پنجشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۸۶ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۷

ماندلای فلسطینی

 

یوری آونری، 15 سپتامبر 2007

 

 

تقسيم سرزمین های فلسطينی به «حماسستان» در نوار غزه و «قلمرو الفتح» در کرانه باختری رود اردن فاجعه ای ست.

این فاجعه ای ست برای فلسطينی ها ، برای صلح و همچنين برای مردم اسرائيل.
اما رهبري سياسی و نظامی اسرائيل از اين ازهم پاشیدگی خوشنود است چرا که" آنچه برای فلسطين بد باشد،  برای اسرائيل خوب است". اين بینش از همان پیدایش صهیونیسم ، سیاست های آن را هدایت کرد ه است.
حیيم آرلوسورف يکی از رهبران صيهونيسم که در سال 1933 در ساحل دریا  در تل آويو بدست  ناشناسی به قتل رسيد، پیش از آن، اين سياست را در آخرين سخنرانی خويش محکوم کرده بود: " هر چيزی که برای عرب ها بد باشد، حتما برای يهودی ها خوب نیست،  و هر چيزی که برای اعراب خوب باشد، الزاما برای يهودی ها بد نیست".
آيا فلسطينی ها بر اين تشتت چیره خواهند شد؟

چنین بر می آید که با گذشت زمان، بخت  نیل به این امر کمتر و کمتر می شود و شکاف ميان دو بخش روز بروز عميق تر و بیشترمی گردد.

افراد الفتح در کرانه باختری با رهبری محمود عباس، حماس را به مثابه  دار و دسته ای متعصب محکوم می کنند. حماس نیز به نوبه خود با تقلید از ايران ، از آن دولت پيروی کرده ، و از سوی ايران هدایت می شود و همچون آيت الله های ايران مردمشان را بسوی فاجعه سوق می دهند.


حماسی ها عباس را متهم می کنند که  با ایفای نقش ژنرال پتن* ، با اشغالگران همکاری کرده  و با سقوط در سراشیبی خیانت غلطیده است .

تبليغات هر دو طرف مملواز تنفر بوده  و خشونت متقابل ابعاد جدیدی می یابد .

اوضاع به بن بست رسیده است. بیشتر فلسطينیان از این که  راه خروجی وجود ندارد، به ستوه آمده اند. برخی ديگر برای یافتن راه حل سازنده ای تلاش می کنند. برای مثال، عفيف صفيه سفیر فلسطين در واشنگتن پيشنهاد می کند که دولتی فلسطينی تشکيل شود که در آن افراد ورزیده بی طرف عضویت داشته باشند، بدون این که به حماس یا الفتح وابسته باشند. مسلما، بخت رسیدن به چنین هدفی بسیار ناچیز است.
اما نامی که بیش از همه در صحبت های خصوصی در رام الله به گوش می رسد،  مروان برغوتی است.

می گويند که او «کليد حل هر دو مشکل را در دست دارد». ( منظور مناقشه  حماس - الفتح و کشمکش اسرائيل – فلسطين است).

به دیده برخی افراد،  مروان برغوتی،  نلسون ماندلای فلسطينی است.
این دو چه در ظاهر و چه از نظر خلق و خو با یکدیگر متفاوتند. ولی نقاط اشتراک بسیاری دارند.

 

هر دوی  آنان در پشت میله های زندان قهرمان ملی شدند. هردوی آن ها  به تروريسم متهم شدند. هردوی این دو شخصیت،  ازمبارزات خشونت آمیزپشتيبانی کردند. ماندلا در سال 1961 از تصميم «کنگره ملی آفريقا » برای آغازمبارزه مسلحانه عليه دولت نژادپرست ( البته نه عليه سفيد پوستان غیرنظامی) پشتيبانی نمود. او به مدت 28 سال در زندان بسر برد و حاضر نشد که در قبال آزادی اش «تروریسم» را تقبیح کند. مروان برغوتی نیز از مبارزه مسلحانه سازمان نظامی الفتح پشتيبانی کرد و به همین جهت به چند بار مجازات حبس ابد محکوم شد.
اما حتی پیش از افتادن به زندان، هر دو نفردر راه صلح و تفاهم مجاهدت کردند . برای نخستین بار،در سال 1997 هنگامی که مروان در تظاهرات انجمن گوش شالوم (جامعه صلح) در دهکده حرباته مجاور بيلين شرکت نموده بود با او ملاقات کردم. اين تظاهرات در اعتراض به ساختمان  مستعمره «موديین ايليت» برپا شده بود. 5 سال بعد،  به هنگام محاکمه مروان، در حیاط دادگاه تظاهرات کرده و این شعار را دادیم:

«برغوتی بر سر میز مذاکراه، نه در زندان!».

در هفته گذشته، در رام الله با خانواده برغوتی ديدار کرديم.

 

من برای نخستین بار، فدوه برغوتی را در مراسم خاک سپاری ياسرعرفات ديدم. اشک چهره اش را فرا گرفته بود. ما در ميان مردم سوگوار ايستاده بوديم و به خاطر سر و صدای گوش خراش محیط، نتوانستسم بیش از چند کلمه رد وبدل کنیم.

 

اين بار، او آرام و موقر بود.  هنگامی که که متوجه حضور تدی کاتز يکی از فعالان انجمن گوش شالوم شد، خنديد. ما به هنگام تشکیل دادگاه مروان برای اعتراض حضور داشتیم. برخورد پلیس با ما بسیار خشن بود.  هنگامی که پاسبان تنومندی با پوتين هايش روی پای تدی کاتز که صندل بر پای داشت کوبيد، انگشت پای او کنده شد.
فدوه که وکیل دادگستری است، سه پسر و یک دختر دارد. بزرگترين فرزندش قاسم، بدون محاکمه ، شش ماهی در زندان بسر برده است. فدوه بانوی آراسته ای با موهای قهوه ای روشن است.  او می گفت که «همه  اعضای خانواده اش به جز مروان موهای طلائی دارند».( و با لبخند کنایه آمیزی اضافه کرد که شاید هم به خاطر صلیبی ها»)

 

 خانواده برغوتی خانواده ای بزرگ است که در شش دهکده نزديک بيرزيت زندگی می کنند. دکتر مصطفی برغوتی که طبیب است  و در امور دفاع از  حقوق بشر فعالیت می کند، خویشاوندی دوری با  مروان و فدوه دارد. مروان و همسرش که هر دو از خانواده برغوتی  برخاسته اند، در دهکده کبار زندگی می کنند.

 

خانواده مروان در آپارتمان دلگشائی زندگی می کنند. بر سر راهم،  متوجه ساختمان سازی های وسیعی در رام الله شدم. بنظر می رسد که ساختمان های جدید از هر نقطه ای سربر آورده اند، از جمله مراکز تجارتی بزرگ.

 

 در کنار در ورودی خانه به انگليسی نوشته اند " به خانه من خوش آمديد". خانه را با تصاویر مروان برغوتی آراسته اند. يکی از نقاشی ها،  مروان را در دادگاه نشان ميدهد که دست های دستبند زده اش را چون بوکسوری پیروز پس از نبرد،بالای سرش گرفته است. زماني که ماموران امنيتی در جستجوی او بودند سه روز تمام خانه اش را تصرف و پرچم اسرائيل را از بالکن خانه آويزان کردند.

 

 فدوه از نادر کسانی است که حق ملاقات با مروان را دارد. البته نه بعنوان وکيل بلکه بعنوان «خویشاوند نزدیک» که فقط شامل پدر، همسرخواهر و برادر و فرزندان کمتر از شانزده سال می شود.

 


هم اکنون،  درحدود 11 هزار زندانی فلسطينی در زندان های اسرائيل گرفتارند. با  محاسبه  پنج نفر ملاقات کننده برای هر زندانی ، بطور متوسط  55 هزار نفر  ملاقاتی بالقوه وجود دارد. البته  آنان مجبورند که برای هر بار ملاقات تقاضای صدور جواز ویژه بکنند؛ اما اغلب به بهانه دلایل امنيتی از کسب مجوز محروم می شوند. فدوه نیزبرای هر ملاقات احتياج به کسب اجازه نامه دارد که تنها برای طی راه میان خانه و زندان اعتبار دارد و اجازه توقف در اسرائيل را به او نمی دهد. اما سه پسر مروان که بیش از 16 سال دارند نمی توانند به دیدار پدرشان بروند.  تنها دختر خردسال مروان می تواند به همراه مادرش پدرش را ملاقات کند.

 

در میان مردم فلسطین، به سختی میتوان فردی را یافت که محبوب تر از مروان برغوتی باشد . در اين زمینه هم، او به  نلسون ماندلا شباهت دارد، ماندلائی که در زندان بسر می برد.


به سختی میتوان دلیل اقتدار مروان را توضيح داد. او اين توانائی را به خاطر موقعیت بالایش در الفتح کسب نکرده است.  چراکه اين جنبش بسختی نابسامان بوده و مشکل میتوان سلسله مراتب روشنی در آن یافت. از همان دورانی  که او تنها يک فعال ساده در دهکده اش بود، توانست بشکرانه شخصيت بارزش ، مدارج ترقی را در سازمان طی کند. این همان پدیده اسرارآمیزی است که به فرهمندی (کاریسما) مشهور است. او اقتدار آرامی کسب کرده است که به عوامل خارجی بستگی ندارد.

 

او از جنگ هتاکی ميان حماس و فتح برکنار مانده است. حماس مراقب است که به او حمله نکند.  برعکس، هنگامی  که حماس  فهرستی از زندانیان فلسطینی برای معاوضه با سربازاسیر، گيلعاد شليط ارائه کرد،  نام مروان برغوتی با وجودی که وی از رهبران فتح بود، در صدر فهرست قرار داشت.

 


برغوتی  بود که همراه با رهبران زندانی سازمانهای ديگر " سند [مشهور] زندانيان" را تنظيم کرد . سندی که به وحدت ملی فرا می خواند. همه جناح های های فلسطينی آن را پذیرفتند. بر این اساس، «توافق نامه مکه» بوجود آمد و موجب تشکیل «حکومت وحدت ملی»، هر چند کم دوام شد.  پیش از امضای این پیمان، با پیامی فوری ، نظر مروان را جویا شدند و تنها پس از توافق وی بود که قرار داد منعقد شد.

در دیداری که از رام الله داشتم، توانستم به میزان محبوبیت برغوتی پی ببرم. هواداران وی تلاش می کنند که از جو نفرت دوجانبه ای که میان رهبری دو جناح بوجود آمده، دور بمانند.

 

 برخی از آنان سرسختانه با عملیات حماس در غزه مقابله کردند تلاش کردند که به ريشه های اختلاف پی ببرند.  بدیده آنان هواداران حماس برخلاف بیشتر رهبران الفتح هرگز در غرب بسر نبرده ودردانشگاه های خارجی تحصیل نکرده اند. روحیه آنان با آموزش های مذهبی شکل گرفته است. افق آنان بسیار محدود است.  شرایط بغرنج بين المللی که جنبش آزادی بخش فلسطين ناگزیر است در آن فعالیت کند، براي آنان کاملا بيگانه است.


هنگام انتخابات گذشته، یکی از مخاطبین من توضیح داد که :" حماس اميدوار بود که 35 تا 40 درصد آراء را کسب کند تا از این طریق مشروعيتی برای خود بدست آورد. اما از این که اکثريت آراء را بدست آوردند، حیرت زده شدند. آنها نمی دانستند با اين پیروزی چه کنند زيرا که برنامه آماده ای برای حکومت نداشتند. آنان با تشکیل حکومتی مرکب از اعضای حماس دچار اشتباه شدند. رهبران حماس به واکنش های بين المللی و اسرائيل کم بها داده بودند.

 
پیروان مروان برغوتی باکی از انتقاد از خود ندارند.  آنان معتقدند که الفتح در رخدادهای غزه بی تقصیر نيست . بدیده آنان، این جنبش با دستگیری و تحقیر رهبران حماس، خردمندانه رفتار نکرده است. برای نمونه،  آن ها محمود الظاهر وزير امورخارجه حکومت حماس را دستگير و تحقير کردند . ريش او را بريده و او را با نام رقاصه ی معروف مصری ، صدا کردند. این کار یکی ار دلایل انزجار شدید الظاهر و همکارانش از  الفتح است.


من برای مدعای حماس دال بر اينکه محمد دحلان معتمد ومشاور امنيتی پیشین محمود عباس سرگرم توطئه ای با یاری آمريکائی ها جهت کودتای نظامی در غزه است، هیچ تکذیبی نشنيده ام. حماسی ها معتقد بودند که دحلان به عنوان محبوب آمريکائی ها ( و اسرائيلی ها) در صورت داشتن  تسليحات و پول ، می توانست باریکه غزه را در دست گیرد. اين امر، حماس را واداشت که دست پیش را گرفته و مسلحانه وارد عمل شود. از آنجا که اکثريت مردم غزه از حماس پشتيبانی می کرد و از دحلان که به خيانت و همدستی با اشغالگران متهم شده بود، نفرت داشت، حماس توانست بسادگی پیروزشود. اکنون، محمود عباس دحلان را به مهاجرت فرستاده است.


قدرت حماس در باریکه غزه متمرکز است. این مسئله برای خالد مشعل رهبر حماس مشکل آفرین است چرا که در دمشق زندگی می کند.  به همین جهت، او بر خلاف دو معاونش در غزه ریشه ای ندوانده است. لذا وی به پول نیاز دارد تا بتواند موقعييت خود را در غزه تحکیم کند. این پول را او از ايران دریافت می کند.

 (من علاقه مند بودم که بخشی از نقطه نظرات حماس را بازتاب دهم ولی این امر کاملا غير ممکن است چون که نمی توان  به کرانه غزه سفر کرد و همه افراد وابسته به حماس که من در بیت المقدس شرقی می شناختم،  در زندان های اسرائيل بسر می برند.)


فلسطينی ها چگونه می توانند از اين مخمصه یبرون آیند ؟


آنان چگونه قادر خواند شد که دوباره یک رهبری ملی مورد قبول کلیه  بخش های مردم در کرانه باختری و باریکه غزه بوجود آورند؟ رهبری ای که بتواند مبارزه ملی را هدایت کرده و با اسرائيل پيمان صلح عقد کند، البته اگر امکان چنین صلحی فراهم شود ؟؟


پیروان برغوتی معتقدند که اگردر زمانی مناسب، اسرائيل به اين نتيجه برسد که خواهان صلح است در آن صورت وی از زندان آزاد شده و در روند سازش نقشی تعیین کننده ایفاخواهد کرد. درست نظیرنلسون ماندلا، آن گاه که که دولت سفيد پوست نتیجه گرفت که  رژِیم آپارتاید ديگر نمی تواند دوام بیاورد. چنین شد که ماندلا از زتدان آزاد شد .من تردیدی ندارم که برای آماده کردن محیط ، نيروهای طرفدار صلح اسرائيلی می بایست کارزار وسیعی را برای آزادی مروان برغوتی درميان افکار عمومی براه اندازند.


در اين فاصله چه اتفاقی خواهد افتاد؟

 
در میان  فلسطينی ها، مشکل بتوان کسی را یافت  که باورکند آیهود اولمرت توافق صلحی منعقد کرده و به آن تحقق خواهد بخشید.   به سختی میتوان فردی را یافت که گمان کند از  «نشست بين المللی» که قرار است در ماه نوامبر برگزار شود، نتیجه ای حاصل خواهد شد. فلسطينی ها بر این باورند که اين تکه استخوانی است که پرزیدنت  بوش به سوی کوندلیزا رايس که اعتبارش بطور چشمگیری متزلزل شده است، پرتاب می کند.
و اگر اين اقدامات هیچ  نتيجه ای نداشت ؟


يکی از رهبران الفتح به من گفت که " هيچ خلاء ای وجود ندآرد، اگر تلاش های پريزيدنت عباس ثمری نداشت،  با انفجار ديگری روبرو خواهیم شد. نظیر  انتفاضه ای که در پی شکست مذاکرات کمپ ديويد رخ داد".


آیا پس از این که  فعالان الفتح دست از سلاح برداشته و خشونت را رها کردند، چنین امری میسر خواهد شد؟  يکی از مخاطبان من  گفت: " نسل جديدی بر خواهد خاست. همان طور که پیش از این نیز رخ داده است. سال خورده ها خسته شده و جايشان را به گروه جدید تری خواهند داد . اگر اشغال پايان نيابد، صلحی نیز وجود نخواهد داشت.  اگر این صلح نتواند نسل آينده را به دانشگاه ها ، دامان خانواده ، کار و کسب روانه  کند،  آن گاه انتفاضه جديدی براه خواهد افتاد.".

 


برای رسيدن به صلح ، فلسطینیان به وحدت ملی نیازمندند، هر چند که اسرائیلی ها برای خاتمه کار به اجماع نیازدارند . مردی که نماد امید فلسطینی ها برای وحدت ملی است،  اینک  در زندان حاشارون بسر می برد.

 

* مارشال پتن، رئیس دولت فرانسه در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال کشور توسط ارتش نازی بود. وی با همکاری با اشغالگران و خیانت ، فرانسه را تسلیم نازی ها کرد.

Uri AVNERY, The Palestinian Mandela

 

ترجمه بهروز عارفی

  

http://zope.gush-shalom.org/home/en/channels/avnery/1189892177/