يکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۶ - ۳ فوريه ۲۰۰۸

پیرامون چاره اندیشی بر بحران جمهوری خواهان دمکرات و لائیک ایران

گام‌های مشترک برای ادامه راه

 

احمد آزاد

 

از اوائل سال ۲۰۰۷  گروه کاری از سوی  جمهوری خواهان دمکرات و لائیک  به منظور  بررسی و چاره‌اندیشی درباره وضع کنونی این جمع سیاسی تشکیل شد.  گروه کار در فاصله یک سال گذشته جلسات متعدد پالتاکی برگزار کرد و مقالاتی نیز از سوی علاقه‌مندان به این جریان سیاسی، درباره مسائل و مشکلات «ج د ل»  نوشته شد.  گرچه تاکنون جمع‌بندی کاملی از این مجموعه نوشتاری و گفتگوها صورت نگرفته، ولی گروه کار فوق‌الذکر در یک نوشته کوتاه  در این‌باره می‌گوید: «از خلال مقالاتی که به دعوت گروه کار و بدین منظور از جانب دوستان نوشته شد و نیز بر مبنای گفته‌هائی که بیست سخنرانِ مدعو در این بحث‌ها عرضه کردند می‌توان به برخی نکات بارز مشکلات و نارسائی‌های کار ما و نیز به پاره‌ای از پرسش‌های پاسخ نیافته ما راه پیدا کرد. برای نمونه می‌توان به مساله ساختار به عنوان ریشه اصلی مشکلات، مساله پروژۀ سیاسی و ابهامات آن، مساله همکاری یا اتحاد با دیگر نیروهای جمهوری خواه و چگونگی آن، مساله روشن کردن هدف‌ها و سمتگیری‌های جدل، مساله ذاتی و مداوم بودن بحران، مساله اسارت در میراث یک فرهنگ سیاسی و ... اشاره کرد. از میان پرسش‌هائی که هم چنان و برغم تلاش‌هائی چند در گذشته، باز هم به مناسبت‌های مختلف در بحث‌ها و نوشته‌ها تکرار شدند، می‌توان از معنا و مفهوم جنبش در کار ما، جایگاه سه خانوادۀ سیاسی وابهامات آن، بحث آلترناتیو و نسبت ما با قدرت سیاسی و... نام برد.»

گروه کار بدنبال پایان فاز اول، اعلام کرد که وارد فاز دوم، فاز «چاره اندیشی»  شده است. مقالاتی در این‌باره  نوشته  و چند جلسه پالتاکی نیز سازمان داده شد. از نظر من راه درست این بود که جمعبندی مفصلتری از مجموعه بحث‌های بخش اول صورت می‌گرفت و نکات مشترک آن بحث‌ها، که  قاعدتا محورهای اصلی مشکلات را به نمایش می‌گذاشت، مورد توجه شرکت کنندگان در بحث‌های فاز دوم قرار می‌گرفت.

 درهر حال اکنون یک خلاصه جمعبندی دردسترس است. اما در ابتدا باید روشن کرد که کدام یک از عوامل برشمرده در این جمعبندی، نقش اساسی در بروز یا تشدید مشکلات و نارساییها داشته است. بطور مثال  «بهمن امینی و رسول آذرنوش» مساله ساختار را ریشه اصلی بحران می‌شناسند و طبعا در کادر چنین ارزیابی  پیشنهادات خود را عمدتا بر تغییرات ساختاری قرار می‌دهند. این در حالی است که  «اکبر سیف» عواملی چون فقدان پروژه سیاسی و فقدان یک فرهنگ دمکراتیک چند صدایی را عامل مشکلات کنونی می‌شناسد. به شیدان وثیق اشاره نمی‌کنم، چرا که از نظر وی «بحران» در ذات این جمع سیاسی است و باید با آن همزیست.

نگاهی به عوامل برشمرده در خلاصه جمعبندی گروه کار نشان از هم‌عرض نبودن و نابرابری بین این عوامل دارد. بطور مثال مسئله «آلترناتیو و نسبت ما با قدرت سیاسی» یک بحث پایه‌ای  در حیات این جمع است و بحث « اتحاد و همکاری با دیگران» عمدتا یک بحث تاکتیکی است. «جدل» یک تجمع سیاسی است که بنا به تعریف خود از یک آلترناتیو معین، یک حکومت دمکراتیک و لائیک، در مقابل حکومت فعلی ایران دفاع می‌کند. آیا «جدل» می‌خواهد در همین حد تعریف باقی بماند و یا می‌خواهد در عرصه عمل سیاسی نیز فعال شود؟ به نظر من ابتدا باید روشن شود که این جمع خود را چه تعریف می‌کند، چه  برنامه‌هایی برای کار خود دارد و چه چشم اندازی را پیش پای خود می‌بیند. پس از روشن شدن جهات عمومی حرکت است که می‌توان اندر باب اتحادها و همکاریها یا دیگر مسائل با دیگران به بحث نشست.

پیش از این در نوشته‌ای با عنوان «در نیمه راه و  نه بحران!» گفتم که «ج د ل» از همان ابتدای حرکت خود با مشکلات عدیده روبرو گردید و ساختمان آن در نیمه راه رها شد. فکر می‌کنم چاره کار در این است که از همان جا که ساختن این بنا رها شد، کار ادامه پیدا کند و بنای نیمه تمام «ج د ل»  به پایان رسد.

 

«ج د ل» به دنبال گردهمآیی سراسری سپتامبر 2004 در پاریس رسمیت یافت. تدارکات لازم برای شکلگیری چنین تجمعی تقریبا از یک سال قبل از آن، یعنی پس از سمینار پاریس در ژوئیه 2003، آغاز شده بود. حاصل سه روز کار نشست نیز عبارت است از یک سند سیاسی شامل چند بند «توافقات» و چند بند «افتراقات» و یک مصوبه برای شورای هماهنگی. «جدل» تا پیش از گردهمایی سراسری پاریس وجود نداشت و آرزوی همگان این بود که پس از این نشست ، «جدل» شکل‌ خواهد گرفت و پیش  خواهد رفت. اما متاسفانه پس از نشست سراسری پاریس،  توشه راه «جدل» چنان فقیر بود که درهمان گامهای نخستین با مشکلات گوناگون دست به گریبان شد و ادامه راه با دشواری فراوان و کندی خاصی روبرو گشت.

محافلی که در فاصله یک سال قبل برای تنظیم اسناد و ساماندهی این جمع سیاسی تلاش کرده بودند، چنان خسته شده بودند که با تصویب آن سند سیاسی و انتخاب یک شورای هماهنگی، کار را پایان یافته تلقی کرده و خوشحال و راضی از نتیجه تلاش‌هایشان، ضمن ابراز تبریک و تهنیت!! بار ساختن «ج د ل» را به دوش شورای هماهنگی انداختند که خود نه بر این وظیفه سنگین آگاه بود و نه ابزار لازم را در اختیار داشت. 

درست این بود که گردهمآیی سراسری سپتامبر 2004 ناتمام اعلام می‌شد.  شورای هماهنگی در همکاری با همان محافلی قبلی یا گروهای جدید دیگر مجموعه اسناد لازم برای ساختن جمع سیاسی «ج د ل» را تدارک می‌دید و دومین جلسه گردهمآیی سراسری اول، که خصلت یک کنگره موسس را داشت، فراخوانده می‌شد و پس از بحث و گفتگو و روشن کردن تکلیف بسیاری از مسائل و از جمله  مسئله «آلترناتیو»، پروژه سیاسی «ج د ل»، ساختار مطلوب برای آن، و دیگر موارد، گردهم آیی سراسری اول به کار خود پایان می‌داد و «ج د ل» از این زمان متولد می‌شد. سزارین «ج د ل» در سپتامبر 2004، بویژه آن که ماماهای محترم تعجیل زیادی هم برای بیرون آوردن آن داشتند، باعث شد تا طفل معصوم با اندام‌های ناقص  با مشکلات عدیده‌ای روبرو شود.

 

من فکر می‌کنم که باید برای حل مشکلات،  از پایان جلسه گردهمآیی سپتامبر 2004 آغاز کرد. چگونه؟

1-      شورای هماهنگی فعلی بر اساس جمعبندی گروه کار «بررسی و چاره اندیشی» عوامل مهم بروز مشکلات و نارسائیهای «ج د ل» را تعیین کرده و به نظرخواهی همراهان گذارد. حاصل این نظرخواهی جمعبندی شده و مبنای کار مرحله بعدی قرار گیرد.

2-      از دل آن جمعبندی موضوعات  مورد بحث در دستور کار گردهمایی سراسری بعدی تعیین خواهد شد. گروههای کاری و افراد، داوطلبانه مسئولیت تدارک این موضوعات  رابرعهده خواهند گرفت و این گروه‌ها در یک برنامه زمانبندی شده اسناد لازم رابرای ارائه به نشست آینده تدارک خواهند کرد..

3-      از نظر من موضوعات اصلی عبارتند از بحث «آلترناتیو»، پروژه سیاسی «ج د ل» و ساختار

4-      از تعدد موضوعات مورد بحث در نشست آینده باید پرهیز کرد.

5-      بحث دمکراسی درونی و رعایت چند صدایی و غیره، در دل بحث ساختار طرح خواهد شد.

6-      بحث  اتحاد و همکاری  با دیگران در دل بحث پروژه سیاسی طرح خواهد شد.

7-      در برگزاری نشست آینده نباید تعجیل کرد و درضمن به آینده محال نیز موکول نباید شود. اهمیت دارد که زمان کافی به بحث‌ها و تدارک لازم داده شود.

 

این نکته کاملا روشن است که «ج د ل» امروز همان «ج د ل» فردای گردهمآیی سراسری سپتامبر 2004 نیست. چند سالی گذشته است و درگیری‌ها و کشاکش‌های درونی،  بسیاری از روابط را تخریب کرده و بسیاری را دلسرد. آن شور و شوق آن روزها جای خود را به انتقادات و رفاقت‌ها و همدلی‌ها جای خود را به دلخوری‌های چپ و راست داده است. این بهایی است که باید برای ندانم‌کاری خود بپردازیم. اما اگر به وجود چنین تجمع سیاسی باور داریم و «ج د ل»  را اجتناب ناپذیر ارزیابی می‌کنیم، پس باید تلاش کنیم خرابی را از همان جایی که آغاز شده اصلاح کنیم.  این نقطه سمبولیک شاید اجازه دهد تا برخی کشاکش‌ها و درگیری‌ها فراموش شده و همکاری و همراهی برای برداشتن موانع موجود و بازسازی و تکمیل بنای «ج د ل»، گسترده‌تر شود.

 

نگاهی به برخی پیشنهادات

برخی از نوشته هایی که به تازگی منتشر شده است، در تلاش برای چاره جویی، به نتایجی میرسند که به نظر من نه راه، که بیراهه هستند. از رفیق قدیمی خودم «اکبر سیف» اغاز می‌کنم. وی در نوشته خود با عنوان « در راه بازسازی جمهوری خواهان دموکرات ولائیک،  وتقویت جنبش جمهوری خواهی درایران تلاش ورزیم»(سایت عصر نو)، در بخش «چه کار می‌توان کرد» می‌گوید: « در باز سازی جنبش ج د ل و ترسیم خطوط اصلی این باز سازی باید بروشنی اعلام کرد که همراهان ج د ل به صرف تفاهم با سند سیاسی اشتراکات و پذیرش آن، بعنوان همراه ج د ل شناخته می‌شوند. همراهان درهرگوشه‌ای که بسر برند و به هر صورتی که تمایل داشته باشند، بشکل فردی یاجمعی، و در هر زمینه‌ای که علاقمند باشند اعم از سیاسی تا اجتماعی و حقوق بشری وهنری و ادبی و...می‌توانند فعالیت داشته باشند.هر یک یا چند نفری می‌توانند ضمن اعلام همراهی خویش با ج د ل، با امضای خود نسبت به هر موضوع و تحول سیاسی‌ای موضع گیری نمایند. آنها می‌توانند در هر نشست و هر جلسه‌ای، به نمایندگی از سوی خود، بدون نگرانی نسبت به بازخواست توسط این یا آن فرد، شرکت نمایند. ضمن اینکه بحث و گفتگو و نقد نظرات وپراتیک ها، بدون هیچ حد وحصری، در میان همراهان و طرفداران صدا های مختلف، به آزادترین و محترمانه ترین شکل و با استفاده از مکانیسم های مختلف جریان یافته وتضمین می‌گردد.» آنچه دراین نقل قول طولانی آمده تعریف عضو یا «همراه» و حقوق و اختیاراتش از نظر اکبر سیف است. چنین تعریفی را نمی‌توان حتی در یک کلوپ لاتاری یافت چه رسد به یک جمع سیاسی که قاعدتا در کار خود جدی است. اولا فعالیت هنری یا ادبی چه ربطی به «ج د ل»  دارد؟ آیا جدل یک جمع سیاسی نیست؟ یک شاعر کار ادبی خود را دنبال می‌کند و در ضمن  در یک حزب سیاسی هم عضو است. آیا عضویت وی در آن حزب به این معنی است که آن حزب هم کار سیاسی می‌کند و هم کار ادبی!!؟  دوم  از این تعریف چنین برمی‌آید که در این جمع باز و بسیار بسیار دمکراتیک!!، هرکس اجازه دارد تا به نام خودش و به سلیقه خودش و هرزمان که دلش خواست هر کاری که دلش خواست انجام دهد. در این به ظاهر دمکراسی گل و گشاد، «فرد» محور همه چیز قرار می‌گیرد و «جمع» قربانی می‌شود. البته باید پرسید که آیا در این فرمول «جمع»یی هم وجود دارد؟ ظاهرا چیزی به عنوان «جمع» دیگر چندان مفهوم ندارد!!

«اکبر سیف» در این پیشنهاد تنها نیست، رفیق دیگرم «حیدر تبریزی» از وی پیشی می‌گیرد و تا آنجا می‌رود که پیشنهاد یک سازمان سیاسی مجازی  می‌دهد. وی در نوشته‌ای با عنوان «بازنگری انتقادی تجربه جمهوریخواهان دمکرات ولائیک – پرسشهای کلیدی» (سایت عصر نو)،  می‌گوید:« در شرایطی که کل این مجموعه قادر نیست بطور مشترک فعالیت سیاسی – عملی هماهنگ بکند ،  ولی بطور نامشترک وناهماهنگ ، هر فرد یا جمعی در این مجموعه ، ظرفیت بالفعل این را دارد که در عرصه‌های معین فعالیتی را پیش ببرد ، چرا نباید هر فرد یا جمعی را آزاد گذاشت که داوطلبانه در هر عرصه وبهر شکلی که مایل باشند ، فعالیتی را پیش ببرند ؟ هرچند که این فعالیت‌ها در کل ناهماهنگ باشد . مجموعه این فعالیتهای ناهماهنگ ، اگر در راستای اهداف و راهبرد سیاسی مشترکی باشد به حضور سیاسی وتقویت طیف جمهوریخواهان دمکرات ولائیک یاری خواهد رساند . همپای فعالیت‌های فردی وجمعی آزاد و ناهماهنگ در عرصه‌های گوناگون ، ایجاد چتر سیاسی‌ای‌که این فعالیت‌ها در چارچوب آن جریان یابد ، ضروری بنظر می رسد که الزاما حاصل تلاش‌های مشترک این مجموعه می‌تواند باشد.» پس از چندین سال تلاش محافل و فعالین سیاسی برای غلبه بر پراکندگی و یافتن راهی برای کار مشترک، نتیجه گیری حیدر تبریزی این است که باید به دوران قبل از نشست سراسری پاریس، یعنی دوران محافل و افراد پراکنده بازگشت.

خواست و آّرزوى مشترك همه‌گان این بود که « طیف گسترده اى از آزادیخواهان، از افق‌ها و خاستگاه‌هاى گوناگون، پیرامون این اصول و مواضع گرد هم آیند.». «اکبر سیف» در جایی از نوشته خود تاکید می‌کند که:« بیش از هر چیز باید بر دو مسئله مهم در روند تاسیس ج د ل مکث کرد : اول، تصمیم پایانی سمینار پاریس درزمینه تداوم فعالیت این طیف . یعنی بروز تمایل نیرومند به کار سیاسی جمعی و سازمانیافته، در کادری جدید و متفاوت از گذشته وتصمیم گیری در باره آن.» ( تاکید از من است).  چگونه می‌توان با فعالیت «نامشترک و ناهماهنگ» و «هرکس هرکاری خواست انجام دهد»، به کار سیاسی جمعی و سازمانیافته  و گردهم آمدن آزادیخواهان از افق‌های گوناگون،  دست یافت؟

آیا «کادر جدید و متفاوت از گذشته است» یعنی فقدان هرگونه کادر؟ آیا این چیزی جز بازگشت به گذشته و دوران فعالیت‌های پراکنده و کار محفلی نیست؟.

کار سیاسی جمعی و سازمان یافته مبانی و اصولی دارد که نمی‌توان آنها را به کناری نهاد. مشکلات «ج د ل» در سامان دادن یک «کار سیاسی جمعی و سازمان یافته» نباید به نفی کار جمعی و تئوریزه کردن فعالیتهای فردی و محفلی بیانجامد. باید نلاش کرد تا «کار سیاسی جمعی و سازمان یافته» سامان یابد.  تجربه چند سال گذشته نشان داد که ایجاد یک جمع سیاسی کار ساده‌ای نیست. پیچیدگیهای کار را باید یافت و در جهت غلبه بر آنها باید گام برداشت و تنها در این صورت است که می‌توان ساختمان نیمه تمام «ج د ل» را باید به پایان رساند.

9بهمن 1386 -  29 ژانویه 2008