دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۶ - ۲۱ ژانويه ۲۰۰۸

راديو زمانه:

گفت و گو با خانواده دانشجويان کرد در بند

آسو صالح، روزنامه‌نگار کرد و مصطفی دهقان، فعال دانشجويی چپ

 

آسو صالح: دستگيری دانشجويان کرد را پوشش نمی دهند

مريم محمدی - يکی از صحنه‌هايی که در آستانه‌ی انتخابات در ايران، باز هم بيشتر متشنج شده است عرصه فعاليتهای دانشجويی است. اين تشنج، ديروز با انتشار خبر کشته شدن يک دانشجوی کردِ دانشگاه پيام نور سنندج به نام ابراهيم لطف‌الهی، به شدت بالا گرفت.

از سوی ديگر، ادامه بازداشت چهل فعال دانشجويی چپ، که ده تن از آنان عليرغم تحويل وثيقه از سوی خانواده‌هايشان، هنوز در زندان هستند و بی‌خبری برخی خانواده‌ها از شرايط نگهداری و بازداشت فرزندانشان، و نيز گلايه‌های هر دو بخش دانشجويی، يعنی دانشجويان کرد و دانشجويان چپ از عدم پوشش خبری کافی، موجب شد به مبارزات دانشجويی و حوادث درون آن بپردازيم.

در اين زمينه‌ها با آقای آسو صالح، به عنوان مطلع از جنبش دانشجويی که ساکن سوئد است گفت وگو کردم. او دانشجوی سابق دانشگاه کردستان و روزنامه‌نگار است که در ايران مسووليت بخش کردی نشريه ديدگاه را داشت. در پی آن گفت‌وگوهايی دارم با آقای مصطفی دهقان، فعال دانشجويی چپ در اعتراض به عدم برخورد فعال با مشکلات دانشجويان چپ و سپس دو گفت‌وگو با خانواده‌های دانشجويان چپ زندانی.

 

آقای صالح، شما در مورد قتل اين دانشجوی کرد در بازداشت، توضيحی درمورد منبع خبر و خود خبر داريد؟

ببينيد منبع خبر را نمی‌شود گفت. متاسفانه کسانی در داخل کشور هستند که زمانی خودشان رسانه‌ای در اختيار داشتند، روزنامه يا مجله‌ای که متاسفانه توقيف شده و روزنامه‌نگارانی در شهرهای کردنشين ايران هستند که الان بيکار شده‌اند. در واقع اينها منبع اصلی خبری در اين زمينه هستند.

 

اساساً دستگيری ايشان به چه شکل بوده است؟

اين دانشجو، يعنی آقای ابراهيم لطف اللهی دانشجوی پيام نور سنندج بود که قبلا گويا پرونده‌ای داشت و در اين پرونده مدتی به حبس محکوم می‌شود و تا زمان دادگاه دوم و تجديدنظر ايشان بايد آزاد می‌بودند. ولی متاسفانه روز يکشنبه گذشته وقتی که ايشان از سر جلسه امتحانی از دانشگاه پيام نور سنندج خارج می‌شود، تعدادی از مامورين لباس شخصی ايشان را بازداشت می‌کنند و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل می‌کنند. سه روز بعد از آن جريان يعنی روز چهارشنبه همان هفته خانواده ايشان با او ملاقات می‌کنند و ايشان در کمال صحت و سلامت بود. ولی چهارشنبه گذشته تا ديشب، يعنی يک هفته پيش تا روز چهارشنبه هيچ خبری نداشتند تا شب گذشته متاسفانه طبق خبری که من دريافت کردم، خبر قتل ايشان را به خانواده‌اش اطلاع دادند.

 

آيا گفتند که وی چطور به قتل رسيده است؟

ديشب به خانواده ايشان اطلاع دادند که در بازداشتگاه اطلاعات سنندج خودکشی کرده است.

 

شما با افراد خانواده ايشان هيچ تماسی گرفته‌ايد تا مطمئن شويد؟

من خبر را الان حدود يکساعت است که دريافت کردم و الان ما خبر را منتشر کرديم و مشغول هستيم که با خانواده ايشان تماس بگيريم. ولی هنوز اين امر مقدور نشده است. ولی الان من بيانيه‌ای گرفتم و همين الان ايميلی آمد که بيانيه از کانون روزنامه‌نگاران کردستان است، که اين خبر را تاييد و محکوم کردند. الان که با شما صحبت کردم اين خبر را گرفتم.

 

شما می‌گفتيد که از عدم پوشش کافی خبری برای دانشجويان کرد گله داريد...

ببينيد، متاسفانه همزمان با موج دستگيری دانشجويان که در اين چند ماه گذشته داشتند، از سه ماه اخير متاسفانه دانشجويان کرد هم، همزمان بازداشت شدند. ولی انعکاس و پوشش خبری که برای دانشجويان کرد بود به نسبت بقيه دانشجويان خيلی کمتر بود.

ما در ۱۶ آذرماه شاهد حضور گسترده دانشجويان کرد دانشگاه تهران بوديم که در تجمع روز ۱۶ آذر شرکت داشتند. در همين تجمع بود که ۴ نفر از دانشجويان کرد سخنرانی کردند. آقای فرشاد توسکی‌پور، سهراب کريمی، محمد صالح ايومند و جواد عليزاده بازداشت شدند و هنوز هم در بازداشت به سر می‌برند. قبل‌تر از آن ما شاهد بوديم که سه تن از دانشجويان کرد و سه تن از فعالان کمپين يک ميليون امضا در سنندج، آقای ياسر گلی، خانم هانا عبدی و روناک صفارزاده بازداشت شدند، ولی باز هم انعکاس اخبار مربوط به اين دانشجويان کرد خيلی کمتر بود.

به نظر من اين باعث افزايش فشاری شده که نيروهای امنيتی بر روی دانشجويان و خانواده‌يشان می‌آورند. چون وقتی هيچ پوشش خبری نيست، مسلماً فشارها بيشتر می‌شود و صدای اين دانشجويان و خانواده آنان انعکاس پيدا نمی‌کند. به همين دليل بود که فشار و شکنجه روی ابراهيم لطف‌الهی، دانشجويی که ديشب متاسفانه در زندان به قتل رسيده، بيشتر شد و کار به جايی رسيده که ايشان به قتل برسد.

 

از مادر کيوان اميرالياسی می‌پرسم که چرا کيوان دستگير شده است؟

چرا دستگير شد را ما نمی دانيم. چون کيوان کاری نکرده بود که دستگير شود. او در خيابان دستگير شد.

 

چند وقت است که کيوان دستگير شده است؟

روز ۱۲ آذر بود. حدود يک ماه و نيم می‌شود.

 

شما تاکنون با پسرتان ملاقات کرديد؟

ما تا دوشنبه گذشته که ۴۲روز بود کيوان را بازداشت کرده بودند، او را نديده بوديم ولی دوشنبه هفته گذشته او را ديديم.

 

در ملاقات با شما حال او چطور بود؟

نه زياد خوب و نه زياد بد. از نظر جسمانی لاغر شده بود، بالاخره کسی که ۴۰ روز در انفرادی باشد خيلی هم سرحال نيست.

 

آيا قولی برای آزادی کيوان گرفته‌ايد؟

بله، می‌خواستم همين را بگويم. تقريبا برای ۱۱ نفر از بچه‌ها وثيقه تعيين کردند که فعلا تا روز دادگاه بيرون بيايند که از اين ۱۱ نفر يکی از آنها بيرون آمده است. چون روز چهارشنبه وثيقه تعيين کردند و تا ظهر بايد کارشناس برود و خانه‌هايی را که به عنوان وثيقه است کارشناسی کند، از اين تعداد فقط يک نفر موفق شد که کارهای اداری‌اش را انجام دهد و بچه‌اش را آزاد کند. منتهی کيوان جزو اين سری نبود و ما از دادگاه پرسيديم. گفتند که هفته بعد سر بزنيد، هفته‌ی بعد يکسری از پرونده‌ها به دادگاه می‌آيد و ممکن است که پرونده بچه شما هم جزو اين پرونده‌ها باشد.

 

خانم الياسی از وضع يکی ديگر از دانشجويان ابراز نگرانی می‌کنند:

يکی از بچه‌ها به نام نادر احسنی تا بحال نه هيچگونه تماسی داشته و نه ملاقات داشته است.

 

در مورد وضعيت نادر احسنی با خواهر او گفت وگو می‌کنم:

از روز يکشنبه ۱۱ آذرماه، ساعت ۱۰ هيچ اطلاعی از او نداشتيم تا ساعت ۳ بعدازظهر، ۲ نفر مامور با حکم اماکن برای تفتيش خانه وارد شدند و وسايل شخصی و قسمتهای مختلف خانه را بازرسی کردند؛ کيس کامپيوتر و دست نوشته‌های نادر و چند تا از جزوه های دانشگاهی‌اش را با خودشان بردند.

 

شما از اينجا مطلع شديد که نادر دستگير شده، خودش هيچ تماسی با شما نگرفت؟

نه تا امروز که ۴۷ روز از بازداشت نادر می‌گذرد ايشان هيچگونه تماسی با خانواده نگرفتند و هيچ ملاقاتی ما نداشتيم. فقط ۶ روز بعد از دستگيری نادر، ساعت ۳۰/۱۰ شب از زندان اوين با ما تماس گرفتند و گفتند که پسر شما پيش ماست و بعداً خودش با شما تماس می‌گيرد و روز دادگاه را عنوان می‌کند. الان که ۴۷ روز از دستگيری نادر می‌گذرد، ايشان هيچ تماسی نگرفتند. با توجه به اينکه الان می‌توانم بگويم که تمامی بچه‌ها حداقل يکی دوبار با خانواده‌هايشان تلفنی تماس داشتند و روز دوشنبه هم تعدادی از بچه‌ها، ۱۱ نفر، توانستند که خانواده‌هايشان را ملاقات کنند. منتهی فعلاً هيچ خبری از نادر نيست.

 

وقتی شما مساله‌ی دستگيری ايشان را پيگيری می‌کنيد به شما چه می‌گويند؟

ما همراه با بقيه خانواده‌ها اداره پيگيری اطلاعات رفتيم، پيش سالار کيا رفتيم، نزد دادستان مرتضوی رفتيم و حتی با آقای موسوی، بازپرس پرونده ايشان که من صحبت کردم که چرا بقيه بچه‌ها تماس گرفتند و نادر تماس نگرفته است؛ ايشان گفتند که شايد پرونده‌ی ايشان در آن مرحله‌ای نيست که بازجويی‌شان اجازه دهد ايشان تماس بگيرند. ما الان بيشتر اضطراب و نگرانيمان درمورد سلامتی نادر است. می خواهيم بدانيم سالم هست و کجا هست. چون يک روز قبل از اينکه نادر را دستگير کنند مادرم، سکته مغزی کرد و پزشک‌ ايشان تاکيد کرد که ايشان هيچگونه اضطراب و نگرانی و فشار عصبی نداشته باشند. ولی در اين مدتی که ما از نادر هيچ خبری نداريم ايشان وضعيتش وخيم شده است. ما از جوامع بين‌الملل و عفو بين‌الملل و حقوق بشر برای آزادی بچه‌هايمان کمک می‌خواهيم.

 

در پايان گفت وگوی مرا می‌شنويد با آقای مصطفی دهقان، فعال جنبش چپ دانشجويی که از عدم پوشش خبری و توجه کافی به مسايل دانشجويان چپ گله‌مند است :

اوايل دستگيری‌ها، مطالبی منتشر می شد. روی سايتهای مختلف بچه‌های چپ هم منعکس می‌شد. اما اخبار دانشجويان چپ به آن شکلی که اگر درمورد دانشجويان ليبرال اتفاق می‌افتد، از سوی رسانه‌های خارجی و رسانه‌های داخلی انعکاس پيدا نمی کند و پوشش داده نمی‌شود. الآن هم رسانه‌ها و روزنامه‌های داخل در اين مورد سکوت کردند و هم راديوهای خارج از کشور که متعلق به جريان چپ نيستند.

 

ممکن است توضيح بدهيد که چه نوع پوششی، جز اعلام خبر مورد نظر شماست؟

در همان ابتدا برخورد تلويزيون صدای آمريکا را ديديم که يک خبر دو سه دقيقه‌ای در يک بخش فانتزی برنامه‌اش درباره‌ی بچه‌های چپ پخش کرد. يعنی رويکردی که کاملاً نشان می‌داد اينها دنبال اين نيستند که زياد اين مساله مطرح شود. اتفاقاً اگر نوشته‌هايی را که آن زمان مطرح می‌شد مرور کنيم، همه به همديگر هشدار می‌دادند که ليبرالهای داخلی نسبت به دستگيری‌ها چراغ سبز نشان می‌دهند. ما يک شماره خاص از نشريه ای، که شماره‌ای بود ويژه چه‌گوارا، در آن شماره مشخصاً مقاله‌هايی بود که در آن از جريان چپ دانشجويی به عنوان خط نفاق جديد در دانشگاه اسم برده شده بود و جمله آخر اين مقاله به اين شکل بود که ما محافظه‌کاران ارشد را فرا می‌خوانيم که اين نطفه‌ی نفاق جديد را از بين ببرند. يعنی به اين شکل چراغ سبز نشان می‌دادند و بعد هم دستگيری‌ها اتفاق افتاد و ما اين را دنباله‌ی همان سياست می‌دانيم و اين سکوت بعد از آن اتفاق را ادامه همان قضيه می‌دانيم و فکر می‌کنيم که در طيف رسانه‌های داخلی هماهنگ شده بود. در مورد رسانه‌های خارجی هم احساس می‌کنيم و هم مدارک و دلايل بسيار زيادی درمورد اين قضيه هست که خوب پوشش داده نشد. دستگيری ۴۰ نفر در دانشگاه‌های ايران، اتفاق کوچکی نيست و دستگيری‌های ۱۸ تير ۷۸ به اين ميزان و مقياس نبود. ولی شاهد هستيد که چگونه پوشش داده می‌شد. ما احساس می‌کنيم که بله! در اين زمينه شايد غرض‌ورزانه پوشش داده نشده است.