در معبد افلاک
امیر مومبینی
از مجموعهی ماه و پلنگ
amir.mombini@gmail.com
کنار جویبار دوردست ياد
میبافد هنوزم
گيسوان بيدها را باد
نیلوفر
بنفش روشن عاشق
فروپیچیده بازوها
نهاده سر
به روی سینهی عریان نیها شاد
نرگس در
خط ساحل
خمیده روی
تصویر خود اندر جوی
با لبهای
ریز موجها بیتاب
میبوسد
لبانش را به غفلت آب
رنگين
سرخ و زرد و سبز
سنجاقک
شده با عطر تلخ پونهها در
خواب
یله بر بستر شبدر
شب سرشار از سمفونی بودن
کشیده روی تن
زیبا حریر نازک مهتاب
میکاوم به معراج نگاهم آسمان
پاک
من،
جوینده جانی برشده از خاک،
بوسيده لب نارنج،
نوشيده شراب و شهد
از مستانه پستانهای زيبا
دختران تاک
رو در قبلهی آن پرسش جاوید
اندر هستی و ناهستی بنهفته
در کيهان
اندر کهکشان اختران و ظلمت و
ابعاد خوفآور
و نوری که چنين پيمايد اين
کيهان را چالاک
سر بر مُهر راز ناگشوده مینهم
در معبد افلاک.