گزارش مریم حسین خواه از بند زنان اوین
این زنان قربانی ازدواجهای زودهنگام
هستند
سرمایه: مریمحسینخواه،
روزنامهنگار جوان نزدیك به یك ماه است كه در زندان اوین است. اتهام او همكاری با
سایتهای زنان و نوشتن مطالبی درباره قوانین مربوط به زنان است. آنچه میخوانید
حاصل دیدهها و شنیدههایش در بند زنان زندان اوین است كه با اندكی تلخیص میخوانید:
مجری تلویزیون
از خانههایی صحبت میكند كه باید شاد باشند و گرم و من از گوشهء سلولم در زندان
اوین به خانهء خودم فكر میكنم. به خانهء كوچكی كه خشت به خشت آن را با برابری
ساختهایم. به دیوارهایی كه نیمی رنگ زمینند و نیمی رنگ آسمان وبه همسرم كه پیمان ازدواجمان را با برابری امضا كرد تا
تحكیم خانوادهمان نه به سوختن و ساختن من، بلكه به رضا و شادی هردومان باشد اما
نشد، اما نمیشود انگار سرنوشت برخی زنها را با رنگ سفید، میانهای ندارد.
گاه باید به
خاطر برخی از قوانین، اسیر چندین و چند
ساله راهروهای دادگاه باشیم تا شاید بتوانیم از شوهری كه زندگی را به كاممان تلخ
كرده طلاق بگیریم، تا سرپرستی فرزندانمان را داشته باشیم. گاه باید به خاطر این
قانونی كه اجازه میدهد ما را در 13 سالگی شوهر دهند
گرفتار ازدواج
نامناسب و اجباری شده و سر از دزدی و جنایت و فحشا درآوریم. گاه فقر و ناآگاهی كه
همیشه دامنگیر زنان بوده ما را در پیچ و خم مسایل مالی گرفتار كرده و ما را راهی
زندان میكند.
اما وقتی مرا بازداشت كردند نمیدانستند مرا به
كجا میفرستند، نمیدانستند بودن كنار این زنان برای همهء عمر خواب آرام را از من
خواهد گرفت. نمیدانستند با دیدن قربانیان برخی
كه میخواهم سرنوشتشان تغییر كند دیگر هیچگاه نخواهم توانست شانه از زیر
بار مسوولیت سنگین خود، خالی كنم. نمیدانستند با دیدن زنان اوین برای
هر یك از خواستههایم دهها مثال زنده خواهم داشت. دهها زن كه به خاطر حمل مواد
برای همسرانشان همهء زندگی و جوانی خودشان و خانوادهها و فرزندانشان نابود شده
است. نمیدانستند من اینجا زنانی را دیدهام
كه پدرانشان آنها
را در 14415 سالگی شوهر دادهاند و بنابر همین قانون، وقتی با تن دادن به سرنوشت و
قضا و قدر این ازدواج اجباری را پذیرفتهاند و مهر شوهری كه نمیخواستهاند را به
دل گرفتهاند، خانه و كاشانهشان را ساختهاند و كودكانشان را بزرگ كردهاند،
شوهرانشان به سراغ زن دیگری رفتهاند.
نتیجهء سوء استفاده شوهران از برخی قوانین چه بوده است؟یا زن بیچاره كه در
14 سالگی شوهر داده شده و فرصت آموختن هیچ هنر و شغلی را نداشته، برای چرخاندن
زندگی خود و كودكانش به فحشا و دزدی و اعتیاد و هزار جرم دیگر رو آورده و یا در
عصبیت ناشی از این همه زور، شوهر خیانتكار را كشته و خود نیز حالا زیر هراس دایمی
چوبهء دار است.
اوین پر از
زنانی است كه در كودكی شوهر داده شده و به هزار جور جرم و خطا و فحشا كشیده شدهاند.
كاش قانون ما اجازه نمیداد كه مینا و زهرا و ستاره و لیلا در كودكی به خانهء شوهر
بروند و مطاع بیشتری برای توانمندشدن به آنها میداد تا در برهههای سخت زندگی
به جرم جنایت و فحشا و اعتیاد روی نمیآوردند در این صورت، شاید حالا مینای ۲۵
ساله، مادر دو كودك ۱۱ و پنج ساله فرزند سومش را در زندان به دنیا نمیآورد و اگر
قانون اجازهء ازدواج دختران كم سن را نمیداد حالا راحله نمیگفت 14 ساله بودم كه
شوهرم دادند و او تازه مرا هم پای بساطش مینشاند و كار من به اینجا كشید و مهسا
اجبار همسرش را برای همدستی در سرقت نمیپذیرفت.
حالا من در
میان زنانی روز را به شب میرسانم كه
كابوس زندگی آ نها هیچگاه مرا رها نخواهد كرد.