جمعه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۶ - ۱۹ مه ۲۰۰۷

باز هم در باره بحران ما

بهمن امینی

 

از چندی پیش و به‌گونه‌ای جدی‌تر، در میان همراهان ما گفتگوهایی برای بررسی و چاره‌جویی‌یِ بحران دیرپایی که «جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لاییک ایران» را هم چون قانقاریا از درون می‌کاهد و تحلیل می‌برد، درگرفته است. گرچه ما هنوز در آغاز این گفتگوها هستیم و نمی‌توان قضاوت دقیقی در باره نتیجه‌یِ پایانی آن‌ها داشت، اما چیزی که روشن است برای اینکه این گفتگوها بتوانند به نتیجه‌ای موثر برسند باید به‌دور از تابوها و مناطق ممنوعه و به‌صورتی گسترده، کارنامه چندساله ما را به بررسی بکشند. دلایل موفقیت‌ها و ناکامی‌هایِ این و یا آن حرکتِ ما را برشمرند. نوعی فلج مداوم را که از همان آغاز، جنبش ما را در چنبره خود گرفتار کرد ریشه‌یابی کنند و در نهایت ببینند چرا آرام آرام، ما بسیاری از همراهان خود را از دست دادیم، بی‌آنکه بتوانیم شمار قابل ملاحظه‌ای همراهان تازه‌ را به خود جذب کنیم.

 

پیش از شروع این دور جدید گفتگوها که امیدواریم به‌ویژه با نوشته‌های همراهان غنای هرچه بیشتری پیدا کند، در بین ما درباره بحران در ج.ج.د.ل.ا. گفتگو بوده و نوشته‌هایی چند هم در این زمینه نوشته شده است. اکنون، در کنار جلسه‌های سراسری پالتاکی و نوشته‌های همراهان، با پیشنهاد و توصیه گروه کار «بررسی و چاره انديشی در باره وضع کنونی ما»، جلسه‌های گفتگو در واحدهای محلی هم در این زمینه شروع شده است. دست‌کم در پاریس این جلسه‌های گفتگو را ما شروع کرده‌ایم که امیدوارم تا پایان جلسه‌های پالتاکی و احتمالاً تشکیل یک جلسه حضوری سراسری، ادامه پیدا کنند. همان‌گونه که دوستان گروه کار تاکید کرده‌اند حلسه‌یِ حضوریِ واحدهای محلی برای تحکیم رابطه بین همراهان، پخته‌شدن بحث‌ها و تعمیق بخشیدن به گفتگوهای پالتاکی و تدارک جلسه حضوری سراسری، اهمیت زیادی دارد.

 

هیئت هماهنگی واحد پاریس برای این جلسه‌های حضوری‌یِ محلی اهمیت زیادی قائل شده و تلاش کرده از همه همراهان ج.ج.د.ل.ا.، چه آن‌ها که هم‌اکنون به‌نوعی در واحد پاریس حضور دارند و چه آن‌هایی که در مقطعی حضور داشته‌اند و به دلیل‌های بعضاً متفاوت اکنون  کنار کشیده‌اند، تماس بگیرد و از آن‌ها برای شرکت در این جلسه‌ها دعوت کند. خوشبختانه این تلاش‌ها بی‌ثمر نبوده است و در اولین جلسه‌ای که به بحث «بحران ما» اختصاص داشت، دوتن از همراهانی که از امضاکنندگان بیانیه «جمهوری اسلامی، جمهوری لائيك و جايگاه ما» هستند و تا مقطع گردهمایی سراسری پاریس در تمام بحث‌ها و فعالیت‌های تدارکاتی‌یِ «سمينار مردم سالارى و جمهوری لائیک در ايران» و اولین گردهمایی سراسری حضور داشتند و پس از اولین گردهمایی کم‌کم کنار کشیدند، شرکت کردند و به طرح اولیه نظرات خود در این زمینه پرداختند. من امیدوارم برخی دیگر از دوستانی که آن‌ها نیز در پاریس از ابتدای این حرکت جزو فعالان آن بودند و پس از گردهمایی سراسری هانوفر کنار کشیدند، در این جلسه‌ها حضور پیدا کرده و نظراتشان را با دیگر دوستان در میان بگذارند.

 

من و دوستم رسول آذرنوش، در مقاله‌ای با عنوان «بحران ما» بیان کرده‌ایم که بحران کنونی در حقیقت از فردای گردهمایی سراسری پاریس شروع شد و دلیل اصلی این بحران را در ناسازگاربودن ساختاری دانسته‌ایم که برای حرکت‌مان انتخاب کردیم. به بیان دیگر، دلیل اصلی بحران در جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لاییک ایران، تضاد نقش و جایگاهی است که در گردهمایی پاریس به «شورای هماهنگی» دادیم با محتوای سیاسی‌ و شکل جنبشی‌یِ این حرکت.

 

جنبش جمهوری‌خواهان دمکرات و لاییک ایران با انتخاب شعارهای اصلی‌یِ نه به جمهوری اسلامی، نه به سلطنت، آری به یک جمهوری دموکراتیک و لاییک (بر مبنای حقوق و آزادی‌های مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و تمام کنوانسیون‌های جهانی‌یِ حقوق زنان، کودکان، کارگران و اقلیت‌های قومی و مذهبی)، جزیی از یک جنبش سراسری است که آهسته آهسته دارد شکل می‌گیرد و با این شعارها می‌خواهد و می‌تواند هزاران ایرانی را در ایران و سراسر جهان بسیج کند و در نهایت با طرد هر نظام استبدادی موروثی، دینی و ایدئولوژیک، بدیلی دموکراتیک برای جمهوری اسلامی گردد.

در صورتیکه با انتخاب اصلی‌ترین عنصر یک ساختار هیرارشیک و سانترالیزه از طرف گردهمایی پاریس برای ساختار ما، یعنی شورای هماهنگی تعیین‌کننده سیاست‌ها و نه هماهنگ‌کننده فعالیتها، نطفه‌ تناقض‌ها و بحران در درون ما بسته شد. شرایط بحرانی کنونی روند منطقی رشد و بروز این انتخاب نامیمون است. تجربه منفی سه ساله دو شورای هماهنگی به ما نشان داد که در شرایط پراکندگی ایرانیانِ خارج کشور در سراسر جهان، و نبود یک رابطه زنده و ارگانیک با داخل، تنها یک ساختار افقی، و شبکه‌ای از واحدهای خودمختار، می‌تواند ضامن پدیدآمدن، رشد و بقای یک حرکت گسترده‌ی سیاسی‌یِ شهروندی باشد.

 

برخی از همراهان، این‌جا و آن‌جا، در جلسه‌های واحد پاریس، در جلسه‌های پالتاکی عمومی و یا در نوشته‌های‌شان، دلیل‌های دیگری را هم برای بحران کنونی در جنبش ما بر می‌شمرند. از جمله به بحران سیاسی، بحران اعتماد، بحران رفتار و منش دموکراتیک در رابطه با نظر مخالف و ...، در میان ما اشاره می‌کنند.

بی‌گمان، تاکید بر مشکل ساختار به این معنا نیست که در زمینه‌های دیگر، یعنی روحیه و اخلاق دموکراتیک، تحمل نظر مخالف، دموکراسی سازمانی، ... و به‌ویژه مسائل سیاسی، مشکلات جدی نداشته‌ایم. مسئله مهم این‌جاست که  در درون واحدهای خودگردان و در جلسه‌های حضوری، نبود مدارا و روحیه دموکراتیک و یا اختلاف‌نظرهای سیاسی کمتر بحران ایجاد می‌کند و راحت‌تر حل می‌شود تا در چهارچوب یک شورای هماهنگی‌یِ پراکنده با جلسه‌های پالتاکی خورد‌کننده.

به یقین، اختلافِ در نظر و تفاوتِ در رفتار و منش افراد در واحدهای محلی هم وجود دارد. اما به خاطر همکاری نزدیک همراهان در پراتیک مشترک مبارزاتی‌یِ واحدها، رسیدن به رفتاری دموکراتیک و توافق بر روی حداقل‌ها در کادر اصول سیاسی بنیان‌گذارنده حرکت ما، ساده‌تر به‌دست می‌آید.

در واحدهای محلی امکان دخالتِ مستقیم و دموکراتیک تمام همراهان در طرح، بررسی و حل اختلاف‌ها و یا پیشنهاد، تدارک و پیشبردِ فعالیت‌ها وجود دارد. اما وقتی اختلاف‌ها، که گاه جدی و عمیق هستند، در نهادی متشکل از تعداد محدودی از همراهان به نام «شورای هماهنگی» و یا از آن بدتر در «گروه کار سیاسی» متمرکز می‌شوند و به آن‌ها تفاوت‌های شخصیتی، تجربه‌های متفاوت سیاسی و نبود مدارا اضافه می‌شوند، حاصلش چیزی جز فلج کامل این نهادها و اتلاف انرژی اعضای آن‌ها نیست. ناکارآمدی‌یِ شورای هماهنگی و گروه‌هایِ کار رنگارنگ آن که بعضی حتا مرده به دنیا آمدند، نظر ما را در عمل ثابت کرده است.

 

در برخی از نوشته‌هایی که تاکنون از طرف همراهان برای بررسی دلیل‌های بحران ما نوشته شده، تکیه اصلی بر ناکارآمدی شورای هماهنگی در انجام وظایف‌اش شده است. این دوستان که پیش از گردهمایی پاریس و یا پیش از گردهمایی هانوفر، خود در گروه کار سند ساختار شرکت داشتند و همواره از شورای هماهنگی تعیین‌کننده سیاست‌ها دفاع کرده‌اند، هرگز در پی توضیح علت ناکارآمدی شورا برنیامدند. گویی فقط بی‌لیاقتی این عضو شورا و یا خبث طینت آن دیگری و یا انحراف آن سومی از اصول سیاسی ما بوده است که شورا را ناکارآمد و فلج کرده است. این دوستان نخواستند برای یک بار هم که شده چشم بر روی این واقعیت بگشایند که شورای هماهنگی تصمیم‌گیرنده سیاست‌ها برای یک جنبش گسترده شهروندی، مکانیسمی متناقض است که لیاقت، شرافت و تیزبینی سیاسی در چرخ‌دنده مهیب آن خورد می شود و حاصل‌اش برای اعضای شورا چیزی جز شرمساری از ناکارآمدی و سرخوردگی از هرزرفتن نیرو نیست.

 

اصولاً در یک حرکت گسترده و جنبشی، انتخاب مستقیم و دموکراتیک تعدادی از همراهان برای رهبری سیاسی  ممکن نیست. به بیان دیگر، در یک حرکت جنبشی، ورود و خروج راحت و مداوم همراهان و به ویژه پراکندگی و دوری آن‌ها از یک‌دیگر، هرگز امکان شناخت دقیق یک همراه را برای دیگر همراهان فراهم نمی‌کند. در صورتیکه یک انتخاب زمانی دموکراتیک است که انتخاب‌کننده از انتخاب‌شونده شناخت داشته باشد.

در هر دو گردهمایی سراسری، بسیاری از ما  افرادی را برای عضویت در «شورای هماهنگی»، که پس از «گردهمایی سراسری» عالی‌ترین نهاد «جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لاییک ایران» است، انتخاب کردیم که کوچکترین شناختی از آن‌ها نداشتیم و برای اولین‌بار بود که با آن‌ها برخورد می‌کردیم و یا حتا برای اولین‌بار نام‌شان را می‌شنیدیم. در هر دو دوره، کسانی بودند که به شورای هماهنگی راه یافتند بی‌آنکه سابقه کوچکترین همکاری با این حرکت را داشته باشند. از آن بالاتر، با گذاشتن اصل برابری جنسی در ارگان‌های انتخابی، کسانی به‌صورت اتوماتیک و بدون نیاز به رای، به شورای هماهنگی راه یافتند که از ابتدا با این حرکت مخالف بودند. پس از گردهمایی هانوفر، همین افراد  از عدم شناخت دیگر اعضای شورای هماهنگی و اختلافات داخلی آن‌ها استفاده کردند و در ادامه مخالفت خودشان با «جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لاییک ایران» که تا به امروز ادامه دارد، کاریکاتور یک انشعاب را برای ما بازی کردند!

در حقیقت، می‌توان گفت که هم در گردهمایی پاریس و هم در گردهمایی هانوفر، چون انتخاب افراد برای عضویت در شورای هماهنگی بر مبنای شناخت نظرات سیاسی و قابلیت‌های کاری آن‌ها نبود، شورای هماهنگی نه مشروعیت لازم برای نمایندگی کردن جنبش ما و تصمیم‌گیری سیاسی را داشت و نه توانایی لازم برای انجام وظایف‌اش.

 

درست برعکس، در درون یک واحد خودگردان محلی، جدا از شناختی که افراد به خاطر سال‌ها زندگی در یک محل و احتمالاً فعالیت‌های مشترک در گذشته از هم دارند، شرکت در فعالیت‌های مختلف مبارزاتی‌یِ واحد محلی، و دیدار و برخورد همراهان در جلسه‌های حضوری، شرایط پیداکردن یک شناخت نسبی را فراهم می‌سازد. بنابراین انتخاب اعضای هیئت‌های هماهنگی واحدها بر مبنای شناخت نظرات سیاسی و قابلیت‌های کاری افراد انجام می‌گیرد. در حقیقت، هیئت هماهنگی واحد محلی هم از مشروعیت سیاسی بیشتری برخوردار است و هم از قابلیت کاری بیشتر.

علاوه بر آن، در شرایط ضروری، برای هیئت هماهنگی یک واحد محلی مراجعه به همراهان برای نظرخواهی و یا بررسی یک مسئله سیاسی مهم و تصمیم‌گیری در باره آن در جلسه حضوری، بسیار ساده‌تر است تا برای شورای هماهنگی‌یِ پراکنده در کشورهای مختلف که حتا در بیشتر موارد قادر نیست جلسه‌های خود را با شرکت تمام اعضای‌اش تشکیل دهد.

 دیگر این‌که، اعضای هیئت هماهنگی و یا نماینده منتخب واحد محلی در شورای هماهنگی(هماهنگ‌کننده) به سادگی قابل تغییر و یا جایگزین‌کردن است. در صورتیکه تغییر یک عضو شورای هماهنگی که به‌طور مستقیم در نشست سراسری انتخاب شده است، تا نشست سراسری بعدی، اگر نه غیرممکن، کاری بسیار دشوار است.

 

خلاصه کنم، جدا از این‌که یک شورای هماهنگی رهبری‌کننده با ماهیت حرکت جنبشی ما در تناقض است، و جدا از این‌که چنین شورای هماهنگی‌یی به‌طور طبیعی ناکارآمد و بحران‌زا است، این شورای هماهنگی غیردموکراتیک و فاقد مشروعیت است. تنها در شرایطی می‌توان برای یک دوره نسبتاً طولانی 18 ماهه و عملاً بیشتر، اختبار رهبری سیاسی و تصمیم‌گیری‌های مهم را به تعداد محدودی افراد واگذار کرد که انتخاب اعضای ارگان رهبری، مفهوم واقعی انتخاب را داشته باشد. و این در شرایط کنونی جنبش مبارزاتی مردم ایران، چه در داخل و چه در خارج، غیرممکن است.

در شرایط کنونی، یک جنبش مدرن و دموکراتیک شهروندی تنها از طریق عدم تمرکز رهبری سیاسی، می‌تواند گسترش یابد و فعالیت و بقای‌اش تضمین شود. در این زمینه، جنبشی که با عنوان «کمپین یک ملیون امضا» هم اکنون در ایران جریان دارد، نمونه برجسته‌ای است. کمپین به عنوان یک جنبش گسترده شهروندی می‌خواهد در سراسر ایران، افرادِ با نظرات مختلف را برای رسیدن به یک هدف مشخص بسیج کند. به‌همین دلیل، برای حرکت خود ساختاری افقی و شبکه‌ای را انتخاب کرده است. افراد و یا واحدهای کوچک و بزرگ خودمختار با پذیرش بیانیه کمپین، به ابتکار خود حرکت کمپین را به میان مردم می‌برند و آن را هر روز گسترش بیشتری می‌دهند. آن‌جا نیز اختلاف نظرها و تفاوت‌های رفتاری در بین همراهان وچود دارد. ولی رسیدن به توافق در درون واحدهای پراکنده در شهرهای مختلف برای پیشبرد و گسترش حرکت مبارزاتی کمپین، البته در چهارچوب پذیرفته‌شده،  بسیار ساده‌تر ممکن می‌شود.

 

امیدوارم بتوانم در مطلب دیگری بر مبنای اطلاعات و نوشته‌هایی که در باره کمپین وجود دارد، نقاط مشترک و تفاوت‌های این حرکت را با حرکت خودمان بررسی کنم.

هم‌چنین امیدوارم بتوانم به بعضی از اشتباهات و یا دورشدن‌های سیاسی‌مان از اصول پایه‌ای مطرح شده در بیانیه «جمهوری اسلامی، جمهوری لائيك و جايگاه ما» و تاکید شده در سند سیاسی مصوب پاریس، که به‌نوعی در فراهم کردن شرایط بحرانی کنونی نقش داشته‌اند، بپردازم.

 

بهمن امینی

19 مه 2007