دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۶ - ۲۱ ژانويه ۲۰۰۸

معرفی كتاب

«ماتریس زیبایی»

بهمن بازرگانی

bahmanbazargani@yahoo.com

 

الف – چكیده  كتاب «ماتریس زیبایی»

ب- خلاصه ای در باره ی کتاب ماتریس زیبایی

 

الف- ماتریس زیبایی، نظریه ای در باره زیبایی، به عنوان وضعیتی جذاب در مقابل روابط قدرت و ساختار قدرت موجود، است. این نظریه بیان می کند كه در هر فضا با ساختار قدرت خاص آن، یک نقطه اتکای ارشمیدسی  ظاهر می شود که بدون وجود آن، تنظیم روابط قدرت در آن فضا و ساختار قدرت آن غیرممکن است. این نقطه اتکای ارشمیدسی همان كانون جاذبه زیبایی شناختی است. مطابق این نظریه، کانون جاذبه از درون کشمکش های روابط قدرت و از درون منازعات بین اکثریت و اقلیت پیدا می شود و این کانون تنها نقطه اجماع بین گرایش های مختلف و اختلاف منافع بین گروه های اجتماعی و بین اکثریت و اقلیت است. بدون وجود کانون جاذبه زیبایی شناختی، هیچ نقطه اتکایی که با تکیه بر آن بتوان ضوابطی برای تنظیم روابط قدرت و منافع مختلف پرداخت، وجود نخواهد داشت. کانون جاذبه از فضایی به فضای دیگر فرق می كند و آن چه امروز در كانون جاذبه زیبایی شناختی است بعدا تبدیل به روابط قدرت می شود و در ساختار قدرت آن فضا متجسم می شود كه در آن صورت دیگر زیبا نخواهد بود و آن وقت كانون جاذبه جدیدی ظهور خواهد كرد و الی آخر.

این نظریه مبتنی بر تاكید و توجه به جذابیت پدیده ها و واژه ها است. پدیده ها و واژه هایی كه جذابند معنای گسترده ای پیدا می كنند و آن گاه كه واژه ای جذابیت خود را وا می نهد بخشی از آن معنای گسترده بی محتوا می شود و این علت طیف وسیع معنایی واژه ها در طول تاریخ است كه در فرهنگ های زبان با آن مواجه می شویم. مولف می گوید در فضاهای مختلف زیبایی شناختی معیارهای ارزیابی آثار هنری و ادبی نیز تفاوت می كنند. وی بر این باور است كه كانون جاذبه جدیدی در حال ظهور است و در بخش دوم کتاب ماتریس زیبایی در باره فضای زیبایی شناختی نوینی که به گمان او در حال پیدایش است به صورت طرح وار و مختصر صحبت می کند.

 

ب- انسان شناسی، كه پس از عصر روشن گری بالید و تبدیل به علم شد، بر یك پیش فرض بنیادی متكی است. این پیش فرض، نوع انسان را اندیشه ورز[1]Homo sapiens  معرفی می كند و پیدایش و تكامل آن را ناشی از تكامل مغز به عنوان اندام اندیشه ورز می شمارد. این پیش فرض پی آمدهای منسجم و محكمی داشت كه پس از انتشار نظریات كلود لوی استروس، به ویژه كتاب sauvage la pensee در 1962، كه نشان می داد روش اندیشیدن انسان ابتدایی (primitive) تفاوتی با انسان مدرن اروپایی ندارد، نتیجه گیری های تردید ناپذیر پیشین را به پرسش كشید.

 

كتابی كه خلاصه آن را ملاحظه می كنید مبتنی بر یك پیش فرض متفاوت است. بنا بر این پیش فرض، صدها هزار سال پیش، یعنی از زمانی كه با شواهدی از نخستین تدفین های آئینی انسان ها و نخستین چاله- معبدهای كله های خرس غار مواجه می شویم، یك انقلاب زیبایی شناختی رخ داده و نوع انسان معاصر را پدید آورده است. از آن زمان به بعد، كانون جاذبه زیبایی شناختی، مهر خود را بر ذهن انسان زده است. انسانی كه او را باید انسان زیبایی شناس Homo Aestheticus نامید. با شروع از این پیش فرض تفسیر متفاوتی از تاریخ انسان مطرح می شود که در بخش های دوم به بعد کتاب به صورت طرح وار ارائه شده اند.

 

آن چه در این كتاب آمده، از سال 1982 مشغله ذهنی من بوده است: طراحی یك لگوی زیبایی شناختی، به طوری كه بتوانم دگرگونی های زیبایی را درك و پیش بینی كنم. این كار برای من یك سرگرمی هیجان انگیز بود و زمانی كه لگوی من توانست در باره آینده زیبایی، پیش آگهی بدهد برایم هیجان انگیزتر شد. خواننده خیلی زود متوجه خواهد شد كه نویسنده دل مشغول بازی خویش است. در این كتاب بر خلاف عرف پژوهش گری، به گونه ای نامعمول و شهودی و غیب گویانه بر خصوصیات كانون زیبایی شناختی نو پدیدی كه هنوز به روشنی دیده نمی شود، تاكید می شود. مشخص است كه نویسنده مشتاقانه و به هر قیمتی در صدد آن بوده است كه فضای زیبایی شناختی نوپدید را ببیند و حس كند.

 

این كتاب را به شش بخش تقسیم كرده ام. بخش یكم در باره ی كانون زیبایی، ماتریس زیبایی و هرم زیبایی و فضاهای زیبایی شناختی است. در این بخش در باره حس زمان یا الگوهای زمان صحبت شده است. بخش دوم كتاب، در باره آینده ی زیبایی و اخلاقیات است. بخش سوم در باره مدرنیسم و زمان فروكاهنده فرد محور آن است. بخش چهارم در باره فرهنگ های عصر باستان و زمان حلقوی آن ها است. بخش پنجم در باره جاودانگی و فضای مذهبی است. بخش ششم در باره مدرنیته و الگوی زمان دورگه آن است.

 

رمان بینوایان ویكتور هوگو به عنوان نمونه انتخاب شده تا اشاره ای باشد به تفاوت های نقد ادبی در فضاهای مختلف. در بخش های مختلف كتاب ماتریس زیبایی آن جا كه فضاهای مختلف و كانون های جاذبه آن ها را بررسی می كند، نشان می دهد كه محورها و زاویه های دیدی که بر اساس آن ها مثلا رمان بینوایان ویکتور هوگو ارزشیابی می شود، در فضاهای مختلف چگونه تفاوت می كند و مكتب های مختلف نقد ادبی چگونه محصول فضاهای مختلف زیبایی شناختی هستند.

 

 

در بخش یکم، فرضیه ای در باره زیبایی مطرح شده است. این فرضیه بنا را بر این می گذارد كه درون ذهن هر فرد در هر وضعیت ذهنی كه هست، یك كانون زیبایی هست كه موضع گیری های زیبایی شناختی او را شكل می دهد. با مركزیت این كانون جاذبه و هرم زیبایی و ماتریس زیبایی[2] و مجموعه ی ممكن تركیب بندی های ناشی از آن، یك فضا شكل می گیرد. در این نوشته، این فضا، به نام فضای زیبایی شناختی و یا تنها فضا نامیده شده است. مهم ترین نتایج این فرضیه به شرح زیر است:

زیبایی شناسی: كانون جاذبه زیبایی موجب می شود برخی اشكال و تركیب بندی ها و جلوه ها را زیبا ببینیم. ما زیبا را از بین انبوه معمولی ها انتخاب می كنیم. فرض كنیم به دانش آموزان یك كلاس ده طرح گرافیكی چهره زن یا مرد می دهیم و از آن ها می خواهیم آن ها را برحسب زیبایی شان شماره گذاری كنند. شماره گذاری آن ها بر هم منطبق نخواهد بود اما...

اخلاقیات: كانون زیبایی شناختی موجب می شود كه برخی كلمات، ‌رفتارها و دستورالعمل ها را زیبا ببینیم و آن ها را بر دیگر كلمات و رفتارها و دستورالعمل ها، ترجیح بدهیم. در این كتاب فقط به زیبایی شناختی خواهیم پرداخت.

هرم زیبایی: پی آمد این تفاوت گذاری، بر پا شدن هرم زیبایی است كه در راس آن زیباترین و در قاعده آن معمولی ها و میانمایه ها چیده شده اند. در فاصله آن راس و این قاعده، سلسله مراتب زیبایی در پله های هرم جای گرفته اند. در هر فضا یك هرم زیبایی و یك هرم زشتی، به صورت وارونه در برابر هم قرار دارند. این كتاب به هرم زشتی نمی پردازد.

ماتریس زیبایی- هر فضای زیبایی شناختی، مبتنی بر یك ماتریس زیبایی است[3]. هر زمان كه از فضای الف خارج می شویم و وارد فضای ب می شویم، ماتریس زیبایی، دگرگون می شود. فضای جدید مبتنی بر كانون جاذبه جدیدی است كه ماتریس زیبایی خود را بازتولید می كند. در فضای الف، نگاه ما، از ورای ماتریس زیبایی الف می نگرد. این نگرش هم درون سو است و هم برون سو. از ورای ماتریس زیبایی الف، جهان درون و جهان برون را الف وار می بینیم. ذهن آدمی پیچیده ترین دستگاهی است كه در مقایسه با آن هیچ ساز و كار اجتماعی در پیچیدگی با آن قابل قیاس نیست. زیبایی به صورت یك ماتریس در ذهن ما چیده می شود. ما هستی را در تركیب بندی های متفاوتی می بینیم اما از میان آن همه تركیب بندی فقط یكی را زیباترین تركیب بندی می نامیم. روایتی كه الف از زیبایی می كند با روایتی كه ب از آن می كند یكی نیست. اما آن طور كه ویتگنشتین می گوید، این روایت های متفاوت، شباهت خانوادگی دارند.

 

دستگاه فلسفی كانت طوری بنا شده است كه ماتریس زیبایی فردی را به رسمیت نمی شناسد. ناگزیر یا باید از دستگاه فلسفی كانتی خارج شویم یا انقلاب كپرنیكی كانت را گسترش دهیم و به جای ذهن واحد انسان نوعی، ذهن فرد مشخص را با ماتریس زیبایی آن بگذاریم. اما كانت این پیشنهاد را نخواهد پذیرفت زیرا به زعم او ما با جای گزین كردن فرد مشخص به جای انسان نوعی، از منظومه ی فلسفه به زمین هنر هبوط كرده و زیبایی شناسی و اخلاق را به سطح سلیقه و ذوق فردی پایین آورده ایم. یا باید از ماتریس زیبایی فردی دست بكشیم و یا از منظومه فلسفی كانت تبعید خواهیم شد. در این جا دستگاه فلسفی ویتگنشتین پناهگاهی در اختیار ما خواهد گذاشت. ویتگنشتین در دستگاه فلسفی اول خود، جهان را مستقل از زبان می داند و به دنبال آن است كه قواعد عمومی به تصویر در آوردن هستی- تولید كلام- را تعریف و محدوده های آن را مشخص كند. به دنبال این هدف، او زیبایی شناسی و اخلاق را به عنوان شیوه های خصوصی-غیر علمی- تولید كلام، از حوزه ی فلسفه- كه اینك تبدیل به نردبام یك بار مصرف صعود به بام خانه علم شده است- كنار می گذارد. دستگه فلسفی دوم او اما پی و پایه ای است كه فرضیه ماتریس زیبایی را می توان بدون هیچ اشكال جدی، بر آن سوار كرد.

خواص كانون جاذبه ی زیبایی شناختی[4]

یک- كانون جاذبه ی زیبایی، نقطه اوج زیبایی است و هر آن چه منطبق بر كانون باشد زیباترین دیده می شود، هر چند ممكن است در فرهنگ های مختلف برای نامیدن آن از واژه های دیگری غیر از واژه ی زیبایی استفاده شود.

دو- میدان جاذبه، منطقه ی برد موثر كانون جاذبه است. این میدان را فضای زیبایی شناختی، یا به طور ساده تنها فضا می نامیم. در هر فضا، كانون جاذبه، منطبق بر راس هرم زیبایی و كانون دافعه، منطبق بر راس هرم زشتی است. در هر فضا، سطح قاعده هرم زیبایی و سطح قاعده هرم زشتی، بر هم منطبق اند. در قاعده هرم ها معمولی ترین ها و پیش پا افتاده ترین ها جمع شده اند. سطحی كه هرم زیبایی و هرم زشتی با هم تلاقی می كنند، منطقه زیبایی صفر است. در هر هرم، حجم از قاعده به راس كم و كم تر می شود. می اندیشم زیباترین ها بسیار اندك اند. واژگونه اگر بنگریم خواهیم دید چیزها و روابط و جلوه هایی كه بسیار اندك اند، می توانند بسیار زیبا یا بسیار زشت باشند، قاعده هرم جایگاه معمولی ها است. آن ها فقط معمولی اند و هر چه فراوان تر باشند به منطقه زیبایی صفر نزدیك تر اند.

رازوارگی زیبایی: در هر فضا، كانون جاذبه زیبایی، رازواره دیده می شود. به چیزها و روابط و جلوه هایی كه در كانون اند، خواص و آثاری نسبت می دهیم كه برای ناظری كه آن ها را زیبا نمی بیند پذیرفتنی نیست. انگشت اشاره ما به عنون اعتراض همیشه متوجه جنبه های رازواره كانون های زیبایی فضاهای دیگر است، اما رازوارگی كانون زیبایی فضای خودمان را نمی بینیم. فرق رومانتیك ها با خرد گرایان در این است كه اولی ها رازوارگی كانون جاذبه خود را می ببینند و می پذیرند و آن را از الزامات زیبایی می دانند، اما دومی ها آن را نمی توانند ببینند و بپذیرند زیرا خرد در كانون فضای زیبایی شناختی آن ها است و هم نشینی خرد و رازوارگی، به باور آن ها محال است.

مردمان عصر پهلوانی، نمایش نیروی بدنی و عملیات پهلوانی را زیبایی ناب می دیدند و مسحور جنبه های رازواره آن می شدند. امروزه خواندن طول و تفصیل نمایش پهلوانی های آن ها خسته مان می كند. این حالت را در خواندن متن كامل و مفصل شاهكارهای رومانتیك نیز داریم. مردمان پیش مدرن نیز اگر رمان مدرن بخوانند یا نقد و تفسیرهای پر طول و تفصیل معاصر را در باره هنر مدرن و ادبیات پوچی بشنوند، و یا از نمایشگاه های هنر مدرن دیدن كنند، خستگی و بی حوصلگی مشابهی را تجربه خواهند كرد. آن ها نمی توانند احساس دوستداران هنر مدرن را در حالی كه مدت های طولانی به یك اثر خیره می شوند، درك كنند. این همان حالت سحرآمیزی است كه بومی هر فضای زیبایی شناختی وقتی به كانون زیبایی آن فضا خیره می شود آن را تجربه می كند. این پدیده ها ناشی آن است كه نوع رابطه ما با كانون های زیبایی، رابطه ای باورمندانه، انعطاف ناپذیر و جوش كاری شده است. ما هنوز یاد نگرفته ایم در مقابل كانون های زیبایی، بازیگرانه و رها از باور و ناباوری برخورد كنیم و با آن ها ارتباط انعطاف پذیر و مفصلی برقرار كنیم[5]. در بخش دوم خواهیم دید در فضای زیبایی شناختی نوینی كه غرب در آستانه ورود به آن است، رابطه آدم ها با كانون های زیبایی متفاوت خواهد بود، اما...

كانون زیبایی و اتصالات انعطاف پذیر و انعطاف ناپذیر: در هر فضا، اتصالات و روابط درون فضایی، هرچه نزدیك تر به كانون جاذبه ی زیبایی، غیر قابل انعطاف و جوش كاری شده، و هر چه دورتر از كانون جاذبه، آزاد و قابل انعطاف اند. در مقابل، اتصالات و روابط بین الفضایی، قابل انعطاف و مفصلی اند. آیا با روند ارزش زدایی ارزش ها، دوران اتصالات غیر قابل انعطاف به سر آمده است؟[6]

تولید كلام و بس آمد واژه ها: در هر فضا، شیوه های تولید و ارائه ی كلام از مقتضیات كانون زیبایی تبعیت می كنند. غالبا بیشترین حجم تولید كلام در باره كانون زیبایی و گاه در باره كانون زشتی است. به عنوان مثال به حجم عظیم كلام تولید شده در فضای مذهبی در باره گناه و عقوبت، توجه كنید.

واژه هایی كه در باره كانون زیبایی اند بیش تر از سایر واژه ها تكرار می شوند و بیشتر بحث ها در باره آن ها است. مثلا در فضاهای زیبایی شناختی پهلوانی یا خرد یا پوچی، بیش ترین تولید كلام در باره عملیات پهلوانی یا خردورزی یا پوچی است.

      سفر واژه ها: در فضاهای متفاوت، واژه های یكسان، بر حسب نزدیكی و دوری به كانون زیبایی، بار ارزشی و معنایی صریح یا ضمنی متفاوتی دارند. وقتی برای پیدا كردن معنای یك واژه به فرهنگ لغات مراجعه می كنیم، با معانی متفاوت و گاه متضاد رو به رو می شویم. اگر بخواهیم دقیق تر باشیم باید برای هر فضای زیبایی شناختی، یك كتاب لغات داشته باشیم. اگر چنین تفكیكی را عملی كنیم تفاوت آن ها فقط در معانی متعلقات كانون های زیبایی خواهد بود.

وضعیت بین الفضایی(وضعیت پست مدرن): فضای فاقد جاذبه، وضعیت بیرون از میدان جاذبه زیبایی است. چنین وضعیتی حد فاصل دو فضای زیبایی شناختی است. این وضعیت را وضعیت بین الفضایی یا منطقه فاقد كانون جاذبه و دافعه می نامیم. در این وضعیت مرزهای زیبایی و زشتی در هم می ریزند. بی معنایی و ارزش زدایی رایج می شود و هرم زیبایی گرایش به مسطح شدن دارد.

فضای پست مدرن فضایی است مسطح و فاقد هرم زیبایی یا هرم وارونه زشتی. در این وضعیت، همه حساسیت متوجه اختلاف سطح و قدرت ناشی از آن خواهد شد. شاید بتوانیم بگوییم كه میشل فوكو، كه در بازتولید ارزش ها و در شیوه های تولید كلام، در پی كشف مناسبات قدرت در میان انسان ها بود، متاثر از فضای مسطح پست مدرن است.

 


 


[1]- با افزایش منشا Homo Sapiens ها، در چند دهه ی اخیر منشا انسان معاصر را  Homo Sapiens                 Sapiensبه معنای اندیشمند اندیشمندان نامیده اند.

[2]- در باره ی هرم و ماتریس زیبایی به عنوان های مربوطه ر.ك.

[3] -  واژه ی لاتین ماتریس MATRIX به معنای رحم یا جا و محیط و پس زمینه ای است كه چیزی در آن پرورده و تولید می شود. معنای دیگر آن، قطعه فلز یا مس [زینك] كه بر روی آن تصویر چیزی حك می شود. این واژه برای اولین بار در سال 1858 در ریاضیات به جدول مربع شكلی گفته شد كه خانه های آن اعداد یا نشانه های ریاضی قرار می گیرد. پیشینه ی كاربرد این جدول در ریاضیات به سال 1598 می رسد “ Shorter Oxford English Dictionary 1983”.

[4]  آن چه در باره جاذبه زیبایی شناختی صدق می كند، در باره كانون دافعه زشتی شناختی نیز، به طور وارونه صدق می كند.

[5]  ر.ك. به ماتریس زیبایی، صفحه ی 108

[6]  ر.ك. به بخش دوم کتاب ماتریس زیبایی.