دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۸ ژوئن ۲۰۰۷

سوسیالیسزم سنتی یا سوسیا ل دموکراسی،

 کدام آلترناتیو

 

سیروان هدایت وزیری

 

اگر دولت ها در اقدامات و عملکرد خود صرفا منافع یک طبقه معینی را دنیال میکنند ، ناشی از این مسئله میباشد که اساسا از مکانیزم ‏انتخابات عمومی و دموکراتیک برای تشکیل این دولتها استفاده نشده است ، میتوان گفت که این دولت ها صرفا به توسط یک طبقه معین به ‏قدرت رسیده اند . و قدرت یک طبقه نیز در شکل دولتی اش این زمینه را بوجود می آورد که جامعه بالاجبار و اجتناب ناپذیر به سمت ‏دیکتاتوری ، توتالیزم و یک جانبه گری اجتماعی سوق داده می شود . اینک بر خلاف مکانیزم فوق ، در جوامع مدرن ، رسیدن به قدرت در ‏چارچوب نهادهای دولتی ، نه از کانال یک طبقه ، بلکه صرفا از طریق رضایت خاطر جمع عمومی مردم بتوسط احزاب سیاسی و ارائه برنامه ‏های مثبت این احزاب در دوره های انتخاباتی صورت خواهد گرفت . این احزاب به محض یه قدرت رسیدن در این نهاد حکومتی ، برنامه های ‏مورد نظر خود را در طول قدرت اشان به اجرا در خواهند آورد . این احزاب در پروسه قدرت شان به اثبات می رسانند که منافع عمومی مردم ‏را نمایندگی میکنند . یا پذیرش این تعهد ، مکانیرم این دولت ، انعکاسی از یک دولت فرا طبقاتی و نه طبقاتی است . پس هر دولتی الزاما ‏طبقاتی نیست .

در هر صورت ، میتوان این بخش را این چنین نتیجه گرفت . دولت طبقاتی موضوعیت خود را با یک انتخابات عمومی ، آزاد و داوطلبانه در آن ‏هنگام که احزاب برای چنین مکانیزمی شرکت نمایند ، و ماحصل ان تشکیل دولت باید باشد ، از دست میدهد . دولت طبقاتی متعلق به جامعه ای ‏می باشد که اساسا نهادها ، احزاب و عموم جامعه در انتخاب این قدرت شرکت نداشته باشند و فقط یک طبقه معین در تشکیل اش سهیم بوده ‏اند . ‏

یکی دیگر از داده های سوسیالیزم سنتی که می توان این داده را اساس و جوهره مارکسیزم بحساب اورد ، دیکتاتوری پرولتاریاست. این ‏جوهره فکری عبارت ار اینکه « طبقه کارگر فقط با دیکتاتوری خود می تواند سوسیالیزم را مستقر سازد» . این بخش ازموئلفه مارکس از ‏تجربیات اقدام طبقه کارگر برای حفظ قدرت خویش در پاریس در سال 1871 میلادی مشهور به کمون پاریس در برنامه های کمونیستی و ‏مانیفست مکتب مارکسیزم گنجانده شده است . این موئلفه بعدا به عنوان یک بند حکمی و اجتناب ناپذیر در برنامه های احزاب کمونیستی ‏جهان گنجانده شد . البته خود مارکس این اقدام طبقه کارگر در پاریس را یک اقدام ناپخته و زودرس قلمداد نموده بود . اما با این وجود از ‏این اقدام استقبال کرد . در هر صورت مقوله دیکتاتوری پرولتاریا برای اولین بار از جانب مارکس مطرح گردید و انکشاف ان به حساب ‏مارکس واریز شد . انچه که خود ایشان نیز به این مسئله اشاره نمودند که مبارزه طبقاتی همواره وجود داشته است ، اما انچه که یه کشف و ‏تجربه من بر میگردد ، همانا دیکتاتوری پرولتاریا در جامعه سوسیالیستی می باشد . مارکس مطرح میکند که استقرار سوسیالیزم و جهت ‏گیری به سوی یک جامعه کمونیستی بدون اعمال دیکتاتوری پرولتاریا میسر نیست . پیامد این حکم قطعی ، بعدا در ییشبرد تجارب دیگر با ‏مشکلات فنی و ایدولوژیکی مواجه شد . لنین در انقلاب 1917 روسیه با الهام از نظریه دیکتاتوری پرولتاریای مارکس ، ساختمان و ‏چارچوب دولت را کارگری اعلام نمود و بر وفق ان ، دیکتاتوری طبقه کارگر علیه بورژوازی و مخالفین دولت کارگری را خواهان گردید . ‏اما از عمردولت کارگری طولی نکشید که این الهام گیری خود به یک واقعیت تلخ برای دولت تبدیل گردید که مسئله آنچنان ساده نیست . ‏غیر از طبقه کارگر طبقات و اقشار دیگری هستند که در این دولت و مکانیزم آن سهیم میباشند . لنین با درک این مسئله که ممکن است که ‏دولت کارگری به توسط همین طبقات و اقشار شکست خورد ، تز مورد نظر خود را برای مقابله با همین حوادث احتمالی اعلام نمود . در ‏نتیجه ایشان تز دیکتاتوری کارگران و زحمتکشان را اعلام کرد . در حقیقت تز دیکتاتوری کارگران و زحمتکشان برای اولین بار از جابب ‏ینین مطرح گردید . و این تز به حساب لنین واریز گردید . در واقع مسئله دیکتاتوری کارگران و زحمتکشان جزئی از کشفی بود که لنین در ‏کشورهای عقب مانده مانند روسیه بدان رسیده بود . و می خواست به اصطلاح به مکتب مارکسیزم خلاقیت خارق‌العاده‌ای بخشد . اما وقتی ‏که این مسئله از کانال سیاست گذشت و به اقتصاد رسید با فجایع اجتماعی در روسیه مواجه گردید. لنین اقشار دهقان و زحمتکش روستای ‏و شهری را ترغیب نمود که دولت موجود از آنان می‌باشد و دیکتاتوریی که هم اینک در جامعه علیه سرمایه داران حاکم می باشد از قدرت ‏انان نشات کرفته اشت. اما اقشار دهقان و زحمتکش نمی خواستند آن چنانی از دولت پرولتری و دیکتاتوری آن دفاع نمایند. زیرا مالکیتی که ‏داشتند ، می‌خواستند برای مسائل شخصی و روزمره خود بکار برند. ولی دولت کارگری با توجه به وجود جنگ به امکانات آنان مثل غله و ‏گندم احتیاج داشت . و به نحوی دولت می خواست غله و محصولات آنان را اجتماعی کند ، اما با مقاومت آنان مواجه گردید . در طی مقاومت ‏خیلی از دهقانان و زحمتکشان کشته شدند . در نتیجه اقدام عملی دیکتاتوری کارگر و زحمتکش تا آنجایی پیش رفت که به ضدیت با خواست ‏و غرایز دهقان و زحمتکش تبدیل گردید . انان بالاجبار دراتحادیه و کمیته های دهقانی برخلاف میل و اراده خود سازماندهی شدند . با ‏سرپیچی از این مکانیزم میتوانست عواقب ناگواری برای آنان به همراه داشته باشد . در هر صورت طرح دیکتاتوری کارگران و زحمتکشان ‏در پروسه عملی با شکست مواجه گردید . البته بعد از لنین سیاست سازماندهی بالجبار دهقانان در چارچوب کلخوزها به توسط استالین ادامه ‏داشت ، تا جایی که به مقاومت دهقانان در مقابل دولت کارگری مربوط گردید ، آنان سرکوب گردیدند . با این وجود این الگو از دیکتاتوری پرولتاریا به منشاه خیلی از احزاب کمونیستی در جهان تبدیل گردیده است . البته خود من نیز یک دهه از این الگو طرفداری ‏میکردم . و این پیروی نه به مثابه واقعیت های فکری و یا احیانا از روی اسناد مستند از جامعه روسیه ، بلکه ناشی از انعکاسات فکری از ‏کتابهای موجودی بود که دریک جامعه بسته امثال ایران در دسترس و مطالعه شده بود . اینک خیلی از جریانات رادیکال با استفاده از ‏همین تئوری میخواهند جهت گیری جامعه را به سوی دیکتاتوری طبقاتی سوق دهند و گرایشات همه با هم در جهت پیشرفت و سعادت جامعه ‏مخدوش کنند . جدا از اینکه پروژه دیکتاتوری پرولتاریا چه استنتاجی را به د ست میدهد ، واژه خود دیکتاتوری با توقعات جامعه اجتماعی ‏امروزی منافات دارد . جامعه ای که دموکرسی عمومی در ان نهادی گردد به کارگیری دیکتاتوری به یک موضوع اخلاقی این یا آن افراد بر ‏میگردد که خلاف عرف عمومی توجه دارند . البته زمینه های دیکتاتوری طبقاتی و بطور کل شورشهای طبقاتی در مکتب سوسیالیزم ‏ارتدکس و سنتی جهت گیری مطلق و حالت تقدسی به خود گرفته است ، تا جای که تبادل نظرها و راحلهای چند جانبه میان طبقات مورد ‏شماتت و سرزنش قرار می گیرند .

در مکتب سوسیالیزم سنتی علاقه میان انسانها تحت الشعاع مسائل طبقاتی قرار می گیرد . مارکس در بحث های فلسفه ای خود در مقابله با فو ‏یرباخ فیلسوف معروف آلمانی به این مسئله اعتقاد داشت که ، تا زمانی طبقات در جامعه وجود داشته باشد ، از عشق ، علاقه و محبت میان ‏انسانها نمی توان صحبتی به میان آورد . اما فویرباخ برخلاف همین نظر مارکس ، از همکاری ، خندیدن ، عشق وعلاقه مابین انسانها صحبت ‏کرده بود . در اینجا این دو نظر در مقابل هم ، تا جائی به راه حلهای معینی در جهت تخقیف تناقضات طبقاتی برسد ، قرار میگیرند . اولی به ‏دیکتاتوری طبقاتی می رسد ، اما دومی به سازش و نرمش طبقاتی . در اینجا ماحصل نظر اولی ، تا آنجائی که شواهد تاریخی نشان داده در ‏پروسه هائی به بن بست رسیده است . و یا اینکه به کارگیریش به معضل اجتماعی تبدیل شده است . و دومی به منطق پیشرقت مبدل گشته ‏است . دیدگاه اولی مسئله طبقه و شورشهای طبقاتی را در نهایت به تمرکزگرائی در شکل دیکتاتوری دولتی یک طبقه می کشاند ، تا اینکه به ‏اصطلاح به زوال دولت طبقه بینجامد . از دیدگاه سوسیالیزم سنتی مبارزه طبقاتی به نحو غیر قابل اجتنابی به دیکتاتوری پرولتاریا منجر ‏میشود ، که این دیکتاتوری مرحله انتقالی به نفی تمام طبقات و ورود به جامعه بی طبقه خواهد بود . در خلال این دوره گذار ، پرولتاریا از ‏قدرت سیاسی خود استفاده تا اینکه پروسه رسیدن به جامعه بی طبقه را سرعت بخشد . پرولتاریا سیطره سیاسی خود را به قصد اخذ تمامی ‏سرمایه بورژوازی به کار گرفته و کلیه وسایل تولید را در اختیار دولت متمرکز خواهد کرد . در نتیجه دولت با رشدی عظیم وسایل تولید ، مواد ‏مورد نیاز جامعه را فراهم آورده و از این طریق ریشه اقتصادی کمیابی و تقسیم طبقات را نابود خواهد کرد . در اینجا باید گفت که پرولتاریا از ‏نظر سیاسی می خواهد با توسل به قهر دگرگونی اجتماعی را تسریع نماید . همین توسل به قهر خود به خود نه تنها جامعه به سوی یک جامعه ‏رفاه سوق داده نمی شود ، بلکه به تمرکزگرای دولتی که از دموکراسی خبری نخواهد بود ، منجر خواهد شد . وقتیکه جامعه در ابعاد سیاسی ‏اش گرایش تمرکز بر آن حاکم گردید ، این جامعه در ابعاد اقتصادی نیز نمی تواند گرایش به توسعه و پیشرفت را عملی سازد . در نتیجه امید ‏رسیدن به یک جامعه رفاه که از تخاصمات طبقاتی خبری نباشد ، از دست داده می شود . جامعه ایران را برای چنین فاکتوری را در نظر بگیرم ‏‏. تمرکزگرای دولتی در تاریخ ایران نشان داد که نه تنها آلترناتیو دموکراسی اقتصادی نیست ، بلکه عامل بازدارنده پیشرفت و رشد اقتصادی ‏در جامعه ایران نیز بوده است . به همان نسبت در نتیجه تمرکز سیاسی و قدرت دولتی نعمات اجتماعی جامعه و پتانسیل های اقتصادی در ‏تقسیم بندیها ی جامعه با فقر اخلاقی و عقیدتی مواجه شده است . طبق براورده های آماری 80 درصد از فراورده های تولیدی و صنعتی در ‏اطراف و مجاور شهر مرکزی ، پایتخت ، یعنی تهران متمرکزاست . مابقی جامعه از این امکان محرومند . حال از طرفداران سوسیالیسزم سنت ‏گرا و حامیان دیکتاتوری طبقاتی پرولتاریا باید سئوال کرد که با توجه به وضعیت کنونی جامعه ، چه نوع گشایشی ، دال بر اینکه سرمایه به ‏قسمت های محروم جامعه تذریق گردد ، وجود دارد ؟ بی شک قصد اخذ سرمایه بورژوازی که ازهمین حالا اعلام می گردد ، پاسح مثبت به ‏این سئوال نخواهد بود .‏


ادامه دارد

‏ 13.5.2003‏