شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶ - ۸ مارس ۲۰۰۸

نسیم  خاکسار

 

داشتم فکر می کردم برای همدردی و همرائی با دانشجویان در بند وطنم چیزی بنویسم که در دفترهایم، چشمم به شعری از عبداالطیف لعابی شاعر مراکشی افتاد که چند سال پیش ترجمه کرده بودم. و هنوز جائی انتشار نیافته بود. این شعر گوئی زبان گویای رنجی است که هم اکنون بر زنان و مردان مبارزی می رود که در ایران یا در زندانند یا  زیر سایه تبر سانسور و اختناق حکومت جمهوری اسلامی هرروز و هر لحظه خطر بازداشت و اعدامشان است.

 

برای شكار تو نيز مي آيند.

عبدالطيف لعابی ( شاعر مبارز و تبعيدی مراکش.)

 

براي شكار تو نيز مي آيند.

آنان

هرگز بر تو نمي بخشند

كه همسر شاعري ياغي باشي 

و دوست داشته باشي انساني رانده را

كه در تو پناهگاهي يافته است.

شب چشم بندان را

مي بيني

و جهان پنهان بازجوئی را.

صداهايی

خواهي شنيد،

نه از آن انسان.

زوزه هاي تهديد و دندان  قرچه هاي تحقير

آدمياني خواهي ديد

پوشالي،

كمتر از آدم

شكنجه گران  و آدمكشان را  برابرت

و آدمياني ديگر در كنارت

كمي متفاوت تر از آدم هاي  معمولي

جزغاله از شوك الكتريكي و شلاق

اما با قلب هايي مطمئن

و  بعد،،

براي  پنهان كردن از تو

ديگر چيزي باقي نمانده  است.

 

*****

 

از مجموعه شعرها ي  اين شاعر به نام زير دهان بند