راه حلٌ مشكلت را خواب ببين
برخي از اكتشافات در
خواب صورت گرفته است. انسانهاي خلاق براي اعمال هنري خويش از تصاوير شبانه مدد مي
گيرند. اما خوابها مي توانند در روزمره و كارهاي متداول روزانه نيز يك راهنما
باشند.
از مجلهء علمي آلماني ”روانكاوي امروز“، شماره دسامبر 2004
مترجم
مهندس جواد ولدان
Www.IranClick.De
Info@iran-azad.de
17.12.2004
به هنگامي كه
منجمٌ فيزيكدان ”پاول هوروويتز“ از دانشگاه هاروارد در حلٌ يك مسئله پيشرفت نمي
كرد، مي دانست چه كند: او مي خوابيد. در خواب راه حل مشكل تقريبا هميشه به مغزش
خطور مي كرد، اين را تجربه اش به وي نشان داده بود.
تجاربي كه
دانشمند شيميدان ”فريدريش آ. كه كوله“ نيز از آن بي نصيب نبود. در سال 1864 در يك
خواب جواب يك مسئلهء علمي را، كه مدتها مورد جستجو بود، دريافت: بعد از اينكه
مدتها بدون موفقيت تلاش كرده بود به ساختار مولكولي بنزول دست يابد، شبي از ماري
خواب مي بيند كه در حال گاز گرفتن دم خود مي باشد. ”كه كوله“ دانست اين بشارت را
چگونه تعبير كند: اتمهاي كربن در مولكول بنزول به شكلي حلقوي منظم گرديده اند.
بدين ترتيب حلقه بنزول كشف گرديد.
همچنين
موزيكدان ”بيلي جوئل“، كه ملودي ترانه هاي خويش را در خواب مي شنيد، و نقاش معروف
”سالوادور دالي“ به خواب بعنوان منبع و سرچشمه اي از الهام مي نگريستند. در اين
حال بود كه ”دالي“ چيزي را به دست تصادف نمي سپرد. او در زمان دراز كشيدن جاكليدي
خود را در دست مي گرفت. به هنگام خواب جاكليدي از دست وي بر زمين مي افتاد، وي
بيدار مي شد و مي توانست خواب خويش را دقيقا به ياد آورد. او محتواي اين خوابها را
در تصاويري سورآليستي خود بكار مي گرفت.
آيا رؤياها
واقعا مي توانندخلاقيت را به پرواز درآورند؟ كارهاي تحقيقاتي جديد بر اين باورند،
كه رابطهء ميان رؤيا و خلاقيت را دريافته اند. چنين بنظر مي رسد، كه انسانهاي بهره
مند از استعداد بوپژه خوب در تخيٌل و فانتزي، آنها كه براي تجارب نو باز هستند،
بهتر از ديگران توانائي بيادآوردن خوابهاي خويش را داشته باشند.
در يك پژوهش پر
دامنه در اين زمينه ”ديويد واتسون“ از دانشگاه آيوا در مدت سه ماه تمام روزانه به
بازپرسي از يكصد و نود و سه دانشجو در به ياد آوردن خوابهايشان پرداخت. علاوه بر
اين وي خصوصيات شخصيتي اين دانشجويان، چگونگي اوضاع خواب و مصرف الكل و نيكوتين
آنها را يادداشت نمود. نتيجه: خصوصيات شخصيتي دانشجويان با فاصلهء زياد از ديگر
فاكتورها بعنوان مهمترين فاكتور در يادآوري خوابهاي آنها شناخته گرديد. فردي كه از
توانائي غرق شدن در دنياي تخيٌلات و از فانتزي فراوان بهره مند بود، بهتر از
ديگران خوابهاي خويش را به ياد مي آورد و گزارش وي در مورد رؤياهايش زنده تر و
حقيقي تر مي نمود. در اينگونه افراد يك ويژگي شخصيتي بخصوص بارز مي بود: باز بودن
براي تجارب نو.
محققين حدس مي
زنند، كه خوابها با سيل تصاوير و حوادث سانسور نشدهء خود يك جنبهء مهم در يك
پروسهء خلاق را متاثر مي گردانند: تداعي و تداعي معاني آزاد، كه وجودش براي آفرينش
و عمل خلاٌق ناگزير و بالاجبار است. ”روبرت اشتيك گولد“ پروفسور رواندرماني در
دانشگاه هاروارد مي گويد: ”براي خلاٌق بودن مي بايست روشي را دريافت، كه افكار به
آزادي جاري گردند و براي هر آلترناتيوي، كه در حالت عادي انسان آنرا ناديد مي
گيرد، واقعا باز بود. رؤياها مي توانند مكتبي براي تفكراتي كه در وراي راههاي عادي
و بي ثمر جريان مي يابند، باشند.
آزمايشي كه
توسط ”اشتيك گولد“ و همكارانش به انجام رسيد، اين را به نمايش گذارد: دانشمندان
چهل و چهار دانشجو را كه در فاز خوابي ”رم“ REM بسر
مي بردند، بيدار نمودند- در اين فاز خوابي بيشتر از ديگر فازها خواب ديده مي شود –
و بلافاصله از آنها يك تست كلمات بعمل آوردند. به اين دانشجويان تازه از خواب
بيدار شده كلمه اي نشان داده شد و بلافاصله بعد از آن كلمه اي ديگر يا كلمه اي بي
معنا كه از چند حرف الفبا تشكيل گرديده بود، ارائه گرديد. پس از آن از آنها سؤال
نمودند كه آيا دومٌين عبارت ارائه شده كلمه اي واقعي و با مفهوم بوده است يا نه.
آزمايشات
پيشيني كه با افراد بيدار انجام گرديد، نشان داده بود: زماني كه رابطه اي ميان
كلمات ارائه شده وجود داشت – بطور مثال به هنگاميكه بدنبال يك كلمهء ”صحيح“ يك
كلمهء ”غلط“ مي آمد – سؤال شدگان سريعتر مي توانستند دومٌين كلمه را به ياد
بياورند تا زماني كه ميان كلمات رابطه اي وجود نمي داشت.
اما نتيجهء
تستهائي كه بلافاصله با افراد بيدار شده از فاز خوابي ”رم“ صورت گرفت، كاملا عكس
نتيجهء آزمايشات بالا (كه با افراد بيدار صورت گرفته بود) را نشان مي داد: تركيب
غير منطقي كلمات عكس العمل هاي سريعتري را در دانشجويان ايجاد نمودند. ”روبرت
اشتيك گولد“ چنين حدس مي زند كه: ”مغز بجاي آنكه خود را با تداعي معاني هاي متداول
و آشكار محدود نمايد جستجوي راههاي غير منتظره را ترجيح داده و اين راهها را فعٌال
مي گرداند. مثل اين مي باشد كه مغز رؤيا ديده در موقعيتي از دريافتن و تست تداعي
معاني هاي جديد قرار گرفته باشد. مغز به انتخاب راهي مي پردازد كه در مقايسه با
راههاي ديگر كمترين استفاده از آن صورت گرفته باشد.“
تحقيقات و
تجسٌسات مغزي به توضيح اين مشاهدات مي پردازد. اين تحقيقات اثبات نمود، كه
فعاليتهاي آن نواحي از مغز كه مسئوليت كنترل، تصميگيري منطقي و توجه هدف دار را
بعهده دارند، در حين خواب ديدن كاهش مي يابند، در صورتيكه آن نواحي كه مسئول
احساسات، محسوسات و ذهنيات مي باشند، فعاٌلتر مي گردند. علاوه بر اين حافطهء كوتاه
مدت از كار مي افتد، بدانسان كه محتواي احساسي خاطره ها باقي مي ماند اما محتواي
زنده و بيدار آنها باقي نمي ماند. تئوريسين هاي مدرن خوابها چنين اظهار مي كنند،
كه خوابها ادامه و بسط موقعيت بيداري ما هستند. خوابها جنبه ها و نقطه نظرات
احساسي يك موضوع مهم را براي ما بررسي و تحقيق مي كنند – و بدينوسيله مي توانند
راه حلهائي ارائه دهند كه در حالت بيداري از نظر ما پنهان مي مانند.
احتياجي نيست
كه آدمي حتما هنرمند يا دانشمند باشد تا از دنياي تصاوير خواب براي زندگي بهره
بگيرد. خانم روانكاو ”دايردره بارت“ از دانشگاه هاروارد مي گويد: ”مواقع فراواني
وجود دارد كه محدوديت موقعيت بيداري ما را در يك مشكل باقي مي گذارد. يك رؤيا مي
تواند مشكل را حل كند.“ بدين طريق است كه دنياي تصاوير شبانه روابط جديدي را مي
آفريند و بدينصورت ياري مي نمايد تا مفهوم و هدف يك امر تا كنون غيرقابل توجيه و
غيرقابل تفهيم بارز و شناخته شود.