راه طی شده تا
کنونی جنبش ج.د.ل- ايران
عباس عاقلى زاده
پس از انتشار بيانيه اول در سال ۲۰۰۱
خرداد ۱۳۸۰ تحت عنوان"جمهوری اسلامی؛ جمهوری لائيک و جايگاه ما" مدت ها
صرف جمع آوری امضا ء علاقمندان به آن نظرات شد و سپس با انتشار آن در حقيقت ايده
جانشين نظری جمهوری اسلامی برای اولين بار به طور مدون و فکر شده ارائه شد. تهيه
کنندگان اوليه آن که بی ترديد با درايت و آگاهی چنين متنی را تهيه و برای امضا ء
ارائه داده بودند در حقيقت شايددر مورد پس آمد های آن و چه بايد کرد
های بعدی نيانديشيده بودند.
مدتی طولانی از انتشار آن گذشت و
بالاخره با کاری اصولی دوستان تهيه کننده اوليه و به خصوص دوستانی در پاريس پيگير
شدند و با کاری سنجيده و اصولی با نظر خواهی از امضاءکنندگان با سئوالاتی که در
جدولی نوشته شده بود پرسيدند که خوب حالا چه کنيم؟
من آنچه را که مينويسم با زبان و برداشت
های خودم بر کاغذ می آورم. اميدوارم دوستان خوش قلم و نکته سنج در نکته سنجی
هايشان زياد مرا به صلابه نکشند! در حقيقت بسياری ازاين مطالب نقل به معنی از ياد
مانده هاست.
در جمع؛پيشنهادات بر روی تشکيل سميناری
حضوری متمرکز شد و آن سمينار در پاريس برگزار شد و جمع زيادی از امضا کنندگان آن
گرد هم آمدند و در پايان در وضعی فکر نشده يک گروه کاری مأمور تدارکات تشکيل يک
نشست عمومی برای ايجاد يک تشکل از جمهوری خواهان دمکرات و لائيک شد و بالاخره در
سپتامبر ۲۰۰۴ اين گردهمايی از سراسر اروپا تا آمريکا بر پا شد و در آن جا نيز با
برخوردهای نظری و مسائلی که حوصله زيادی برای طرح و گفت و گويش لازم دارد؛ نتايجی
گرفته شد.
سند سياسی دست وپاشکسته ای بتصويب رسيد و
سند ساختاری که بتصويب نهائی نرسيدازآن برايمان باقی ماند وجمعی بسيار نا آشنا
باهم، اماباهدفی که کم وبيش روشن بودباهم شروع به کارکرديم.
ما خواستار تشکلی جمهوری خواه – دمکرات،
لائيک و مخالف با سلطنت و حکومت موروثی و معتقد به استقلال کشوروسرنگونی جمهوری
اسلامی درتماميت آن و مخالف وابستگی به بيگانه به هر شکل و با صفت پلورل و چند
صدائی مرکب از سه طيف، چپ های دمکر ات و مليون دموکرات و دين باوران لائيکی (که از
اول آنها خود را سکولار می دانستند و هنوز هم مخالف لائيک ناميدن جنبش هستند)
بوديم.
شورای همآهنگی منتخبی هم از ۲۱ نفر تشکيل
شد که بعدا بااعضای نهادهای شهری و کشوری تکميل شود و چند نفر هم علی البدل اتنخاب
شدند.
در آن گردهمآ يی سراسری همه دم از پلورال
بودن می زديم و از چند صدايی صحبت می کرديم؛ ميخواستيم طيف چپ های دمکرات شده
منفرد را که در آن حال سال ها مانده و شکل گرفته بودند و هر کس راجع به هر مسأله
ای نظرات سفت وسختی با برداشت هائی خاص خود داشت، يک شبه مجموعه همشکلی بسازيم تا
با مليونی که مثل چپ ها سالها با خاطره گذشته سر کرده بودند و هيچ فرم منسجمی
نتوانسته بودند بيابند و مذهبی هايی که بعضا پس از سالها به سکولار بودن و حکومت
جدا از مذهب معتقد شده بودند در يک گردهمايی به کمک کيميای وحدت به يک ديگر نزديک
کنيم.
از فردای تشکيل شورا آن هم نه حضوری
که پالتاکی، ديديم که ازاين مجموعه آن چه ميخواهيم نميتواند بيرون بيايد.
اما در آغاز گرم بوديم. با چند
استعفا و کناره گيری چند ماه وقت کشی کرديم. در انتظار تشکيل نهادهای شهری و کشوری
نيز بسيار منتظر شديم. آخر ما ميخواستيم چنين باشيم و آرزو داشتيم نهادهای هم نظر
از همه طرف به ما بپيوندند تا ما بر اساس سند ساختار تصويب نشده امان آنها را هم
آهنگ کنيم. چند نهاد داشتيم – اول به طور جدی فقط دو يا سه نهاد واقعی و چند نهاد
اسمی و چند نهاد که داشت شکل ميگرفت بگويم – افواهی- مثلا ما می گفتيم از فلان
کشور اما در حقيقت يک نفر در آرزوی ايجاد يک نهاد جديد از چيزی بود که در بسياری
از موارد با ما نبودند و حتی سه اصل ما را هم قبول نداشتند. اما برای دلخوشی خود و
برآوردن آرزوی خويش آن اسم را واقعی ميديديم جزو نهادهای موجود حساب می کرديم. به
ياد ميآورم که در گزارش پيگيری برای گردهمائی دوم من چه تلاشی ميکردم که از آنها
که ميخواستيم موجودشان ببينيم درخواست گزارش ميکردم. به هر رو چند نماينده از آنها
اضافه شدند.
ترکيب نسبتا اوليه شورا آرام آرام
تغيير کرد و صداها که بر طبق اصول قبول شده امان بايد چند صدايی باشد تبديل به
اشکال شد. بعضی خواستار يک صدايی بودند گر چه در بيان آن را قبول نداشته و ندارند
اما هر صدای غيری موجب دلگيری و قهر و بر آشفتگی ميشد. و شد آنچه شد تا پس از
يکسال و نيم، باقيمانده شورا شير بی يال و دم واشکمی شد که نتوانست بر سر دادن
گزارشی از کارکردهای خود به گردهمايی دوم (هانور) حتی يک صفحه تأييد شده ارائه
دهد. حتی گزارش ساختارمان را نيز نداديم، چه رسد به گروه کار سياسی مان که منحل
شده بود.
در نشست دوم جمعی از ياران که تصوير
موجود را خلاف تصور اوليه خود ميديدند با اراده معطوف به تعطيل با هر آنچه به رای
گذشته ميشد مخالفت ميکردند و يا در رأی گيری شرکت نميکردند و اکنون اين انتظار است
که از آن بوستان جريانی که به قول آنان موسوم به "جنبش ج. د. ل.ايران"
است. بدون کم و کاست و بسيار پرطراوت و مطابق دلخواه آنان – همه همصدا و يکدست –
از کوزه برون تراود!
عزيزان! شما کار بزرگی را شروع
کرديد. اما از يک جمع ناهمگن نميشود صدای يک ساز سلو درآورد. از سازهای مختلف
ميشود آهنگ همآهنگ شده درآورد.
مائی که به ادامه کار مصمم بوديم و
به طور دمکراتيک و با رأی آنها که در گردهم آيی هانور به ما مأموريت داده ند علی
رغم ميل شما صحنه را ترک نکرديم تا به هر رو با مصوبات باز هم ناکامل راه را ادامه
دهيم.
و اکنون با کمک يارانی که کم و بيش
ما را کمک کرده و ميکنند؛ هم چنان ايستاده ايم و بر طبق آرزوی شما صحنه را خالی
نکرديم؛اکنون ميکوشيم راه برون رفت از بحران را پيدا کنيم؛راهی که به خلاف ميل
بعضی پر دست انداز است و برای طی آن بايد تلاشها کرد و در زير بار مسئوليت
استخوانها خرد کرد.
عزيزان! شما ما را به کم کاری و
بيکاری متهم ميکنيد، شما بنای اوليه را فراموش کرده ايد – مگر در آنجا ما چه کرديم؟
آخر فراموش نکنيد که چند نفر از ما
نيز در شورای اول در کنار شما حضور داشتند، با هم بوديم و روزها و شبهای بسياری را
با بيخوابی و اعصاب خرد شده با هم گذرانديم. طوری صحبت نکنيد که بهشت ناتمام ساخته
شده شما را ما ويران کرديم؛ شورای قبلی ما هم دست آوردی ارائه نداد آنهم به کمک
يکی از گلهای سرسبد ما.
ما که مدعی نيستيم که بگوييم کاری
کرده ايم؛کارستان! ما داريم بحران ها را با هم بررسی ميکنيم تا آينده مان را بهتر
بسازيم. ما نميخواهيم همديگر را به زير شلاق بکشيم؛ با هم بکوشيم شايد چيزی از آن
درآيد که در آينده بگويند اينها که در آرزوی جنبش شدن بودند اين قدم ها را برای
سعادت ملتشان برداشتند. و مثل بسياری باز هم؛ناتمام کاری را که اميدهايی را
برانگيخته بود نيمه کاره و در آغاز راه به زمين نگذاشتند.
و اما آنچه من از تجربيات تا کنونی
ج. د. ل. تا به حال به دست آورده ام:
به نظر من جنبش اگر قرار باشد يک کار
جنبشی بکند و از صورت حزبی خارج بشود که يک شورای رهبری مرکزی ثابت داشته باشد و
تصميم گيری ها در آن بشود بايد يک گروه کوچک هم آهنگ کننده و پی گير امور ارتباطی
بين نهادهای شهری و کشوری و گروه های کاری داشته باشد - شايد ۳ تا ۵ نفر - که در
گردهمآيی سراسری انتخاب شوند و آنان با نمايندگان نهادها و گروه های کاری دائم و
يا موقت که در يک مجمع با شرکت متساوی الحقوق شرکت می کنند به کارها و گفت و گوها
و برنامه های يکديگر برخورد کرده و از آنها ترکيبی بوجود آورند که در جمع برنامه
های جنبش باشد و گاه مشترک انجام گيرد.
نمايندگان گروه های کاری و نهاد های
کشوری تا شروع کار برگزيدگان نشست سراسری به کارشان با گروه پيگيری و هماهنگ کننده
جديد ادامه می دهند و پس از معرفی نمايندگان نهادها و گروه های کاری آنان جای شان
را با نمايندگان سابق عوض می کنند.
گروه های شهری و کشوری بايد واقعی
باشند و حداقل از سه نفر تشکيل شده باشند نه آنکه اسمی و روی کاغذ. کار آنها بايد
نمود بيرونی داشته باشد و منتخب علنی نهادشان باشند و از اصول اساسی سند سياسی
خارج نباشد.
بدون هيچگونه تعارف نهادهای شهری و
کشوری در صورت عدم اجرای سه اصل اساسی فعلی ما نمی توانند نماينده يا نشانه ای از
جنبش ما باشند.
آنها در محل فعاليتشان می توانند
مستقلا عمل و فعاليت داشته باشند و يا در کارهای جمعی با ديگر جريانات همکاری کنند
اما همانطور که گفته شد از محدوده سه اصل پايه ای نبايد خارج شوند.
آنجا که ما از اصول خود، جمهوری
خواهی و دمکراسی و لائيک بودن، از اعتقاد به سرنگونی رژيم اسلامی در تماميت آن و
از مخالفت با هر گونه رژيم سلطنتی و موروثی و عدم وابستگی به هر بيگانه ای صرف نظر
کنيم يا با چشم بسته به آن نگاه کنيم ديگر مفهوم واقعی خود را از دست داده ايم.
ضعيف بودن ما مشکل اصلی نيست نبودن خود ماست که اشکال دارد.
ما ميتوانيم به مناسبت هايی در
جاهايی با ديگر جريانات و نيروهای همسو به همکاری بپردازيم؛اما اين امر نبايد موجب
صرفنظر کردن از اصول کار پايه مان باشد.
ما در هيچ کجا از اصول خود خارج
نبايد بشويم. اينکه ما بخواهيم روزی اصول خود را تغيير بدهيم و يا به آنها
بيافزاييم و يا از آنها کم کنيم بايد جمعمان تصميم بگيرد و اين کار اين گروه و آن
گروه فکری و همفکر و هم نظر نيست.
ما به عنوان جمهوريخواهان دمکرات و
لائيک بايد در همه حال اصول سند سياسيمان را در نظر داشته باشيم.ما بايد سند
ساختاری برپايه نوع کار و عمل کردهايمان داشته باشيم.
عباس عاقلی زاده ۱۵ يونی ۲۰۰۷