پيرامون
پذيرش مشروط دعوت گروه کار
"بررسی و چارهانديشی درباره وضع کنونی
ما"
مبنی بر شرکت در
مباحثه پالتاکی مورخ ۷ اکتبر ۲۰۰۷
مهرداد باباعلى
دوستان ارجمندم رسول
آذرنوش و حيدر تبريزی از جانب گروه "بررسی و چارهانديشی درباره وضع کنونی
ما" از من دعوت به عمل آوردند تا در آخرين جلسه پالتاکی مباحثات مربوط
به ريشههای بحران که به تحليل از اين مسئله از مقطع گردهمآيی سراسری هانوفر
(فوريه ۲۰۰۶) بدينسوی اختصاص پيدا کرده، به همراه آقايان اصغر اسلامی و شهرام
قنبری شرکت کنم.
لازم به توضيح است که از
مدتها پيش در پی تماس دوستان گروه کار، آمادگی خود را برای شرکت در مباحثه مزبور
اعلام داشته بودم و در پاسخ به اين پرسش که تمايلم برای مباحثه با کداميک از
دوستان است تأکيد به عمل آورده بودم که خوبست اين جلسات محلی برای تعاطی آراء و
تبادل نظر به ويژه با همه آن دوستانی باشد که در تصويب اسناد اجلاس هانوفر و
چگونگی برگزاری آن نقش مؤثری داشتند. از ميان آن دوستان نام برخی منجمله آقايان
فريدون احمدی، اکبر سيف و شهرام قنبری را ذکر کرده بودم. متأسفانه عدم مشارکت
بسياری از دوستان و همراهان در اين مباحثات، و شرکت چندباره کسانی که اساساً
اعتقادی به بحران ندارند و يا اين بحث را زائد میدانند ترديدهای اوليه مرا درباره
جديت نحوه سازماندهی اين مباحثات تأييد میکند. به واقع خود شکل و شيوه کار اين
جلسات نيز جلوه ديگری از بحران همه جانبه و عميقی است که اين مجموعه را فراگرفته
است؛ مجموعهای که مدتهاست خصلت جنبشی خود را از دست داده و به محافل و
نهادهای کوچک خود گماردهای فروکاسته است که تحت عناوين "شورای هماهنگی"
و "گروه ارتباطات" و به دور از هرگونه قدرت نمايندگی از جانب همراهان
اين جنبش، به گفتگوهای بیحاصل درباره لزوم وحدت خود را سرگرم کردهاند.
بنا به ملاحظات مذکور،
در پاسخ به دعوت دوستان گروه "بررسی و چاره انديشی درباره وضع کنونی ما"
توجه آنان را مجدداً به اين پرسش جلب کردم که هدف از برگزاری اين جلسات چيست، قرار
است اين گفتگو بين چه کسانی و با چه اهدافی صورت گيرد و رابطه آن با اين مجموعه که
امروز هرچه بيشتر به مثابه يک گروه يا شبه سازمان سياسی عمل میکند کدام است؟
متأسفانه به جای تأمل و چارهانديشی، گروه کار ترجيح داد پژواک صدای خود را بشنود
و به اين توضيح اکتفا کند که: "هدف از جلسات گفتگو همان طور که از نام آن
پيداست گفتگوست"!
اگرچه بیثمری چنين
مباحثاتی که فاقد هرگونه هدف روشن است و در سازماندهی آن حداقل جديت لازم اعمال
نشده است واضح و مبرهن است، اما به دليل تعهد پيشينم و احترام به همراهان صديق و
علاقمندان دلسوز جنبش جمهوريخواهان دمکرات و لائيک، خود راناگزير از مشارکت ولو
مشروط در اين جلسه پالتاکی میبينم. يگانه شرط شرکت من که پيشتر به اطلاع گروه
کار نيز رساندهام عبارت بوده است از اين که: من در اين جلسه شرکت میکنم تا هر
همراه و علاقمندی بتواند پرسشهای خود را درباره مطالبی که پيرامون بحران ج.د.ل.
منتشر کردهام مطرح کند؛ من نيز به نوبت خود پرسشهايم را با دوستان گروه کار و
شرکت کنندگان در اين مباحث در ميان میگذارم. تا آنجا که به مداخله نگارنده اين
سطور در مباحثات بحران مربوط میشود، لازم به يادآوری است که به دليل باور عميق به
اهميت اين موضوع، ابعاد گوناگون آن را به بهانههای گوناگون چه پيش و چه پس از اجلاس
سراسری فوريه ۲۰۰۶ هانوفر تشريح کردهام. از زمره اين مطالب پيش از اجلاس هانوفر
بايد از دو نوشته زير ياد کنم:
الف) "سياست و
گفتمان جمهوريخواهانه: نگاهی ديگر به مداخلهگری سياسی" مندرج در تارنمای
صدای ما، مورخ ۱۸ دسامبر ۲۰۰۵.
ب) "مروری بر
کارنامه يک سال و نيم شورای هماهنگی جمهوريخواهانه دمکرات و لائيک (قسمت اول:
پيدايش شورای هماهنگی)"، مندرج در تارنمای صدای ما، مورخ ۱۵ فوريه
۲۰۰۶.
پس از اجلاس هانوفر،
ديدگاهم را درباره اسناد مصوب اين گردهمآيی و روش تصويب آنها طی "مصاحبهای
با بهمن سياووشان درباره قطعنامههای دومين گردهمآيی جمهوريخواهان دمکرات و لائيک:
پژواکی از صدای سوم؟" (مضبوط در بايگانی "تارنمای صدای ما"
به تاريخ ۲ ماه مه ۲۰۰۶) ابراز داشتهام.
مضافاً، طی رساله نسبتاً
مفصلی تحت عنوان "علل کاميابی آغازين و بحران متعاقب جنبش جمهوريخواهان
دمکرات و لائيک" که در سه بخش در ماه ژوئن سال ۲۰۰۷ در تارنمای صدای ما
و برخی ديگر از سايتهای خبری نظير روشنگری، عصر نو، و اخبار روز
به چاپ رسيد، نقطه نظراتم را راجع به چگونگی تکوين، پيدايش و تحول بحران تا بروز
علائم انحطاط در جنبش ج.د.ل. تشريح کردهام. به اعتبار اين اسناد، من ديدگاهم را
به تمامی، در جزئيات، علناً و مکتوب بيان داشتهام و حرف تازهای ندارم الا
پاسخگويی به پرسشهای احتمالی پيرامون اين اسناد. بالعکس، بسياری از دوستان فعال در
اجلاس هانوفر، عليرغم دعوی دامن زدن به مباحثه و گفتگو و پس از گذشت بيش از يکسال
و اندی از آن اجلاس تاکنون ما را از مطالعه و شنيدن نظرات خود محروم داشتهاند.
آيا میتوان اميدوار بود که لااقل پاسخشان به پرسشهای ما، اين مباحثه را به يک
گفتگو و مناظره جدی مبدل کند؟