" ابراهیم"
بیاد زنده یاد دانشجوی کرد ابراهیم لطف
الهی در زیر شکنجه"
چو شنیدم که ترا مرگ به آزادی داد ؛ ابراهیم !
گریه ام خود پی گریه ، چه ؛ به گریه افتاد ! ابراهیم !
نه ز اندوه تو من ، آه ! که من زنده
ام و تو رفتی؛
که صدایی زگلو میترکد ، مرگم باد ،
ابراهیم !
تو زکُردی و منم گیل و دگرمرد بلوچ یا ترکی،
همه از درد همین میهنمان در فریاد ، ابراهیم !
تو دل بندی شبانگاه ، به زنجیرستم رفتی ، خوشا ،
که منم با همه ی مردممان تابه پگاه در بیداد، ابراهیم !
به همان آخ توکه در دل زندان زشکنجه کردی ،
چه بگویم زپَلشتی نشود رفتنمان بی فریاد ، ابراهیم !
بسر پاک همین میهنمان صد سوگند، !
که ترا مژده دهیم ازخود آزادی به دی ما، آزاد ، ابراهیم.
چه بگویم که مرا دانش پنهانگویی نیست،
زمنت مژده که این خانه شود زود، آباد
،ابراهیم!
29 / دی / 1386
د.ساسان ایرانپور