سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۶ - ۲۲ مه ۲۰۰۷

تعمقی چند در باب نظام پدر سالاری

 

نظام پدر سالاری در جنبه های مختلف زندگی امروز و هم چنین در اشکال جدید لانه کرده است. این جنبه ها در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و تمام امور اجتماعی خود را نمایان می سازند. در حال حاضرهیچ کشوری هیچ مذهبی و هیچ سیستم اقتصادی نمی توان یافت که در آن این نظام رخنه نکرده باشد. نظامی که در زندگی مدرن ناپایداری خود را بیش از پیش نشان می دهد.

دلیل این ناپایداری که عبور از ان اجتناب پذیر و یک جبر تاریخی است  چه می تواند باشد؟

 

اگر الگوی مکرر اسطورۀای انسان و اساس و بنیاد زندگی او (Le mythe fondateur ) تا بحال روی فداکاری و قربانی شدن بوده ، بتازگی  شاهد هستیم که این الگو و ارزشهای بنیادین  (fondatrice valeur La ) در جوامع امروز وارد شدن در سیستم مقاومت است .

 

هر یک از بحران های اجتماعی و اقتصادی منجر به اختلالاتی در روابط اجتماعی منجر میگردند، این اختلالات کار را برای مبارزان با نظام پدرسالاری مشکل می گردانند و مسلم است که در این راستا کار زنان بیش از پیش مشکل شده و دست آوردهای نو پایشان بهم می ریزد.

 - بعنوان مثال فرو ریختن دیوار برلین و اتحادآلمان به ضرر جنبش های زنان در آلمان شد زیرا زنان آلمان غربی و شرقی سی سال از نظر فکری با هم فاصله داشتند و حرف همدیگر را نمی فهمیدند و زنان آلمان شرقی خوداگاهی زنان غربی را نداشتند.

در فرانسه  مانند دیگر کشورهای اروپایی هنوز طرز فکر پدر سالاری در ذهن سیاستمداران  حاکم است.

خانم «سگولن رویال » کاندیدای ریاست جمهوری وقتی  وارد می شود از همکاران مردش در مجلس می شنود «بیایید گاو ماده دیوانه آمد، یا اگر رئیس جمهور شوی کی بچه ها را نگه خواهد داشت؟»(1)

 

 

چقدر خود زنان در تحکیم این نظام دست دارند ویا مثل مردان نیازبه آن

 

درفرانسه طبق آمار در دهسال گذشته مردان تنها ده دقیقه بیشتر در کارِ خانه مشارکت کرده اند.

زنان از کار بر می گردند و تا پاسی از شب مشغول رتق و فتق خانه هستند. آیا زنها ترجیح می دهند مردان دیرتر بخانه بیایند یا مردابن بیرون می مانند تا زن بتنهایی خودش کارها را ردیف کند. آیا چون حوزه قدرت زن است؟ یا حلقه تنگاتنگ خودش را با بچه ها نمی خواهد از دست بدهد و ترجیح می دهد مرد را در انزوای سنتی نگهدارد؟ یا واقعاً مردان هنوز در خواب خرگوشی خود بسر می روند.

 

وزیر زنا ن سوئد درباره هرم کنترل و قدرت می گوید:

در دنیای مردان می توان هرمی رسم کرد که در بالای آن حکمرانان بزرگ و رهبران مذهبی قرار دارند. سوال این است که چرامردان از مردانی که بالای هرم  هستند می خورند و دم یر نمی آورئد ؟

او می گوید زیرا قدرتمندان به مردها می گویند شمااز این که در پایین هرم هستید ناراحت نباشید ما همیشه تضمین می کنیم با کنترل قوانین زنان را زیر دست شما نگه داریم. (چند سال پبش در آمریکا کنفرانسی بود که نماینده واتیکان عربستان سعودی و آمریکا شرکت داشتند و در آن راجع به خط مشئ های اساسی در مورد زنان و مراکز رفاه خانواده تصمیم هایی گرفتند) .

پس می بینیم در سطح جهانی « زن را زیردست نگهدار و حکومت کن»  هنوزبخوبی عمل می کند.

 

در آمریکا که طبق آمار 5% کل جمعیت آمریکا بتمام دنیا حکومت می کنند.

 85%مردم به خدا معتقدند.

65% با سقط جنین مخالف اند. چند در صد از اینها زنان تحصیل کرده هستند؟

65% با هموسکسوالیته مخالف اند.

 

یکی دیگر از عواملی که دست آوردهای  زنان را به طور جدی به خطر می اندازد مشکلات اقتصادی است  هم چنین در حالیکه  زنان در بازار کار حضوری فعال دارند با اینحال سلطه مردان روی زنان روی سلامتی آنها، طول عمرشان ،خلاقیتشان ،آموزش  و بهداشت و اقتصاد زندگیشان تاثیر فراوان می گذارد.

 

زنان امروزه باید با دیکتاتورهای خانگی، ملی و بین المللی بجنگند و در ضمن روی خودشان کار کنند تا با ترسها و احساس گناه هایشان کنار آمده و مقاومت کنند در حالیکه هنوز اکثریت هنوز نتوانسته اند با این مسئله کنار بیایند.

 

سیستم کنترل و قدرت مردانگی های ساختگی و «،خانمی می گفت:خدایان توخالی در خانه، شیر پاکتی یا پلنگ صورتی» می سازد مردانی که هویتشان در داشتن زنانی زیر دست خود است، چطور زنان می توانند در این باره به مردان آگاهی دهند؟ و چطور مردان با عنصر سلطه هویت سازی می کنند و خودشان خبر ندارند؟

 

آقای جلال ستاری در کتاب «سیمای زن در فرهنگ ایران(1) می گوید:

«نظام پدر سالاری یعنی دود آتشی که مرد افروخت و عاقبت به چشم خود وی رفت و به زیان مرد تمام شد. فی الواقع این سلطه جویی و یکه تازی مردان تاوانی سخت داشت. اگر مردان در جماعت پدر سالاری همه قدرتها را قبضه کردند در عوض آسایش خاطر خود و محبت و عطوفت زنان را از دست دادند و بی اعتمادی و بد گمانی جایگزین اعتماد و حسن ظن گردید و مردان دچار تسلسل یا توقف دو امر بر یکدیگر شدند بدین معنی که هر چه بیشتر از زنان می ترسند بیشتر آنان را با تبعیت از خود وا می دارند. در نتیجه دو چندان بیم دارند که زنان از آنان انتقام بگیرند و این دور باطلی است که قثط با پایان بخشیدن به مرد سالاری می توان آنرا در هم شکست».

 

مرحوم فریدون هویدا(2) نیز اعتقاد داشت که تا سیستم پدرسالاری تکان نخورد هیچ چیزی عوض نمی شود البته او اعتقاد داشت که عوامل سازنده سنت در حال دگرگونی هستند.

 

نقش زنان در تحکیم نظام پدر سالاری

 

آیا از خود سوال کرده ایم چرا با وجود پیشرفت هایی که زنان در غرب کرده اند یک فرم پدر سالاری جدید در تمام شئون اقتصادی سیاسی  فرهنگی اجتماعی  و فلسفی هم چنان حاکم است؟

چرابقول خانم ژیزل حلیمی (3) و در زمان نمایندگی او در مجلس از دوازده زن نماینده مجلس فرانسه ده تا بعنوان همسران کاتولیک شوهرشان به مجلس راه  پیدا کرده بودند و وقتی صحبت رای گرفتن روی مسائل حساس روی زن است غایب می شدند.

چرا  در شرق وقتی صحبت ازدواج اجباری -ختنه زنان- برداشتن حجاب و حقوق زن می شود زنان از بازیکنان اصلی هستند. چرا در اکثر انقلاب ها زنان در صف اول هستند و همینکه صحبت عقب گرد می شود باز در صف اول هستند؟

من سعی می کنم نشان دهم که زنان بدلایل مادی و معنوی بسیاری  بسختی می توانند به این تحول درونی و ذهنی برسند.

ریشه های برتری بشری به بشر دیگر خیلی عمیق است و مبارزه با آن مبارزه ای است نا برابر

بررسی عمیق سیستم متجاوز بما کمک می کند که در زمینه های سیاسی تاریخی فلسفی اجتماعی اقتصادی خانوادگی فرهنگی به جستجو بپردازیم و مثالهایی در ذهنمان پیدا کنیم.

اگر خوش خیالی سنتی داشته باشیم خواهیم گفت: فهم و درک سیستم متجاوز چه فایده ای دارد؟ خشونت جزو طبیعت بشر است انسان گرگی است برای خوردن خود انسان و خون آشام ها برای این جور حرفها کف می زنند إ

من فکر می کنم حالا که اکثریت مردان نادانسته حواسشان جاهای دیگر است لااقل زنان می توانند با بررسی این نوع مسائل به تحول های درونی و ذهنی برسند و همدیگر را در درک این مسائل یاری دهند.

 

اصول اتوریته

 

همه قبول داریم که اجرای مقررات در خانواده در جامعه در محیط کار و غیره از واجبات است. حدود آزادی در جمع مشخص شده و در بیانیه های حقوق بشر هم آمده. اولین کسانی که مقررات و قانون را پیاده می کنند والدین هستند.

سنت چه در غرب و چه در شرق نشان داده که پدر نماینده و سمبل قانون است و مذهب به نوعی پدر جاودانی است.

 

ولی متاسفانه تاریخ نشان داد که مرد خانواده و نماینده های او از این قدرت چه سوءاستفاده هایی که نکردند (سنت پل می گوید من به زن اجازه نمی دهم قانون گذاری کند و درس بدهد ,و ژان ژاک روسو در کتاب خود «امیل» ذکر می کند که زن ساخته شده است برای رسیدگی به مرد و فراهم کردن یک زندگی بهتر برای او (4)

 

سوء استفاده بیشتر اینکه  بطوریکه امروزه آمارها نشان می دهد در فرانسه فقط 15% از قتل ها در خارج از خانواده رخ می دهد و هر 4 روز یک زن در خانه بقتل می رسد.

 

خصوصیت بشر در مورد هویت سازی با عنصر سلطه

 

- اکثریت زنهای دنیا خود را را با این نظام ها در سراسر جهان وفق داده اند و ندانسته آتش این معبد را روشن نگه می دارند و خود و در درجه اول پسران و دخترانشان در این آتش می سوزند . زیرا با ترسهای خود نمی توانند کنار بیایند. اگر در جنگ با عنصر سلطه برنده نشوید یا مثل او می شوید یا اگر بمانید زومبی می شوید یعنی مسخ شده یا بقول آقای داریوش  برادری(5) «رام شده روانی».

- هویت سازی با عنصر سلطه واکنشی است برای تخفیف فشار و برای فرار از آزارهای روحی، کسانی که خود را با وضع موجود  بسختی تطبیق داده اند وقتی کسی را می بینند که مقاومت می کند چون توان روحی اش را ندارند بجنگند و آنرا تهدیدی می بینند در برابر انطباق خود ، با عنصر سلطه و بر علیه مخالف هویت سازی می کنند،بدین معنی که انسان در هنگام ناتوانی مطلق میل به خشونت و شیفتگی به قدرت پیدا می کند و دیگر این کنترل و قدرت را راحت رها نمی کند.

مثال زنانی که با دیدی تحقیر آمیز به زنان دیگر و یا به زنان مظلوم واقع شده می نگرند یا زنانی که بسهولت گرفتار دام حسادت می گردند و یا روی زنانی که مقاومت می کنند قضاوت منفی می کنند. ارتش زنان در مبارزه با این نظام ارتش متحدی نیست. کلمه فمینست بار منفی دارد. کاش مردان نیز  ابایی نداشتند از این که اعلام کننند فمینیست هستند و ضد پدرسالاری، خوشبختانه همه چیز در حال تغیر است.

 

فواید بحران برای متجاوز

 

1ـ متجاوز وقتی ببیند دارد قدرتش رادارد از دست می دهد بحران درست می کند (مثل دولت های بزرگ).

در یک حالت بحران رابطه های اجتماعی و حقوق های بدست آمده ( بخصوص حقوق زنان) پایمال می شود

2ـ کسی که بحران ایجاد کرده سعی می کند یک مقصر غیر واقعی یا فرضی بعنوان مقصر بتراشد و او را بعنوان عامل بحران معرفی کند (در خانواده همسایه طلاق گرفته یا فامیل زن یا کتاب و غیره مقصر شناخته شده و در سطح ملی یا جهانی هم می شود دنبال مثال گشت).

3ـ حقیقت مخدوش شده و جلوی حجم فاجعه گرفته می شود

4 ـ بعد صفاتی به متهم غیرواقعی یا فرضی داده می شود که او را هم از اتهام مبری کند (مثلاچون اودیپ  (6) مهاجر بوده یا چلاق بوده ویا مثلا  تقصیر را می گذارند روی یهودی ها و می گویند چون یهودی بوده و چون یهودیها دماغشان تیز است این کارها را می کنند ویا می گویند آنها چاه ها را زهرالود کردند و او از آب چاه خورد  و زد به سرش و می ریزند یهودی ها را از قبرها درمیآورند وغیره). بگردیم و مثال پیدا کنیم و بنویسیم.

 بقیه مردم و زنها هم بالاخره بعد از مدتی باین نتیجه می رسند که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها، این ها حالت تعادل قبلی و سیستم نظام سابق را بر می گرداند و داستان فراموش می شود تا بحران بعدی

 

چرا این بحران ها کار ساز است؟

- چون بیشتر مردم دنیا حوصله ندارند تصمیم  بگیرند و  دوست دارند افسون شوند یا حالا بوسیله تلویزیون یا مذهب یا دولت یا جفت خود. زنها هم از این قاعده مستثنی نیستند. این حالت نشئگی و هیپنوتیزم شبیه خرگوشی است که در جاده گرفتار نور یک ماشین می شود و در یک حالت هیپنوز کشته میشود. در سطح عاطفی شاید این داستان ربطی داشته باشد:

قصه ریش آبی-  یک ریش آبی بود که زن می گرفت و می برد او را بعد از یک مدت سر به نیست می کرد.

دختری  افسونش شد وعاشقش شد و هر چه خواهرانش گفتند که او همان ریش آبی است دختر قبول نکرد و گفت نه بابا آنقدر هم که می گویند ریشش آبی نیست چون نمی تواست ببیند. بالاخره بکمک خواهرانش توانست نجات یابد

 

همدستی های نا خودآگاهانه زنان

 

زنان این نیمه های مسخ شده ناخودآگانه این سیستم را تحکیم می کنند با:

 

- عشق مشروط به بچه ها ( اگر گوش نکنی دیگر دوستت ندارم)

- سلطه جویی ( مادری تعریف می کرد که صبح به صبح دو تا سیلی به بچه اش می زد و تا شب دیگر از شر شیطنت های او راحت بود)،

- هویت سازی با متجاوز: می تواند در محیط کار، در مسئولیت های اداری مثل معلمی ، پرستاری،در دوستی ها، بدرفتاری با حیوانات و غیره نیز خود را نشان دهد (7) و هر کس بفراخور حال خود یک ضعیف تر از خود گیر می آورد و او را از نظر روانی خرد می کند]. (خانمی می گفت که در مدرسه شاگرد اول بوده و صبح به صبح بدستور خانم ناظم،  دوستهای تنبل کلاسش را جلوی او به صف می کشیده شده و او را مجبور می کرده با صدای بلند آنها را هو کند).

- بی حرمتی به کودک و همدستی در تنبیه بچه ها [ من زجر کشیدم بگذار او هم بکشد، مردی تعریف کرد که در 6 سالگی وقتی مادر را صدا می زده چون جایش را خیس کرده بوده، مادر می رفته و پدر را بیدار می کرده که او را با ترکه روی پاهای لختش بزند]

- خوش خیالی سنتی: ننه بساز خوب میشه، حسودی می کنه چون دوستت داره

 - ادامه میراث های شوم (زن خوب و فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشاه، قبول ولی کدام پادشاه، بین زن صدام حسین و زن گورباچف تفاوت از زمین تا آسمان است)

- ترس از تغییر وقبول کردن نقش های از پیش تعین شده یا از روی تنبلی یا نادانی روانی و عاطفی

- تحت تاثیر رسانه های گروهی، مذهب، والدین بخصوص مادر خود

- عشق کور وافتادن در دام دلبری های دروغی مرد

- ایده آلیزه کردن پدر خود ( در حالیکه شخصیت اورا در ذهنش ضبط می کند) و بطور ناخودآگاه بطرف  جانشین  او کشیده شده و او را بعنوان همسر انتخاب می کند و جراحاتی را که با آنها زندگی کرده و واپس زده دوباره باز تولید می کند. در مورد مرد هم این قضییه صادق است(8)

- افتادن در دام مصرف ( خرید درمانی) و آبروداری

کلیشه های درونی شده آشکار و پنهان

انتخاب شدن تا انتخاب کردن

عدم رهایی از والدین درونی

نگهداشتن خانواده در ظاهر بصورت آرام

قبول تقدیر ( عقده سیندرلا، انتظار کمک از غیب  و یا در آوازها: قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته، آب کمه صفا کن گذشته را رها کن ، به قطره اکتفا کن لای لای لای لای)

نگهداشتن حلقه تنگاتنگ با بچه ها و راه ندادن پدر

نگهداشتن پدر در انزوای سنتی با ایرادگیری

دروغ گفتن به احساسات واقعی خود بطور عمد، چیزی که باعث گسترش رژیم های فاشیستی می شود

اجرای سنت های بی بها

سکوت و شکیبایی در مقابل حملات پدر به بچه ها چیزی که کار  را مشکل می کند

شکایت بچه ها نزد پدر برای خوش خدمتی به متجاوز

سرمایه گذاری شدید روی بچه ها توسط مادرانی که خودشان فرصت نداشته اند رشد کنند

مسخره کردن بچه ها [ مادری که یه بچه اش می گوید سیاه گر سرخ پوشد خر بخندد , یا  مادر بدخترش میگفت خدا یک بدن سالم بهت بده و یک نَفس مُرده، یا بدخترش که می رقصید میگفت باز عنکبوت پاهاش را هوا کرد، یا هر جا بروی، قابلمه گیرت میآره]. بگردیم از این مثال ها پیدا کنیم و بنویسیم

 

تمرین هایی برای فکر کردن و بحث کردن

 

 -وقتی خدمتکاران در خانه ها (کلفت، نوکرو گماشته) ساکن بودند آنها را میشد زد ، امروز وقتی از بیرون میایند وکار میکنند دیگر نمی شود آنها را زد.

 

-دیکتاتورخانگی و دیکتاتور ملی وشباهت ها در زندگی  خصوصی و عمومی

 - کنترل لباس  پوشیدن

 - کنترل روابط اجتماعی

 - کنترل اقتصادی

 - کنترل فهمیدن و فکر کردن  و رواج خرافات

 - کنترل با حسودی بیش از حد بنام عشق و علاقه و نمک رابطه در سطح خانگی  

 

 -دیکتاتورهای کوچک دیکتاتورهای بزرگ را می سازند

 -دیکتاتورهای بزرگ مظهر دیکتاتورهای کوچک است

- دیکتاتورهای بزرگ به دیکتاتورهای کوچک احتیاج دارن و چرا خون آشامها در دامن انتگریست ها پناه می گیرند؟

 

-فرق دیکتاتوری  با توتالیتریسم

 دیکتاتوری پرانتزی است تا رسیدن دموکراسی در حالیکه توتالیتاریسم یک ایدئولوزی است که از یک خدا از یک رئیس و یک حزب  حرف میزند.

 مثلاً در سطح خانواده: مادرها یا پدرهائی که  فقط یکی از بچه ها را دوست داشتند وقتی بعدی بدنیا می آمد اولین توتالیتاریسم در همان لحظه شروع میشد.  اولین نگاه به بچه بجای آنکه درش عشق باشد رویش قضاوت بود و نوزاد را مورد مقایسه یا مسخره قرار می دادند.

 

- قانون به آن مرد یاد داد که ازچاقو برای بریدن گوشت و پیاز استفاده کند

- درسیستم دموکراسی تفاوت زن و مرد کم می شود تا بحد جانشین شدن و نقش های کلیشه ای تعین شده برای زن و مرد کم رنگ می شود

راه حل :

شجاعت تغییر دادن یک وضع با عصبانیت شروع می شود

ترس هاواندوه هاو خشم های اولیه را دوباره تجربه کنیم و تغییر از این جا آغاز می شود

تنها راه جلوگیری از همکاری با عناصر سلطه تحول درونی و ذهنی است

زنانی که به خدا معتقد هستند شروع به باز بینی و تفسیر کتابهای آسمانی کرده اند که ثابت کنند در این تفسیرها خیانت شده , یا بسراغ مذاهبی رفته اند که خارج از مذاهب سنتی است و متاسفانه عده زیادی هم در دام فرقه ها افتاده اند. یک عده هم بکل مذهب را کنار گذاشته اند. کنار گذاشتن مذهب تا وقتی سیستم پدرسالاری حاکم است بیهوده است. بخصوص که مذهب اگر خارج از سیاست باشد می تواند هم افیون توده باشد هم ویتامین توده

 

 

ماخذ:

1-« Le nouvel Observateur », 8-14 Février 2007 p18 

 «سیمای زن در فرهنگ ایران»، جلال ستاری، نشر سعدی، تهران 1373 صفحه 272  

2-جمهوری اسلامی در پرتو میتولوژی ایرانی، فریدون هویدا، مجله اختر دفتر دهم،پاییز 1370، صفحه 55- 42

3-وکیل زبردست فرانسوی و نماینده سابق مجلس

 « le féminisme au masculin »,Paris, Ed : Denoël, 1977 p23- 4 Benoîte Groult

-5داریوش برادری، «باز جویی و تکرار تراژدی آیین تواب سازی در قالب مصاحبه مدرن»

http://www.asre-nou.net/1385/bahman/11/m-bazjoi.html  

6-اودیپ قهرمان افسانه ای یونان ندانسته پدر خطاکارش را می کشد و با مادر خود زناشویی می کند و چون این موضوع بر او آشکار می شود خود را کور کرده و آواره بیابانها می شود

7-فیلم «ماگ دالن سیستر»، داستان در دیر راهبه ها در ایرلند اتفاق می افتد ( این دیر تا ده سال پیش نیز دائر بوده و بعد از این فیلم بسته شده) و داستان یک مشت راهبه است که به شکنجه دختران زندانی در دیر می پردازند : یکبار دیگر رجوع شود به مقاله آقای برادری در مورد شکنجه گر

Magdalène Sisters, peter Mullan 2001

8--کتاب «برای خوبی خودت می گویم» از آلیس میلر صخحه 90

 Alice Miller, « C’est pour ton bien », Suisse, Edition Broché, Paris, Flammarion 1998

 

مه لقا علیزاده: روانشناس اجتماعی و مشاور خانواده