چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۶ - ۱۶ مه ۲۰۰۷

نگاهی کوتاه

به انتخابات ریاست جمهوری فرانسه

 

هبت  غفاری

 

پیروزی نیکلا سرکوزی رئیس حزب U M P در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، با حدود نوزده میلیون رای یعنی 53 در صد رای دهندگان، یک پیروزی روشن و عاری از هر گونه تردید و ابهام است.

این انتخابات صرفنظر از نتایجش، انتخاباتی متفاوت با انتخابات گذشته و حاوی تغییراتی پر اهمیت در صحنه سیاسی فرانسه خواهد بود.

- شرکت وسیع مردم، حدود 85 در صد حائزین رای، در این انتخابات، بحث ها، تظاهرات، متینگ ها، نقش فعال مطبوعات، رادیو ها، تلویزیونها، اینترنت .. همه و همه، تظاهری از یک دموکراسی فعال بود. این مشارکت وسیع که ثمراتش عمدتا در راستای منافع دو حزب عمده یعنی حزب U M P و حزب سوسیالیست بود، حاوی درس ها، آموزش ها و رشد و گسترش فرهنگ دموکراتیک در میان مردم می‌باشد. کاندیداهای دو حزب اصلی از سال 1981 تا کنون هر گز از چنین کمیتی از آراء مردم برخوردار نبوده‌اند.

- نکته دوم که برای مردم فرانسه دارای اهمیت تاریخی خواهد بود، این است که برای اولین بار در تاریخ فرانسه یک زن در موقعیت کسب دموکراتیک قدرت برای ریاست جمهوری قرار گرفته بود. رئیس جمهوری که می بایست مسئول وزرا، نیروهای مسلح، سیاست خارجی، ضامن استقلال قوا و غیره ... باشد. یعنی تمامی وظایفی که تا کنون در انحصار مردان بوده است.

خود این امر فی نفسه یک تغییر دموکراتیک در جامعه فرانسه به شمار می رود. فراموش نکنیم که در دموکراسی محافظه کار فرانسه، زنان از سال 1944 حق رای دارند، در حالیکه در کشورهائی مانند نیوزلاند از سال 1893، فنلاند1906، دانمارک1915، انگلیس، آلمان، اطریش از سال 1924 از حق رای برخوردار شده اند. این مساله نشان می‌دهد که دموکراسی فرانسه با تاخیر زیاد برابری سیاسی زنان و مردان را پذیرفته است. اینکه امروز زنان 12 در صد ترکیب نمایندگان مجلس را تشکیل می دهند و اینکه حزب آقای سرکوزی در سال 2005 مبلغ 2/4 میلیون یورو- به دلیل عدم رعایت قانون برابری زنان و مردان در نهادهای انتخابی- پرداخت کرده است، نشانه های بارزی از این محافظه کاری جامعه فرانسه است.

- نکته سوم این انتخابات ، این بود که تمامی نیروهای جامعه از راست و چپ و میانه گرفته تا چپ و راست افراطی و درمواردی با وجود مشکلات مالی، توانستند در کارزار انتخاباتی نمایندگان خود را به میدان بفرستند و میزان مقبولیت شعارها و برنامه های خود را بسنجند و به دین طریق در فعال کردن فضای دموکراتیک جامعه مشارکت داشته باشند. این نکته به ویژه برای مردم ایران، که محروم از انتخابات آزاد هستند، قابل توجه و آموزنده است.

اما ضعف بزرگ این انتخابات قبل از هر چیز در محدود کردن مباحث به مسائل داخلی و روزمره فرانسه و مسایل مرتبط به آینده جامعه فرانسه بود. گوئی فرانسه در یک جزیره کاملا بسته زندگی می کند. بجز مساله جابجا شدن سرمایه که آنهم از زاویه مسایل داخلی فرانسه صورت گرفت، سایر مسایل مهم جهان امروز مانند جهانی شدن اقتصاد، اوضاع اسفبار کشورهای فقیر، مسایل مهم و پیچیده سیاسی اجتماعی دنیای کنونی، خاور میانه، خطر جنگ مذاهب و تمدنها که سالهاست مایه نگرانی نیروهای دموکراتیک و ترقی خواه و صلح طلب است، جائی در این کارزار انتخاباتی نداشتند. این کمبود، بنظر می‌رسد ناشی از انباشت مشکلات داخلی، بی اعتمادی مردم به احزاب و رهبران سیاسی خود و انتظار آنان به راه حلهای سریع و قطعی باشد.

نگاهی به رئوس مهمترین مشکلات، می تواند به درک روند و نتایج این انتخابات کمک کند:

- یکی از مسائل مهمی که کارزار انتخاباتی حول آن صورت گرفت مساله کار و بیکاری در فرانسه بود. تعداد بیکاران در فرانسه از حدود بیست سال قبل تا کنون حول 10 در صد و گاهی بیشتر در نوسان بوده است و این مساله کم اهمیتی نیست. این وضعیت یکی از مهم ترین موانع رشد و کسری صندوق های مختلف دولت و فقیرتر شدن کل جامعه فرانسه به شمار می رود. این بیکاری به ویژه در مورد جوانان زیر 25 سال با توجه به این واقعیت که هر ساله 200 هزار جوان بدون اخذ دیپلم از سیستم آموزشی خارج می شوند و همچنین افراد بیش از 50 سال که برای موسسات اقتصادی مسن به نظر می رسند، بسیار چشم گیر و نگران کننده است.

- مساله مهم دیگر انتخابات حول بدهکاری دولت و راههای کاهش این بدهی صورت گرفت. بدهکاری دولت فرانسه معادل 2500 میلیارد یورو ارزیابی می شود یعنی 145 در صد تولید ناخالص ملی. به دیگر سخن هر فرانسوی بیش از 19000 یورو بدهکار است و مالیات ماهیانه ای که هر شاغل فرانسوی می پردازد صرفا به پرداخت سود این بدهی اختصاص می یابد.

چنین وضعیتی قدرت اقتصادی فرانسه را ظرف ده سال گذشته از رده چهارم جهانی به رده ششم و در آمد سرانه فرانسه را از رده هفتم جهانی به هفدهم عقب رانده است.

- از دیگر مسایل کارزار انتخاباتی، که بی ارتباط با موضوعات پیشگفته نیست، مساله نظام بهداشتی فرانسه بود. نظام بهداشتی موجود در فرانسه به گفته کارشناسان سیستمی کم نظیر در سطح جهان به شمار می رود. کیفیت این نظام و دسترسی نسبتا ساده تمام مردم به این امکانات از امتیازات و دستاوردهای پراهمیت مردم فرانسه است. اما این سیستم با کسری روزافزونی مواجه است. کسری این سیستم بین ده تا پانزده میلیارد یورو در سال است و این یکی از عوامل خطرناکی است که این دستاورد بسیار مهم فرانسویان را مورد تهدید قرار می دهد.

- مساله باز نشستگی نیز یکی دیگر از معضلات جامعه فرانسه به شمار می رود. افزایش تعداد بازنشستگان و کسری صندوق های بازنشستگی از یکطرف و کاهش تعدادشاغلین با توجه به تداوم نرخ بالای بیکاری، مساله سن و حقوق بازنشستگی را مطرح ساخته است. باید توجه داشت که در فرانسه برخلاف آمریکا، تامین صندوق بازنشستگی از طریق کار نیروهای فعال موجود تامین می شود. بدین معنی که این سیستم بر مبنای همبستگی بین نسلها سازمان داده شده است.

- اگر به مشکلات پیشگفته مسایل مربوط به کسری تجارت خارجی، که در سال 2006 حدود 30 میلیارد یورو ارزیابی شده است و همچنین، مشکلات مربوط به مسکن، حومه ها، مهاجرت و غیره .. را بیافزائیم، می توانیم تصویر حدودا روشنی از معضلات پیچیده و مرتبط بهم جامعه فرانسه داشته باشیم. مشکلاتی که طبیعتا نیازمند راه حلهای بعضا فوری و برخا طولانی مدت هستند.

البته به این نکته مهم نیز باید توجه داشت که اگر دشواریها جدی و عمیق هستند، امکانات و ظرفیت های مادی و معنوی جامعه فرانسه نیز ناچیز و کم اهمیت به شمار نمی روند. مساله اساسی این است که با کدام برنامه، کدام سیاست، کدام اقدامات می توان به این مشکلات پاسخ گفت. پرداختن به این دشواری ها و معضلات، هسته مرکزی کل مبارزه انتخاباتی بود.

در برخورد به این وضعیت شاهد دو بینش و دو متد و دو برداشت متفاوت از جمهوری، از مدل اجتماعی برای آینده آن، از قدرت، از ارزش ها و در یک کلام دو برنامه از جانب نیکلا سرکوزی و سگولن رویال بودیم.

برنامه خانم رویال یک برنامه سوسیال دموکراسی که در واقع سنتز و ادغامی از برنامه حزب سوسیالیست فرانسه با جنبه هائی از سوسیال دموکراسی کشورهای شمال اروپا (سوئد، دانمارک، نروژ) است. این برنامه قبل از هر چیز بر گسترش مشارکت مردم در تصمیمات، دموکراتیزه کردن دستگاه دولت، از طریق بیطرف کردن آن در مبارزه بین احزاب، خارج کردن جامعه از رودرروئی مدام و تشویق به گفتگو، مذاکره و راه حلهای توافقی در حوزه سیاست، ایجاد اشتغال برای 500 هزار جوان، کمک به واحدهای کوچک و متوسط اقتصادی، گسترش 35 ساعت کار هفتگی به واحدهای کوچک و متوسط، تاکید بر تعلیم و تربیت و غیره می باشد. خانم رویال ضرورت ایجاد جمهوری ششم را برای جایگزینی جمهوری پنجم(نظام کنونی) مطرح می کند.

اما ضعف خانم رویال در این مبارزه ناتوانی او در روشن کردن منابع مالی اصلاحات پیشنهادی، عدم بسیج تمامی ظرفیت های حزب سوسیالیست در این مبارزه و ابهاماتش در تلاش برای ائتلاف با نیروی میانه(U D F) از یکسو و نیروهای چپ و چپ افراطی از سوی دیگر بود. ضعف دیگر او با توجه به بیلان منفی پنج سال حاکمیت راست، این بود که نتوانست سرکوزی را که طی سالهای گذشته مسولیت وزارت دارائی و کشور را بر عهده داشت مسئول و شریک این بیلان نشان دهد. خانم رویال همچنین در برابر سرکوزی که برای هر سئوال جوابهای قطعی و از پیش آماده ای داشت، پاسخ خود را برخا به مذاکره با سندیکا ها و غیره حواله می داد و این امر در کاهش اعتماد مردم که معمولا خواستار جوابهای فوری، قطعی و ساده هستند بی اثر نبوده است.

در برابر سگولن رویال، نیکلا سرکوزی قرار داشت. سرکوزی به دنبال شکست اش در سال 1995 در کنار ادوارد به له دور و همچنین شکست اش در سال 1999 در راس لیست حزب جمهوریخواه در انتخابات اروپا، این بار با استفاده از تجارب گذشته، از مدتها پیش تمام تلاش خود را برای تدارک این کارزار بکار گرفته بود و گروههای متعددی از کارشناسان را دور خود جمع کرده و حزب حاکم U M P را متحد و همراه خویش کرده بود.

سرکوزی با تجربه سیاسی، انرژی سرشار، اراده گرائی و با حمایت بیدریغ گروههای مالی- صنعتی توانست برنامه لیبرالی خود را برای اکثریت مردم فرانسه، قابل پذیرش کند.

او بر مفاهیمی چون ارزش کار، شایستگی، اتوریته، اخلاق، امنیت، مهاجرین، نرمش در قرارداد بین کارفرما و کارکنان، عدم سرایت 35 ساعت کار هفتگی به موسسات کوچک و متوسط، حق اضافه کاری با معاف شدن کار فرما از مالیات اضافی، کاهش مالیات بر ارث، کاهش مالیات بر ثروتهای بزرگ و .. عدم جایگزینی 50 در صد کارکنان دولت به منظور سبک کردن هزینه های سنگین دولت و کاهش بدهکاری فرانسه و همچنین تغییر یکسری قوانین مربوط به نوجوانان بزهکار در راستای پائین آوردن سن مسئولیت جزائی و غیره تاکید می نماید.

باید دانست که از سال 1945 فرانسه دارای یک سیستم ویژه در ارتباط با نوجوانان بزهکار است. این سیستم اساس را بر آموزش و تربیت مجدد این نوجوانان قرار می دهد و بین خلاف و یا جرم مرتکب شده از جانب یک نوجوان و سن او رابطه برقرار کرده و بر اساس آن، افراد در سنین مختلف با یک قانون و در یک دادگاه محاکمه نمی شوند. در این نظام حقوقی، درست برخلاف سیستم مستقر در آمریکا، که سن مجرم هیچ اثری در میزان محکومیت ندارد و همان دادگاههای عمومی هستند که مسئولیت رسیدگی بجرائم افراد را در سنین مختلف به عهده دارند، دادگاهها، قضات و مربیان تربیتی ویژه ای برای نوجوانان بزهکار وجود دارد.

سرکوزی در صدد تغییر سیستم موجود در فرانسه است. او در برنامه خود نوید جامعه ای توسعه یافته را می‌دهد که هر کس برای خودش و به هرکس باندازه شایستگی و تلاشش تعلق می‌گیرد. در این سیستم جای زیادی برای همبستگی با کسانی که در حاشیه قرار می گیرند و یا در موقعیتی شکننده قرار دارند، وجود ندارد. حتی در برخورد با بحران مسکن، نوید می دهد که هر فرانسوی صاحب خانه خواهد شد. و بدین ترتیب قانونی را که شهرها را مجبور به ساختن 20 در صد مسکن اجتماعی برای افراد کم درآمد می کند، ماهرانه زیر سئوال می برد.

این قانون در بسیاری از شهرهائی که توسط نیروهای راست اداره می شوند از جمله شهر نوئی ، شهر آقای سرکوزی، رعایت نمی شود و این شهرها ترجیح می دهند به جای اقدام به ساختن مسکن برای مردم کم درآمد، هر ساله جریمه پرداخت کنند.

یکی دیگر از ویژگی های برنامه سرکوزی که آن را از برنامه های راست در گذشته متمایز می کند، نگاه و سیاست او در برخورد به نیروهای راست افراطی است. او با طرح شعارهایی که قبلا در انحصار حزب راست افراطی  لوپن بود توانست حدود دو سوم آرای او را به سمت خود جذب کند و بدین ترتیب پایه اجتماعی حزب لوپن را تضعیف و بدینسان خشم لوپن را علیه خود برانگیزد.

اگر انتخاب سرکوزی با استقبال بسیار گرم بخشی از جامعه فرانسه، به عنوان صفحه ای نو در زندگی آن تلقی شده است و این بخش از جامعه در انتظار تغییرات مهم اقتصادی-اجتماعی است، در مقابل بخش دیگری از جامعه را عمیقا دچار نگرانی و ترس کرده است. ترس از دست دادن دستاوردهای اجتماعی گذشته، ترس از تصفیه حساب جدی با میراث فرهنگی ماه مه 1968 که سرکوزی از پیش وعده برخورد با آن را داده است، ترس از بی تعادل کردن رقبا از طریق استفاده از دستگاههای اطلاعاتی، ترس از دخالت در امر تفکیک قوا و تسلط بر مطبوعات به عنوان یکی از ارکان دموکراسی، ترس از تکرار بروز شورشهای حومه ها، ترس از آمریکائی شدن جامعه و همسوئی با سیاست های بوش، ترس از نتایج برخوردهای تحقیر و تحریک آمیز در مورد جوانان مهاجر حومه ها، و به ویژه ترس از تغییر قوانین مربوط به نوجوانان بزهکار و استقلال قدرت قضائیه و غیره در یک کلام ترس از تمرکز قدرت در دست یکنفر و یا یک گروه همه و همه، مواردی هستند که نیروهای مخالف را از هم اکنون به اندیشیدن واداشته است و در انتظار اولین اقدامات رئیس جمهور جدید می باشند.

واقعیت این است که این نگرانی ها چندان بی پایه نیستند. دفاع او از سیاست استعماری فرانسه، افزایش 14 در صد خشونت نسبت به افراد، در دوره ای که مسئولیت وزارت کشور را عهده دار بود، شورش های سال 2005، اخراج سردبیر پاری مارچ به دنبال درج مقاله ای در مورد خانم سرکوزی، اظهار نگرانی سردبیر لوموند در مورد کیفیت رابطه او با صاحبان گروههای صنعتی و مالی مانند بوئیک، داسو، لاکردر و غیره به این نگرانی ها عینیت می بخشد.

حزب سوسیالیست که در این نبرد شکست خورده است، شاهد نبرد دیگری این بار در داخل حزب همراه با تصفیه حسابهای گذشته است. اگر چه نزدیک شدن انتخابات مجلس و احتمالا تصمیم بیک رهبری جمعی در این مورد بروز اختلافات جدی را محدود می کند، اما به زودی حزب در برابر نقد و بررسی علل شکست، مساله رهبری حزب و کاندیدای حزب برای ریاست جمهوری 2012 قرار خواهد گرفت.

از هم اکنون سه خط مشی عمده در این حزب مشاهده می شود:

خانم رویال که طرفدارانش با اشاره به اینکه تعداد رای دهندگان به او بیش از تعداد رای دهندگان به میتران بوده اند به نقش مرکزی او در رهبری چپ اشاره می کنند. خود او نیز با اعلام اینکه"چیزی به وجود آمده است که متوقف نخواهد شد" ضمن در پیش گرفتن موضعی تهاجمی به منظور تامین رهبریش، طرح "همگرائی جدید ورای مرزهای موجود" را عنوان کرده است. طرحی شبیه به مدل پرودی، در ایتالیا، که از ضرورت بازسازی چپ، تغییر سیاست و ائتلافی در برگیرنده حزب سوسیالیست، نیروی میانه، چپ و چپ افراطی سخن می‌گوید. به نظر می رسد دبیر کل حزب سوسیالیست نیز مدافع چنین استراتژی باشد.

در برابر او دو گرایش استروس کان و فابیوس قرار دارند که اولی از بازسازی سوسیال دموکراسی از طریق نزدیک شدن به نیروی میانه و دومی تبدیل حزب سوسیالیست به حزبی مترقی از راه نزدیک شدن به نیروهای چپ و چپ افراطی سخن می رانند. در ماههای آینده سمت گیری این کارزار روشن تر خواهد شد.

آیا سرکوزی به همه شعارها و وعده های خود همانگونه که بارها تکرار کرده است عمل خواهد کرد؟ تعادل قوا در فرانسه بین راست و اپوزیسیون، نقش سندیکاها و روحیه عمومی فرانسویان، که با کمترین تهدید نسبت به دست آوردهای اجتماعی خود، به خیابانها ریخته و اعلام اعتصاب و راهپیمائی می کنند و همچنین نقش اروپا به ویژه در زمینه دفاع از آزادیها، حقوق بشر و ... ، عواملی هستند که تحقق همه این سیاست‌ها را لااقل به سادگی امکانپذیر نمی سازد.

رئیس جمهور جدید در روزهای آینده به احتمال زیاد دست به اقداماتی خواهد زد که سیاست"گسستی" را که وعده اش را داده است به نمایش بگذارد. سرکوزی در صد روز اول ریاست جمهوریش، بدون تردید یکسری اقدامات در جهت ارضای پایه های اجتماعی خود یعنی نیروی راست و محافظه کار، پیشنهاد خواهد کرد. اقداماتی نظیر مجاز شناختن ساعات کار اضافی، تضمین حداقل سرویس عمومی حمل و نقل در مواقع اعتصاب، قوانین مربوط به مهاجرت و غیره ..

نباید فراموش کرد که رئیس جمهور جدید به عنوان سیاستمداری عملگرا از توان فوق العاده ای در شناخت ترس ها و نگرانیهای موجود برخوردار است. او به این مساله کاملا آگاه است که برای پیشبرد برنامه هایش نیاز به ثبات و آرامش دارد، ثبات و آرامشی که پیش شرط تحقق برنامه های اوست.

بی جهت نیست که پس از پیروزی، تغییری ملموس در لحن و روش برخورد او مشاهده می شود. او از طریق برخوردی آرامتر و متعادلتر، دولت جدید را دولتی باز و متشکل از گرایشات گوناگون اعلام کرده است. البته این گرایشات گوناگون طبیعتا وظیفه ای جز تحقق برنامه های پیشنهادی او ندارند.

با توجه به مجموعه عوامل و شرایطی که بدانها اشاره شد، به نظر می رسد که ماههای آینده در فرانسه به ویژه در رابطه با تغییر و تحول نیروهای سیاسی، ماههای حساسی خواهد بود.

 

یازدهم ماه مه 2007