يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۶ - ۲۰ مه ۲۰۰۷

ارج گذاری به علی اشرف درویشیان!

 

علی اشرف درویشیان، روز دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۸۶، به علت پارگی رگ های قسمت راست مغز دچار سکته مغزی شده و تحت عمل جراحی قرار گرفت. وی اکنون در بخش مراقبت های ویژه (آی سی یو)، بیمارستان ایران مهر تهران بستری است و پزشکان معالج وی، اظهار اميدواری كرده اند كه وضعيت درويشيان رو به بهبود است.

 

درويشيان، یکی از چهره های سرشناس و پرسابقه در عرصه فرهنگی و اجتماعی پیشرو و برابری طلب از پیشکسوتان كانون نويسندگان ايران است. نسل دهه 1350 ايران، با قصه پرغصه «آبشوران»، با درویشیان آشنا شد. آبشوران، در سال های پیش از انقلاب با نام مستعار «لطیف تلخستانی» منتشر شده بود. علی اشرف درويشيان، متولد کرمانشاه است و داستان آبشوران و ساکنان اطراف اين نهر خشک شده که از ميان شهر کرمانشاه می گذرد، بسیار جذاب و در عین حال دردآور است. قهرمانان داستان های درویشیان همواره انقلاب می خواهند و با اختناق، نابرابری و بی عدالتی سر سازش ندارند.

 

علی اشرف درویشیان، در سال  1320 - 1941 در شهر کرمانشاه متولد شد. حدود 15 سال به شغل معلمی اشتغال داشت و هم زمان با کار، تحصيل را هم ادامه داد. وی در دانشگاه تهران، در رشته‌ ادبيات فارسی و سپس تا فوق ليسانس روان ‌شناسی تربيتی تحصیل کرد و در عین حال در دانشسرای عالی تهران تا مقطع فوق ليسانس مشاوره و راهنمايی تحصيلی پيش رفته است.

 

سراسر زندگی علی اشرف، پرتلاش و مملو از مبارزه در راه آزادی و عدالت اجتماعی و افتحازآمیز است. وی، چندین بار زندانی شد. اخرین بار از سال ۱۳۵3 تا ۱۳۵۷ را در زندان به سر برد. اولين نوشته اش به نام صمد جاودانه می شود، در سال ۱۳۴۹ در مجله جهان نو و بعد به صورت کتاب به چاپ رسيد. درويشيان، حدود ۳۰ عنوان کتاب چاپ شده دارد که فرهنگ ۱۹ جلدی افسانه های مردم ايران از ماندگار ترين آثارش محسوب می شود. از ديگر آثارش می توان به مجموعه ۱۰ جلدی داستان های محبوب من و ۲۸ عنوان کتاب ديگر اشاره کرد. داستان های کوتاه او به زبان های انگليسی، آلمانی، فرانسوی، ترکی، عربی، کردی، ارمنی، نروژی و فنلاندی ترجمه شده است. 

 

درویشیان که در زمینه ادبیات کارگری و اجتماعی نیز فعالیت هایی داشته است، در داستان هایش بیشتر موضوعات کارگری، اجتماعی و مسایل مردم کرد را طرح کرده است.

 

برخی از نوشته های وی عبارتند از:

در زمینه داستان کوتاه و رمان: همراه با آهنگ های بابام، از این ولایت، آبشوران، درشتی، قصه های بند، از ندار تا دارا، سال های ابری، فصلنامه، برگزیده داستان ها و چهار کتاب.

 

همچنین در زمینه داستان کودکان و نوجوانان می توان به آثار زیر اشاره کرد: ابر سیاه هزار چشم، گل طلا و کلاش قرمز، رنگینه، کی برمی گردی داداش جان، آتش در کتابخانه بچه ها و روزنامه دیواری مدرسه ما.

 

در زمینه فرهنگ عامه: افسانه ها و متل های کردی، فرهنگ گویش کرمانشاهی و فرهنگ افسانه های مردم ایران همراه با رضا خندان مهابادی(15 جلد).

 

وی علاوه بر این به گردآوری مجموعه هایی نظیر: بیستون شماره 1، کتاب کودک و نوجوان (یازده شماره) خاطرات صفر خان(گفتگو با صفر قهرمانیان)، نقد کتاب کودک و نوجوان (سه شماره) برگزیده آثار صمد بهرنگی، برگزیده داستان های نویسندگان معاصر کرد.

 

علی اشرف، دوران کودکی و نویسندگی و دستگیری خود را چنین توصیف کرده است: «زندگی من با کار آغاز شد. از پنج سالگی کار می کردم و پدرم مرا با خودش به دکان آهنگری می برد و اعتقاد داشت که فقط درس تنها نيست که به کار انسان می آيد بلکه بايد کار هم ياد گرفت. به همين دليل می شود گفت که من با کار بزرگ شدم... علاوه بر اين تمام اعضای خانواده من کارگر بودند و همه اين ها محيط جالبی برای من بود. بعد هم معلم شدم و به روستاهای کردنشين گيلان غرب رفتم و باز هم حضور در آن محيط برای من آموزنده بود و ديدگاه مرا شکل داد. در 28 مرداد سال 1332 من 12، 13ساله بودم. چون دايی هايم در شرکت نفت بودند اغلب روزنامه ها را به خانه می آوردند و من هم آن ها را مطالعه می کردم. به عنوان مثال «چلنگر» يکی از روزنامه های مورد علاقه من بود. از سوی ديگر معلم شدن من، باعث شد که فرصت داشته باشم تا کتاب های بيشتری بخوانم و ارتباط بيشتری با خانواده های کردنشين داشته باشم. اما تا زمانی که داستان های «صمد بهرنگی» منتشر شد، هنوز نوشتن را جدی نمی گرفتم و هيچ وقت فکر نمی کردم يک روزی من هم نويسنده بشوم. اين اتفاق در اوايل دهه 40 افتاد... من در 12، 13 سالگی توجهم به نيروهای چپ جلب شده بود و به آن ها حساسيت داشتم...

 

بار اول در سال 1350، حين جمع آوری افسانه های کردی در روستاهايی کرمانشاه دستگير شدم. آن جا به ضبط صوت و سر و وضع من مشکوک شدند و دستگيرم کردند و ساواک کرمانشاه از من بازجويی کرد. اما بعد از 6، 7 ماه که در بدترين شرايط در کرمانشاه بودم، در نهايت مدرکی پيدا نکردند و من تبرئه شدم و به سرکارم هم برگشتم. اين بازداشتگاه را در دوره هيتلر، آلمانی ها در کرمانشاه ساخته بودند و خيلی کثيف و وحشتناک بود. اما بار دوم که بعد از سال 1352 بود، به شش ماه زندان محکوم شدم و از کار معلمی هم منفصل شدم. بعد از آن هم در رابطه با تئاتر ايران که «ناصر رحمان نژاد» را دستگير کردند، آخرين نفر من بودم که دستگير شدم و آن جا چون بار سوم بود که دستگير می شدم و سابقه هم داشتم به 11 سال زندان محکوم شدم. اين اتفاق در اواخر سال 1353 بود و مجموعه داستان «آبشوران» را با اسم مستعار به ناشر داده بودم چون با نام خودم به اين کتاب مجوز نمی دادند. در ضمن کتاب های قبلی را هم خمير کرده بودند. در نتيجه اين کتاب با اسم «لطيف تلخستانی» درآمد که «لطيف» اسم يکی از شخصيت های داستان «يک هلو، هزار هلو» صمد بهرنگی است و «تلخستان» يکی از روستاهای اطراف کرمانشاه است. چاپ اول «آبشوران» با اين نام درآمد و از طرف شورای کتاب کودک جايزه برد. من در زندان، اين خبر را در روزنامه کيهان خواندم که نوشته بود؛ «داستان های آبشوران، از لطيف تلخستانی، داستان های لطيف و تلخی است.» من بعد از 5 سال زندان با انقلاب در سال 1357 آزاد شدم.

 

من ادبيات را جدا از جامعه و مردم نمی دانم و حتی جدا از ايدئولوژی نمی دانم منتها نه ايدئولوژی حاکم بر جامعه. ادبيات به طور کلی مستقل است و بايد در خدمت مردم و جامعه خودش باشد. هنر برای هنر را قبول ندارم و يک چيز بی خاصيتی می دانم. اما از آن جا که معتقد به آزادی بيان و انديشه هستم، با سانسور کاملا مخالفم. من حتی با سانسور شدن آثار هنر برای هنر هم مخالفم. اما ادبيات در خدمت حکومت ها نبايد باشد، چون تجربه به ما نشان داده است که هر گاه اين اتفاق می افتد، هنر و ادبيات از مسير خودش خارج می شود و سقوط می کند. حتی مورد استقبال مردم هم قرار نمی گيرد. اما خواهی نخواهی هر فردی يک ايدئولوژی خاص خودش را دارد که در آثار هنری اش هم اين ايدئولوژی ها تاثير می گذارد و هنرمند نمی تواند از اين امر فرار کند. ناگزير است. شما اگر آثار «مارکز» و ديگر هنرمندانی را که نوبل برده اند نگاه کنيد متوجه می شويد که اغلب متاثر از دوران کودکی و آن تفکر خاصی هستند که در طول زندگی روی آن ها تاثير گذاشته است اما اين که در يک فضای ايزوله و به دور از تحولات اجتماعی زندگی می کنند را به هيچ وجه قبول ندارم. به هرحال می توان تاثير ايدئولوژی های خاص را در آثار هنرمندان مختلف ديد. اما هنرمند نبايد خودش را به حکومت ها بفروشد. در طول تاريخ نشان داده شده که حکومت ها موقتی هستند و از بين می روند. به اين ترتيب کار نويسنده يی که ايدئولوژی يک حکومت را تبليغ می کند هم همراه حکومت از بين می رود.»

 

علی اشرف، همچنین در شصت و پنجمین سالروز تولد خود به خبرگزاری ایلنا گفته است: «من نویسنده طبقه کارگر هستم، داستان ‏هایم از زندگی خودم مایه می گیرند و نمی توانم از زندگی اشراف سخن بگویم، نه گفته ام و نه می‌‏گویم.» علی اشرف، چند سال پیش در یکی از سخنرانی هایش در شهر استکهلم نیز همین حرف را در جواب یک سئوال کننده زده بود.

 

مسلما ارج نهادن به تلاش ها و مباررات فرهنگی و اجتماعی درویشیان، ارج نهادن به فرهنگ و اندیشه پیشرو و انسانی و ارج نهادن به آزادی بیان و قلم است.

 

شکی نیست که علی اشرف درویشیان و شیوه مبارزه فرهنگی و اجتماعی او، الگوی ده ها هزار جوان علاقه مند به هنر نویسندگی پیشرو و به ویژه مبارزه قاطع و محکم او در راه دفاع از آزادی بیان و عدالت اجتماعی و انسانیت است.

 

ما برای علی اشرف درویشیان سلامتی و بهروزی آرزو می کنیم و با امید این که وی هر چه زودتر سلامتی خود را باز یابد؛ با سرافرازی و شهامت در مقابل سانسورچیان و ستمگران بایستد و با صدای رسا از آزادی بیان و قلم و آزادی و برابری و عدالت اجتماعی دفاع کند.

جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران (در تبعید)

15 مه 2007