چه سکون و رکودی
محمود صفریان
در دنیای ادبیات، بخصوص ادبیات داستانی، اعم از رمان یا
داستان کوتاه، چه سکوت و عدم تحرکی دیده می شود.....افسوس.
بالندگی که نه، گام های
لاک پشتی، آن هم " نه مستمر " که گه گاه بر داشته می شود، با عبور از
دالان سیاه و تاریک و زمخت وزارتخانه ای که در
چنگال متحجر ترین وزیر قرار دارد،
تبدیل به ناله بی رمقی می شود که هیچ سری را بر نمی گرداند.
وقتی آن جوان نویسنده یهودی " فرانسوی " نوشت که
نمی دانم بندیان " گتوها " و بخصوص آن هائی که در بازداشتگاه هائی با
حمام گاز و کوره های
آدم سوزی، زندانی بودند و می دانستند که اگر امروز نوبت این
است، شاید زود تر از فردا نوبت آن باشد، چرا هیچگونه تحرک و اعتراض و درگیری با
نگهبانان خود نداشته اند؟ وبرعکس درباز داشتگاه ها
بخصوص" آشوویتس " برای نگهبانان بی رحم خود، شب ها حتا بساط رقص وآواز
هم بر پا میکردند، نفهمیدیم چه می گوید، و حالا شاهدیم که یک جورائی در کشور ما وضع چنین است. کمتر از هفتاد نفر به کمک
زور و در اختیار داشتن منابع در آمد
مملکت، و استخدام مزدور،
که بی محابا بگیرند وبزنند و بکشند، رعب را در دل و جان مردم ریخته و " اختگی
" را رواج داده و هفتاد میلیون را به قول
فرنکی ها " فریز Freeze " کرده
اند. و از آن ها مجسمه های یخی ساخته اند....وبه واقع چه زوری دارد.
روز و شب آنچنان در بوق
دین می دمند، و روضه خوانی و سینه زنی و
گریه زاری را در گستره مملکت در مساجد بی حساب و " تکیه " های متعدد
راه می اندازند، تا مردم
همه درد ها را، درد های روز مره خود را فراموش کنند و برای شهادتی به کهنگی هزار و
چهار صد سال، دائم العزا باشند.
.و، وا اسفا که درسایه فشار مستمر و توانفرسا، ساختن با همه این
نامرادی ها دارد نهادینه می شود.
همکارم" آریو ساسانی" در نقدی اعتراض گونه بر نوشته
ای که در نهایت تاسف، منکر تاثیرسانسور شده است،
اشاره بجائی دارد که:
" به علت زندگی در آن محیط برای پاره ای این باور ایجاد
شده است که به واقع موی زن ها اشعه مخصوصی دارد که برای مرد! ها مضر! است
" و با چنین بر داشت هائی است که
صاحبان ذوق، و قلم به دستان مقتدر، صلاح را در سکون و سکوت و دوری یافته اند. که
متاسفانه تصمیم درستی است. چون وقتی گستره کشور
در انحصار قلدری و زور است، و هر رجاله ای زمامی را در دست دارد، یا باید در
رکابشان باشی و مجیزشان را بگوئی و برایشان "واریته " رقص و آواز راه بی
اندازی" که تعدادی بدین راه رفته اند
" و یا کنار بکشی.
وقتی هر نوشته ای را آنقدر دستکاری می کنند، که دیگر آنی نیست
که بوده است. و بدین ترتیب قفسه کتابفروشی ها را دارند از کتاب هائی پر می کنند،
که
نویسندگان واقعی آن ها ممیزین وزارت جهنمی ارشاد!! هستند،
حاصل محتوم آن سکون و سکوت و رکود ادبیات است، که البته هدف غائی آنها هم همین است.
و در اینجاست که نقش وبلاگ نویسان و سایت های ادبیاتی معلوم
می شود، و دارای این رسالت می گردند که از معجزه " اینترنت " بهره بگیرند، و شاخ
سانسور را بشکنند، و نگذارند ادبیات نازنین ما زیر دست و پای
حرامیان از نفس بی افتد.