چهارشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۶ - ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷

              بسم‌الحق

 

 

با نام آزادی، آگاهی و عدالت

 

به دانشجویان زندانی

 

مگر جز سكوت صدایی شنیده اید؟

 

دكتر محمد ملكی

شهریور 1386

 

لازم می‌بینم قبل از هر سخن یك نكته را روشن نمایم و آن اینكه آنچه می‌گویم و می‌نویسم عقیده‌ام می‌باشد و این اعتقادات را طی تجربه‌ای پنجاه ‌ساله در كارهای اجتماعی كسب كرده‌ام، همواره سعی داشته و دارم كه در بیان نظراتم بی‌پروا و صادق باشم و از پرداخت هزینه‌های گفتن و نوشتن تا حد توانم نهراسیده‌ام. روزیكه به طرح آنچه در زندانهای دهة شصت اتفاق افتاده بود از جمله كشتار جمعی تابستان 67 پرداختم و اعلام نمودم كه حاضرم در یك دادگاه بی‌طرف ادعاهای خود را ثابت نمایم؛ روزیكه مقالة پر سر و صدای «اصلاحات فریب یا واقعیت» را نوشتم و در یك سمینار مطرح كردم (سمینار اصلاحات چیست و اصلاح‌طلب كیست؟ 20/5/79)، بسیاری مرا عجول دانستند زیرا در این نوشته آمده بود:

آقای خاتمی و دوستانش دچار یك پارادوكس هستند. مگر می‌شود هم قدرت‌های مطلق و مافوقِ قانون را قبول داشت و هم دم از مردمسالاری و قانونمداری و جامعه مدنی زد. این تضاد را چگونه باید حل كرد؟ سخن آخر اینكه اصلاحات در شرایطی و به دستِ جریانی متولد شد كه از روز نخست غیرطبیعی می‌نمود و امروز پس از 3 سال نارسائی آن كاملاً آشكار گردیده است... باید اذعان نمود مشكلات ما بعد از انقلاب ریشه در قانونِ اساسی و تضادهای موجود در آن دارد كه امروز با سرباز كردن این غده، نیاز به یك جراحی عمیق در آن احساس می‌شود. باید پس از دو دهه تجربه از نسلی كه به قانون اساسی فعلی رأی نداده است كمك گرفت و شرایط یك همه‌پرسی كاملاً آزاد را فراهم ساخت.

كتاب اصلاحات هم‌استراتژی هم‌تاكتیك ص 223ـ224

 

آن روزها چه در آن سمینار و چه در مقالاتی كه بعضی از آقایان مدعی اصلاحات نوشتند، مرا به چپ‌روی، ناواقعگرایی، خیالاتی و... متهم كردند و باز روزیكه پس از تحمل حدودِ شش ماه سلولِ انفرادی زندان 59 عشرت‌آباد حاضر به شركت و دفاع از خود در دادگاهی كه آنرا غیرقانونی می‌دانستم، نشدم و پس از صدور حكم 7 سال زندان و 5 سال محرومیت از فعالیت‌های اجتماعی، تقاضای تجدیدنظر در حكمِ صادر شده (به دلیل غیرقانونی دانستن دادگاه بدوی) را نكردم و طی ده‌ها مقاله و یادداشت و مصاحبه به نقد «نظام ولائی» و حكومتِ مطلقه فقیه و نبود آزادی و عدالت پرداختم، اتهامات و توهین و بدگویی‌ها تشدید شد و بسیاری از من و نوشته‌ها و گفته‌هایم تبری جستند تا كسی شك نكند كه آنها مدافع نظام و قانونِ اساسی آن هستند و اگر چیزی می‌گویند و می‌نویسند جهت «هدایتِ» مسئولانست و اصولاً با «نظام ولائی» مشكلی ندارند آنها تنها هدفشان داشتن كلاهی از نمد حكومت است ولاغیر.

و امّا قصد و هدف این نوشته. طی یك ماه اخیر چند مقاله از دكتر احمد زیدآبادی در سایت‌ها دیدم كه حیفم آمد چیزی ننویسم، می‌خواهم به چند نكته از نوشته‌های ایشان بپردازم، روی سخنم بیشتر با جوانها و دانشجویان است.

 احمد آقا پیشنهادی دارد در مورد «جنبش سكوت» و می‌نویسد:

آیا كسی باوری جز این دارد؟ هركس دارد و فكر می‌كند كه می‌توان استراتژی منسجم و معقولی را برای عبور از این بن‌بست طراحی كرد بفرماید تا من یك بار و برای همیشه این سخن‌پراكنی را رها كنم، اما اگر همگی به این باور رسیده‌ایم كه نمی‌توان یك استراتژی روشن و شفاف كه: اولاً باعث فروپاشی مملكت نشود؛ ثانیاً خشونتی در پی نداشته باشد ثالثاً منجر به تغییری مسالمت‌آمیز برای ظهور دولتی قانونمند، شایسته سالار، پاسخگو و كارآمد شود، رابعاً اكثر اقشار و طبقاتِ اجتماعی آن را بپذیرند و برمبنای آن عمل كنند طراحی كرد.

گمان می‌كنم كه آنچه دربارة یك جنبش سكوت گفته‌ام قابل تأمل باشد. البته اگر نخبگان ایرانی حاضر به حركتی هماهنگ و مسالمت‌آمیز برای دستیابی به یك خواستة منطقی و قانونی بودند من پیشنهاد سكوت نمی‌دادم.

 

جناب آقای زیدآبادی كه دلسوخته‌ایست دردآشنا و در گفته‌ها و نوشته‌هایش صداقت می‌توان دید با پیشنهادِ «جنبش سكوت»اش چند پرسش را برای خواننده ایجاد می‌كند.

اولاً اینكه باید بفرمایند مقصودشان از این جمله چیست؟ «ما یعنی مجموعة كسانی كه نامِ خود را اصلاح‌طلب گذاشته‌ایم» به عقیده شما چه كسانی جزء این مجموعه به حساب می‌آیند؟ احزاب مشاركت و همبستگی و مجاهدین انقلاب اسلامی و بخشی از ملی ـ مذهبی‌ها و نهضت آزادی و اخیراً اعتماد ملی آقای كروبی و افرادی نظیر خاتمی، موسوی خوئینی‌ها، موسوی تبریزی، هادی غفاری، هادی خامنه‌ای،‌ محتشمی، بهزاد نبوی، آرمین، تاج‌زاده، حجاریان و... مجموعه‌ای كه امروز به نام طرفدار اصلاحات نامیده می‌شوند آیا از نظر آقای زیدآبادی همین‌ها هستند؟

اگر چنین است طبیعی می‌نماید كه كاربرد كلمه «ما» از سوی ایشان اعلام این امر است كه خود را جزء اصلاحاتی‌ها با تركیبی كه ذكر شد می‌دانند. بنابراین باید پاسخگوی بسیاری از سئوالات باشند، من جمله بفرمایند در این 29 سال كه از برپایی نظامِ ولائی می‌گذرد مگر مدعیان اصلاحات جز به قول خودتان گاهی «نق زدن‌های تكراری به حكومت» و جز شركت در بسیاری از كارهایی كه ملك و ملت را به وضع كنونی انداخته است و جز سكوت در برهه‌هایی از این 29 سال در برابر همه انحرافات، تجاوزات به حقوق ملت، ظلم و بیدادگری، دزدی و فساد، ترویج فحشا و اعتیاد، شكنجه و اعدام در زندانها و هزاران خلاف دیگر از جمله تبدیل قانون اساسی دست‌پخت خودشان به یك ورق پارة بی‌ارزش (جز بندهایی كه نظام ولائی را پاسداری می‌كند) و اخیراً تماشاگر تجاوز به حقوقِ زنان و كارگران و معلمان و اعدامهای دسته‌جمعی در ملاء عام و سكوت در برابر همة آنها كار دیگری انجام داده‌اند؟ مجموعة كسانیكه نام خود را اصلاح‌طلب گذاشته‌اند (جز چند نفری) مگر در موارد زیر غیر از عاملیت و یا سكوت، عمل دیگری كرده‌اند كه حال شما آنها را دعوت به پیوستنِ به «جنبش سكوت» می‌كنید؟

-      انحصارطلبی مطلق و مصادره انقلاب با فریاد «حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح‌‌الله» در روزهای نخستین انقلاب حتا پیش از 22 بهمن 57.

-      بستن دانشگاهها به بهانة اسلامی كردن آنها و سرگردان كردن ده‌ها هزار استاد و دانشجو كه زیانهای ناشی از آن تا امروز دامنگیر این ملت است.

-      بهانه فراهم كردن برای حملة عراق به ایران و هشت سال ادامة جنگ با صدها هزار كشته و اسیر و مجروح و صدها میلیارد دلار خسارت جنگی (نمونه‌ای از این بهانه‌ دادن‌ها را در گفته‌ها و اعمالِ آقای محمود دعایی سفیر ایران در عراق و خطبه‌های نماز جمعه روز 15 اردیبهشت سال 59 امام جمعه تهران و دهها مدركِ دیگر می‌توان جستجو كرد)

-      حمله به تظاهرات آرام گروههای دگراندیش

-      حملة حزب‌الهی‌ها به منزل دكتر شریعتی هنگام برگزاری مراسم سالگرد ایشان و مجروح كردن صدها نفر و كاربرد بمب آتش‌زا و گاز اشك‌اور

-      ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و ورود به خاك عراق و حوادثِ بعد از آن علیرغم تلاشهای بین‌المللی از جمله كنفرانس اسلامی و پذیرش پرداخت خسارت ایران

-      دستگیریهای وسیع ده‌ها هزار نفری مخالفان رژیم و كشتار و شكنجه زندانیان در اوایل دهه شصت

-      جنایتِ بی‌نظیر كشتار زندانیان سیاسی در تابستانِ سالِ 67

-      ترورهای خارج كشور و به قتل رساندن ده‌ها دگراندیش و مخالف نظام از جمله ماجرای رستوران میكونوس و...

بسیاری از این حوادث به عاملیت بعضی از كسانیكه بعدها خود را اصلاح‌طلب اعلام كردند انجام شد و دیگران جز سكوت كار دیگری انجام ندادند. آقای زیدآبادی اگر عكس‌العمل دیگری سراغ دارند اعلام كنند.

پس از روی كار آمدنِ آقای خاتمی و اشغال اكثر كرسیهای مجلس ششم از سوی جماعتِ اصلاح‌طلب اگر گاهی به قول خود ایشان آقایان نقی می‌زدند برای حفظ موقعیت خودشان بود (جز چندنفر انگشت‌شمار)

آقایان اصلاح‌طلب در برابر قتل‌های زنجیره‌ای، حمله به كوی دانشگاه (18 تیر 78) و بویژه دخالت‌های فراقانونی در امر قانونگذاری كه در اوایل كار مجلس ششم با مطرح شدن قانون مطبوعات و با اعلام حكم حكومتی از سوی آقای كروبی بروز و ظهور یافت و مانع‌‌تراشی‌های شورای نگهبان در مورد هر لایحه و طرحی كه در جهت تأمین خواستهای مردم بود و دستگیریها و به زندان انداختن دگراندیشان، بستن روزنامه‌ها و... كدام اقدام جدی را انجام دادند كه امروز باید سكوت كنند؟

بنابراین چه نیازی به پیشنهاد «جنبش سكوت» وجود دارد؟ كدام فریاد و اعتراضِ مؤثر را علیه این همه بی‌عدالتی و ظلم و استبداد كه از سوی نظام ولائی در عرض 28 سال بر این ملت روا شده است شنیده یا دیده‌اید كه امروز از آنها می‌خواهید برای شش ماه سكوت كنند؟ حتی كار بجایی رسیده كه این بی‌عملی‌ها مورد اعتراض شدید عمادالدین باقی (در نامه به احزاب اصلاح طلب) و اكبر گنجی (در مصاحبه 31 مرداد با سایت روز) قرار گرفته است.

و اما دلیلی كه آقای زیدآبادی برای پیشنهاد «جنبش سكوت» می‌آورند بسیار جالب و خواندنیست یكبار دیگر بخوانید:

آیا كسی باوری جز این دارد؟ هر كس دارد و فكر می‌كند كه می‌توان استراتژی منسجم و معقولی را برای عبور از این بن بست طراحی كرد بفرماید تا من بار دیگر و برای همیشه این نوع سخن‌پراكنی را رها كنم. اما اگر همگی به این باور رسیده‌ایم كه نمی‌توان یك استراتژی روشن و شفاف كه اولاً باعث فروپاشی مملكت شود ثانیاً خشونتی در پی نداشته باشد ثالثاً منجر به تغییری مسالمت‌آمیز برای ظهور دولتی قانونمند، شایسته سالار، پاسخگو و كارآمد شود. رابعاً اكثر اقشار و طبقاتِ اجتماعی آن را بپذیرند و بر مبنای آن عمل كنند طراحی كرد.

 

جناب آقای زیدآبادی گویا فراموش كرده‌اند چند سال قبل تعدادی از استادان، دانشجویان و فعالان سیاسی و شخصیت‌ها از جمله مهندس امیرانتظام و صدها روشنفكر ایرانی در داخل و خارج كشور پیشنهاد مراجعه به آراء عمومی (رفراندوم) را مطرح كردند كه مورد حمله و هجوم و به سُخره گرفتن بعضی از اصلاحاتی‌ها قرار گرفت. بفرمایید كدامیك از چهارخواست شما كه حاصل آن یك استراتژی روشن و شفاف و منسجم و معقول می‌گردد در پیشنهاد فراخوان رفراندوم وجود ندارد؟ اگر شما هم معتقدید كه باید از دلِ همین نظام و با همین قانونِ اساسی و با بودن ولایت مطلقه فقیه به آزادی و عدالت رسید آن امر دیگری است و با صراحت مطرح كنید وگرنه با پیشنهادهایی نظیر «جنبش سكوت» نه تنها گره‌ای از كار بسته مردم باز نمی‌گردد بلكه گره‌های دیگری به آن افزوده خواهد شد. اگر به نظر بعضی از اصلاحاتی‌ها پیشنهاد رفراندوم عملی نیست، آیا پیشنهاد جنبش سكوت عملی است؟

در عین حال پیشنهاد رفراندوم این حسن را نیز داشت كه برای چندین ماه موجب نقد و نظر و جنبشی نظری گردید كه پیرامون آن صدها مقاله و مصاحبه شكل گرفت در حالیكه بعد از آن تا به امروز در عرصه نقد و نظر، از هیچ پیشنهادی چنان استقبالی نشده است و از همین رو پیشنهاد سكوت شما نیز، با سكوت مواجه شده است.

*          *          *

من بارها گفته و نوشته‌ام همه آنها كه دم از دموكراسی و حقوقِ بشر می‌زنند اگر ریگی در كفششان نیست باید به صراحت تكلیف خود را با نظام ولایی و قانون اساسی روشن كنند و این روزها كه باز مشغول برپا كردنِ خیمه‌‌شب‌بازی انتخابات هستند اعلام كنند برنامة آنها برای نجات از وضع كنونی كه كشور را به سراشیبی سقوط سوق می‌دهد چیست؟ آیا برای جلوگیری از وقوع فاجعة حمله به ایران و نابودی ملك و ملت راهِ دیگری جز مراجعه به آراء عمومی در یك انتخابات آزاد وجود دارد؟

چگونه بستر مناسب برای یك انتخابات آزاد فراهم می‌گردد؟ طبیعی است كه برای برگزاری یك انتخابات آزاد باید همة مردم، احزاب، گروهها و سازمانها بتوانند آزادانه عقاید و نظرات خود را بیان كنند، باید همة روزنامه‌ها و نشریات بتوانند نظرات مردم را انعكاس دهند و رسانه‌ها اعم از رادیو، تلویزیون، ماهواره، و... در اختیار عموم قرار گیرد و نظارت عمومی و بین‌المللی بر انتخابات اعمال گردد. سانسور به شكل‌های گوناگون برداشته شود، در چنین شرایطی هر كس كه شناسنامة ایرانی دارد از هر قوم و قبیله و مذهب و جنسی در این همه‌پرسی با تساوی كامل شركت كند تا آیندة كشور را رقم بزند. من تنها رهِ رهایی را چنین همه‌پرسی (رفراندوم) می‌دانم و باید همة آنها كه دل به حالِ ایران و ایرانی می‌سوزانند تمامِ تلاش خود را در این راه متمركز كنند. من در جریان فراخوان رفراندوم هیچ گروه و دسته و حزب و سازمانی را كه حرفی برای زدن دارند و در داخل و خارج كشور وارد بحث رفراندوم شدند را ندیدم كه با مراجعه به آراء عمومی برای تعیین تكلیف نظام مخالف باشد و امروز بیش از گذشته همه به این امر رسیده‌اند كه راهی جز این در شرایط فعلی وجود ندارد. پس بهتر نیست بعد از گذشته حدودِ 30 سال بكوشیم تمام تلاش خود را در جهت جا انداختن این خواست چه در محافل خارجی و چه در محافل داخلی به كار ببریم و از فاجعه‌ای كه در راه است جلوگیری كنیم.

حال كه ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد به برگزاری رفراندوم در دیگر كشورها پرداخته است و گفته است که:

 

این قدرت های فاسد و زورگو نه تنها در بین ملت های جهان بلکه در میان ملتهای خود نیز محبوبیتی ندارند و ما می توانیم با برگزاری یک رفراندوم آزاد در میان ملت های آنها این موضوع را براحتی ثابت کنیم.

روزنامه اعتماد ملی سه‌شنبه 19/6/86

 

پس بیانات ایشان را به فالِ نیك می‌گیریم و امیدواریم برای مردم این مرز و بوم هم مانند دیگر انسانهای روی كرة زمین انتخابات آزاد موجب رستگاری ملت ما گردد. بشرط آنكه این گفته نیز مانند بسیاری از شعارهای توخالی ایشان تنها برای مصرف داخلی نباشد.