جمعه ۱۳ مرداد ۱۳۸۶ - ۴ اوت ۲۰۰۷

محمود کویر

 طناب بافان

 

 

در دخمه های خونابه و زرنیخ

کفن های کهنه،

 در باد،

طناب می بافند.

( از گیسوان بریده ی ماه

طناب می بافند.

از ابریشم و آه

طناب می بافند.

طناب می بافند از یال آفتاب

از خوشه های گندم

از زلف یاس

کاکل نسترن

بابونه، بوسه، تبسم.

که گم!گم! گم!

و هراس از پستان سگانشان

قطره، قطره، قطره

بر خاک می چکد).

تازیانه بر دندان

تسمه برکف

کف برلب

در دخمه های خونابه و زرنیخ

طناب می بافند...