قاسم
کشکولی
ما
مسئله دار هستیم
http://www.valselit.com/article.aspx?id=884
1- مدیر سایت ادبی والس از من خواست تا گزارشی از روند
سانسور و توقیف آخرین کارم، «رماننامه» برایش تهیه کنم. گفت طرحی دارد مبنی بر
«گزارش سانسور و توقیف کتاب» در سایتش. و من گزینه نخست ایشان هستم. و دلایل
خودش را داشت.
... و این چنین شد که این «متن» شاید گزارش، پدید آمد. اگر
چه نمیتوان ادعا کرد که این گزارش نخستین صدای شکستن سکوت طی سه دهه سانسور
است، اما میتوان ادعا کرد، کار «طباطبایی» (بازکردن ستونی برای شکستن این سکوت
سنگین و طولانی) کاری است نو. که امیدوارم ادامه و نهایتا به انجام برسد.
2- ابتدا به نظر میآید گزارش از امری (سانسور) که وجود
دارد و سه دهه زندگی کرده و متولیان آن ابایی از اذعان به آن ندارند 78.6] درصد کتابهای دورهی آقای
خاتمی مسئلهدار هستند و باید جمع شوند. صفار هرندی – وزیر ارشاد[ و تو (به عنوان یک نویسنده)
با گوشت و پوست و استخوانت آن را تجربهکردهای، کاری است آسان. اما این یک تصور
است و این چنین نیست.
سانسور طی سه دهه حیات غیرقانونی ]من راجع به پیش از این سه
دهه صحبت نمیکنم، چرا که نه موضوع این گزارش است و نه تجربهای از آن دارم[ متاسفانه چنان در جان دستگاه
چاپ و نشر و حتی اذهان نویسندگان و شاعران... این مملکت رسوخ کرده تو گویی
«سانسور» امری بدیهی و یکی از حقوق انکار ناشدنی و طبیعی ارشاد است. و نوشتن،
انکار و یا نقد آن لغو، تضییع حقوق حکومت است. و حکومت چون قدرت دارد، احیانا
عواقب خوبی برای نویسندهاش نخواهد داشت. اما چه کنیم که این افریت وجود دارد و
نحوست وجودش تمام ادبیات ما را فراگرفته است. به نحوی که حتی شاعران
بزرگی چون سعدی و خیام و حافظ... ]به گواه بیانیه کانون
نویسندگان ایران[ از
گزند آن در امان نماندهاند.
3- حیات غیر قانونی که یکی از آفات قدرت متمرکز است، رفتار
و ادبیات غیرقانونی طلب میکند. و این در اوراق ارشاد ]تصویر اصلاحیههای ارشاد
در پایان متن[
کاملا مشهود است. ورق پارههایی که احیانا بعد از ماهها و یا سالها، به عنوان
اصلاحیه ]غالبا حذف[ به تو میدهند و توی مادر مرده باید مو به مو اجرا کنی، در حالی
که دستور، یک ورق پاره است. نه سربرگی، نه تهبرگی، نه آرمی، نه امضایی، نه مهری
و... همه چیز غیر قانونی است. حیات، ابزار حیات، آداب حیات و.... چرا که حیات
سانسور، حیات عدم و تقدیس مرگ و نابودی است. لاجرم عدم پاسخگویی میشود ادبیاتش.
4- نکته دیگر نفس گرفتن مجوز است. یادم میآید بچه که بودم،
وقتی میخواستم بروم سینما میبایست از پدر مجوز رفتن میگرفتم. در عالم بچگی میپذیرفتم
چرا که بچه بودم و عقلم ناقص و پدر عقل کل.با این حال امیدوار بودم. زمان میگذشت
و من در حال بزرگ شدن. بزرگ شدن من، یعنی مرگ مجوز. ما ]من و نسل من[ بزرگ شدیم، دانشگاه رفتیم،
سربازی و ازدواج کردیم... نویسنده شدیم. اما این اتفاق نیفتاد. آیا من ]ما[
بزرگ نشدهام یا پدر بزرگتر شده و پشت میز ارشاد نشسته است؟ و نگون بختی این
است که امید بچگی به همراه بچگی لابهلای گل کوچک کوچه پسکوچههای جنوب گم شده
است. و شاید منشاء یاسی که بر من و نسل من و به طور کل جامعه ادبی ما خیمهزده
همین باشد. وقتی امیدی برای بزرگ شدن نیست، وقتی پدر بزرگی همچون ارشاد هست؟
و این چنین شد که رمان نگون بخت «رماننامه» در سال اخر
ریاست جمهوری آقای خاتمی توسط نشر قصیده
سرا جهت گرفتن
مجوز به ارشاد رفت. هفت ماه آب خنک خورد و زمانی که چهار ماه مانده به پایان
دوره ایشان، با 26 مورد اصلاحی برگشت.(پیوست 1) متن نااهل طبق دستور ارشاد،
ارشاد و اصلاح شد. . از نو جهت گرفتن مجوز روانه ارشاد شد. اما این بار دیگر
آقای مسجدجامعی بر اریکه وزارت نبودند و جایشان را به آقای صفار هرندی داده
بودند که طبق فتوای ایشان 78درصد ما مسئلهدار بودیم. متن پس از چند ماه زندگی
در بیم و هراس با اصلاحیهای جدید برگشت خورد. اصلاحات انجام شد اما نه مثل
اصلاحات خاتمی، به واقع اصلاح شد چون میخواستم مجوز بگیرم، و رفت. تا چند ماه
دیگر آنجا بماند تا این بار با 53 مورد اصلاحیه برگردد.(پیوست شماره 2) باور
کنید عقل از سرم پرید وقتی 53 مورد اصلاحیه را دیدم. تصور کنید کل رمان یکصد
صفحه است. این بار... نه، دیگر حوصله روایت را ندارم. حالم دارد به هم میخورد.
دارم بالا میآورم. بقیه روایت را میسپارم به همان کاغذ پارههای ارشاد
(اصلاحیهها) که خود گواه هزار متن است. با این حال دلم نمیآید به یک مورد
بامزه اشاره نکنم. در اصلاحیه مرحله سوم ردیف 23 صفحه53 سطر5: مرضیه حذف
شود(خواننده ایرانی غیر مجاز). و این هم تصویر اصلاحیههای ارشاد، خود قضاوت
کنید:
پیوست1: اصلاحیه اول

(لازم به یادآوری است توی رفت و برگشت
اصلاحیهها، اصلاحیه دوم که 27 مورد اصلاح بود گم شده است.)
پیوست2: اصلاحیه سوم

پیو
ست3: آخرین
اصلاحیه
پیوست4: نامه ناشر که اصلاحیه ضمیمه آن است.

|