"بررسی و چاره انديشی در باره وضع کنونی ما"
کامران صادقى
توضيح:
بر همراهان و علاقمندان
جنبش ج.د.ل پوشيده نيست که اين حرکت در موقعيتی بحرانی بسر می برد و در حال
حاضرعملاً امکانِ تحرکِ موثر سياسی از آن سلب شده است. " وخامت و خطير بودن
اين موقعيت بحرانی ژرف تر و فراتر از برخی نارسائی ها، کمبودها يا اشکالات اين يا
آن نهاد بر ساخته ما و يا اين يا آن بند فلان نوشته يا سند ماست"*
جهت بررسی ريشه های اين
بحران و دستيابی به راه های دگرگون ساختن آن تعدادی از دوستان داوطلبانه گروه کار
"بررسی و چاره انديشی در باره وضع کنونی ما" را تشکيل داده و در صددند
تا از طريق برگزاری جلسه های پالتاکی و انتشار نوشته های همراهان و دوستان
علاقمند، به اين مهم بپردازند.
در گفتگوی مقدماتی که
بدين منظور در تاريخ ۲۵ ماه مارس در پالتاک انجام گرفت، کوشيدم به سهم خود
سؤالهايی را که پرداختن به آنها می توانند به ريشه يابی بحران کمک کنند با دوستان
در ميان بگذارم. از آنجاکه بسياری از دوستان در جلسه حضور نداشتند و يا هنگام صحبت
من هنوز به اتاق وارد نشده بودند، متن صحبت انجام شده را جهت اطلاع دوستان و دامن
زدن هرچه بيشتر به اين بحث در اختيار عموم قرار ميدهم.
* نگاه کنيدبه نامه
داوطلبان اوليه تشکيل گروه کار به شورای هماهنگی و همچنين متن فراخوان گروه کار در
تارنمای صدای-ما.
متن سخنرانی در جلسه
پالتاک ۲۵/۳/۲۰۰۷
با سلام به همگی دوستان
و تبريک سال نو
پس از اطلاع از تشکيل
گروه کار در نامه ای خطاب به دوستان نوشتم: "خوشحالم از اينکه ميبينم دوستانی
صميمانه بفکر بررسی و چاره انديشی در باره وضع کنونی ما هستند. پيش شرط هر کوشش
موفقی همين صميمانه بودن و دلسوزانه بودن قلم ها و قدمهاست. مايلم به سهم خود در
اين کوشش شرکت داشته باشم." و ابراز اميدواری کردم که "فضائی ايجاد شود
تا همه علاقمندان به سرنوشت اين حرکت با همان شور و حال ماه های قبل از نشست اول،
يکبار ديگر به صحنهِ کوششهای چاره انديشانه بيايند و کاری کنند کارستان".
قبل از اينکه سؤالهايی
را که ذهن مرا در رابطه با نگاه به "وضع کنونی ما " بخود مشغول کرده اند
با دوستان حاضر در جلسه در ميان بگذارم، مايلم بخشی از مطلبی را که چند روز پس از
اولين نشست سراسری ج د ل تحت عنوان "پيام پاريس" نوشته بودم، برايتان
بخوانم:
" بنظر من نشست
پاريس در کليت خود تصوير آينده، تصوير جامعه بلافاصله بعد از رژيم اسلامی را به
نمايش گذاشت. نشست نشان داد که نيروهای متفاوت اجتماعی که هر يک با تصورات خود
برای يک جامعه انسانی، برای حقوق بشرو عدالت اجتماعی تلاش ميکنند، چاره ای جز
دستيابی به مکانيسمی که زندگی مشترکِ استوار بر معيارهای دموکراتيک را ممکن ميکند،
ندارند. نشست امکان دستيابی به اين مکانيسم را به روشنی به جنبش سياسی ايران نشان
داد.
هنگاميکه نيروهائی اعلام
ميکنند که ما کمونيست هستيم و برای آزادی و لائيسيته همراه شما ملّيون و مسلمانان
لائيک مبارزه خواهيم کرد،
هنگاميکه نيروهائی اعلام
ميکنند که ما مصدقی هستيم و برای آزادی و لائيسته در کنار شما چپی ها و مسلمانان
لائيک مبارزه خواهيم کرد، و
هنگاميکه نيروهائی اعلام
ميکنند که ما مسلمان هستيم و برای آزادی و لائيسيته در کنار شما کمونيستها و
ملّيون مبارزه خواهيم کرد، سنگ بنای جامعهِ دموکراتيکِ فردای بعد از رژيم اسلامی
گذاشته شده است. اگر بلوغ سياسی و درجه احساس مسئوليت تک تک ما به ميزانی رسيده
باشد که ابعاد اجتماعی اين پيام را در شرايط کنونی کشورمان درک کنيم و برای گسترش
و عمق گرفتن آن مسئولانه عمل نمائيم، قدمی تعيين کننده به پيش برداشته
ايم..."
اين چند جمله را از
نوشته دو سال و نيم پيش از اين جهت دوباره در اينجا مطرح کردم که نظر خود را در
رابطه با اين حرکت با دوستان در ميان گذاشته باشم. من امروز هم برای اين حرکت چنين
ظرفيتی قائل هستم و جوابی مناسبتر از دموکراسی، آزادی و استقلال، جمهوريت و
لائيسيته، برای امروز جامعه ايران نميشناسم.
اما با وجود داشتن چنين
پروژه ای امروز می بينيم که انتظاراتمان برآورده نشده اند، نتوانسته ئيم در ابعادی
که در خور اين پروژه هستند عمل کنيم، نتوانسته ئيم از استقبا ل بيشتری برخوردار
باشيم، حتی برعکس، نيروی اوليه را هم از دست داده ئيم و مشکلات عديده ديگری هم
بوجود آمده اند.
اکنون بايد در يک
بازنگری اساسی، صميمانه به همه سئوالهائيکه در مقابلمان هستند، بپردازيم و از
نتايج نقد و بررسی هراسی نداشته باشيم.
در جريان ريشه
يابی مشکلات مايلم ابتدا چند سؤال محوری را که بطور عمده ذهن مرا بخود مشغول کرده
اند با دوستان در ميان بگذارم و سئوال "چه بايد کرد" را بدور بعدی بحث
ها موکول کنم.
اولين سؤال اين است که
آيا ريشه مشکلات را بايد در خودِ پروژه جمهوری خواهی دموکراتيک لائيک جستجو کرد؟
بعبارت ديگر آيا اين پروژه در شکلی که ارائه شد جواب روشن و مناسبی به معضل سياسی،
اجتماعی کنونی جامعه را در خود داشت؟ از زاويه ديگر آيا در شرايط فقدان يک جنبش
فراگير اجتماعی در داخل کشور، يک حرکت مطا لباتی در خارج از کشور شانس تبديل شدن
بيک جنبش اجتماعی را دارد؟
دومين سؤال اين است که
آيا مشکلات را بايد در رفتار ما و نوع نگاه ما به مبارزه سياسی جستجو کرد؟ آيا کم
تجربگی در سازماندهی و کاربرد مکانيسم های درونی يک حرکت جنبشی مشکل آفرين بودند؟
آيا ما بجای تلاش برای پيدا کردن مسير پيوستن به مبارزات مردم، آنچنان به خود
مشغول بوديم که در جوی حقير منافع فردی و گروهی بدنبال مرواريد ميگشتيم؟ اساساً ما
چه می خواستيم؟ آيا تصور واقع بينانه ای از وضعيت، اهداف، نقش و توانائی های خود
داشتيم؟
(وقت من تمام شد)
اميدوارم اين سؤالها در کنار سؤالهای ديگر مورد توجه قرار بگيرند تا شايد بتوانيم،
در جلسات آينده، بکمک يکديگر جواب های روشنی برای آنها پيدا کنيم و قدمهای بعدی را
استوارتر برداريم.
پيروز باشيد
کامران صادقي