پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۶ - ۱۸ اکتبر ۲۰۰۷

مبارزه هفت تپه – یادداشت سوم

بهمن شفیق

25 مهر 1386

17 اکتبر 2007

 

همه راهها به رم ختم می شود. کارگران هفت تپه نیز اعلام کردند که می خواهند سندیکای خود را تشکیل دهند و به عضویت اتحادیه های بین المللی درآیند. استدلالشان نیز بسیار ساده و نیرومند است: میخواهیم قویتر باشیم.

هنوز تا سندیکای نیشکرکاران هفت تپه راهی دراز در پیش است. با این همه این اتفاقی است مهم در جنبش کارگری ایران و می تواند به اتفاقی تعیین کننده نیز بدل شود. تعمقی بیشتر بر این زمینه لازم است.

اول: این که کارگران هفت تپه از راهی دیگر و در شرایطی دیگر به ضرورت ایجاد سندیکای خود رسیده اند. کارگران واحد بیش از دو سال کار تدارکاتی و آموزشی و سازمانی را پشتوانه ایجاد سندیکای خود قرار دادند و سپس نقشه مند دست به مبارزه برای خواستهای خود زده و به اعتصاب سازماندهی شده روی آوردند. کارگران هفت تپه اما نخست دست به مبارزه و اعتصاب زدند و در جریان اعتصاب به اهمیت و ضرورت تشکل دست یافتند. این دو راه متفاوت است و چه بسا پیمودن این دو راه متفاوت نشانه های خود را در تفاوتهایی بین سندیکای آتی کارگران هفت تپه و کارگران واحد نیز به نمایش بگذارد. این چندان مهم نیست. مهم تر این است که هر دو اما به یک نتیجه واحد رسیده اند: سندیکا. چرا؟

دوم: روشنی و صراحت کارگران هفت تپه در بیان عزم خود برای ایجاد سندیکا بدون پیش زمینه ای که کارگران واحد برایشان آماده کرده بودند امکانپذیر نبود. این راه را سندیکای واحد نشان داده بود. اهمیت اقدام سندیکای واحد تنها در اعلام سندیکا نبود. وقتی که در 4 دی ماه 84 "تهران قفل شد" پیام قدرت متشکل کارگران به سرتاسر ایران رسید. با روانه شدن بیش از هزار کارگر واحد در روز 8 بهمن 84 به زندان اوین، حیثیت له شده طبقه کارگر احیا شد. این آغاز دگردیسی از طبقه ای "مظلوم" به طبقه ای مبارز بود. 8 بهمن غرور فروکوفته کارگران را به آنان بازگرداند. بعد از 8 بهمن دیگر هیچ پفیوزی نمی تواند ادعا کند که توده کارگران لایق همین سرنوشتی هستند که دارند. کارگران واحد انحصار "افتخار زندانی سیاسی بودن" روشنفکران را شکستند. آنها نشان دادند که تنها کارکنانی شریف نیستند، مبارزانی جسور نیز هستند. این جسارت و غرور بود که در هفت تپه عرصه را بر سرکوبگران تنگ کرد و آنان را عقب راند. و همه اینها با یک نام گره خورده بود: سندیکا.

سوم: کارگران هفت تپه در عزمشان به ایجاد سندیکا هیچ ابهامی از خود نشان ندادند. آنها به صراحت گفتند که چیز دیگری نمی خواهند. نه شورا و نه چیزی بینابینی. سندیکا، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. آنها با این صراحت تحسین آمیز دست رد بر همه تشبثاتی زدند که به منظور کنترل جنبش کارگری در جریان است. این صراحت بیش و پیش از هر چیز سیلی محکمی به گوش "مقامات کارگری" خانه کارگر و شوراهای کشکی اسلامی اش بود. این صراحت همه تشبثات مبتنی بر سیاست دوچرخه محافل دست راستی هیات مؤسسانی و مشارکتی را در آستانه شکست قطعی قرار داد. سندیکا و نه چیزی دیگر برای کارگران امروز تداعی کننده استقلال طبقاتی شان از همه مراکز قدرت بورژوازی است. این که تعریف سندیکا در فرهنگنامه ها چیست چندان مهم نیست. مهم آن بار سیاسی و طبقاتی است که در واژه ها و مفاهیم بیان می شود و برای طبقه کارگر ایران سندیکا امروز معنایی جز حفظ کرامت و عزت کارگر ندارد. به این ترتیب جنبش کارگری ایران از زبان کارگران هفت تپه آرایش طبقاتی تشکلهای توده ای دوره آتی خود را اعلام کرد. این آرایش طبقاتی در سندیکاها صورت خواهد گرفت. می توان این واقعیت سرسخت را انکار نمود. اما انکار آن تنها به انزوای انکارکننده خواهد انجامید. جنبش کارگری ایران تصمیم خود را برای تشکل توده ای محل کار گرفته است: سندیکا.

چهارم: سندیکائیان شرکت واحد خود را تداوم سندیکایشان در فردای پس از انقلاب شکست خورده 57 می دانستند. آنها با این اقدام خود سنت مبارزه جویی کارگری دوران انقلاب را به دوران نوین انتقال دادند. شورای انقلابی کارگری دوران 57 به بدترین شکلی از جانب اسلامیون حاکم مصادره شد. شورایی که می توانست یادآور شوراهای انقلابی سنت پطرزبورگ باشد به "وشاورهم فی الامر و امرهم شوری بینهم" تبدیل شد.شوراییان انقلابی سرکوب شدند و شوراییان ارتجاعی  بر مسند مصادره شده تکیه زدند. ارتجاعیون اما فراموش کردند که سندیکا را هم مصادره کنند. سی سال بعد آنها تاوان این فراموشکاری را می پردازند. کارگران ایران توانستند از میراث ویرانه انقلاب 57 فقط یک دستاورد را برای خود حفظ کنند. دستاوردی که امروز به ابزار نبرد آنان تبدیل می شود: سندیکا.

پنجم: هنوز سندیکای کارگران هفت تپه شکل نگرفته است. در جنگ گاهی فتح یک سنگر به مراتب راحت تر از حفظ آن است. پیروزی کارگران هفت تپه به هیچ وجه پایان مشکلاتشان نیست. بزرگترین مشکلات در راهند. کسی که امروز ناچار به خفت عقب نشینی در مقابل کارگران شده است بیکار نخواهد نشست. حیله ها، توطئه ها، آزارها و خرابکاری ها هنوز در راهند. کارگران نیشکر هفت تپه خواهند دید که دشمن طبقاتی به سادگی تن به توازن قوایی جدید نخواهد داد. یورش خواهد آورد، مکر به کار خواهد گرفت، رشوه خواهد داد، سرکوب خواهد کرد و خلاصه هر آنچه بتواند خواهد کرد تا مانع ایجاد دومین تشکل توده ای مستقل کارگران ایران شود. این مبارزه ای خواهد بود بس سنگین. اما کارگران را چاره ای جز این نیست. در پایان این دور مبارزه کارگران هفت تپه یک نام جدید در جنبش کارگری ایران ظهور خواهد کرد: سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه.

ششم: به نام سندیکا خو کنیم. از این نام خوشمان بیاید یا نه، این نامی است که بخشهای مبارز و پیشرو طبقه کارگر ایران برای تشکل توده ای خود برگزیده اند. این تجربه اصیل طبقه کارگر ایران است. هیچ کس نمی تواند و نباید انتظار شفافترین سیاستها و روشن ترین تحلیلها را از کارگران هفت تپه داشته باشد. این یک تجربه توده ای خواهد بود با همه ضعفها و قوتهایش، با همه ناروشنی های سیاسی اش. این جنبشی شسته رفته و منطبق بر موازین مکتبی نخواهد بود. اما این راه طبقه کارگر برای پی بردن به قدرت خویش است. این را در درجه اول سوسیالیستها باید به رسمیت بشناسند. کارگران هفت تپه امروز و در جریان مبارزه اشان برای تشکل توده ای خویش به صمیمانه ترین، صادقانه ترین و صبورانه ترین همراهی سوسیالیستها نیاز دارند. هیچ سوسیالیستی مجاز نیست با چوب تدریس در محضر کارگران هفت تپه ظاهر شود. آنها نیازی به معلمان اصول ندارند. آنچه امروز کارگران هفت تپه را در مبارزه اشان به پیش می برد، همراهی صمیمانه سوسیالیستها است. کارگران واحد از این همراهی محروم بودند. تشکیل سندیکای واحد را هیچ سوسیالیستی جشن نگرفت. این سرنوشت نباید در انتظار کارگران هفت تپه باشد.

هفتم: شاید در آینده ای نزدیک تشکیل سندیکای کارگران هفت تپه را شاهد باشیم. اگر این واقع شود، زنجیره ای از ایجاد تشکلهای توده ای کارگران را شاهد خواهیم بود. اگر کارگران هفت تپه بتوانند سندیکای خود را ایجاد کنند، سد مقابل تشکل یابی طبقه کارگر ایران در هم  خواهد شکست. به این معنا تشکیل سندیکای کارگران هفت تپه به نقطه عطفی در جریان سازمانیابی طبقه کارگر ایران تبدیل خواهد شد و دهها و صدها سندیکا و تشکل توده ای شکل خواهد گرفت. در این صورت و فقط در این صورت است که جنبش کارگری ایران از سطح کنونی مباحثات بر سر ضرورت و نوع تشکل توده ای  محیط کار فراتر خواهد رفت و به مباحثه بر سر جهتگیری ها و مضمون سیاستهای تشکلهای توده ای کارگران خواهد پرداخت.

هشتم: نام سندیکا برای کارگران ایران امروز نماد استقلال طبقاتی شان است. همه عناصر لازم برای این که سندیکا تبلور اراده مبارزاتی کارگران نیز یاشد فراهم است. کارگران ایران نام سندیکا را برای تشکل توده ای خود برگزیده اند. اگر این نام بتواند همراه با میراث مبارزه جویانه انقلاب 57 میراث جهانی مبارزه جویی کارگری را نیز وارد جنبش کارگری کند، آنگاه طبقه کارگر ایران از شرایطی مساعد برای فراتر رفتن از فلاکت امروز برخوردار خواهد بود. خود نام سندیکا در جنبش کارگری بین المللی بیش از هر چیز با سنتهای مبارزه جویانه کارگران در جنوب اروپا گره خورده است. این  تداعی را باید به فال نیک گرفت. حدت تضادهای طبقاتی به اندازه کافی مواد لازم برای یک جنبش کارگری رادیکال در ایران را همراه دارد. آمیختن این شریط عینی با سنتهای مبارزاتی انقلاب 57 و سنتهای مبارزه جویانه سندیکایی بین المللی جنبش کارگری ایران را در موقعیتی کیفیتا متفاوت از امروز قرار خواهد داد. در این مهم سوسیالیستها می توانند نقشی کلیدی ایفا کنند. امید که فعالین سوسیالیست جنبش کارگری ایران بتوانند بر بیماریهای دوران کودکی جنبش خود غلبه کرده و در این روند نقش شایسته خود را ایفا کنند.

باز هم درباره این اعتصاب خواهیم نوشت.