ُجدا از
ستم ِ شاهان و شيخان که عامل بيداری است، و علاوه بر َرنج و شکنج امثال َارانی،
َکسرَوی، آريانپور، مهدی بهار، ُمحمد نخشب، خليل َملکی، جلال آلاحمد، َصمد
بهرنگی، خسرو گلسرخی، حنيف نژاد، بيژن جزنی، شکرالله پاک نژاد و آيت الله
طالقانی ـــ زمينه ی بسياری از انديشه های ترّقی خواهانه که به درک بهتر جامعه
از تساوی حقوق اجتماعی و ظلم ستيزی جوانان و زنان انجاميده، َمديون بزرگانی چون
استاد علی اکبر دهخدا، پروفسور محسن هشترودی، دکتر علی شريعتی، دکتر محمود
حسابی، پروين اعتصامی، صادق هدايت، نيمايوشيج، احمد شاملو، عبدالحسين نوشين و
دکتر غلامحسين مصاحب...نيز، هست که در رشد افکار عمومی، از بسياری از
سياستمداران تاثير بيشتری داشته اند.
البّته و صد البّته، در زمانه ای که ابتذال به ارزشها "تی
پا" می زند، جانفشانی و ايثار ِآزاديخواهان که جای خود دارد، کار ارزشمند و
بزرگی جون دایره المعارف ُمصاحب نيز، مجهول می ماند ...
مگرنه اينکه ما در دنيائی زندگی می کنيم که
·
خيمه شب بازی ِ طالبان نفت و دلار،
دموکراسی!
·
شيادی آخوندهای بی َعماَمه و َعمامه دار،
فريضه دينی
·
هيستری ضد مذهبی ُمدعّيان سوسياليسم،
روشنگری! و،
·
عوام فريبی و ُپشت هم اندازی ميراث خواران
ارتجاع، اصلاح طلبی
قلمداد می شود؟
مگرنه اينکه بوش و ِبلر و ديک چينی، و نظائر موسوی تبريزی و
قاتلين زندانيان سياسی هم، دموکرات ! و طرفدار جامعه َمدنی! شده اند؟
و مگر نه اينکه ما در جامعه ای زندگی می کنيم که امثال
"بنان" و "قمرالُملوک ضراّبی"، در تنهائی و فقر می می
میرند، اما در َعوض َمداحان استعمار و ارتجاع َمعرکه می گيرند و به ريش خلق الله
می خندند؟...
پس چه جای تعجبی دارد اگرامثال "آهنگران" و "حاج باقری" و
" َهخا وَمخا"، ُدور َبردارند و هر روز فيل تازه ای َهوا کرده،
جای خالی فرهيختگان را ُپر کنند؟
بگذريم ...
دکتر مصاحب
از جمله کسانی بود که به تاريخ فلسفه و ياد دادن انديشه اکتفا نمی کرد، و
"هنر ِانديشيدن" را ياد می داد. وی با ُعمل ِ خويش نشان می داد که در
برابر اراده انسانی، ُمحال نيز، َسر ِ تسليم فرود می آوَرد و می گفت:
"وقتی همه مقدّمات توانستن در درون ما و يا در دسترس ما هست، چرا نتوانيم؟
فقط بايد خواست و يک قدم برداشت."
بارها روی اين نکته تاکيد می نمود که "منطق رياضی، توان اين را دارد که
تفکر بشری را از محصور بودن در کادر درست و غلط و صواب و خطا، به مرز ديگری که
معنی دار و بی معنی بودن است فرا َبرَد و بدين طريق در پالودن ذهن از خرافات،
پيشداوری ها و اوهام، نقش تعيين کننده ای بازی کند."
متأسفانه در زبان فارسی تنها کتاب با ارزش ولی تخصّصی در اين مورد،
"منطق صورت" نوشته دکتر مصاحب است.
در حالی که منطق ارسطو و منطق ديالکتيک گام های مهّمی برداشته
وبخصوص توسط مارکسيست ها تشريح شده است، شرح و بسط منطق رياضی، به زبان ساده،
هنوز در آغاز راه است...
دکتر مصاحب با نگارش کتاب "منطق صوری" در سال ۱۳۳۴ منطق رياضی جديد را
وارد ايران نمود.
کتاب "مدخل منطق صوری" بدون شک نقطه عطفی در تاريخ تفکر عقلی در ايران
است که به توصيه و ارشاد استاد مجتبی مينوی و دکتر يحيی مهدوی تهيه گرديده
است.
اين کتاب اگر چه اساساً در مقام معرّفی منطق جديد به جامعه فارسی
زبان است لکن به حوزه های ديگر همچون متدولوژی علوم قياسی، مبانی منطقی رياضيات
و منطق تطبيقی نيز توجه و اهتمام دارد.
اين استاد زبَردست آناليز و منطق، فقط به آموزش رياضی اکتفا نمی کرد، در جامعه
ای که تحقير زنان، نهادينه و شرطی شده و ُعمری با "تاريخ ِ ُمذکر"! خو
کرده بود ! يکی از معدود کسانی که با عَمل خويش نشان مي داد که زن انسان
است، بستنی و "پيتزا" و کالا نيست ! دکتر مصاحب بود.
او به همسرش عميقا احترام مي گذاشت و می گفت:
"پشت سر هر مرد بزرگ، زنی بزرگ ايستاده است. زنان، نيمه پنهان
و نانوشته تاريخ اند...اگر همسران مردان بزرگ و کوشا نبودند و زندگی خانوادگی
آنها را امنيت نمیبخشيدند، هيچ گاه آنان نمیتوانستند با آسايش خاطر و خيال
راحت به فعاليت های سياسی، علمی، اجتماعی و فرهنگی دست زنند و نام و يادی از خود
بگذارند."
دکتر مصاحب که همدم آنالیز و منطق
و همنشین امثال
Godfrey Harold Hardy "گادفری
هرولد هاردی" و Alfred north Whitehead "آلفرد نورث وايتهد" و "برتراند
راسل"، بود - روشنگری را با نيش زدن به مذهب و معتقدات افراد قاطی نمی
کرد! و ابائی نداشت در لابلای صحبت هایش از آیات قرآن مثال بزند.
او در عين مهربانی، بسيار جدی بود. از سال ۱۳۰۶ که به خدمت وزارت معارف درآمد و
ِسِمَت های رئيس کل تعليمات عاليه و مدير کل فنّی و معاون فنّی اين وزارتخانه را
داشت، تا بعد که استاد و رئيس بخش رياضی دانشسرای عالی شد و تا دم مرگ، آرام و
قرار نداشت و براستی، خستگی را خسته می کرد.
او معنی علم، و رنج و تلاش را می دانست و به همين دليل به احَدالناسی باج نمی
داد. به خاطر آن که حاضر نشد مدارک کم اهميت بعضی کشورهای خارجی را که
به برخی نورچشمی ها داده بودند، تأييد کند، بفرموده ! از رياست کل تعليمات عاليه
کنارش گذاشتند و او را با عنوان مسئول اصلاح تعليمات متوسطه، به دنبال نخود سياه
فرستادند. و بعد هم آن قدر در کارش موش دواندند که کلافه شد و کار اجرايی را
بوسيد و کنار گذاشت.
می گويند در سال ۱۳۳۴ هم که "روزنامه برق"، را بنيان نهاد و پايش را
در کفش حکومت کرد، دولت وقت به نخست وزيری علی سهيلی به خاطرمخالفت شديد
وافشاگری هايش به آن کينه ورزيد، و بالاخره هم جلوی روزنامه ايش را گرفت.
برخی اشارات روزنامه دکتر مصاحب به اندازه کافی گويا است:
·
به طوری که شنيدهايم دولت فردا لايحهای راجع به مطبوعات
به مجلس خواهد بُرد. اينک بر مردم ايران است که در مجلس فردا چشم های خود را باز
کنند تا خائنين به آزادی و قانون اساسی و مشروطيت را بشناسند و در موقع
انتخابات از رأی دادن به آنها خودداری کنند.
·
ای ملت ايران! نمايندگان مجلس به قرآن مجيد سوگند ياد
کردهاند که به حقوق ملت ايران خيانت نکنند. مقدسترين حقوق ملت آزادی قلم و
بيان است. اينک چشم باز کنيد و خائنين بهحقوق مردم و کشور را بشناسيد.
·
آقايان نمايندگان! شما سوگند ياد کردهايد که به حقوق ملت
ايران خيانت نکنيد. بالاترين حقوق ملت آزادی قلم و بيان است. ما به نام شهدای
راه آزادی و خون هايی که در راه مشروطيتريخته شده از شما میخواهيم که به سوگند
خود وفادار باشيد!
***
دکتر مصاحب در عين حال که ابا داشت همه دستاوردهای بشر را به ايرانيان نسبت دهد!
و "هنر نزد ايرانيان است و بس" را ، اوج تنگ نظری می دانست، به
بازشناسی ميراث علمی ايران به ايرانيان بويژه در زمينه علوم بسيار اهميت میداد
و میکوشيد که بخش هايی از تاريخ رياضيات ايرانی و اسلامی را که برای جامعه ما
ناشناخته است آشکار کند، توجه به خيّام به عنوان رياضيدان، بخشی از اين کوشش
است.
در کتاب هائی مانند آناليز رياضی، دائرةالمعارف فارسی و به ويژه تئوری مقدماتی
اعداد، نام ها و سرگذشت نامههايی از رياضيدانان ايرانی و خدمات علمی آن ها
آورده است که میتواند برای بررسی تاريخ رياضيات، منبعی دقيق و بسيار غنی باشد.
از يک طرح کوچک، آرمانی بزرگ میساخت. در سال ۱۳۴۵ مؤسّسه رياضيات
را در دانشسرای عالی تاسيس کرد تا افرادی را تربيت کند که بتوانند رياضيات جديد
را در ايران گسترش دهند. بسياری از استادان امروزين رياضيات محض، از شاگردان
دکتر مصاحب در مؤسسه رياضيات بودند.
میگفت:
"اين موسسه، تنبل خانه شاه عباس نيست. هر کس اينجا آمده بايد
مثل خود من که کارم را از پنج صبح شروع میکنم، کار بکند؛ روز و شب و تابستان و
در کتابخانه. اينجا تعطيلی ندارد."
نا گفته نماند که در حقيقت خودش از ساعت سه نيمه شب کار را شروع می کرد.
دکتر مصاحب با تأليف سلسله کتاب هايی در آموزش رياضيات جديد، قصد داشت در زمينه
انتقال رياضيات روز جهان به ايران زمين، حرکتی به روز و عميق سامان دهد که آغاز
آن با کتاب "آناليز رياضی" بود.
اين زنجيره با مجلدات "تئوری مقدماتی اعداد" ادامه يافت و متأسفانه با
به خاک افتادنش ازهم گسيخت. در سپيده دم ۲۱ مهر ۱۳۵۸ آخرين صفحه ِ بخشی از کتاب
"تئوری مقدماتی اعداد" را که از چاپخانه آمده بود نمونهخوانی کرد و
در حالی که قلم لای انگشتش بود، به خاک افتاد ...
رياضيات عالی و حتی رياضّيات مقدماتی در ايران، پيش از وی
وضعيّت اسف انگيزی داشت. از تئوری مجموعهها، منطق جديد و رياضيات مدرن خبری
نبود...کتاب های درسی رياضی، به َسبک تأليف ۱۰۰ سال پيش ِ اروپا و بسيار
قديمی بود.
اگر امروز سخن از منطق نوين، رياضيات جديد، تئوری مجموعهها، تئوری
گروه ها، ساختمان های رياضی، تئوری اعداد، توپولوژی و ديگر مفاهيم نوين رياضی
میرود، نتيجه آثار دکترمصاحب، تأسيس مؤسسه رياضيات و دگرگون سازی نظام آموزش
رياضی در ايران به وسيله اوست.
دکتر مصاحب
میخواست انديشههای نو، و نيز آنچه را که از امثال وايتهد و ها ردی در
رياضيات و منطق آموخته بود در ايران زمين گسترش دهد. او از شاگردان ممتاز و
برجسته برتراند راسل، و به براستی "پدر رياضيات جديد"
بود.
حدود هفتاد سال پيش مجله رياضيات عالی و مقدماتی را که به نظر
میرسد نخستين نشريه رياضی کشور باشد به صورت ماهنامه و در ۱۳ شماره منتشر
نمود- اين مجله به مسائل مربوط به رياضيات عالی و مقدماتی میپرداخت و در پی
انتقال آگاهی های تازه درباره رياضيات جهان به دانشآموزان و دانشجويان داخل
کشور بود.
***
از آنجا که رياضيات جديد و منطق نوين (منطق علامتی) را او به ايران وارد کرد،
طبيعتاً بسياری از علايم جديد را در ميان حروف و علايم موجود رياضی پيدا نمی
کرد. سفارش طرح علايم جديد رياضی و حروفی از جمله حروف ايرانيک، نخستين بار به
وسيله دکتر مصاحب انجام گرفت و آن چه امروز به نام "حروف فارسی
خوابيده" يا حروف ايرانيک میشناسيم، نخستين بار طرح آن از سوی وی
سفارش داده شد تا فارسیزبانان نيز حروف ايتاليک فارسی داشته باشند.
وی اين حروف را بهخاطر کاربرد وسيع آن برای کتاب آناليز رياضی سفارش داد و برای
نخستين بار در ميهن مان، آن را در همان کتاب به کار گرفت. اين حروف را نخست،
"حروف دکتر مصاحب" نام نهادند اما خودش درخواست کرد که نام آن را
تغيير دهند و خود، واژه "ايرانيک" را برای آن برگزيده و به کار برد.
گرچه رعايت طبقهبندی موضوعی و تدوين حروف و رموزی چند متناسب با اين طبقهبندی
به گونهای ديگر در آثار کهن فارسی و اسلامی سابقه دارد، اما هيچ ُمحققی از روش
موسوم به پئانو، بی نياز نيست. 
دکتر مصاحب نخستين فردی در ايران است که از "روش پئانو"
در تأليف آثار خود به ويژه کتاب های رياضی بهره گرفت. ناگفته نماند که جوزپّه
پئانو (Giuseppe Peano) (۱۹۳۲-۱۸۵۸) رياضيدان ايتاليايی و از مؤسسان منطق جديد که او را پدر اين
علم خواندهاند، از شخصيت های تأثيرگذار و ُپريادگار در رياضيات و منطق امروز
است. از کارهای پئانو در تأليف کتاب، روش شماره گذاری اوست که به نام وی معروف
است. در اين روش عناوين اصلی را با يک شماره، عناوين فرعی را با دو شماره و
عناوين فرعیتر را به نسبت فرعی بودن آن با سه شماره و بيشتر مشخص میکنيم.
مثلاً عنوان اصلی سوم را با عدد ۳، زير عنوان پنجم آن را با ۵-۳، و زير عنوان
ششم اين عنوان فرعی را با ۶-۵-۳ شماره گذاری میکنيم . اين روش اينک رايج شده و
کار پژوهشگران را ساده می کند.
در مورد وضع کلمات تازه در برابر لغات خارجی روش ويژه ای داشت. نشستی هفتگی در
خانه خود تشکيل داده بود که در آن احمد آرام، صفی اصفيا، حسين گل گلاب و مصطفی
مقربی و...حضور داشتند و معادل های فارسی برای واژههای علمی میساختند.
کتاب فرهنگ اصطلاحات جغرافيايی که در سال ۱۳۳۸ به چاپ رسيده، حاصل آن تلاش
ها است. آنان مجمع خود را، به شوخی "ضرابخانه" می گفتند، و لغتهايی
را که میساختند، "مضروبات" میخواندند.
واژهسازی برای اصطلاحات علمی نيز، برای دکتر مصاحب اهميت بسيار داشت.
واژه به روز، و "روز آمد" را دکتر مصاحب در برابر Up
to date انگليسی نهاد، اما
روزآمدتر از او در آن زمان کسی ديگر نبود.
اگر به فهرست منابع و مآخذ کتابهايش مراجعه کنيم میبينم که کليه مراجع مربوط را
که تا تاريخ اتمام نگارش کتاب چاپ شده بودند، دارد.
مراجعی به زبان های انگليسی، فرانسه و آلمانی برای کتاب های رياضی يا مثال ها و
مسائل رياضی.
از جمله آثار او مي توان از
کتب زير ياد کرد:
·
مدخل منطق صورت 1334 انتشارات دانشگاه
تهران، در 700 صفحه
·
مجله "ریاضیات عالی و مقدماتی"
1309 - 1310
·
حکيم عمر خيام به عنوان عالم جبر (انجمن
آثار ملي)
·
جبر و مقابلهي خيام( تهران 1317) كه شامل
متن عربي و ترجمهي فارسي رسالهي خيام در جبر و تاريخ رياضيات تا زمان خيام
است. در اين كتاب براي نخستينبار جايگاه علمي خيام در رياضيات به طور مستقل به
زبان فارسي شناسانده شده است.
·
منطق رياضي
·
شاهکاري به نام آناليز رياضي
·
تئوري مقدماتي اعداد، جلد اول 1353 در
1395 صفحه و جلد دوم 1358 در 1802 صفحه
·
توابع مستدیر،
·
جبر و مقابله با جداول لگاريتم،
·
براهين الجبر و المقابله عمر خيام،
·
تاريخ علوم رياضي تا زمان عمر خيام،
·
هندسه مسطحه،
·
مثلثات (با همکاري احمد ارشميد)،
·
رسم فني (با همکاري احمد ارشميد)،
·
فيزيک (...)،
·
همکاري در تدوين فرهنگ اصطلاحات جغرافيايي
(با ؛ احمد آرام، صفي اصفيا، حسين گل گلاب و مصطفي مقربي)،
- مجلهي رياضيات عالي و
مقدماتي ( 10-1309)،
·
رسالهي دكتري كه در جلد ششم مجلهي انجمن
فلسفهي كمبريج در سال 1950 ميلادي چاپ شده است.
·
علوم تفريحي،
- رساله در باب افراد
خانوادههاي نادرستکار و شيخ علي دشتي و بالاخره يادگار بي همتايش
o
دایرهالمعارف فارسي، جلد اول، الف تا غ،
***
توجه شما را به اين کتاب ِ شريف، و اينگونه مباحث به اصطلاح فرعی
وحاشيه ای ! نيز، جلب می کنم.
***
دایره المعارف ها، شناسنامه های حقيقی يک ملت اند.
در اينجا به دايره المعارف فارسی، اثر برجسته ای که بی ترديد هسته
وجودی دایره المعارف های آينده فارسی و زبان جديد علم خواهد بود، پرداخته و همه
کسانی را که به ايران روشن فردا می انديشند، به اين نکته توجه می دهم که ذهن
تامُل گريز و آسان پسند ما که بيشتر به َشر و شور و سوژه های داغ ! معتاد است،
اينگونه مباحث را دماغ در نمی آوَرد، اما اگربرای زدودن تاريکی، چراغ هم لازم
است، بايد به ضرورت ِگام نهادن در اين وادی نيز ايمان بيآوريم.
-------------------------------
بر خلاف " ُمقّلد" که وابسته به َمرجع تقليد
است، " ُمحقّق" به دنبال َمرجع تحقيق می گردد ! يکی از مراجع
تحقيق، ُکتاب های چند دانشی، یعنی "دايرهُ المعارف" است که در تحولات
فکری و فرهنگی جوامع بشری، نقش مهم و دوران سازی داشته است.
برخی آثار "ارسطو" که گويا برای اولين بار اقدام به گردآوری اطلاعات
بشری کرده، تاريخ طبيعی "پلينی" و مجموعه های بزرگ چينی، و ... از
تلاش قديمی بشر برای جمع آوری دانستنی هايش حکايت می کند .
گرچه از قديم و نديم دایره المعارف نويسی در جهان مرسوم بوده و
بعضی از کتاب های قديمی، به خصوص در جهان اسلام و ايران را نيز، می توان جزو
اولّين دانش نامه های تخصصی دانست. اما کار علمی و نوين در دایره المعارف نويسی
به ظهور ُرنسانس، عصر روشنگری و قرن هيجدهم باز می گردد که بخصوص در تحولات فکری
اروپا تاثير بسيار برجسته ای بر جای گذاشت و موجبات انقلاب کبير فرانسه در
۱۷۸۹ ميلادی را فراهم ساخت .
يکی از نخستين و مهم ترين دايرةالمعارف هايی که تاثير بزرگی بر
پيشرفت علمی و فنی اروپا گذاشت، دايرةالمعارف "دنیس ديدرو" Denis
Diderot بود که در جلب توجه
دانشمندان و محققان به اهميت دائرةالمعارف، نقش بارزی داشت.
وقتی که ديدرو، دالامبر و روسو دایره المعارف معروف فرانسه را
تاليف کردند، جهان اسلام نيز تاثير پذيرفت. ما خودمان بيشتر از فرانسه متاثر
شديم.
در ايران، نامه دانشوران تدوين شد و در جهان عرب هم دایره المعارف ُبستانی به
طبع رسيد. ازهمان زمان در دنيا دائرةالمعارف های عمومی و تخصصی مختلف به زبان
های گوناگون برای نشان دادن جنبه های عمومی يا تخصصی فرهنگ و تمدن و دانش بشری
تدوين شدند.
در ايران
اولين دائرةالمعارفی که به سبک نوين و با بکارگيری آخرين ضوابط علمی و فنی و
صوری تدوين شد، دايرةالمعارف دکتر مصاحب است که در ابتدا قرار بود هسته اصليش را
ترجمه بخش هايی از دايرةالمعارف کلمبيا تشکيل دهد، اما دکتر مصاحب جدا از
اينکه مطالب زيادی در باب فرهنگ و تمدن ايران و اسلام به آن اضافه کرد ، پا را
فراتر هم گذاشت و به نوآوری پرداخت . مقالات اين دانشنامه به رغم کوتاهی، مستند،
دقيق و قابل استفاده هستند.
خوب است اين نکته را يادآورشوم که گرچه نوشتن دایره المعارف، در جهان اسلام نيز
پيشينه درازی دارد، اما خود اين اصطلاح تقریبا جوان است ! حدود ۱۳۰
سال پيش "پطرس بستانی" که يکی از علمای مسيحی لبنان بود،
"انسيکلوپديا" را "دایرهُ المعارف" ترجمه نمود که از آن پس
مرسوم شد.
اصطلاح "انسيکلوپديا"، Encyclopedia (کتاب های چند دانشی)، از دو
واژه "سيکل" به معنی دايره و، "ويديا" به معنی
معرفت و دانش، ترکيب شده و پطرس بستانی با ترجمه لفظ به لفط واژه اروپائی –
يونانی انسيکلوپديا، معادل خوبی ساخته است.
تا آنجا که به کشورهای اسلامی و بخصوص ايران زمين بر می
گردد، در گذشته روی "کتاب های چند دانشی" اسامی گوناگونی
چون:
مجموعه، مخزن، جامع، مجمع، جوامع و مانند اين ها گذاشته و يا در
آخرعنوان کتاب، کلماتی چون علوم و فنون اضافه می کردند. برای مثال مي توان به
کتبی چون جامع العلوم امام فخر رازی، مخزن الفوائد فائق
دهلوی، مفاتيح العلوم خوارزمی، جوامع العلوم
ابن فريفون، اقسام العلوم ابوزيد بلخی، نفايس الفنون شمس الدين
محمد آملی، کشاف اصطلاحان الفنون تهانوی، و ُمعجم البلدان و...
اشاره نمود.
البته کتاب هايی هم هستند که در اين مجموعه قرار می گيرند، اما از اسم شان نمی
شود فهميد که در باره چيست، مثلاْ ُدره التاج از قطب
الدين محمود شيرازی، نوادر التبادر از شمس الدين محمد دنيسری،
و يا فرخ نامه جمالی و ...،
رسائل اخوان الصفا، احصاءالعلوم ابونصر فارابی، مفتاح
العلوم سکاکی، انموذج العلوم جلال الدين دوانی، و جوامع العلوم شعياين
فرينون و نفايس شمس الدّين محمد آملی... را نیز، می توان افزود.
برخی پژوهشگران سابقۀ
تأليف کتاب های چند دانشی را در ايران به دورۀ پيش از اسلام می رسانند و
"کتاب بندهشن را که در موضوعات دينی، تاريخی و جغرافيايی
است گونه ای کتاب چند دانشی در شمار می آورند. اما در دورۀ اسلامی تأليف اين
گونه کتاب ها از سدۀ چهارم هجری و در شرق جهان ايرانی آغاز شد و نخستين آن به زبان
عربی بوده است. تنها استثناء دانشنامۀ منظوم ميسری است که کهن
ترين مجموعۀ پزشکی به فارسی است که در ۳۲۴ ق نوشته شد و احتمال می دهند که ترجمۀ
طب المنصوری محمد بن زکريای رازی باشد.
از سدۀ پنجم هجری تأليف کتاب های چند دانشی به فارسی نيز آغاز شد و
از نخستين آن ها بايد از دانشنامۀ علايی ابن سينا، جام
جهان نمای ابوالحسن بهمنيار بن مرزبان و نزهت
نامۀ علايی شهمردان بن ابی الخير رازی ياد کرد."
در تاريخ تمدن اسلامی بسياری از آثار بزرگ علمی، نوعی دايرةالمعارف و حتی
به يک اعتبار دايرةالمعارف های تخصصی هستند. برای نمونه کتاب الفهرست
ابن نديم يک نوع دائرةالمعارف به شمار می رود. اگر چه محور اصليش ذکر اسامی نسخه
ها و کتب علمی قرون نخست هجری است ولی کتاب برحسب موضوع طبقه بندی شده و از اين
رو با رجوع به الفهرست ابن نديم می توان رشته های علمی رايج در آن روزگار را که
دانشمندان و علمای آن دوره در آنها صاحب آثاری بودند، پيدا کرد. بنابراين کتاب
ابن نديم يک نوع دايرةالمعارف کتاب شناسی است.
همچنين در حوزه علوم تجربی کتاب هايی مثل الحاوی رازی، قانون
ابوعلی سينا، و ذخيره خوارزمشاهی (اثر اسماعيل جرجانی)،
دايرةالمعارف های طبی محسوب می شوند، چرا که بخش عمده ای از اطلاعات نياکان
ما در مورد بدن انسان و...، در اين کتب قابل ملاحظه است. يا در قرون اخير
کتاب هايی نظير کشف الظنون حاجی خليفه و کتاب های بزرگ فقهی و
فلسفی همه، بفهمی نفهمی ! نوعی دائرةالمعارف به شمار می روند.
کتبی مثل شفا از ابن سينا...، جامع علوم عام است.
صبح الاعشاء قلقشمی، يک دايره المعارف ادبی است، يا "نهايت الارب
نويری"، يک اثر بلاغی است که قابل تامل به نظر می رسد و در موسيقی هم به
الاغانی ابوالفرج اصفهانی می توان اشاره نمود.
بيشتر کتاب هايی که بر شمرديم و همچنين دایره المعارف گونه
"احصا ء العلوم" ابو نصر فارابی که از حدود ۱۰۰۰ سال پيش به دست ما
رسيده و موضوعش تقسيم و تعريف علوم و ذکر فروع هر علم و تعريف آنها است، به
عربی (که در گذشته ُحکم يک بانک علمی را داشته)، نگاشته شده است.
نخستين دایره المعارف علوم فلسفی به زبان فارسی "دانشنامه َعلائی" است
که با همت ابوعلی سينا، موضوعی ( و نه الفبائی ) نوشته شده است.
فراموش نکنيم که در دنيای گذشته، دايره المعارف نويسی کاری کاملا ذوقی بوده است.
بعلاوه علوم به اندازه زمانه ما تخصصی و شاخه شاخه نشده بود. يک پژوهشگر و
ُمحقق، هم ستاره شناس بود، هم طبيب و هم شاعر و بر بسياری از علوم هم اشراف
داشت. اما در دنيای امروز، هيچ کس نمی تواند (به معنی دقيق کلمه) مدّعی تخصص همه
جانبه باشد، به همين دليل هر چه به زمان معاصر نزديک تر می شويم، اهميت کار
گروهی در دايره المعارف نويسی بيشتر می شود.
دانشنامه نويسی به شيوۀ نوين که هم الفبايی باشد هم متّکی به اسناد و مدارک و هم
مؤلفان آن در يک جا گرد آمده باشند با نامۀ دانشوران آغاز شد که در ۱۲۹۴ ق به
دستور ناصرالدّين شاه قاجار بنياد گرديد. اين دايرۀ المعارف که تنها بخشی ازآن
تدوين شده با زندگی نامۀ ابن بابويه آغاز می شود و باشرح حال شاه نعت الله ولی
کرمانی پايان می گيرد.دايره المعارف نويسی برای اولين بار از موضوعی به الفبائی
و از کار فردی به کار جمعی ارتقاء می يابد.
ازکار ناتمام و سرگذشت غم انگيز "نامه دانشوران"، که به قول
فردوسی "يکی داستانی ست ُپر آب چشم"، می گذريم.
دایره المعارف تشيع، دایره المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه با ارزش
ادب فارسی (با تلاش آقای حسن انوشه)، دايره المعارف فقه، دایره المعارف جامع
ايران (به همت آقای صادق سجادی)، "فرهنگنامه کودکان و نوجوانان"،
دانشنامه زبان فارسی (که زنده ياد احمد بيرشک بنياد نهاد)، دايره المعارف
کتابخانه های جهان، دایره المعارف عاشورا، دايره المعارف کتابداری و اطلاع
رسانی، دايره المعارف جهان اسلام، فرهنگ داستان نويسی و...معجم الُمفهرس
بحارالانوار (که برخی آخوندها، دایره المعارفش می پندارند) ، بعد از انقلاب،
تنظيم شده است.
جدا از دایره المعارف آريانا که در افغانستان منتشر شده و دایره المعارف
شوروی تاجيک و دایره المعارف ادبّيات و صنعت تاجيک که در تاجيکستان به نگارش در
آمده، بايد به دایره المعارف "ايرانيکا"، کار با ارزش دکتر احسان
يارشاطر که در آمريکا چاپ و تدوين می شود، نيز اشاره کنيم.
***
در سال های پيش از انقلاب و بعد از انتشار جلد
اول دائرةالمعارف دکتر مصاحب، دانشمندان کشور به فکر ترجمه دائرةالمعارف اسلام
چاپ اروپا ( لايدن ، هلند) افتادند که در قاهره به زبان عربی نيز ترجمه شده بود.
دکتر احسان يارشاطر کار ترجمه اين دايرةالمعارف را با نام دانشنامه
ايران و اسلام آغاز کرد، منتهی همانطور که در مقدّمه يادآور شدند و در متن کتاب
اصلی هم ديده می شود، متوليان دائرةالمعارف اسلام چاپ هلند، به بسياری از مسايل
مربوط به ايران و به خصوص تشيع بی توجهی داشته و دارند. لذا دکتر يارشاطر و ديگر
پژوهشگران برای پر کردن اين خلاء تلاش کردند تا مقالات مخصوص فرهنگ و تمدن ايران
و تشيع را تاليف کرده و در کنار مطالب ترجمه قرار دهند. به هر حال اين تلاش در
دوران بعد از انقلاب ناتمام ماند و دکتر يارشاطر کار تدوين اين دانشنامه را به
شکل ديگری، همانطور که گفتيم، با نام "ايرانيکا" در آمريکا ادامه می
دهد .
اين نکته را هم يادآور شوم که گرچه در ميان کتابهای مرجع اثر عظيم
علامه دهخدا، لغت نامه فارسی، ويا فرهنگ معين، که فراتر از لغت نامه هستند، نيز
وجود دارد، اما در زمره دایره المعارفها محسوب نمیشوند
با وجود دايره المعارف خوب و چند زبانه
Wikipedia ویکیپدیا ـــ
هنوز که هنوز است، "دایره المعارف دکتر مصاحب"، تازه و
کارآمد است، وبی ترديد می توان گفت که هسته وجودی تمام دایره المعارف های آينده
فارسی و زبان جديد علم خواهد بود.
فراموش نکنيم که کار جمعی در ايران دشوار است و با ذائقه بسياری از
ما جور در نمی آيد و شايد يکی از عللی که اغلب دایره المعارف ها در ايران ناقص
مانده اند، نيز همين باشد. پس ازآن چندين دائرۀ المعارف در ايران آغاز به کار
کرد که متأسفانه آن هايی توانستند کارشان را به پايان ببرند که به دست يک تن
تدوين يافته اند، مانند دائرۀ المعارف ميرزا عبدالحسين خان سپهر، دائرۀ المعارف
اسلامی محمد علی خليلی و قاموس المعارف مدرس خيابانی تبريزی،
تنها استثنا دايرۀ المعارف فارسی است که تدوين آن به سرپرستی استاد
بزرگوار دکتر غلامحسين مصاحب آغاز شد. وی تا حرف "غ" به کار ادامه داد
و سرانجام پس از حدود ۴۰ سال مجلد سوم و پايانی آن بادست کاری هايی به
پايان رسيد.
اين دايرۀ المعارف که دايرۀ المعارفی عمومی است باوجود کاستی هايی
که دارد هنوز بهترين و علمی ترين دائرۀ المعارفی است که در ايران تدوين شده است
و سرمشقی شد برای همۀ دائرۀ المعارف هايی که پس ازآن در ايران کارشان را آغاز
کرده اند.
کار جمعی، برنامه ريزی و احترام متقابل و اشراف می خواهد. در جايی
که ما بعضاْ يکديگر را قبول نداريم، آيا گردآوری پژوهشگران، گرفتن مقالات و
ويراستاری متون، کار ساده ای بوده است؟ آنهم در حاليکه صاحبان زر و زور، به
دانشوران و فرهيختگان ميهنمان، امر و نهی می کردند و به رويشان تيغ سانسور می
کشيدند و بی توجه به اينکه حذف تضادها، رشد جهل را در پی خواهد داشت، فرمان
"اين را بنويس، آنرا ننويس" می دادند؟
رژيم شاه، علی رغم تعريف و تعارف های شاه عبدالعظيمی، به خاطر اينکه زمانی دکتر
مصاحب در کتاب "دسيسه های علی دشتی" نوشته بود:
"رضا خان از روزی که وزير جنگ شد قانون اساسی را نقض کرد و دشتی از او
حمايت نمود"، او را خودی محسوب نمی کرد. بخصوص که پشت جلد کتابش به استبداد
شاهانه گوشه زده و نوشته بود:
"صفحات ناقابل اين رساله را که قدمی است در راه مبارزه با
نادرستیهايی که ايران را به وضع فعلی کشانيده است به روح پاک پدر بزرگوارم که
بالاترين سرمشق فضيلت و تقوی بوده و در حيات خود عملاً راستی و درستی را به اين
حقير آموخت تقديم میدارد."
از ياد نبريم که در گذشته استبداد رژيم شاه نيز ِکرم می ريخت
! و دست از َسر فرهنگ َورزان َبر نمی داشت، جهل و جمود آخوندی که جای خود دارد.
کسانيکه پس از دکتر مصاحب، نيز خون دل خوردند و از جانب آخوندهای بی عمامه
و عمامه دار، هر روز با يک دستور و فرمايش جاهلانه، روبرو شدند، از به قول آيه
الله طالقانی "استبداد زير پرده دين"، يک سينه سخن دارند که بی ترديد
روز و روزگاری برای مردم ميهنمان فاش خواهد شد.
کافی است حدود چهل سال پيش را، و نه امروز که اينترنت و موتورهای جستجوگری چون
گوگل و ياهو، مثل "هلو هلو برو تو گلو" کار را آسان کرده، در
نظر بگيريم تا به روز آمد بودن اطلاعات، به کار دسته جمعی و همگامی با دانش های
نوين، که از ويژگی های دایره المعارف مصاحب است، بيشتر پی ببريم.
زبانشناس و مترجم ارجمند آقای داريوش آشوری، بر اين نظر است که در طول ۱۰۰ سال
گذشته از جمله تجربه هايی که در عرصه توليد متن مدرن داشته ايم دايره المعارف
غلامحسين مصاحب است. دايره المعارفی که در بسياری از زمينه های توليد متن علمی
دانشنامه ای مدرن، پيشگام بوده است. در اين اثر به همه آنچه دقت علمی، ويرايش
متن مقالهها، درستی و روشنی بيان و همچنين مسائل خط و چاپ میطلبيده، در حد
امکانات چهل– پنجاه سال پيش از اين، انديشيده شده و برای آن روشهای تازه و
بسيار ابتکاری به کار برده شده است.
دايرةالمعارف فارسی در مجموع ۳۵۷۱ صفحه دارد و رسمالخط يکسان، الفبای صوتی و
برگردان ها و اختصارات خاص خود را داراست. پيش از اين، دايرةالمعارف نويسی به
سبک جديد در ايران مرسوم نبود. مقصود از "سبک جديد" ترتيب الفبايی
َمدخل ها و صورت علمی تنظيم مطالب هر َمدخل با توجه به معيارهای بينالمللی است.
دکتر مصاحب کارشناسان برجسته هر رشته را فراخواند. اما دقت و
وسواسش همه اين متخصصان را چزاند و به ُصلابه کشيد، بارها کارشان را پس داد، و
داد همه را درآورد. کلمه به کلمه اطلاعات مربوط به هر مدخل بايد با دقت و از
منابع ُمعتبر و دست اول فراهم میشدند. زمانی برای يافتن اطلاعات درباره طول و
عرض پل اهواز، هيئتی از تهران به راه افتاد تا آن را متر کند.
بسياری از اطلاعات جغرافيايی نيز بدينسان فراهم آمد. با اين کار
بود که معلوم شد چه بسا اطلاعاتی که در اينجا و آنجا نوشته شدهاند، غلط
اندرغلطند. در نتيجه اين همه سختگيری، دايرةالمعارفی پديد آمد که رنگ و بوی
ايرانی داشت و در دقت و اعتبار با معتبرترين دانشنامههای جهانی، از دايره
المعارف بريتانيک و آمريکانا و فريد وجدی گرفته، تا ، لاروس فرانسوی و
تسدلر ِ آلمانی و "سويت"، پهلو میزد و با اينکه بازی های روزگار،
آزار ديگران، و روح حساس دکتر مصاحب که به انضباط و سخت کوشی نيز َبها می داد،
بين او ، و دايره المعارف فارسی فاصله انداخت و در نيمه راه رهايش کرد که بعدها
مرحوم رضا اقصی و...دنبال نمود، اما رنج و تلاش شبانه روزيش به برگ و بار
نشست.
پدر فرهنگنامه نويسی نوين ايران دکتر غلامحسين مصاحب
(۱۳۵۸-۱۲۸۹) در خانوادهای فرهنگی، با پيشينهی خدمات فرهنگی و اجتماعی ۳۰۰
ساله، در شهرستان نايين، در استان اصفهان، به دنيا آمد. وی همشهری يغمای جندقی،
ميرزای نايينی و شهيد بزرگوار دکتر حسين فاطمی است.
برخی از نياکان او از جملهی بزرگان دانش و ادب بودند و از جمله ملامصاحب که در
عصر شاه عباس میزيست و شاعری بنام بود و نيای پدری او ملاميرزا محمد که از
بزرگان علم و دين بود.
همين طور حاج ميرزا غلامعلی خوشنويس که در خوشنويسی و زبان فارسی و عربی سرآمد
عصر خود بود و شعرهای زيادی به زبان عربی و نيز کتابهايی به اين زبان دارد که
معروفترين آنها "الفيه" اوست که در آن همهی
دستورهای صرف و نحو عربی را در هزار بيت آورده و هم چنين "عبرت مصاحبی
نائينی"، که در شعر و عرفان مقام بالايی داشته است.
در اينجا ضرورت دارد به نام برخی استادان و نويسندگانی که از همکاران
دکترغلامحسين مصاحب بودند، اشاره نمايم:
احمد آرام ـ فريدون بدرهای ـ مصطفی مقرّبی ـ احمد بطحائی ـ ابراهيم مکلا ـ دکتر
مهدی آذر ـ ايرج افشار ـ صفی اصفيا ـ رضا اقصی ـ منوچهر انور ـ دکتر ايرج ايمن ـ
بدرالملوک با مداد ـ مهندس عليقلی بيانی ـ دکترمهدی بيانی ـ دکتر مهدی حائری ـ
آوانس حقنظريان ـ خسرو خسروی ـ عباس دواچی ـ دکتر هوشنگ دولتآبادی ـ تقی رياحی
ـ دکتر عباس زريابخويی ـ دکتر عبدالحسينزرينکوب ـ فاخره صبا ـ دکتر غلامحسين
صديقی ـ احمد حسين عدل ـ مصطفی فاتح ـ سرهنگ محمد کاوسيان ـ حسين گلگلاب ـ دکتر
مهدی محقق ـ دکتر تقی مرتضوی ـ دکترمحمد معين ـ احسان يارشاطر ـ سهيل آذری ـ
دکتر عباس اکرامی ـ محمد پروين گنابادی ـ سليمان حييم ـ عبدالحسين دانش پور ـ
پرويز رهبر ـ محمدهادی شفيعيها ـ حسن شيدا ـ دکترمهدی فروغ ـ دکتر محمدجعفر محجوب
ـ دکتر محمد مقدم ـ دکتر سياوش آگاه ـ عبدالحسين رحيمی لاريجانی ـ دکتر محمدرضا
شفيعی کدکنی - دکتر هرمز فرهت ـ محمود مصاحب ـ احمد افشار شيرازی ـ
مجيد امير ابراهيمی ـ پروفسورشيکهر ـ احمد حسين عدل ـ خانم
دکتر شمسالملوک مصاحب ـ محمد تقی مصطفوی ـ محمود محمودی ـ هرمز
همايونپور ـ هرمز وحيد ـ عباس جمالپور ـ جعفر صميمی ـ احمد افتخار ـ
گلوسالالری ـ پرويز ميرحسينی ـ ابراهيم هاشمی ـ حسن آقای سيد احمديان ـ علیاصغر
مهاج...
آمادهسازی و چاپ:
ناصر سرلتی، (سرپرست)، احمد درويش، حيدرقلی صلصالی، مهدی محيیالدين
کرمانی، قاسم دربان، علیاکبر تحويلدار
در پايان خلاصه مقدمه ای را که خود دکتر مصاحب بر دايره المعارف
نوشته، مرور می کنيم. يادآوری کنم که دکتر مصاحب دوست نداشت جلوی اسمش نوشته شود
دکتر.
اين انسان فرهيخته يک سال پس از انقلاب به ميهمانی خاک رفت، اما انگار
"هنوز نشسته بر پشت ميزی با انبوه کتاب ها در هوای گرم
تابستانی، پاپيونش را باز کرده و کاسه لعابی آب يخ روی ميز است و با بادبزن
حصيری يزدی خودش را باد می زند." و گرم تحقيق است و شعر خودش را زمزمه می
کند:
شد مشتبه ز کعبه به ميخانه راه ما / ای خوشتر از هزار يقين اشتباه ما !
*****************************
زیرنویس:
به جز کتاب "دسيسه علی دشتی"، دکتر مصاحب نوشته
ديگری دارد که گرچه با امضای "نويسنده گمنام" (در شماره ۱۵۰، روزنامه
شفق ۲۳ مرداد ۱۳۲۴)، منتشر شده، اما به دلائلی از خود او است. عنوان مقاله اين
است:
"چرا
به شيخ علی جاسوس ابودفه میگويند؟"
دکتر مصاحب اشاره می کند که علی دشتی در دوران جوانی در نجف به "علی
ابودفه" يا "ابودقه" شهرت
داشت. دلیل نامگذاری ابودفه، به معنی "صاحب عبا"، اين
است که گويا يکبار به خاطر فساد اخلاق از خانه بيرونش کرده اند و وی به جز
عبا چيزی برای ستر عورت نداشت و به اين دليل مشهور به "ابودفه"
شد.
همچنین، دقه به زبان بغدادی يعنی خال. و چون شيخ علی هم در ايام جوانی، چنانکه
افتد و دانی، میخواست خود را "تودل برو"، و خوشگل جا بزند، به فکر
افتاد که خالی بر چهره خود بيفزايد. بنابراين، در وسط دو ابروی خود خالی کوبيد و
به همين مناسبت او را ابودقه گفتند يعنی صاحب خال. تو خود حديث مفصل بخوان از
اين مجمل.
بهنوشته دکتر مصاحب، دشتی در ۱۳۳۴ قمری. از عتبات به
بوشهر و سپس به برازجان رفت و در خانه شيخ محمدحسين برازجانی، شوهر خواهرش، ساکن
شد. دکتر مصاحب مدّعی است که با توجه به جايگاه شيخ محمدحسين برازجانی در
مبارزات مسلحانه ضد انگليسی آن زمان در جنوب ايران، انگليسیها برای جاسوسی و
مطلع شدن از "نقشههای عمليات مجاهدين"، علی دشتی را به برازجان
فرستادند.
دکتر مصاحب مینويسد:
رضا خان از روزی که وزير جنگ شد قانون اساسی را زير پا
گذاشت و علی دشتی از او حمايت میکرد. وی به مقاله دشتی در شفق سرخ، مورخ
۳۰ شهريور ۱۳۰۹، استناد میکند و جريده مزبور را "روزینامه" میخواند؛
و نيز استناد میکند به سخنان دشتی در جلسه ۳۰ خرداد ۱۳۱۳ مجلس شورای ملی که:
"ما اعليحضرت پهلوی را تنها يک نفر پادشاه خودمان نمیدانيم
بلکه او را مظهر ايدهآل ملّی خودمان میدانيم... ما شاه خود را از صميم قلب
دوست داريم و مظهر افکار و ايدهآل ملّیمان میدانيم."
دکتر مصاحب ادامه می دهد:
به علی دشتی نسبتهای زيادی میدهند...يکی از اين شايعات، دوستی علی دشتی با
سرپاس رکنالدين مختار (مختاری)، آخرين رئيس شهربانی رضا شاه (فروردين ۱۳۱۵-
شهريور ۱۳۲۰)، است و همکاری دشتی با پليس مخفی آن زمان.
گفته میشد که پس از شهريور ۱۳۲۰ دشتی عضو کميته هفت نفرهای
بود که برای حمايت از مختاری و تبرئه او تلاش میکرد.
*******************************************************
بخشی از مقدمهی دايرهالمعارف فارسی به قلم دکتر مصاحب
کتابی که اينک تقديم فارسیزبانان میشود جلد اول( ا-س) يک دايرهالمعارف
عمومی دوجلدی است، که نخستين دايرهالمعارف فارسی به معنی حقيقی اين کلمه میباشد،
و به اسلوب دايرهالمعارفهای جديد و معتبر مغربزمين تدوين شده است.
دايرهالمعارفها، مانند لغتنامهها و اطلسها، از جملهی
"کتابهای مرجع" هستند، يعنی کتابهايی که شخص برای کسب اطلاع کمابيش
اجمالی در موضوع معين به آنها مراجعه میکند. هيچگاه ديده يا شنيده نشده است
که کسی يک دايرهالمعارف يا يک کتاب لغت را باز کند، و از اول تا آخر بخواند، يا
کسی بخواهد با خواندن يک دايرهالمعارف، هر قدر هم که مفصل باشد، طبيب يا رياضیدان
يا مهندس يا مورخ شود. دايرهالمعارفها کتابهای خواندنی به اين معنا نيستند،
بلکه هدف هر دايرهالمعارف اين است که وقتی محقق يا محصل يا خوانندهای عادی
عنوان خاصی را میخواند يا میشنود يا در ذهن دارد، و خود را محتاج يا راغب به
کسب اطلاع در باب آن میبيند، بتواند بدون اتلاف وقت عنوان مورد نظر را در آن
دايرهالمعارف به دست آورد، و اطلاعاتی در باب آن حاصل کند.
به طور مثال ممکن است شخصی اسم کتاب انوار سهيلی را بشنود، و
بخواهد بداند که تلفظ صحيح اسم کتاب چيست، کتاب به چه زبانی است، موضوع آن چيست،
و مؤلفش کيست. يا به طور مثال کسی که در تاريخ علوم تحقيق میکند میشنود فلان
منجم پيوسته در دربار عضدالدولهی ديلمی بوده است، و میخواهد از عهد عضدالدوله
اطلاعی به دست آورد. يا آن که کسی خواستار اطلاع اجمالی در باب اکتشافات
جغرافيائی، تمدن ساسانی، جنگهای ايران و عثمانی، موشکها، رستم، زئوس، راديو
تلسکوپ، رادار، مذهب شيعه، اقمار مصنوعی، تاريخچهی رياضيات، مسجد شيخ لطفالله،
تيسفون، ونوس، سپوتنيک، يا طاعون است، و برای مطلوب خود به دايرهالمعارف مراجعه
میکند، يا اصلأ میخواهد بداند دايرهالمعارف چيست. مثلا در مورد اخير، اگر
صفحهی ۹۵۷ کتاب حاضر را باز کند، مقالهای تحت عنوان "دايرهالمعارف"
میبيند، که در آن تعريف و اقسام دايرهالمعارفها، تاريخچهای مختصر از دايرهالمعارفنويسی،
و نام بعضی از دايرهالمعارفهای معروف آمده است، و در عين حال، مراجعهکننده را
به مواضعی از کتاب راهنمايی میکند که در آن مواضع در باب هريک از دايرهالمعارفهای
معروف اطلاعی ( البته متناسب با حجم کتاب) حاصل توان کرد.
شايد ضرورت نداشته باشد که در اين مقدمه از اهميت و لزوم کتابهای
مرجع، که دايرهالمعارفها از اهم آنها هستند، چيزی گفته شود. اما اين مطلب در
خور ذکر است که متأسفانه فارسیزبانها تقريبأ به کلی از داشتن کتابهای مرجع محروم
هستند، زيرا کتابهای اساسی و معتبر مرجع يا مرجعگونه که از گذشتگان ما مانده
است اغلب به زبان عربی نوشته شده، و مورد استفادهی عموم نتواند بود، و به
علاوه، اين قبيل کتابها، گذشته از کهنه يا منسوخ بودن اطلاعات مندرج در آنها،
به عنوان کتاب مرجع به معنی سابقالذکر مورد استفاده نتوانند بود، و هرکس کتابی
از اين نوع را باز کرده باشد میداند که يافتن يک مطلب مورد نظر در آنها، اگر
هم عملی باشد مستلزم صرف وقت و حوصلهی بسيار است.
از طرف ديگر، در مملکت ما تعداد کتابخوانها اعم از محصل و غيره
در سالهای اخير افزايشی معتنابه يافته است، و اين طبقه سخت محتاج به کتابهای
مرجع هستند، تا وقتی که به مسئلهای برخورد میکنند بتوانند جواب آن را در اين
گونه کتابها بيابند. البته کسانی که به يکی از زبانهای مهم اروپائی تسلط کافی
داشته باشند در بعضی موارد میتوانند حل مشکل خود را در کتابهای مرجع فرنگی
بجويند، اما بر کسانی که زبان خارجی نمیدانند اين راه بسته است، و به علاوه، در
مسائل و موضعهای مربوط به ايران و اسلام و ممالک اسلامی، دانستن زبان خارجی هم
کافی نيست، و اعتماد به مآخذ فرنگی (لااقل به مآخذ عادی) – خاصه برای کسانی که
از فرهنگ ايرانی و اسلامی بیاطلاعند يا از آنها اطلاع کافی ندارند – گمراهکننده
است ( نمونههای فراوان از اين گمراهی در نوشتههای مختلف جديد و حتی رسمی مشهود
است – از قبيل نقل اسم ابن حوقل به صورت " ابن هوکال" نقل نام حسن ابن
هيثم به صورت " آلهازن" و استعمال کلمات "رگيولاس" به جای
قلبالاسد و " اوريون" به جای جوزا يا جبار)...
ذکر اين مطلب نير ضروری است که تأليف کتاب حاضر کار يک فرد خاص
نبوده است، بلکه، " ابر و باد و مه و خورشيد و فلک" در کار بودهاند
تا اين کتاب فراهم شده است. جمعی از فضلا و محققين و مترجمين به تهيهی مقالات
کتاب همت گماشتند. چند تن از مردان فاضل و محقق، که هيئت تحريريهی دايرهالمعارف
را تشکيل میدهند، مدت چند سال، تمام اوقات روزانهی خود با لااقل نيمی از آن را
صرف بررسی و تنظيم مقالات و اجرای ساير مراحل کار کردهاند، و به علاوه خود مؤلف
يا مترجم بيش از نصف مقالات کتاب نيز بودهاند. چند تن متصدی امور دفتری و ماشيننويسی
و کارهای مربوط به تصحيح نمونههای چاپی بودهاند. تنی چند از کارمندان هنرمند
مؤسسهی انتشارات فرانکلين رسم بعضی از تصاوير کتاب را به عهده داشتند. زبان ما
از عرض تشکر از زحمات و خدمات گرانبهای اين همکاران عزيز، که خود از صاحبان و
اصحاب اين دايرهالمعارف هستند، قاصراست. از لحاظ چاپ کتاب، دقت و حوصلهی
متصديان حروفچينی و فيلمبرداری و نيز خدمات شرکت سهامی افست شايان تقدير میباشد.
بالاخره، در فراهم کردن کتاب حاضر، تعداد معتنابهی از آثار مؤلفين و ناشرين کتابهای
مرجع، از قبيل دايرهالمعارفها، فرهنگهای زندگینامهای، و جز آنها، مورد
استفادهی دايم ما بوده است، که نام يکيک آنها در اين مقدمه نمیگنجد.
چنان که اشاره شد، طرح اوليهی کار اين بود که دايره المعارف کوچک
يک جلدی کولومبيا وايکينگ به زبان فارسی ترجمه و بعضی از مقالات آت اسقاط و به
جای آن مقالاتی در باب مطالب مورد نياز ايرانيان و ساير فارسیزبانها درج شود.
دايرهالمعارف مذکور دارای ۱۰۹۲ صفحه و قريب ۳۰۰۰ مقاله است، و بر طبق تخمين يکی
از متصديان آن، تقريبأ نيمی از مقالات آن دارای سه سطر يا کمتر، يک ثلث آنها
دارای ۴ تا ۶ سطر، يک سدس آنها دارای ۷ تا ۱۱ سطر، و فقط قريب ۵۰۰ مقالهی آن
دارای بيش از ۱۱ سطر میباشند و حد متوسط طول مقالات آن ۵ سطر است.
از همان اوايل کار معلوم شد که حاصل طرح اوليه - يعنی ترجمهی
دايرهالمعارف کولومبيا وايکينگ و درج مقالاتی تازه به جای بعضی از مقالات آن –
جوابگوی احتياجات کنونی فارسیزبانان نتواند بود. توضيح آن که دايرهالمعارف
مذکور، چنان که در مقدمه آن مسطور است، برای خوانندگان کنونی آمريکايی نوشته شده
است، و ناظر به احتياجان آنها میباشد. به طور مثال تعداد مقالات آن در باب
ايران – از مذهب ، تاريخ، جغرافيا، ادب، تمدن و غيره از ۱۰۰ تجاوز نمیکند و حال
آن که در يک دايرهالمعارف عمومی که بالاخص ناظر به احتياجات ايرانيان است بايد
لااقل ۱۰۰۰۰ مقاله به مسائل مذکور تخصيص داده شود. از طرف ديگر، احتياجات
خوانندگان ايرانی منحصر به مسائل مربوط به ايران نيست، و گذشته از موضوعهای
علمی و ادبی و هنری بسيار متعدد، مقالات فراوانی بايد در باب ساير ممالک جهان و
مذهب و تاريخ و جغرافيا و تمدن و فرهنگ آنها در کتاب درج شود، و اگر خواستيم
قريب ۱۰۰۰۰ مقاله از دايره المعارف کولومبيا وايکينگ اسقاط کنيم و مقالات مربوط
به ايران جايگزين آنها سازيم، محل کافی برای مسائل مذکور باقی نمیماند.
مطلب مهم ديگر اين اين است که درممالکی که ، علاوه بر کتابهای بیشمار
در هر رشته از معارف بشری، انواع و اقسام دايرهالمعارفهای عمومی بزرگ و متوسط
و کوچک و کتابهای مرجع در رشتههای مختلف در دسترس طالبين است، البته يک دايرهالمعارف
"فشرده" با مقالات مثلأ ۵ سطری محلی دارد، و فیالمثل ممکن است در
موضوعهای بسيار مهمی مانند اتم، حسابگرهای الکترونی، تلويزيون، رادار،
رياضيات، سلسهی اعصاب، مذهب مسيح، و غيره به چند سطر اکتفا کرد ، زيرا
خواستاران اطلاعات جامعتر همواره می توانند به کتابهای بزرگتر مراجعه کنند.
اما برای فارسیزبانان، که از اين گونه وسايل محروم هستند،ناچار مقالات مربوط به
مسايل و موضوعهای گوناگون بايد تا حدی جامع و جامعالاطراف باشد، تا مراجعهکننده
را از مطالعهی آنها فايدهای حاصل آيد.
به جهات مذکور، کار فراهم ساختن کتاب حاضر، چندی بعد از آغاز آن،
از صورت ترجمه خارج شد و جنبهی تأليف، و در بسياری از موضوعها، جنبهی تحقيق
يافت. شرح مشکلات متعددی که در اين راه با آنها مواجه بودهايم (از قبيل انتخاب
عناوين، ضبط تلفظها، چگونگی ضبط فارسی اعلام خارجی، فراهم کردن اصطلاحات علمی،
تأليف مقالات، و غيره) از حوصله ی اين ديباچه خارج است، ولی با کمال خوشوقتی میتوانيم
بگوييم که گرهی همهی اين مشکلات با مساعی جميلهی جمعی از همکاران فاضل و محقق
ما گشوده شده است.
در مدخل کتاب توضيحات جامع در باب راههايی که در کتاب حاضر برای
حل مشکلات مذکور اتخاذ شده است از نظر خوانندگان میگذرد. در اين مقام به ذکر
اين مطلب اکتفا میکنيم که کی دايرهالمعارف آن گاه سودمند است که چنان تنظيم
شده باشد که مراجعهکننده موضوع مورد نظر خود را بدون اتلاف وقت در آن بيابد. در
غير اين صورت، دايرهالمعارف مجموعهای از اطلاعات متشتت خواهد بود که شخص از
مراجعه کردن به آن جز اتلاف وقت حاصلی نمیبرد. به علاوه اطلاعاتی که در دايرهالمعارف
عرضه میشود بايد دقيق و منقح و قابل اعتماد و منحصر به واقعيات و خالی از عبارتپردازی
و لقبسازی باشد.
چون دايرهالمعارفنويسی به سبک جديد در زبان فارسی امری بی سابقه
بوده است، ما ناچار بودهايمکه نظام يا "سيستمی" برای مراحل و مسائل
مختلف مربوط به آن – از قبيل ضبط عناوين، تنظيم مقالات، ضبط تلفظها، علامات
اختصاری، نقطهگذاری، نقل اعلام خارجی به زبان فارسی، ارجاعات، و غير موضع کنيم،
و در سراسر کتاب ازآن پيروی نماييم. لزوم پيروی از يک نظام منطقی در هر کتاب
جدی، خاصه در کتابهای مرجع، از ضروريات است. حداقل انتظاری که يک نفر فارسی
زبان از يک کتاب فارسی دارد اين است که بتواند آن را به طور صحيح بخواند و اين
امر مستلزم ضبط تلفظ کلمان نامأنوس ( و از جمله اعلام) و نقطهگذاری منطقی
عبارات و جملهها است. ما در زبان فارسی کتابی جز کتاب حاضر سراغ نداريم که واجد
اين شرايط باشد.
يکی از موارد عدم توجه به نظام در کتاب های فارسی در اسامی خاص
ديده میشود، که تشتت در اين امر به حدی است که مطالعات تاريخی و هر کار ديگری
را که مربوط به اعلام باشد غير ممکن میسازد، و اين تشتت حتی در کتاب های کوچک
تاريخ دورهی متوسطه نيز مشهود است. بسيار ديده می شود که در کتاب واحد، اسم يک
نفر را گاه " گيوم"، گاه " ويليام" و گاه "
ويلهلم" مینويسند ، و نام انگليسی Smith را گاه " اسميت"، گاه "
اسميث" و گاه " سميت" و جز آنها ضبط میکنند. بدين گونه، اسامی
خاص علت وجودی و منطقی خود را، که مشخص کردن شخص يا شيئی است که اين اسامی بر انها
نهاده شدهاند، از دست میدهند، و با اين تشتت، خواننده هيچ گاه نمیتواند بفهمد
که صحبت از کيست يا از چيست. همين تشتت در مورد اسامی امکنه هم مشهود است.
نظامی که برای دايرهالمعارف کنونی وضع شده است و شرح تفصيلی آن در
مدخل کتاب آمده، تا حد وسيعی مقتبس از تازهترين دايرهالمعارفهای فرنگی و
مذاکرات ما با اولياء امور بعضی از اين دايرهالمعارفها است. اگر کسانی نظامی
بهتر، منطقیترو سادهتر عرضه کنند – به شرطی که همراه با عمل باشد نه صرف لفظ،
و نه يک عنوان، بلکه متجاوز از ۴۰۰۰۰ عنوان گوناگون ( تعداد تقريبی عناوين کتاب
حاضر) را، که قريب نيمی از آنها اعلام و القاب خارجی مربوط به سراسر زمين، از
قبايل بدوی گرفته تا متمدنترين ملل میباشد، و بسياری از آنها از چند اسم
نامأنوس تشکيل يافتهاند، با ذکر تلفظ آنها بر حسب چنين نظامی تنظيم کنند، يا
لااقل ضوابطی برای تنظيم انواع آنها بياورند – البته کسانی که در آينده کار
تنظيم دايرهالمعارفهای فارسی را برعهده بگيرند از آنها پيروی خواهند نمود.
شک نيست که کتاب حاضر نقصهای بسياری دارد، که به طور يقين منتقدان
و نکتهسنجان و هم عيبجويان آنها را گوشزد خواهند کرد و انشاءالله کسانی که
متصدی طبعهای آتی آن خواهند بود با استفاده از نظريات آنان نقايص مذکور را
مرتفع خواهند ساخت و خطاهايی را که در کتاب راه يافته است اصلاح خواهند کرد.
ممکن است کسانی با نظامی که ما برقرار کردهايم موافق نباشند، و به طور مثال
الفبائی را که ما وضع کردهايم نپسندند. جواب ما اين است که چون اصلأ نظامی در
موضوع مورد بحث موجود نبوده است، ما به تشخيص خود ناچار نظامی پی افکندهايم، و
منتهای کوشش را در پيروی دقيق از آن مبذول داشتهايم. در ضمن در اين ديباچه بايد
گفته شود که هر ايرادی يا انتقادی نسبت به نظام مذکور و ضبط کلمات و علامات و
امثال آنها وارد باشد متوجه شخص نگارندهی اين ديباچه خواهد بود، و مؤلفين و
نويسندگان از اين جهت به کلی بریالذمه هستند، ولی البته جوابگوی خوانندگان در
مورد هر مقاله مؤلف يا نويسندهی آنست.
البته مطلوب اين بود که هر دو مجلد اين دايرهالمعارف يک جا منتشر
شود، ولی به سبب عواملی که در حال حاضر از ذکر آنها میگذريم، تأليف و انتشار
کتاب بيش از آن چه پيشبينی شده بود به طول انجاميد. به همين جهت تصميم انتشار
نيمی از آن گرفته شد . منتهای کوشش به عمل خواهد آمد که جلد دوم کتاب هر چه زودتر
منتشرشود و در دسترس فارسیزبانان قرار گيرد.
جلد دوم، علاوه بر مقالات حروف ش-ی مشتمل بر يک ضميمه ( شامل
ارجاعات بسيار متعدد که در ضمن تأليف کتاب فراهم شده است، و نوسازی بعضی از
اطلاعات و مقالات مندرج در کتاب که در دورهی تأليف و چاپ کتاب تغييرات يا تحولات
اساسی در آنها راه يافته است، و اصلاحات ديگر)، نقشههای جغرافيايی و خاصه
جغرافيای تاريخی ايران، فرهنگ دوزبانی( فارسی به انگليسی و انگليسی به فارسی)
اصطلاحات و کلمات نوساخته و جز آن که در کتاب حاضر به کار رفته است، و از همه
مهمتر، ضبط فارسی قريب ۱۵۰۰۰ اسم شخصی خارجی خواهد بود. اين کار اخير، که حاصل
زحمات طاقتفرسايی بوده است، به طور يقين در تسهيل کار مترجمين و مؤلفين نقشی به
سزا خواهد داشت.
مراجعهکننده عزيز!
دايرهالمعارف عمومی مختصری که به شما تقديم میشود برای شما و با
توجه خاص به احتياجات شما فراهم شده است. در دورهی طولانی فراهم ساختن کتاب اين
امر همواره درصدر هدفهای ما بوده است که شما با حداقل صرف وقت و زحمت بتوانيد
اطلاعاتی دقيق و قابل اعتماد در باب موضوعهای بسيار متعدد به دست آوريد. برای
کاستن صرف وقت و زحمت شما، با رغبت تمام وقت بسيار صرف و زحمت فراوان تحمل کردهايم
و کتابی که از جهات متعدد در زبان فارسی بیسابقه است فراهم ساخته ايم. چنان که
گفته شد، برای تأمين مقاصد مذکور، ناچار نظامی برای تنظيم مطالب کتاب وضع کردهايم،
که برای کسانی که مأنوس با دايرهالمعارفهای فرنگی نيستند ممکن است تا حدی پيچيده
به نظر آيد. به هر حال، استفاده از اين کتاب موقوف به اين است که شما با نظام
آشنايی کامل حاصل کنيد. به اين جهت در مدخل کتاب، توضيحات کافی با مثالهای
فراوان در باب نظام آوردهايم. پس از آنکه با اصول اين نظام آشنا شديد ملاحظه
خواهيد کرد که يافتن عناوين و اطلاعات در اين کتاب بسيار سهل است، و توجه
خواهيد نمود که کتاب حاضر يگانه کتاب فارسیای است که همهی عناوين آن را، اعم
از عام يا خاص، به طور صحيح میتوانيد بخوانيد، و در باب آنها اطلاعاتی دقيق و
منظم و کمابيش اجمالی ( به تناسب حجم کتاب) به دست آوريد.
غلامحسين مصاحب، تهران، فروردين ۱۳۴۵ هجری شمسی
----------------------------------------------------------------------------------
مطالب مرتبط با این موضوع: (کلیک کنید)
دانشنامه ها و کتابهای چند دانشی فارسی
نخستين فرهنگنامهي نوين ايران
زندگينامهي
غلامحسين مصاحب
دایره المعارف “دیدرو” ، و “دالامبر”
|