر ۵۳% آراء راست). شکستی که نه تنها برای چپ ها نا منتظره بود، بلکه به
پیوستن تعدادی از چهره های سرشناس سوسیالیست به دولت دست راستی سرکوزی نیز
انجامید. فراتر از این، کنار رفتن سرپوش
و روشدن اختلاف های درونی و پنهان چپ بویژه حزب سوسیالیست را در پی داشت.
این
اختلاف ها يا بهتر است بگوئیم شدت بحران درون سازمانی و نیز تشدید بی اعتمادی
افکار عمومی نسبت به جریان های چپ موجب شد برای اولین بار، که رهبران این
احزاب به ناگزیر به ضرورت بازنگری به گذشته و راهیابي برای آینده پی ببرند و به
چاره جویی برآیند. به گفتة دبیر ملی حزب کمونیست، ماری ژورژ بوفه، جریان های
چپ ديگر نمی توانند تنها با نفی و نقد راست به حیات سیاسی خود ادامه دهند.
نقد گذشته خود، از يک سو و ارائه برنامه نوين، از سوی دیگر برای تمامی
جریان های چپ به امری ضرور تبدیل شده است. و این تنها از طریق تبادل نظر جمعی
چپ ها امکان پذیر است. او افزود که یا باید از وضعیت کنونی فراتر رویم یا در
خود فرو رویم، راه دیگری باقی نمانده است. فرانسوا اولاند گفت، «همه ما یک جور فکر
نمی کنیم، اما همگی در مخالفت با راست متحد هستيم. در این مخالفت به همه
نیروها نیاز داریم. اما فرای وحدت باید بتوانیم با هم بر سر پروژه ای مشترک
کار کنیم. حزب سوسیالیست به تنهایی از پس این کار برنمی آید. من موافق کار
جمعی در انتخابات شهرداری ها هستم». این نخستین باری است که دبیرکل حزب
سوسیالیست به این وضوح از همکاری با دیگر جریان های چپ حرف می زند. بوزانسونو
نیز گفت، «این، فرقه گرایی و غیر مسئولانه است اگر، به اتحاد بی توجه بمانیم» و...
این
سازمان ها قرار است در روز سه شنبه ۱۸ سپتامبر یک حرکت اعتراضی مشترک در
دفاع از دستاوردهای اجتماعی انجام دهند و پس از آن یک کمیته هماهنگی مشترک ایجاد
نمایند.
امسال مشارکت
مردم در جشن اومانیته بسیار پر شکوه بود. در برنامه هنری این جشن رنو، خواننده
محبوب چپ فرانسه شرکت داشت. استقبال از گفتگوی ۴ جریان به اندازه ای وسیع بود
که تعداد زیادی نتوانستند در آن شرکت کنند.
چون هر
سال احزاب و سازمانهای غیر فرانسوی نیز در جشن حضور و مشارکت داشتند. در رابطه با
مشارکت این احزاب نکته جدیدی نداریم. جز
همان که سال پیش گفتیم:
"سازمان ها
و احزاب سیاسی چپ و دموکراتیک غیر فرانسوی در محل مخصوصی که دهکده جهانی نامیده
شده است، حضور داشتند و هر کدام با ارائه برنامه ای هنری، از کنسرت گرفته تا رقص و
موسیقی، از نمایش فیلم و تاتر تا نقاشی و کارهای دستی، با سلیقه های گوناگون،
رنگین کمانی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم خود را برای علاقمندان به نمایش
می گذاشتند. نمایندگان نهادها و احزاب و سازمانها از مناطق مختلف جهان به این
"دهکده" آمده بودند تا "جهانی" بودنش را معنا کرده، نام
"دهکده جهانی" زیبنده این مکان شود. گوئی در این جشن و در محل
"دهکده جهانی" قصد این بوده است که نشان دهند امروز جهان، دهکده ای
بیش نیست. دهکده ای با سرنشینان ناهمگون. سیاه و سفید، زرد و سرخ. شاید نیت
گردانندگان از ایجاد این "دهکده"، نمایاندن و ملموس کردن و به چشم
نشاندن دردها و مشقت ها، آمال ها و آرزوهای مشترک جامعه بشری از یکسو و
تقویت همبستگی انسان ها در سراسر این گیتی برای چیرگی بر نابرابری ها از
سوی دیگر، بوده است. اگر هم چنین قصدی در کار نبوده است، اکنون در عمل این مکان
اینگونه بازتابی در ذهن بجا می گذارد.
در این دهکده انسانها به هم نزدیک شده و مجبور به رعایت همدیگر و کمک به
یکدیگر شده اند و برای پیشبرد برنامه های خود، نیازمند رعایت حق و حقوق
یکدیگرند. نه کسی زورگوئی می کند و نه به حقی تجاوز می شود. همه آزادند که در
محدوده و چهار دیواری محل استقرارشان آنگونه که می خواهند برنامه های خود را
به اجرا درآورند".
اتحاد
کار، نشریه سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران نیز در جشن
اومانیته شرکت داشت. از ایران چند سازمان دیگر: سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)،
سازمان فدائیان (اقلیت) و حزب توده ایران در این جشن حضور داشتند. در طول سه روز
جشن، تعداد زیادی از هموطنانمان از چادر اتحاد کار دیدن کردند. این چادر محل دید و
بازدید، محل بحث و گفتگو، محل رقص و پایکوبی بود. در قسمتی از چادر میز کتاب و
برخی از متون ترجمه شده قرار داشت.
موسیقی تمامی مناطق ایران یکدم خاموش نشد. در این سه روز رقص های مختلف
ایرانی: فارسی، کردی، لری، آذری و ... نظر نه تنها هم میهنانمان در فرانسه،
که سایر ملیت های غیر ایرانی را نیز جلب می کرد. فشردگی جمعیت در مقاطعی
چنان بود که امکان رفت و آمد دشوار و به سختی صورت می گرفت. مراجعه به چادر
ما برای اطلاع از وضعیت ایران قابل ملاحظه بود. مراجعه کنندگان عمدتا در رابطه با
مساله زنان و ماجرای برنامه اتمی ایران سئوال داشتند.
فیلم بخشی
از برنامه های جشن اومانیته، از جمله برنامه های اتحاد کارو مصاحبه با
گردانندگان آنها، توسط تلویزیون "تیشک" برای هموطنانمان در ایران و سایر
نقاط دنیا پخش می شد.
نکته
قابل توجه و امید آفرین در این مراسم، تداوم حضور فعال و مشارکت چشمگیر جوانان در
برنامه های مختلف این جشن بود. مشارکت جوانان به حدی بود که بدون مشارکت آنان
پیشرفت کارهای ما با اختلال مواجه می شد.
اما
آنچه برای ما جریانات ایرانی مدافع آزادی و عدالت شاید آموزنده باشد این است که در
جریان طرح موضوعات سیاسی، مسائل ما ایرانیان، به رغم تلاش نمایندگان برخی از
جریانات سیاسی از جمله مسئولان اتحاد کار، هیچ جایگاهی نداشت. این در حالی است که
در همان آخرین روز جشن اومانیته، وزیر امور خارجه فرانسه، آقای برنارد کوشنر، در
شیپور جنگ علیه ایران دمید. هر چند که حزب کمونیست فرانسه آن را محکوم کرد اما، تا
ما نیاموزیم که برای جریانات سیاسی، پراکندگی نه یک ضعف، که درماندگی است، تا غلبه
براین ضعف و درماندگی را به مهمترین وظیفه خود بدل نکنیم، تا متحد و یکپارچه به
دفاع از آزادی برنخیزیم، به هیچ گرفته می شویم. همانطور که گرفته شدیم. زمانی
که نشریه اومانیته و تصمیم گیرندگانش، چنین خواسته های ما جریانات چپ و
دموکراتیک ایرانی را نادیده می گیرند و به مسائل ما چنین
بی توجه اند، آنگاه می توان فهمید که ارتجاع در ایران و نیروهای
راست در جهان ما را در چه جایگاهی قرار می دهند. سئوال این است که اگر در این
اومانیته، جریانات و فعالان سیاسی و دموکراتیک متحد عمل میکردند آیا باز مسائل ما
مردم ایران مسکوت می ماند؟ آیا گستردگی سرکوب در ایران و ماجراجوئی جهانی
حکومت، مساله ای قابل طرح نبود؟ چه چیز در این چند ساله بیشتر از مسائل ایران
در رسانه های جهان بازتاب داشته است؟ چرا این مسائل در بخش های سیاسی
این جشن نتوانست بازتابی داشته باشد؟ آیا نباید از هم اکنون برای برپائی چادر
ایران متشکل از جریانات چپ و دموکراتیک دستها را بالا زد؟.
آیا این مسائل ما را تکانی خواهد داد
یا باز سر در گریبان خویش کرده به امید دستیابی به آزادی و برابری، به انتظار معجزه ای
خواهیم نشست.