سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۸۶ - ۱۵ ژانويه ۲۰۰۸

کمپین و چالش های سیاسی پیش رو

کاوه مظفری

جنبش های اجتماعی متعددی در جامعه ما تلاش می کنند در چارچوب جامعه مدنی، نخست از حقوق اولیه و مدنی خود دفاع کنند و پس از آن با طرح مطالباتی به سمت «تغییر اجتماعی» حرکت نمایند. اگرچه، همگی این جنبش ها ماهیتی «اجتماعی» دارند و اصولاً در جهت دستیابی به قدرت سیاسی حرکت نمی کنند، اما از جانب حاکمیت سیاسی (بویژه جریان تندرو آن) مورد فشارهای مختلفی قرار می گیرند. جنبش زنان، به عنوان یکی از این جنبش های اجتماعی – که تلاش دارد مناسبات مردسالارانه جامعه ایران را تغییر دهد – نیز مورد چنین فشارهایی قرار دارد. مثال بارز این ادعا، فشارهای وارد بر «کمپین یک میلیون امضاء» از سوی جریان تندرو حاکمیت است. کمپین، اگرچه در تعقیب هدف حداقلی خود، یعنی تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان از طریق عمومی سازی خواست برابری جنسیتی حرکت می کند، اما از آنجایی که جریان تندرو حاکمیت آن را حریفی در مقابل خود احساس می کند؛ لذا «ناخواسته»، به چالشی سیاسی با دستگاه دولتی کشانده می شود.

در این راستا، دستگاههای کنترلی دولت که در اختیار جریان تندرو حاکمیت قرار دارند، از پلیس سیاسی گرفته تا نهادهای امنیتی، تلاش می کنند فعالیت های کمپین یک میلیون امضاء را در وحله نخست محدود کرده و سرانجام آن را بطور کامل سرکوب نمایند. اگرچه کنشگران متکثر این کمپین بارها اعلام داشته اند که در چارچوب کمپین تنها هدفی اجتماعی را پیگیری می کنند و به هیچ وجه قصد کسب قدرت سیاسی را ندارند؛ اما نهادهای پلیسی و امنیتی دولت تصور می کنند که برنامه کمپین ممکن است قدرت سیاسی آنها را به خطر بیاندازد. در واقع، آنها کمپین را با حریفی سیاسی اشتباه گرفته اند. از این رو، تمهیدات گوناگونی برای مقابله، کنترل و سرکوب کمپین یک میلیون امضاء می اندیشند و عملی می کنند. دستگاه امنیتی به عنوان مغز فرمانده این برخوردها تاکنون راهکارهای مختلفی را آزموده است. مجموعه این برخوردها را می توان به لحاظ زمانی در سه مرحله بررسی نمود:

 نخستین مرحله از برخوردها بیشتر با وجهی سلبی همراه بود. این مرحله از آغاز به کار کمپین در شهریور 85 شروع شد و تا اسفند همان سال ادامه داشت. برخوردها بیشتر از جانب نیروهای پلیس اعمال می شد و بدین نحو بود که با ممانعت از برگزاری نشست ها و جلسات تلاش می شد که از سرعت پیشروی کمپین کاسته شود. البته در این مدت، چند بازداشت کوچک نیز اتفاق افتاد، بعلاوه اینکه برخی شایعه پراکنی ها نیز از سوی دستگاه اطلاعاتی تقویت می شد. همچنین تعدادی از فعالین کمپین به دلیل پرونده های مربوط به تجمع 22 خرداد 85 به دادگاه احضار شدند. مرحله دوم برخوردها، پس از دستگیری 33 نفر از فعالین جنبش زنان در اسفندماه آغاز شد، و در فروردین ماه 86 به اوج رسید. در این مرحله بیشترین فشار بر داوطلبین کمپین بصورت بازداشت آنها در حین جمع آوری امضاء بود. بازداشت های متعددی که به تدریج بر تعداد روزهای بازداشت و میزان وثیقه های آنان افزوده می شد. همچنین فشار زیادی وارد شد تا از ارتباط میان کمپین و سایر جنبش های اجتماعی ممانعت به عمل آید.

سومین مرحله از برخوردها، شامل بیشترین و گسترده ترین سطح فشارها است که از اواخر تابستان 86 آغاز شده است و تاکنون نیز ادامه دارد. برخوردها در این مرحله به صورت مستقیم توسط نیروهای امنیتی انجام می شود. فشارهای این مرحله را می توان به چهار محور تقسیم کرد: 1) ادامه بازداشت های گذشته به همراه تسریع پرونده قضایی فعالان کمپین و احضار آنان به دادگاه، 2) تنگ تر کردن فضای فعالیت کمپین از طریق ورود به خانه ها و حوزه خصوصی افراد، 3) ممانعت از گسترش و فعالیت کمپین در شهرستان ها، و 4) ایجاد جنگ روانی از طریق اتهامات واهی همچون ارتباط با براندازان نرم یا انقلابیون مسلح. در مجموع باید اذعان داشت که دستگاه امنیتی در حال حاضر تلاش دارد با افزایش تساعدی فشارهای همه جانبه، حداقل بتواند کمپین یک میلیون امضاء را ایزوله نماید. البته، باید توجه داشت که تشدید فشارها در وضعیت کنونی علاوه بر ماهیت «دولت/مردسالار» جریان تندرو حاکمیت، دلایل دیگری نیز دارد.

افزایش فشارهای بین المللی از یک سو و مشکلات اقتصادی – اجتماعی در آستانه انتخابات از سوی دیگر، مسائلی هستند که موقعیت جریان تندرو حاکمیت را به شدت متزلزل کرده است. در واقع، خطر «حمله نظامی – تحریم اقتصادی» همزمان با تشدید رقابت های سیاسی درون حاکمیت (یعنی بین جریان های تندرو و میانه رو)، دستگاه های امنیتی را به فرار به جلو واداشته است. به عبارت دیگر، جریان تندرو حاکمیت از هراس اینکه ممکن است در شرایط بحرانی اوضاع از کنترل شان خارج شود، پیشاپیش به امنیتی کردن فضای داخلی برخاسته است. آنها با تقویت این توهم که جنبش های اجتماعی، ممکن است در آینده به رقبای بالفعلی برای آنها بدل شوند، از هم اکنون تلاش می کنند که آنها را به شدت ایزوله نمایند. بر اساس همین توهم است که می توانند امنیت و حتی صلح را بهانه کنند تا فعالان اجتماعی را سرکوب کنند. در چنین شرایطی، کنشگران اجتماعی باید در جستجوی راههایی باشند که از تهدیدهای احتمالی بکاهند. انتخابات پیش روی در اسفندماه امسال می تواند فرصتی فراهم آورد تا برخی از این تهدیدها کاهش یابد.

بر اساس تجارب مختلف می توان اینگونه استدلال کرد که عموماً در دوره های زمانی نزدیک انتخابات، جریان های سیاسی تلاش می کنند با تلطیف فضای جامعه، موقعیت را برای کسب آراءِ بیشتر فراهم کنند. چنین رفتارهایی در حکومت های دارای تضادهای درونی بیشتر مشهود است؛ در این نظام ها، جریانات درون حاکمیت در رقابت با یکدیگر تلاش می کنند که از طریق باز کردن نسبی فضای سیاسی در برحه پیش از انتخابات، مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب کنند. البته، این فضاسازی های مقطعی مشروعیتی برای قدرت حاکم ایجاد نمی کند؛ چراکه تنها نمایشی صوری از مشارکت سیاسی است. اما باید اذعان داشت که در عین حال فرصت مناسبی برای جریان های اجتماعی و سیاسی که در خارج از چارچوب قدرت حاکم حضور دارند، فراهم می آورد تا بتوانند با استفاده از این موقعیت، با بسیج منابع خود و از طریق اقدامات فراگیر به طرح گسترده تر اعتراضاتشان بپردازند.

نمونه چنین استدلالی، ایجاد گشایش در فضای سیاسی پیش از انتخابات سال 84 ریاست جمهوری بود. در آن زمان، رقابت شدید میان جریاناتِ مختلف درون نظام حکومتی سبب شد که فضای عمومی برای سایر نیروهایی که در خارج از چارچوب قدرت قرار داشتند، تاحدودی مساعد شود. تعدادی از نیروهای سیاسی، و همچنین خیل عظیم جنبش های اجتماعی اعم از دانشجویی، کارگری و الاخصوص زنان توانستند با بهره گیری از فرصت انتخاباتی ایجاد شده، بسیاری از مطالبات خود را در سطحی گسترده تر مطرح کنند. برقراری ارتباط میان کنشگران اجتماعی با جامعه و همچنین با یکدیگر، امکان بسیج گسترده ای را برای کنش های جمعی گوناگونی فراهم آورد. در همین دوره بود که سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی توانست بسیاری از کارگران را در راستای حقوق و مطالبات کارگری سازماندهی کند و پیگیر مطالباتشان باشد. جنبش دانشجویی نیز در این مقطع موفق شد ضمن پذیرش تکثر میان طیف های مختلف با گسترش دامنه نیروهایش به چارچوب هایی فراتر از تشکل های شبه دولتی موجود (انجمن اسلامی ها) حرکت کند. در این میان، کنش جمعی جنبش زنان بیش از سایرین مورد توجه قرار گرفت. سلسله برنامه ها و اعتراض هایی که از حضور زنان در استادیوم و همچنین تجمع در مقابل نهاد ریاست جمهوری آغاز شد و در نهایت به نقطه اوج تجمع 22 خرداد در مقابل دانشگاه تهران رسید. تجمعی بسیار گسترده و در عین حال کاملاً مسالمت آمیز که توانست بیش از هر زمان دیگری مطالبات این جنبش را در سطحی فراگیر منتشر کند.

اگرچه، در آن زمان بسیاری از جریان های سیاسی (اعم از درون حاکمیت یا بیرون از آن) به دنبال منافع سیاسی خود بودند؛ اما کنشگران اجتماعی فارغ از اهداف سیاسی، تنها با بهره جویی از فرصت ایجاد شده، توانستند اهداف «اجتماعی» خود را بیش از پیش دنبال کنند. در واقع، زمانی که انسداد سیاسی کاهش یافت و فشار بر کنشگران اجتماعی کمتر شد، آنها توانستند به پیگیری مطالبات «فراسیاسی» خود بپردازند. البته، در همان زمان تلاش بسیار زیادی از جانب جریان های مختلف سیاسی می شد تا جنبش های اجتماعی را به سمت اهداف سیاسی منحرف کنند، اما کنشگران این جنبش ها توانستند به گونه ای موفقیت آمیز مطالبات خود را مستقل از جریان های سیاسی پیگیری کنند. در مورد جنبش زنان نیز وضع به همین منوال بود. از نیروهای اصلاح طلب داخل حاکمیت گرفته تا نیروهای طرفدار تحریم انتخابات که خارج از چارچوب حاکمیت بودند، همگی تلاش داشتند به نوعی جنبش زنان را به خود پیوند زنند، اما جنبش زنان توانست با حفظ استقلال، فراتر از بازی های سیاسی حرکت کند. نتیجه این استقلال طلبی، زنده ماندن جنبش زنان در فضای بسته دولت تندرویی بود که پس از انتخابات روی کار آمد. در واقع، جنبش زنان توانست قدرتمندانه به مبارزات خود ادامه دهد و با جرات می توان ادعا داشت که ظهور کمپین یک میلیون امضاء ثمره اصلی این مبارزات بود. و مبارزات جنبش زنان، بویژه در قالب کمپین یک میلیون امضاء با وجود افزایش فشارها از آن زمان تاکنون همچنان ادامه داشته است.

بدین ترتیب، در شرایط فعلی که مجدداً در آستانه انتخابات قرار داریم، تحلیل مجدد موقعیت برای ادامه مسیر این مبارزه می تواند بسیار راهگشا باشد. برخی تحلیل ها حاکی از آن است که همانند انتخابات پیشین، فضای سیاسی در بحبوحه مبارزات انتخاباتی در چند ماه آینده مجدداً موازنه قوا را به سمت گشایش فضای سیاسی می کشاند. در واقع، بر اساس این تحلیل، رقابت میان جریانات سیاسی درون حاکمیت، آنها را به سمتی سوق می دهد که برای ترغیب مردم به آمدن در پای صندوق های رای (جهت کسب مشروعیت از طریق افزایش کمی آراء)، فضای عمومی جامعه را اندکی تلطیف کنند. این تحلیل بر این پایه استوار است که جریان میانه رو حاکمیت خواهد توانست با تاکید بر برخی مصلحت ها، جریان تندرو حاکمیت را به گشایش فضای انتخاباتی وادار کند. اما این تنها سناریوی ممکن نیست. بر اساس تحلیلی متفاوت احتمال دارد که موازنه قوا به نفع جریان تندرو حاکمیت باقی بماند و آنها بتوانند با انسداد فضا، انتخاباتی کاملاً یکدست و کنترل شده را (حتی به قیمت کاهش تعداد آراء) برگزار نمایند. اساس هر دو این تحلیل ها بر پایه میزان قدرت دو جریان میانه رو و تندرو حاکمیت، و همچنین نتیجه مجادلات بین المللی بر سر پرونده هسته ای ایران استوار است. در واقع، این موضوع که موضع گیری قدرت های غربی در قبال پرونده هسته ای ایران به کدام سمت خواهد رفت، نقش تعیین کننده ای در تضعیف یا تقویت هر یک از جریانات درون حاکمیت دارد. اما موضوع اصلی که در این تحلیل ها مورد توجه قرار نگرفته است، میزان تاثیرگذاری جنبش های اجتماعی است. در واقع، برای ترسیم تصویری واقعی از شرایط موجود باید جنبش های اجتماعی نیز به عنوان موئلفه ای تاثیرگذار مورد توجه قرار گیرد.

اگرچه در حال حاضر، فشار گسترده بر جنبش های اجتماعی، میزان فعالیت های بیرونی آنها را با چالش مواجه کرده است؛ و به عبارتی سیاست کنترل/سرکوب متناوب و فرسایشی توانسته است جنبش های اجتماعی را تا حدودی از محیط بیرونی ایزوله کند؛ اما باید توجه داشت که این جنبش ها از خلال همین چالش ها با نیروهای سرکوبگر بسیار بیش از گذشته مقاوم و توانمند شده اند. جنبش های اجتماعی اگرچه در شرایط فعلی بروز بیرونی اندکی نسبت به یکسال گذشته دارند، اما «مختصات درونی» آنها بسیار بیش از گذشته انسجام یافته و شکل گرفته است. بگونه ای که این جنبش ها اکنون می توانند با سرعتی بیش از قبل و با بسیج گسترده تر تمام نیروهایشان به مبارزات خود ادامه دهند. در واقع، جنبش های اجتماعی تنها در ظاهر امر تحت فشار هستند، اما کنشگران اجتماعی راههای گوناگونی را خلق نموده اند که در زیر فشارهای موجود به فعالیت های خود ادامه دهند. این مسئله در مورد جنبش زنان و بویژه کمپین یک میلیون امضاء کاملاً مشهود است.

در مورد کمپین یک میلیون امضاء اگرچه جریان تندرو حاکمیت تلاش دارد از طریق فشارهایی که پیشتر عنوان شد از چنین فعالیت مسالمت آمیزی ممانعت به عمل آورد، اما فعالان این کمپین طی این مدت آموخته اند که چگونه حتی در شرایطی که عملکرد آنها به شدت تحت کنترل دستگاه امنیتی است، به فعالیت ترویجی خود ادامه دهند. کنشگران جنبش یک میلیون امضاء توانسته اند با درونی کردن این اصل که تغییر مناسبات اجتماعی به هیچ وجه بدون پرداخت هزینه میسر نمی شود، نمونه ای بدیع از مشارکت اجتماعی را در جامعه ایران بوجود آورند. با چنین رویکردی، کمپین یک میلیون امضاء همچنان به حرکت خود ادامه می دهد و در این مدت توانسته است بسیاری از هزینه های ناشی از این فشارها را به فایده بدل کند. بگونه ای که، داوطلبان کمپین طی این مدت به تدریج نسبت به فشارها و برخوردها واکسینه شده اند و راههای گوناگونی برای مقابله با آنها و ادامه دادن مسیر ابداع نموده اند. جستجو و خلق فضاهای جدید برای ایجاد ارتباط با زنان و مردان، کشاندن فعالیت ها به درون عرصه خصوصی خانه ها و تبدیل خانه ها به عرصه عمومی، و همچنین برقراری پیوند میان خانواده ها و الاخصوص میان مادران، توانمندی های جدیدی هستند که کمپین یک میلیون امضاء طی این مدت توانسته است آنها را به دست آورده و نهادینه کند.

از این رو، با توجه به این مسئله که در آستانه انتخابات قرار داریم، محاسبه توانمندی های جنبش های اجتماعی و بویژه کمپین یک میلیون امضاء در تحلیل شرایط بسیار کلیدی است. باید اذعان داشت که عملکرد جنبش های اجتماعی در ماههای آتی نقش تعیین کننده ای در گشایش عرصه عمومی جامعه ایران خواهد داشت. اگرچه این عملکرد به هیچ وجه هدفی سیاسی را پیگیری نمی کند، اما یقیناً تبعات سیاسی مثبتی برای جامعه ایران در پی خواهد داشت. در واقع، کنش های اجتماعی در آستانه انتخابات با حفظ استقلال از بازی های سیاسی، باید در پی طرح مطالبات اجتماعی باشند. بگونه ای که جریانات درگیر در مبارزات انتخاباتی را وادار سازند تا در قبال خواست های مدنی، پاسخگو باشند. این مهم، از این طریق حاصل می شود که جنبش های اجتماعی بتوانند از موضعی «فعالانه» مطالبات خود را بر گرایش های گوناگون سیاسی تحمیل کنند. در واقع، تنها زمانی فضای سیاسی در آستانه انتخابات گشوده خواهد شد که تاثیرگذاری جنبش های اجتماعی چندان زیاد باشد که جریانات سیاسی را وادار به پاسخگویی به مطالباتشان گرداند.

اگر تاکنون، این جریانات سیاسی بودند که در برحه انتخابات برای گردآوری آراء (یا تحریم آن)، از طریق مذاکراتی غیر شفاف تلاش می کردند برخی فعالین اجتماعی که با توده مردم در ارتباط بودند را به سوی خود متمایل کنند و رای آنها را برای خود مصادره کنند؛ اینک که جنبش های اجتماعی توانسته اند فراتر از احزاب سیاسی، برنامه هایی برای تغییر اجتماعی ارائه دهند، دیگر نوبت آنهاست که با تداوم اعتراضاتشان، جریانات گوناگون سیاسی را وادار کنند تا خواسته ها و مطالبات آنها را پاسخگو باشند. به عبارت دیگر، اگر تا پیش از این سیاسیون بودند که در آستانه انتخابات انواع آراء را خریداری می کردند (یا از سویی دیگر، تحریم انتخابات را شعار می دادند)، این بار نوبت اجتماعیون است که فراتر از بازی های سیاسی مطالبات اجتماعی خود را در فضای انتخاباتی ترویج کنند. یکی از راههای تحقق این امر، تلاش برای تاثیرگذاری بر رسانه های عمومی (از روزنامه ها گرفته تا صداوسیما) است. این رسانه ها در برحه انتخابات فرصت هایی را در اختیار جریانات سیاسی درون حاکمیت قرار می دهند تا تبلیغات انتخاباتی خود را پیگیری کنند. اگر جنبش های اجتماعی، طی این مدت باقی مانده تا انتخابات بتوانند به گونه ای تاثیرگذار عمل کنند تا جریانات گوناگون سیاسی برای جلب رای مردم مجبور به پاسخگویی به آنها شوند، امکان دسترسی غیرمستقیم به این رسانه ها برای کنشگران اجتماعی فراهم می شود.

در مجموع، استدلال اصلی این یادداشت بر این پیش فرض استوار است که کمپین یک میلیون امضاء در چندماه آینده درگیر دو چالش سیاسی عمده خواهد بود. نخست، مسئله فشارهای پلیسی و امنیتی که تهدید اصلی به شمار می آید؛ و سپس، مسئله فضای انتخاباتی که می تواند به فرصتی مناسب بدل شود. اگرچه، در ایجاد این چالش ها (تهدید/فرصت)، عوامل بیرونی همچون رقابت های سیاسی درون حاکمیت و فشارهای بین المللی نقش بسیاری ایفا می کنند؛ اما نحوه مواجهه جنبش های اجتماعی، و در این مورد کمپین یک میلیون امضاء، با این چالش ها تاثیر به سزایی در صورتبندی شرایط پیش رو دارد. در این راستا، افزایش آمادگی برای عمل جمعی از طریق انعطاف پذیری در روش، و همچنین استفاده از ابزارهای اعتراضی بدیع، می تواند مطالباتِ دهگانه کمپین را بیش از پیش مطرح سازد. مسلماً در این مسیر، مقاومت در برابر فشارها و صبوری در برابر مشکلات، ضمانت نهایی برای تداوم این مبارزه است.

http://www.change4equality.com/spip.php?article1582