 |
سث شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۹ ژوئن ۲۰۰۷
|
|
|
غزلزار ِ زنانه ام
صدای شاعر
هرلحظه ی شبانه روز
مرا می سازد
و از جوانيم دور می کند
صدای معشوقی
پشت ِ تلفن
صبحها مرا يواش
نازلی می خواند
وپسرم ساعت ِ 7 صبح
به مدرسه می رود
هنوز خواب آلود م
مشتی رنگ و واژه
را در کيسه
ای می ريزم
از رودخانه ای که هر روز
همان شکل است
و سا يه ی آتليه ام در پيشاني
خورشيد ی که
درآب نشسته ست می گذرم
به من صبح به خير می گويد
و 11 تبسم ِ ساعت
بر لبانم زنگ می
زند
مر د ِپيکرتراش ِ همسايه
قهوه را آماده
کرده است
نه مرسی،
من امروز
چای سبز وقرمز ِ مخلوط می نوشم
چکه چکه واژه های کودک ِ دلم
در داغی چای
بنفش می ريزد
وآفرينش شعری با
رنگ آفتاب ِ
زعفرانیِ
که بی دريغ هر
روز
بر سکوت ِ مجسمه ی شکسته ام
می پاشد
ونم مژگانش را که
پر از قصه های
دلهره ی
ديروزي ست
خشک می کند
به کار هرروزه
می انديشم
آدمهاِيی که با من و مهر آفتاب
عر ق ِ حسييت را
تقسيم می کنند
و ورود آرزو های
بی پايان
کشف ِعطر رنگها
بر پيکر ِ
همسايه
ونسيمِ گردنبند ِ زمان
در کيسه ی بار
ِ تجربه
مرا چه عجو لانه
هنر وار
به شدنها می برد
وشيار منحنی حس
ِ
غزلزار زنانه ام
ميوه ی شيرين و
تلخ
روزانه شب را می پروراند ...
شهلا آقاپور
از دفتر پرواز
سرخ تن
25 مای 2007
www.aghapour.de
|
|
|
| |