دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۸ ژوئن ۲۰۰۷

آنچه روشن است ولی پیچیده اش می کنند!

 

کوروش گلنام

 یکشنبه 28 خرداد1386 ـ  18 زوئن 2007

 

اینکه "جمهوری" اسلامی سال هاست در باره پنهان کاری های خود برای دست یابی به تکنولوژی ساخت بمب اتم به جهانیان دروغ گفته است و نیرنگ به کار برده است، امری روشن است ولی سود وبهره های اقتصادی بازار بی در وپیکر ایران برای بیگانگان، داد وستد های سیاسی روسیه و چین و هند از سویی، اروپا از سویی و آمریکا از سویی دیگر آن را پیچیده کرده ومی کند؛

اینکه "جمهوری" اسلامی از همآن روز نخست مذاکره و گفت وگو با اروپاییان، ریا کارانه هدفی جز خرید زمان بیشتر نداشت و به خیال خود همه را به بازی گرفته بود،  نیز امری روشن است که پیچیده اش می کنند زیرا هم اروپایی ها و هم آمریکایی ها خود نیز به زمان بیشتری برای آماده سازی مردم جهان برای محکومیت حکومت اسلامی و یورش نظامی احتمالی نیاز داشته اند که بهترین راهش همین نشان دادن سماجت بر پی گیری گفت وگو و رو کردن دست حکومت اسلامی در ریا کاری در برابر چشم همه جهانیان بود (که به نتیجه نیز رسیدند). در این میان روسیه نیز از سویی در به درازا کشاندن این گفت وگو ها برای بهره گیری هر چه بیشتراز هر سه سوی درگیر(حکومت اسلامی، اروپاییان و آمریکایی ها) و بازی با کارت سخت سران اسلام پناه در ایران، کوشش شبانه روزی به کار برد (او نیز پیروز میدان بوده، سود سرشاری از هر سو و از زاویه های گوناگون برده و هم چنان نیز خواهد برد).

اینکه پی گیری گفت وگو ها با نماینده اتحادیه اروپا(سولانا)پس از پایان مهلت داده شده قطعنامه دوم تنبیهی از سوی شورای امنیت ودر حالیکه حکومت اسلامی از غنی سازی دست برنداشته وبا این ارزیابی نادرست علی خامنه ای و رئیس جمهور دست نشانده، روانی و نادان اوکه: "دشمنان جرأت و توان حمله نظامی به ما را ندارند"، کودکانه ب رپی گیری آن پافشاری نیز دارند (دنباله همآن شیوه ریاکارانه گذشته)، روشن است ولی چون حریف نیز هنوز زمان بیشتری می خواهد، پیچیده اش می کنند.

اینکه رهبر حکومت اسلامی با 2 هدف اصلی سرانجام "جام بی غیرتی" را سر کشیده و مذاکره با آمریکا را آغاز کرده است نیز امری روشن است ولی از هر دو سو پیچیده اش می کنند چون هر دو سو هدف های ویژه خود را پی می گیرند. دو هدف اصلی رهبر حکومت اسلامی از تن دادن به رسوایی مذاکره با آمریکا پیش از این نیز به میان آمده است ازاین قرار: 

1 ـ نخست به امید گرفتن تضمین امنیتی و ماندگاری حکومت خود(تا یکشبه با رسیدن الهام های غیبی از چاه جمکران، همه چیز دگرگون شود و آمریکایی ها دوست و برادر شوند!)، البته در نما و نمایش در قالب چانه زنی بر سرگرفتاری های عراق، که رهبر ناگزیر واز ترس اعتراض دست پروردگان حزب الله، در سخنرانی بی سر وته و مضحکی آن را نه مذاکره بلکه "تذکر به آمریکا درباره  وظیفه او در قبال اشغالگری درعراق" می نامد( امروز این"تذکر ها" نه تنها به زمینه چینی برای دور دوم این گفت وگو ها کشیده شده که وزارت امور خارجه اسلامی و شخص متکی و لاریجانی از آمادگی حکومت بر سر مذاکره در همه مورد ها سخن گفته که همه می دانند که بی اجازه رهبر معظم نبوده و خود بهترین افشاگر سر کشیدن "جام بی غیرتی" است)؛

2 ـ و سپس گشودن پنجره تازه دیگری برای: هم یافتن دست آویزی محکم تربرای خرید زمان بیشتر و هم شکاف در بین اروپایی ها و آمریکایی ها با ایجاد تزلزل و سر درگمی در میان دولت مردان و سیاست ورزان اروپایی و آمریکایی که خواستار یورش نظامی هستند زیرا پذیرش ناگهانی مذاکره با آمریکادرتصمیم گیری آنها ایجاد اشکال نموده و کار را بر آنها سخت تر می کند. در برابر با اینکار به جناح های هوادار مذاکره با "جمهوری" اسلامی و مخالف یورش نظامی به ایران، در اروپا و آمریکا امید بیشتری داده و آنها را توانمند تر می کند. بدین ترتیب اگر آمریکا نپذیرفت که "تضمین امنیتی حکومت اسلامی" را، که با وجود هیاهو های کر کننده ضدیت با آمریکاخواست نخستین این حکومت است، به اوبدهد، هم توانسته باشند این سردرگمی ها را  ایجاد کرده و هم با توجه به هم زمانی گفت وگو با اروپایی ها و اهمیت و حساسیت و توجه زیاد جهانیان در باره گفت وگوی آنها با آمریکا، به شکلی استوار و مطمئن برای پیش برد هدف های شوم و ضد انسانی خود، زمان بیشتری بخرند.

اینکه اروپایی ها و آمریکایی ها نیز به خوبی دست حکومت اسلامی را خوانده و در حقیقت راه را باز گذاشته اند تا آنها با با این بازی های کودکانه با دست خود گور خود را بکنند نیز روشن است ولی اکنون با زیرکی پیچیده اش می کنند.

 

آتش افروزی از سر ترس نه از سر قدرت

روزی که حزب الله باورمند ولی بی خبر وساده دل (نه آنها که پول وقدرت حزب اللهی اشان نموده است)که امروز به ماشین کشتار رژیم اسلامی، چه در ایران، چه در لبنان، چه در عراق، چه در افغانستان و چه در فلسطین تبدیل شده اند، از اصل ماجرا، دروغ گویی ها، ریا کاری ها، قدرت و مال پرستی و جان و دنیا دوستی آنها و هراس شدید از روز گرفتاری و پاسخ گویی در برابر جنایت ها و خیانت های خود، آگاه شوند، برای آنهاروزی بسیار درد آورخواهد بود. آتش افروزی وستم گری "جمهوری" اسلامی چه در درون ایران و چه دربیرون از مرزهای ایران بیش از هر چیز از هراس از آینده خویش است. بنا براین، از ترس و هراس است که  "جمهوری" اسلامی همه نیرویش را بکار می برد که آتش برادر کشی در عراق و افغانستان خاموش نشده و آمریکایی ها اتفاقن همچنان در عراق و افغانستان در گیرباشند. آنها کوشش زیاد می کنند تا با هزینه میلیاردها دلار از سرمایه های مردم گرفتار و نگون بخت ایران، مردمی که با جمعیتی نزدیک به 70 میلیون بنا بر آخرین آمار منتشره از سوی خود حکومت%10،5 از جمعیت شهری و%11 از جمعیت روستا نشینش زیر خط فقر مطلق قرار دارند:

"فارس: معاون هدفمندی ویارانه ها و فقرزدایی وزیر رفاه وتامین اجتماعی خط فقر مطلق را برای خانوار 4،6 نفری شهری یک میلیون و600 هزار ریال و برای خانوار روستایی یک میلیون و 130 هزار ریال اعلام کرد.

اسحاق صلاحی کجور در گفت و گو با فارس گفت: تقریبا 10،5 در صد جمعیت شهری و 11 درصد جمعیت روستایی زیر خط فقر مطلق هستند که از نظر جمعیتی حدود 4 میلیون و 935 هزار نفر جمعیت شهری و 2 میلیون و530 هزار نفر جمعیت روستایی و در کل 7 میلیون و 465 هزار نفراز جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق هستند.

وی تعریف خط فقر شدید را ناتوانی در تأمین 2 هزار کیلو کالری در روز وخط فقر مطلق را حداقل درآمدمورد نیاز برای تامین نیازهای اساسی خوراکی وغیر خوراکی عنوان کرد." (1)

هم دیگران را وادارند که آنها را در سیاست منطقه به عنوان یک قدرت دخالت کننده(به ربان ساده تر آنها را نیز به حساب آورند) وهم با سوء استفاده از باورهای مذهبی و بی سوادی و کم سوادی مسلمانان دیگر کشورها، آنها را به زیر سلطه خود در آوردند. همه این دیوانه سری ها در راه استحکام حکومت خود است نه خدمت به مسلمانان که هر روز آن را به نیرنگ فریاد می کند.

آماری که آمد، از سوی خود حکومت عدل علی است که بی تردید همه حقیقت را نشان نمی دهد ولی اگر همین را نیز پذیرفته و خط فقر و فقر نسبی را هم به آن بیافزاییم، آنوقت اندازه فاجعه ای که در اثر سیاست های عوام فریبانه وریا کارانه حکومت بر مردم ایران رفته است، و هر روز نیز بدتر می شود، بیشتر روشن شده ونشان می دهد که چگونه مشتی هوچی نیرنگ باز بی لیاقت و نادان که روزه خوانی را با مملکت داری یکی گرفته اند، سرزمین ومردمی را به نابودی کشیده اند! روزی نیست که خبرهای دردناکی از خودکشی زحمتکشان و ناداران که درزیر فشار بی چیزی و گرسنگی خرد شده اند، از گوشه و کنار ایران نرسد. این نمونه دردناک تازه را بخوانید:

 http://web.peykeiran.com/vs2005/article_body.aspx?ID=11057

 

 ولی حکومت اسلامی سرمایه های مردم را با خیال آسوده بباد داده تا هر چه بیشتر در لبنان، فلسطین، عراق و

افغانستان نفوذ یافته، جای پایی محکم تر برای خود فراهم نماید تا زمینه امتیاز گیری های خود را در چانه زنی های احتمالی آینده، شناساندن خود به عنوان قدرت منطقه بیشتر کرده، خود را  قوی تر از آنچه که هست(با زیر بنایی پوشالی و دروغین که لایه های گوناگون اجتماعی در اعتراض های خودبارها آن را نشان داده اند) بنماید تا که سرنگونش  نکنند و آنها همچنان حاکم بر "ام القرای دروغین اسلام" باشند! آیا بی دلیل است که انگشت آنها را در همه نابسامانی های منطقه می توان دید؟

 

دروغی تاریخی

 یکی از بزرگترین دروغ های تاریخی" جمهوری" اسلامی همین ادعا و خواست بیرون رفتن آمریکایی ها از عراق است. کسانی که رویدادهای منطقه را به دقت پی گیری می کنند خوب آگاه هستند که در وضع کنونی حاکم بر عراق، کمتر تردیدی هست که بیرون رفتن سربازان آمریکایی و هم پیمانان آنها از عراق، به یک جنگ درونی کامل بر سر قدرت و تجزیه عراق خواهد انجامید. وضعی که بیش از همه "جمهوری" اسلامی را در آن در گیر و نا آرامی، نا امنی و در گیری ها را حتا به درون مرزهای ایران خواهد کشاند. تصور کنید که ستم گری های بی حساب حکومت اسلامی فرضن در کردستان ایران، چه زمینه های آماده تری برای جدایی خواهان و نیرومند تر شدن بانگ جدایی خواهی آنها در کردستان ایران پدید آورده است و اگر کردستان عراق، از آن سرزمین جدا شود چگونه اثر مستقیمی بر این گروه از هم میهنان ما در کردستان ایران خواهد داشت. حتا اگر شمار جدایی خواهان نسبت به کل جمعیت کردستان نیز زیاد هم نباشد(که بی گمان زیاد هم نیست چرا که بزرگترین و قدیمی ترین حزب کردستان یعنی حزب دموکرات کردستان خواهان آن نیست و سازمان کومله نیز که از نفوذ قابل توجهی در آنجا بر خوردار است چنین دیدگاهی ندارد)، چه دردسر هایی برای همه به وجود خواهد آورد! این تازه بخشی از گرفتاری ها است و اگر چنین شود شاهد بروز نتیجه ستم گری های حکومت بر دیگر قوم های ایرانی از جمله در سیستان و بلوچستان، آذربایجان و خوزستان نیز خواهیم بود. مشکل این نیست که هم میهنان کرد، لر، بلوچ عرب و یا آذری خواهان اداره امور زندگی خود، آموزش به زبان مادری خود و آزادی در اجرای فرهنگ و آئین های خود باشند(که درآینده ایران حتمن باید از این خواست های طبیعی وبه حق خود برخوردار باشند)، مشکل این است که در درگیری وهرج ومرج، خواست های به حق آنها در جو وفضایی بسیار هیجانی، نامناسب و دشمن گونه به میان آمده و با بودن "جمهوری" اسلامی امکان گفت وگو و حل مشکل به شکلی مسالمت جویانه، متمدنانه وبا کاربرد همه پرسی و بررسی دیدگاه همه مردم، امکان پذیر نبوده و ایران را نیز دچار جنگ و در گیری و ویرانی خواهد نمود.

این یک سوی قضیه است و سوی دیگر قضیه از دید جمهوری اسلامی برای ماندگاری آمریکایی ها در عراق و افغانستان و سرگرم بودن  آنهادر آنجا این است که آقایان به هر شکلی و با حتا بر باد دادن ایران، سرانجام به بمب اتم دست یافته تا شاید بتوانند هم پوشش دفاعی مطمئنی برای حکومت خود(نه مردم ایران. پیشرفت، ترقی، حق مسلم مردم ایران و... چرندیات احمدی نژادی است)) به وجود آورده و هم در زمان نیاز و رسیدن به مرز فروپاشی، به تهدید های خود بر علیه اسراییل و " کفر جهانی " جامه عمل پوشانده و جنگ صلیبی دیگری را براه بیاندازند که از دید بنیاد گرایانه وکاسبکارانه آنها، تنها راه آنها برای درمان پس ماندگی ها از جهان متمدن و پیشرفته ویا به زبانی دیگر، آرزویی برای پایان جهانی که نمی توانند پیشرفت وآزادی را در آن دیده وخود را با آن هماهنگ کنند زیر پوشش پیدایش امام پنهان است! این ها برای ما ایرانی ها روشن است. امیدوار باشیم که ما خود آن را پیچیده نکنیم و به درستی ریشه نابسامانی ها را هدف گرفته و هر چه زودتر این دستگاه ستم گری، زورگویی وریاکاری را از جا بر کنیم.

تا ما خود برای گرفتن حق خود آماده نشویم، هر روز فرزندان ما را به بهانه های گوناگون وحشیانه تر در خیابان ها به دار می کشند؛ هر روز ما را بیشتر به زندان و زیر شکنجه می برند؛ هر روز فرزندان ما را بیشتر به دامان اعتیاد و فحشای اسلامی می کشانند وسپس خود آنها را مجازات اسلامی می کنند؛ هر روز ما را در برابر چشم جهانیان سر افکنده تر می کنند(احمدی نزاد به جوک جهانی تبدیل شده است)؛ هر روز با فشارهای گوناگون روان ما را بیشتر پریشان، جامعه را بیشتر بیمار و سرزمین ما را بیشتر به نیستی ونابودی نزدیک می کنند. امریکایی ها می گویند: ما اجازه نمی دهیم که حکومت اسلامی به بمب اتم دست یابد(که بسیار درست است). ما ایرانی ها باید بگوییم: ما نیز اجازه نمی دهیم مشتی آخوند پوک مغز به بمب اتم دست یافته و بیش از این ما را به سوی نیستی و نابودی برده وایران را به بهشت آدمکشان و تروریست ها تبدیل کنند.  

 

زیر نویس:

1 ـ پیک ایران، 27 خرداد 1386 ـ  17 ژوئن 2007