خبر خوش هستهای که قرار بود در
سالگرد انقلاب بهمن توسط احمدی نژاد اعلام شود و به علل سیاسی به تاخیر افتاده
بود، سرانجام پس از تاخیری دوماهه از جانب وی در همایشی ویژه در نطنز به
جهانیان اعلام شد. در این همایش، احمدی نژاد طی یک سخنرانی اعلام کرد که ایران به
جرگه کشورهائی پیوسته است که از\توان تولید سوخت اتمی بهرهمندند. البته باز
در این مورد هم رقابتهای جناحی نگذاشت که احمدی نژاد اولین فرد اعلام کننده این
مسئله باشد و علی لاریجانی در سبقتی ناشیانه که بیش از پیش وحدت کلام نظام را
زیر سئوال میبرد، پیش از وی این خبر را به رسانههای عمومی داد.
چنانچه در اخبار مشاهده کردیم،
واکنشها در سطح جهان در این مورد متفاوت بودند، از انتقاد و اظهار تاسف گرفته تا
شک و دودلی نسبت به صحت این خبر از جمله واکنشهای مذکور بودند. انتقاد و اظهار
تاسف آنجا بود که جهانیان از تقابل بیشتر جمهوری اسلامی با جامعه جهانی در
نگرانی بیشتر قرار گرفتند، و شک و دودلی آنجا که کارشناسان و بویژه دولت روسیه
از تایید فوری چنین خبری خوداری کردند. البته رژیم همانطور که پیش بینی میشد از
انتقاد و اظهار تاسف جهانیان هراسی به دل راه نداد و آن را بسیار عادی گرفت، اما
آنجا که صحبت بر سر عدم اعتماد نسبت به صحت و سقم این خبر بود واکنش نشان داد، و
با آوردن استدلالهائی که مدلل به حوادث گذشته بود سعی کرد که راستی ادعائی خود
را بر کرسی بنشاند.
کاملا واضح است که اعلام این خبر میتواند اساسا به معنای وارد شدن پرونده
هستهای ایران به مرحله نوینی باشد. تا حال بحث و خواست بر سر این بود که با
درخواست توقف روند تولید وغنی سازی اورانیم، جمهوری اسلامی را از دسترسی به آن
باز دارند، اما حال دیگر اعلام این خبر خودبخود به معنای وارد شدن جمهوری اسلامی
به این مرحله و داشتن صنعت غنی سازی اورانیم است، و بنابراین دیگر بحث بر سر
بازداشتن جمهوری اسلامی برای دسترسی به این توان نمیتواند مطرح باشد. از این به
بعد این مسئله خودبخود منتفی و آنچه مطرح است ایجاد اعتمادسازی و یا بالابردن
سطح بازرسیها به مرحلهای است که بتواند از انتقال این دانش به مرحله تولید
بمب اتمی جلوگیری کند، امری که جمهوری اسلامی آمادگی خود را برای آن اعلام نموده
استو بدین طریق میخواهد امر داشتن این
توان را هماز زاویه پذیرش جهانی برگشت
ناپذیر کند و هم با فرارویاندن مسئله هستهای به مرحلهای دیگر، دیپلماسی جهانی
را روبروی شرایط کاملا ناخواسته و تازهای قرار داده باشد.
اما اینکه آیا دستیابی به این توان خودبخود به معنای آن خواهد بود که
روند پرونده هستهای ایران در شورای امنیت به مرحلهای کیفیتا متمایز از قبل
وارد شود، و سازمان ملل ناچارا داشتن این توان را قانونی کند، گمانی بسیار دور از
واقعیت است. خواست توقف غنی سازی، حتی در صورت داشتن توان آن، هنوز میتواند موضوعی
مطرح باشد، و بر اساس آن شورای امنیت وارد مراحل دیگر تدوین قطعنامه بر علیه
ایران بشود. بنابراین اعلام این خبر راه را برای جمهوری اسلامی آسانتر نخواهد
کرد. اما از طرف دیگر اگر این خبر درست باشد، جمهوری اسلامی در معامله خود با غرب
در مسیر سازش بزرگ، از موقعیت بهتری برخوردار گشتهاست. برگهای توان جمهوری اسلامی
که عبارتند از برافتادن رقیبهای سنتی در منطقه بعد از حمله آمریکا به عراق و
افغانستان، و رشد اسلامگرائی در منطقه و گرفتار شدن آمریکا بویژه در جنگ عراق
است، حال با رسیدن به توان غنی سازی، کاملتر شده است. ولی نباید از یاد برد که
از طرف دیگر بدتر شدن وضعیت داخلی که بویژه در بالا گرفتن اعتراضات مردمی نمود
یافته است، نتیجه سیاستهای نابخردانه دولت احمدی نژاد هم در عرصه داخلی و هم
در عرصه خارجی است که کشور ما را به قیمت فقر و بیکاری و نابسامنی بیشتر وارد
یک مسابقه میلیتاریستی ورقابت ناسالم بی حد و مرز کرده است. شرایط کنونی دال بر
این است که به نسبت پیشروی نسبی سیاست رقابتی جمهوری اسلامی در عرصه خارجی،
سیاست داخلی اش دچار رکود و عقب گرد شدهاست، چنانکه برای حفظ وضعیت بیش از پیش
به ابزار سرکوب توسل جسته است. سرکوب اعتراضات طبقات و اقشار مختلف اجتماعی،
بگیر و ببندها و احظار فعالین مدنی و سیاسی روی دیگر سکهای است که دولت احمدی
نژاد اصرار بر ندیدن آنها دارد! حدت گرفتن بیشتر مشکلات داخلی، نتیجه منطقی آن
سیاستی خارجی است که به تبعیت از سیاستهای میلیتاریستی آمریکا در منطقه، بیش از
پیش میلیتاریستی میشود و میتواند بر خلاف تصور گردانندگان آن، رژیم را نه از
بیرون بلکه از داخل دچار فروریزش بکند. امری که در شرایط کنونی میتواند با حمله
نظامیآمریکا در مقاطعی پیش بینی ناپذیر،
پیچیدهتر شود و کشور و مردم را در کوران حوادث پیش بینی ناپذیری قرار دهد.