جان . ج. میرشیمر و استفان. م. والت
John J. Mearsheimer
and Stephen. M. Walt
ترجمه: ن . نوری زاده
nourizadeh.n@gmail.com
سیاست
آمریکا در خاور میانه و نقش نفوذ گران اسرائیلی
پیشگفتار- 2
قدرت سیاسی نفوذگران (The Lobby) فقط منحصر به
تاثیر آنان بر نامزد های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا و در مدت زمان مبارزه
انتخاباتی نیست بلکه مهمترین تاثیر و نفوذ آنها بر سیاست خارجی آمریکا بویژه نسبت
به وضعیت خاورمیانه میباشد.
اعمال سیاستهای آمریکا در منطقه خشونت
بار خاور میانه نه تنها تاثیر مستقیم بر زندگی روزمره مردمی که در آنجا زندگی
میکنند دارد بلکه نتایج آن عاید مردمان بسیاری در سراسر جهان میگردد. باید یادآور
شد که اعمال سیاست احمقانه دولت بوش در جنگ با عراق، اشغال و ویران ساختن آن کشور
تاثیر بسیار دردناک و دراز مدتی بر زندگی عراقی ها گذاشته است. برای مثال، دهها
هزار نفر کشته شدند، صدها هزار نفر بیخانمان گشتند و جنگ شرارت بار فرقه ای که
پایانی برای آن متصور نیست شعله ور گردیده است. این جنگ ضمن اینکه برای ایالات
متحده آمریکا یک فاجعه و سیه روزی استراتژیک ببار آورده است، اعلان خطری برای
متحدین آمریکا در داخل و خارج منطقه محسوب میشود.
از همان ابتدا که جمهوری خواهان قدرت را
در کاخ سفید بدست گرفتند، تلاش خود را روی یک برنامه مطالعاتی متمرکز نمودند تا
بطور عملی اهدافی که در سر میپروراندند را در خاور میانه به اجرا بگذارند.
برای بعضی ها دخالت مستقیم آمریکا در
خاور میانه در جهت تحقق وعده های تورات به قوم یهود در سرزمین مقدس است که از جانب
رهبران دینی یهود تبلیغ میگردد. این باور مورد پذیرش معدودی از سیاستمداران
آمریکائی قرار گرفته است. بدیهی است که این یک اشتباه محض است که بخواهیم برداشت
های تاریخی و دینی که بیشتر از اعتقادات شخصی سرچشمه میگیرد را بمثابه ریشه اصلی
دخالت آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در منطقه قلمداد کنیم و تصور کنیم که این عقاید
اساس روابط فوق العاده کنونی آمریکا با اسرائیل است. (5)
در 200 سال گذشته یعنی از زمان مهاجمین
دریائی کشور های اسلامی شمال آفریقا (Barbary) تا پایان جنگ جهانی دوم، ایالات
متحده آمریکا هیچ نقش اساسی در امنیت خاور میانه نداشت و نیز رهبران آمریکا هیچ
اشتیاقی برای ایفای نقش در این منطقه از خود نشان نمیدادند. (6)
ودرو ویلسون (Woodrow
Wilson) اعلامیه 1917
بالفور (Balfour Declaration) که بیان کننده حمایت انگلیسی ها برای ایجاد یک دولت یهود در
فلسطین بود را تائید نمود، بدون اینکه بتواند برای پیشبرد اهداف آن اعلامیه کاری
انجام دهد. در واقع مهمترین نقش آمریکا فرستادن هئیتی به ریاست هنری چرچیل کینگ (Henry Churchill) و چارلز
کران (Charles Crane)
به کنفرانس صلح پاریس در سال 1919 بود. آنان در این کنفرانس به این نتیجه رسیدند
که مردم منطقه مخالف اشغال سرزمین های خود توسط صهیونیست ها هستند و بنابر این
ایندو مخالفت خود را با تاسیس یک دولت مستقل یهودی ابراز داشتند.
همانطور که مارگارت مک میلان (Margaret Mac Millan)
نوشته است: " احتمال اینکه آمریکا میخواست سهمی از خاور میانه داشته باشد،
وجود داشت و آنموقع این خواسته مورد توجه قرار گرفته بود، اما هیچگاه چنین خواسته
ای عملی نگشت زیرا بریتانیا و فرانسه کار را تمام کردند و سهمی که از امپراطوری
عثمانی عایدشان شده بود را بین خود تقسیم کردند." (7)
ایالات متحد آمریکا بعد از جنگ جهانی
دوم توانست نقش امنیتی مهمی در خاور میانه به عهده گیرد. ابتدا موضوع نفت و سپس
مقابله با کمونیسم باعث گسترش نقش امنیتی آمریکا در منطقه شد. اما با ایجاد روابط
بسیار نزدیک با اسرائیل و افزایش روزمره این روابط، آمریکا توانست موقعیت خود را
در منطقه استحکام بخشد.
رابطه چشم گیر و مهم دیگری که آمریکا در
سیاست امنیتی منطقه بدان دست یافت، همکاری با عربستان سعودی در اوائل دهه 1940
بود. (گرایش هر دو کشور به یکدیگر جهت ممانعت از جاه طلبی های بریتانیا بود.)
اولین همکاری رسمی در این مورد گنجادن ترکیه به
پیمان ناتو (Nato) در سال 1952 و سپس انعقاد پیمان ضد شوروی بغداد در سال 1954 بود.
(8)
رهبران آمریکا بعد از حمایت بیدریغ مالی
به اسرائیل در سال 1948، سعی کردند که همواره شرایط متعادلی بین اعراب و اسرائیل
در سیاست خارجی خود اعمال نمایند. به همین علت برای بخطر نیفتادن منافع دراز مدت
خود در منطقه بدقت سعی داشتند که از قبول مسئولیت رسمی در قبال کشور یهود پرهیز
نمایند.
اما در دهه های بعدی بعلت جنگ شش روزه
اعراب و اسرائیل و فروش ابزار آلات جنگی شوروی به چند کشور عربی و نیز افزایش نقش
و تاثیر گروه های مدافع اسرائیل در ایالات متحد، به آهستگی این سیاست تغییر جهت
داد. این تغییرات در سیاست خارجی آمریکا خواه در نتیجه اعتقادات مذهبی و تاثیر آن
بر سیاستمداران آمریکائی بوده باشد (به ویژه گشاده دستی و بخشندگی مالی آمریکا به
اسرائیل) و خواه منافع گروه های بهره ور (Interest Group) و نفوذ گران اسرائیل (Israel Lobby)، به درک
سیاست جاری آمریکا در منطقه تا حدودی کمک میکند.
باید اذعان نمود که روابط ویژه کنونی
ایالات متحده آمریکا و اسرائیل امری گریزناپذیر و یا با برنامه ریزی قبلی ایجاد
نگردیده است. از زمان جنگ شش روزه در سال 1967 تحول اساسی در سیاست خارجی آمریکا
در خاور میانه بوجود آمد که ویژگی مهم آن آغاز استحکام روابط با اسرائیل شد. بر
کسی پوشیده نیست که از چهار دهه گذشته، آمریکا برای تحت الشعاع قرار دادن کشور های
منطقه حمایت های دیپلماتیک و کمک های فراوان مالی در اختیار اسرائیل گذاشته است.
برای آمریکا مهم نبود (و نیست - م) که اسرائیل در منطقه دست به چه اعمالی (جنایاتی
- م ) میزند، زیرا سطح کمکهای عظیم مالی که همواره و بدون قید وشرط در اختیار کشور
یهود قرار میدهد به همان شکل باقی مانده است و تغییری در آن بوجود نیامده است.
ایالات متحد آمریکا بدون شک و تردیدی
اسرائیل را در برابر فلسطینی ها ترجیح میدهد و هرازگاهی، برای حفظ ظاهر که جنبه
تبلیغاتی دارد به دولت یهود گوشزد میکند که شهرک سازی را در مناطق اشغالی فلسطین
متوقف کند.
گرچه بیل کلینتون (Bill Clinton) و جورج
دبیلیو بوش (Gorege W. Bush) روسای جمهور آمریکا آشکارا از ایجاد یک کشور فلسطینی سخن گفته
اند اما واقعا هر دو نفر آنها تمایل به
تاسیس یک کشور فلسطینی در منطقه ندارند. همانطور که پیش تر گفته شد، آمریکا برای
پیاده کردن طرح ها و سیاست های خود در منطقه بویژه طرح خاورمیانه بزرگ، اسرائیل را به تمام کشور های منطقه ترجیح
میدهد.
برای مثال، در ابتدای دهه 1990 سیاست
آمریکا در قبال ایران بطور چشم گیری متاثر از خواسته های دولتمردان اسرائیل بود.
تهران در سالهای اخیر چندین بار تلاش نمود که روابط خود را با واشنگتن بهبود بخشد،
اما اسرائیل و پشتیبانانش توانستند هرگونه فعالیتی که در جهت تنش زدائی بین ایران
و آمریکا انجام میگیرد را مانع شوند و این دو کشور را تا میتوانند بدور از هم نگاه
دارند. مثال دیگر در این مورد که حائز اهمیت است و نقش نفوذ گران اسرائیلی را در
سیاست خارجی آمریکا بخوبی نمایان میسازد، سیاست دولت بوش در خلال جنگ اسرائیل علیه
لبنان در تابستان 2006 میباشد. بیشتر کشور های جهان قاطعانه دولت اسرائیل را به
خاطر حمله به لبنان و بمباران شهر های آن مورد سرزنش و انتقاد قرار دادند (بمباران
اسرائیل در لبنان بیش از 1000 کشته بجای گذاشت که بیشتر آنها از شهروندان عادی
بودند.) اما ایالات متحده آمریکا نه تنها انتقادی از اسرائیل (جنایات اسرائیل – م) بعمل نیاورد بلکه به تشویق و اشغال
لبنان و ادامه جنگ از سوی اسرائیل یاری رساند.
اعضای برجسته دو حزب یعنی حزب
جمهوریخواه و دمکرات آشکارا از (جنایات – م) اسرائیل در لبنان حمایت کردند. این
گونه حمایت های صریح و بی شائبه از اسرائیل، طرفداران آمریکائی حکومت لبنان را
متزلزل ساخت. ( فواد سینیوره و اعضاء کابینه او – م) و در مقابل قدرت و توانائی
حزب الله را افزایش داد و نیز باعث نزدیکتر شدن بیش از پیش سوریه، حزب الله و
ایران شد، وضعیتی که برای واشنگتن و اورشلیم به هیچ وجه خوشایند نیست.
اینک امنیت ملی ایالات متحد آمریکا به
سبب حمایت و پشتیبانی بی دریغ از اسرائیل به خطر افتاده است. دفاع بلامنازعه
آمریکا از دولت یهود و اتحاد آنان در منطقه از طرفی و اشغال دراز مدت سرزمین های
فلسطین از طرف دیگر باعث شده است که انگیزه ضد آمریکائی توام با نفرت در سراسر
کشور های عربی و دنیای اسلام رواج و تقویت گردد. در نتیجه، افزایش تهدیدات از سوی تروریسم بین المللی، حل دیگر
مسائل و مشکلاتی که گریبان گیر واشنگتن در منطقه شده است را دشوار ساخته است. یکی
از آن مشکلات، متوقف کردن برنامه های هسته ای ایران است. به سخنی دیگر، آمریکا با
بجای گذاشتن چهره زشتی از خود در منطقه سبب شده است که رهبران (مرتجع – م) عرب
تمایل آشکار خود را نسبت به همکاری با آمریکا بر ملا نسازند. (آنها ترجیح میدهند
که در پنهان با آمریکا به معامله و زدو بند بپردازند. – م) در نتیجه این وضعیت
ناگوار تلاشهای آمریکا را در مبارزه با دشمن در منطقه ناکام کرده است.
بی تردید باید اذعان نمود که اجابت
خواسته های فعالان و نفوذ گران اسرائیلی از سوی دولتمردان آمریکا در این کشور
بیسابقه است و نمیتوان این وضعیت را با هیچ وضعیتی دیگری در تاریخ آمریکا مقایسه
نمود.
دیگر گروه های بهره ور (Interest Group) مانند
نفوذ گران قومی که نمایندگی کوبائی- آمریکائی، ایرلندی- آمریکائی، ارمنی- آمریکائی
و هندی- آمریکائی را بعهده دارند نه تنها چنین موقعیتی در نزد سیاستمداران و
دولتمردان آمریکا ندارند بلکه اگر هم به خواسته های آنان توجه گردد، بدون تردید آن
خواسته ها میباید در جهت منافع و سیاست آمریکا اعمال گردد.
نفوذ گران اسرائیلی با موفقیت کامل
توانسته اند که آمریکا را قانع کنند که منافع آنها با اسرائیل در منطقه یکی است و
یا در ارتباط تنگاتنک با هم قرار دارد. در واقع این چنین نیست.
گرچه موضوع این کتاب (اعمال نفوذ
اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا) بیشتر در مورد تاثیر نفوذ گران اسرائیلی بر سیاست
خارجی آمریکا متمرکز شده است، اما نمیتوان از تاثیرات منفی نفوذ گران اسرائیل بر
منافع آمریکا چشم پوشید، تا جائیکه بنظر میآید حتی این گونه تاثیرات در آینده به
منافع اسرائیل نیز آسیب خواهد رساند. برای مثال، لئون وستییر (Leon Wieseltier) نویسنده
و هوادار سرسخت اسرائیل درباره شهرک سازی و اسکان یهودیان در زمین های اشغالی
فلسطین مینویسد که: " این عمل یک اشتباه بزرگ استراتژیک، غیر اخلاقی و تاریخی
است."(9) زیرا اگر ایالات متحده آمریکا از دیر باز بوسیله قدرت مالی و نفوذ
سیاسی خود، اسرائیل را قانع میساخت تا از شهرک سازی در سرزمین های اشغالی فلسطین
یعنی کرانه باختری و غزه دست بردارد و
نیز سعی میکرد تا هرچه زودتر کشور فلسطین در نواحی اشغالی تاسیس گردد، اکنون
اسرائیل به چنین روزی گرفتار نمیشد. واشنگتن چنین نکرد. زیرا چنین تصمیمی از نظر
سیاسی برای روسای جمهوری آمریکا در هر دوره ای بسیار گران تمام میشود. همچنین
همانطور که قبلا اشاره کردیم برای آمریکا بهتر آن بود که به اسرائیل گوشزد میکرد
که از حمله به لبنان و ویران ساختن شهر ها، روستا ها و بطور کلی زیر ساخت اقتصادی
این کشور خودداری کند. اما آمریکا نه تنها چنین پیشنهادی به اسرائیل نکرد بلکه
عمدتا تسهیلات چنین حملاتی را برای اسرائیل آماده و مهیا ساخت و اشکارا حمله به
لبنان را تائید نمود. بدیهی است دولت آمریکا با اعمال چنین سیاست هائی در منطقه
خاورمیانه، دچار مشکلات فراوانی خواهد شد. زیرا با اتخاذ اینگونه رفتارهای سیاسی،
انتقاد از اسرائیل را بطور کلی امری ناممکن میسازد.
همچنین نفوذ گران اسرائیلی در دراز مدت
با ادامه چنین روش های زائد، ممکن است باعث شوند که در آینده موجودیت دولت یهود به
خطر افتد.
5- Look at: Power,Faith, and Fantasy: America in the Middle East
1776 to the Present(New York: Norton,2007
6- Look at: The United States and the Middle East since 1945
(Washington, DC. Potomac Book,2005)
7- See: Paris 1919: Six Months That Changed the World (New York:
Random House,2001)
8- See: Nadav Safran, Saudi Arabia: The Ceaseless Quest for
Security (Cambringe, MA: Harvard University Press 1985)
9- See: “Sympathy for the Other,” New York Times Book Review,
April 1,2007,13.