جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶ - ۱۸ ژانويه ۲۰۰۸

یاد استاد مهندس آشور پورهمیشه نزد نسل ما پایداراست وحق پیشکسوتی او محفوظ!

 

مهدی غبرایی

 

 

     کوجی لاکوی موتی نام ِ ر ِ ندانم / اگر تی ِ نامُا بُدانم ، ترا دُو خُانم ... (دخترک نامت را نمی دانم /اگر بدانم ، نامت را صدا می زنم ...) این ترانۀ رقصان، همراه دهها ترانۀ دیگر ورد زبان ما جوانان دهۀ چهل و پنجاه بوده و هنوز هم هست . هروقت عاشق می شدیم ، اینها را برای دختر محبوب مان  می خواندیم ، هرجمعی که صمیمانه به پا می شد ، از یکی صدا در می آمد و باقی با آن دم می گرفتیم .درمحفلهای خصوصی ، در زندان ، در بزرگسالی وپا به سن گذاشتن، هرجا که پا می داد ، می خواندیم : تی چوشمان آشنای، همسایه لاکوی ، همسایه لاکوی/ تی سر تا پا طلای ، همسایه لاکوی، همسایه لاکوی (چشمانت آشناست ،دختر همسایه ... سرتا پایت طلاست ، دختر همسایه ...( یا: تو بالای تلار ، من در زمینم/ با مُوم تی خانه راه سر تّرا بید ینم ... ( تو در ایوانی ، من روی زمین/ آمدم سر راه خانه ات، تو را ببینم ...) و گاهی نم اشکی در کنج چشمان مان جا خوش می کرد و یاد سر زمین سبز زادگاه و کوه و جنگل و دشت سرشارمان می کرد و آن همه حسرت ها و باختن ها ... همۀ این ها مدیون صدای گرم و دلنشین آشور پوراست که آغاز گر این راه بود .

   بسیاری از این ترانه ها را گرد آورد ، یا سروده های دیگران را خواند . از جمله همسایه لاکوی که اثر همشهری شاعر ما، ناصر فرهادیان است و همه یاد های محلی ، از موج های خشم آلود در یای چمخاله تا تمشک های بعد ازظهرهای داغ تابستان وآن هرم گرما و فریاد تمشک فروش را در ذهن ما زنده می کند .  

حالا که سالها از آن زمان فاصله گرفته ایم ، هنوز اغلب ما بچه های شمال که به نحوی با هنر و اندیشه و قلم سر و کار داریم ، نوار های او را عزیز می داریم و با شوق وافر می شنویم . همۀ کسان دیگری که در این راه گام گذاشته اند، از استاد پور رضا ، ناصر مسعودی و شمس و جفرودی (این سه در حد ی ابتدایی تر ) تا ناصر وحدتی به نوعی از زیر شنل او در آمد ه اند . امروز می توان دید که استاد آشور پور بعنوان آغاز کنندۀ راه ( که به قول خودش در آن زمان اصلاً کسی گیلکی خواندن را قبول نداشت و او ناگزیر بود برخی از ترانه ها را به فارسی هم بخواند ) خالی از ایراد نیست . من نه در مقام متخصص، بلکه بعنوان شنوندۀ علاقه مند، ترانه هایی را که ایشان به فارسی خوانده، نمی پسندم و به نظرم صدای استاد به آنها جواب نمی دهد و اگر غیر گیلک زبان ها این ها را ملاک بدانند ، به هیچوجه خواننده درجۀ یکی به حساب نمی آید . بعلاوه ایشان چون شهری و رشتی است ، برخی تلفظ های محلی یا گالشی را نتوانسته به درستی از کار دربیاوردبعنوان آغاز گر، این عیب ها را نمی توان عمده کرد و امروز است که چنین می بینیم .   وظیفۀ رفع این ایراد برعهدۀ نسل بعدی بود که به گمان من استاد پوررضا (تا حدی ) وناصر وحدتی (چون در سیاهکل به دنیا آمده ، بیش از آن ) توانست از عهده برآید . بهرحال راه باز و امید باقی است تا آینده گان با ذوق و سلیقه خود بتوانند آثاری دلنشین تر بیافرینند . یاد استاد مهندس آشور پور همیشه نزد نسل ما پایدار است و حق پیشکسوتی او محفوظ . 

                                                                                          آلمان

                                                                                     ۱۶ ژانویه ۲۰۰۸