جمعه ۳۰ آذر ۱۳۸۶ - ۲۱ دسامبر ۲۰۰۷

 

 

یلدای شعر و هنر

 

کسانی که در این عصر زندگی می کنند، اما در شعر و در خطاب و در موسیقی نان کهنه را می خورند و ساز کهنه را می زنند، نمی توانند آن باشند که نامجوست. نامجو از زبان امروز می خواند

 

فرح طاهری

19-12-2007

 

http://www.shahrvand.com

 

شب شعر و هنر شهروند دیگر کم کم دارد جا می افتد. سومین شب شعر و هنر شنبه 15 دسامبر چون همیشه در سالن کتابخانه نورت یورک در حالی برگزار شد که توفان برف و بوران قدم به تورنتو گذاشته بود و برای ما شهروندیان این تصور را به وجود آورد که یلدایی سوت و کور خواهیم داشت و کسی در این هوا سرِ بیرون آمدن از خانه نخواهد داشت، ولی با آمدن دوستداران شب شعر و هنر دیدیم که شب هایمان دیگر دارد جا می افتد و حتی هوای توفانی هم مانع دیدارمان نخواهد شد.

گرمای حضور ایرانیان، در سالنی که با عناصر ایرانی چون بته جقه و رومیزی های سنتی و خوراکی های مخصوص یلدا چون انار، هندوانه، آجیل و شیرینی تزئین شده بود، یلدای شعر و هنرمان را تبدیل به شبی گرم و به یادماندنی کرد.

در غیبت لی لی نبوی که در مسافرت بود، گردانندگی برنامه را حسن زرهی و کریم زیاّنی برعهده داشتند که به تایید شرکت کنندگان در امر مجری گری دیگر دارند تبحر پیدا می کنند و با طنزهای بموقع خود باعث شدند که تمام مدت لبخند بر لب ها بنشیند.



برنامه با یادی از زنده یاد ژاله اصفهانی آغاز شد.

احترام سلطانی با تخلص ژاله اصفهانی در سال 1300خورشیدی در اصفهان زاده شد. تحصیلات متوسطه را در اصفهان گذراند. از کودکی شعر میسرود. در 13 سالگی نخستین غزلش را سرود و شعرهایش در نشریات سپنتا، اخگر و باختر امروز چاپ می شده. بعد از دبیرستان در بانک ملی استخدام می شود و بعد به تهران می آید. در سال 1322 نخستین مجموعه شعرش را به نام "گل های خودرو" چاپ می کند. سپس دانشکده ادبیات را در سال 1325 تمام می کند. در نخستین کنگره نویسندگان ایران شرکت می کند و شعر می خواند. در سال 1325 به تبریز سفر میکند تا با شمس الدین بدیع تبریزی ازدواج کند. همسر او که افسر نیروی هوایی بوده بعدها به عنوان مترجم و دکترای اقتصاد و پژوهشگر مشغول کار می شود. بعد از چندی به دلیل اینکه همسرش توده ای بوده و مجبور به فرار به شوروی سابق شده بوده، او نیز به شوروی می رود و در باکو ضمن فراگیری زبانهای روسی و ترکی در دانشگاه دولتی آذربایجان لیسانس ادبیات می گیرد. حاصل ازدواجشان دو فرزند بوده. سپس در سال 1954 به مسکو رفته و در دانشگاه دولتی لامانسوف تحصیل میکند و تز دکترای ادبیات خود را درباره زندگی و آثار ملک الشعرای بهار می نویسد. از 1940 تا 1980 در آکادمی علوم انستیتوی ادبیات جهانی ماکسیم گورکی مشغول پژوهش های ادبی بوده تا اینکه بعدها به لندن مهاجرت می کند و در 30 نوامبر 2007 در سن 86 سالگی در لندن درمی گذرد.

اولین مهمان این شب، از شاعران جنوب ایران حسین زراسوند بود.




در معرفی او گفته شد که او چهار مجموعه شعر آماده چاپ دارد که هنوز بخت انتشار پیدا نکرده ولی شعرهای او در نشریات امروز ایران و بیرون از ایران چاپ می شود.

حسین زراسوند چند شعر خواند که شعر کوتاه"باران" را در زیر میخوانید.

باران که می بارد

از صدای قطرات

از بوی خاک و علف

با چشم بسته می بینم

اگر تو بیایی

پس از شعرخوانی حسین زراسوند، فیلم کوتاه "چهاردیواری" ساخته هنرمند جوان رها شیرازی به نمایش درآمد. رها شیرازی 24 ساله، در دانشگاه یورک تورنتو سینما خوانده است و فیلم چهاردیواری پروژه فارغ التحصیلی او در سال 2007 است. این فیلم در جشنواره های بین المللی فیلم تورنتو، ونکوور و سادبری شرکت کرده و به خاطر همین فیلم دانشگاه یورک بورس تحصیلی دوره فوق لیسانس رها شیرازی را تقبل کرده است.



در این فیلم نیاز سلیمی، صنم بامشاد و رها جوانفر بازی می کنند و ماجرا بر محور حضور دو دختر در بازداشتگاه منکرات همراه با زنی زندانبان (نیاز سلیمی) است.

پس از نمایش فیلم، حسن زرهی از رها شیرازی و نیاز سلیمی دعوت کرد تا به روی صحنه بروند. نیاز سلیمی جای دو بازیگر دیگر فیلم را خالی کرد.

آقای کریم زیاّنی در لابلای برنامه، درباره یلدا و تاریخچه ی این جشن باستانی ایرانی اطلاعاتی را در اختیار حاضران می گذاشت.

پیشینه ی یلدا برمیگردد به 1783 سال پیش از میلاد مسیح که اول دی ماه را به نام خورروز نام گذاری کرده بودند به معنی روز خورشید و حتی اسطوره این روز به پیش از این هم برمیگردد. (مقاله ی آقای زیاّنی در مورد یلدا را در همین شماره شهروند بخوانید.)

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید خواه بو که برآید (حافظ)

از کیهان مرتضوی دعوت شد تا به صحنه برود. کیهان مرتضوی تخصصش طراح صحنه در سینما و تلویزیون و تئاتر است و سابقا در دانشگاه تهران مجتمع دانشگاهی هنر و دانشکده صدا و سیما تدریس می کرده است. طراحی صحنه بسیاری از سریال های تلویزیونی از جمله امیرکبیر، شاه شکار، ستارخان، پائیز صحرا، محله بروبیا و ... انجام داده و 25 فیلم سینمایی را طراحی صحنه کرده از جمله نار ونی، پرنده کوچک خوشبختی، نقش عشق، گلهای داوودی، زمان از دست رفته و ... 14 تولید تئاتری در شهر تورنتو طراحی صحنه کرده و در حال حاضر به کار معلمی هنر در دبیرستان های تورنتو اشتغال دارد.



کیهان مرتضوی گفت، در پیشینه ی من چیزی از ادبیات و شعر نیست ولی من همیشه برای خودم شعر گفته ام و شعرهایم خصوصی بوده، ولی امشب از من خواسته اند آن را با شما سهیم شوم.

اولین شعر او با نام "شب، آبی، نارنجی" بود.

شنا را دوست می دارم و پرواز کبوتر را

شنا را در میان آبی دریا و پرواز از فراز ابر

و یا در قطره باران شنا و پرواز از گل شب بو

کبوتر سمبل پرواز و آبی

ماهی سمبل دریاست

و من اندیشه ام پرواز می خواهد

و من روحم شنا را دوست میدارد

و من فریاد میخواهم، فریاد

آی مردم

اندیشه کبوتر نیست

...

پس از استراحتی کوتاه، برنامه با ویدیوکلیپی که همکار جوان شهروند، مریم معینی، تهیه کرده بود، آغاز شد. مریم این ویدیوکلیپ را روی ترانه رپ "اختلاف" به خوانندگی سروش(هیچکس) با تصاویری از فقر و نابسامانی های جامعه ی امروز ایران ساخته بود. کار مریم مورد تشویق بسیار قرار گرفت.



خانم شیلا  اسدی پور و امیر رهبر هنرمندان بعدی بودند که به هنرنمایی پرداختند. این دو هنرمند ده سال است که باهم همکاری میکنند. امیر رهبر هنرمند موسیقیدان انواع سازها را می نوازد ولی ساز اصلی او پیانوست. و خانم شیلا اسدی نیز با صدای زیبایش با آقای رهبر در حال کار روی ترانه های گیلانی هستند که با آماده شدن آن منتشر خواهد شد.




این دو هنرمند سه ترانه اجرا کردند که دو ترانه گیلانی و یک ترانه "گل گلدون" بود. هنرنمایی این هنرمندان با استقبال بسیار روبرو شد.


نوبت به شعرخوانی آقای بهروز امامی رسید. ایشان شعری به مناسبت یلدا خواند.




من امشب تا سحر دستی به سوی آسمان دارم

در این یلداشب غربت عنایت ها از او دارم

به هر جامی که او بر جان من با دلبری ریزد

صفای روزگاران جوانی پیش رو دارم

شبی در بزم خوشنامان و خوشرویان دوران

ز در آمد برون آن لحظه اکنون را نکو دارم

مرا پندار نیکی مانده برجا از شب یلدا

سعادت بین که زیبا دلبری در روبرو دارم

تو صدها قصه ناگفته پنهان کرده ای از من

چه شب بهتر ز امشب نازنینی قصه گو دارم

نمازم را به یلداشب به محراب رخش خوانم

نمیدانی که با اشک دل آغشته در خونم وضو دارم

برنامه بعد هنرنمایی هنرمندان رقصنده آذربایجانی بود. گروه رقص آراز از یک سال پیش در تورنتو این اسم را برگزید ولی بیش از دو سال است که با هم همکاری دارند. در این برنامه سه رقص شُهرتیم، یاللی و لزگی را اجرا کردند که با استقبال شرکت کنندگان روبرو شد.




آقای ائلبی طراح رقص و استاد گروه است. ایشان از استادان بین المللی رقص کشور آذربایجان است که جوایز بسیاری در سطح جهان در این رابطه دریافت کرده است. لاله جوانشیر، فیروزه هدایت، آرزو پورموسوی، صمد پورموسوی، احمد گلزاری(مدیر گروه) و علی قائم مقامی رقصنده های این شب بودند.



در گفت وگوی کوتاهی با آقای احمد گلزاری مدیر گروه آراز، ایشان گفت: افراد این گروه تماما به صورت داوطلب با گروه همکاری دارند و میخواهند فرهنگ و هنر آذربایجان را به مردم ایران و هموطنان ساکن تورنتو بشناسانند. این فرهنگ حتی برای خود آذربایجانی ها در ایران نیز ناشناخته است و ما با کمک استادانی از کشور آذربایجان و آقای صمد پورموسوی از هنرمندان باتجربه ی آذربایجان ایران در نقش دستیار طراح رقص توانسته ایم که به این هدف برسیم و قادر هستیم که فرهنگ آذربایجان را عرضه کنیم. ما به دنبال افراد علاقمند هم می گردیم تا گروه را گسترش دهیم و این هنر را به دیگران بیاموزیم.

پایان بخش سومین شب شعر و هنر، پخش بخش کوتاهی از پیام دکتر رضا براهنی به همایش موسیقی زیرزمینی ویژه محسن نامجو در دانشگاه تهران بود. این همایش سه شنبه 20 آذر 86 با حضور بیش از 600 تن در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد و پیام تصویری دکتر رضا براهنی به مدت 30 دقیقه در این برنامه پخش شده بود. در بخشی از این پیام آمده است:


... کسانی که در این عصر زندگی می کنند، اما در شعر و در خطاب و در موسیقی نان کهنه را می خورند و ساز کهنه را می زنند، نمی توانند آن باشند که نامجوست. نامجو از زبان امروز می خواند. گذشته در شعر، چراغ راه آینده نیست. شعر و موسیقی تاریخ نیستند که با درک گذشته، آینده اش بیاید. شعر، روایت را، خواه تاریخ باشد، و خواه روایت شعر گذشته، مدام قطع می کند و نَفَس نَفَس می زند. موسیقی در کنار اوست. نَفَس انسان، اگر قوی تر از کُل عروض جهان نبود، موسیقی جدید و قاعده ی جدید به وجود نمی آمد. انسان با نَفَس زنده است، شعر با نَفَس زنده است. کسی که سینه ندارد، هزار سال هم عروض بخواند، باز شاعر نمی شود. عروض و غیرعروض وقتی اهمیت می یابند که نَفَس آنها را دگرگون کند، که زبان امروز آنها را دگرگون کند. از این نظر اگر موسیقی مبتنی بر عروض قدیم ما را معتاد گذشته می کند، قرائت دیگری از عروض به صورت جدید ما را به سوی نو می پراند. جلو چشم من در خانه ی "الن گینزبرگ" شاعر، درست در برابر "باب دیلن"، شاعر ساز هندی اش را می زد و شعر "زوزه"اش را می خواند. مسئله این است: گاهی آدم ناشی متبحرتر از آدمِ مقلدِ غیرناشی است. کسی که زبان ندارد، می فهمد که زبان لازم دارد. ما که بزرگ شده ایم و زبان داریم فکر می کنیم که زبان داریم، تا بچه نشویم مجدداً، سه جدداً و چهارجدداً دنیا را در شعر و در موسیقی نمی توانیم کشف کنیم. به همین دلیل، کسی که به نامجو گوش می کند، حالت خاصی پیدا می کند. موسیقی و شعر در حال تکوین است. در حال شدن است. موسیقی پس از پایان شعر شروع نشده. موسیقی روی شعر گذاشته نشده. چهار نفر ننشسته اند تا موسیقی را تصحیح کنند که مبادا یکی از ردیف خارج شود. در واقع نامجو ضد اساتید و ضدِ استاد می زند. استاد او انگار خلقت اوست. هر چیزی که می خواند از یک لعبت درخشان درون سرچشمه می گیرد. بازی تازه است. یکی ممکن است بگوید آواز را خراب کرده است. اگر آواز تنها با اعتیادات ذهنی من خوانده شود، از بیخ و بن خراب است. سنت تکرار سنت نیست. انقلاب سنت است که هم سنت است، هم انقلاب. و کسی که این نداند، هیچ نداند.

زبانه بکش دوست من! حنجره ات را می بوسم.

پس از پیام دکتر براهنی، صدای محسن نامجو که می خواند"عقاید نوکانتی ازآن ما/ شقایق نرماندی ازآن تو" در سالن طنین انداز شد. و همراه با پخش دیگر آهنگ های نامجو، از میهمانان با شیرینی و انار و آجیل که بخشی از دکور جشن یلدایی شب شعر و هنر بود، پذیرایی شد.

در این برنامه کتابفروشی سرای بامداد، جشنواره "یکی بود یکی نبود"، کمیته حمایت از کارگران ایران (در حمایت از محمود صالحی) و کمپین یک میلیون امضاء میز کتاب و تبلیغات داشتند.

گفتنی ست شب شعر و هنر در ماه ژانویه برنامه ای نخواهد داشت و برنامه بعدی آن در ماه فوریه طبق آگهی های بعدی به اطلاع خواهد رسید.