پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶ - ۳۰ دسامبر ۲۰۰۷

جمهوری‌خواهان دمكرات و لائيک  و مسير اضمحلال و انحطاط

 

 

سرور على‌محمدى 

سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۶ - ۱۸ دسامبر ۲۰۰۷

 

 

پس از انتشار بيانيه جمهوری اسلامی، جمهوری لائيک و جايگاه ما، در تاريخ سوم خرداد ماه ۱۳۸۰، ۲۳ماه مه سال ۲۰۰۱،(۱) بسياری از کوشندگان جنبش آزادی خواهانه ی ايران که سالها از فعاليت تشکيلاتی به دلايل مختلف و با هدفی معين بدور بودند، روزنه اميدی يافتند تا بتوانند ناگفته های چندين ساله را بازگويند، و به ندائی پاسخ مثبت دادند که: نه خود را به ريسمان پوسيده اصلاح طلبان آويخته بود و نه می خواست در چار چوب زد وبندهای موجود، هويتی برای خود بيابد.

 

پيش از انتشار بيانيه تا نشست مشورتی پاريس در ژوئيه ۲۰۰۳، مروری دردناک بر سالهای پر از خطای گذشته‌ام داشتم، از اتحاد با حزب توده گرفته تا حمايت بی چون و چرا از رژيم ددمنش خمينی، از سکوت در برابر باند بازی های درون تشکيلات تا بی ثمری تلاش هايمان که می خواستم و می خواستيم تا شانه‌های خود را از زير بار خفت چندين ساله برهانيم. اما در ميان رهبری و کادر ها و اعضای سازمان هنوز هم اميد به اصلاحات در جمهوری اسلامی عميقا ريشه داشت. در چنين شرايطی ما را تدبيری جز اجتناب از خطاهای بيشتر نبود. سال های سختی به اند يشيدن و لاجرم رها شدن از هاله‌ای که به دور خود تنيده بودم گذشت، و به همين علت با ترديد اما مصمم پيش رفتم. ديدارهای کوتاه، جای خود را به جلسات پربارتری دادند. در همين نشست ها بود که من هم همچون بسياری از منفردين سياسی دريافتم که در اين جمع زد و بند های رايج در تشکيلات ها بدليل چتر فراگيرش جائی نخواهد داشت. باور من بر اين بود که نقطه ی قوت اين مجموعه پرهيز از نشست و برخاست با وابستگان دو رژيم شاه و شيخ و ايضا قدرت های بيگانه است.

 

 من با اين اعتقاد که گذشته ی سراسر خطای ما چراغ راه پيش روی مان خواهد بود. به سهم خود کوشيدم تا صدای سوم از جمع های من و ما فراتر رفته و حقانيتی که شايسته آنست بازيابد.

 

تدارک اولين نشست سراسری، در حالی پيش می رفت که همايش برلين در ژانويه سال ۲۰۰۴ با حضور فعال سازمان ها (سازمان اکثريت، حزب توده، جبهه دمكراتيک مردم ايران، جبهه ملی، و....) برگزار شد. مصوبات نشست اتحاد جمهوری‌خواهان برلين همکاری با اصلاح‌طلبان درون حاکميت جمهوری اسلامی را در سرلوحه مشی مبارزاتی!!! خود قرار داد و به اين ترتيب راه خود را از همه مبارزينی که خواهان براندازی رژيم جمهوری اسلامی بودند، جدا کرد.

 

ما می دانستيم و پس از همايش برلين دريافتيم که باور ما دور از خواست‌های ملت دربند ايران نيست. گام به گام پيش رفتيم و در همه جلسات پالتاکی، حضور منفردين را در جمع خود ارج نهاديم و حتى در جلسه مشورتی فوريه ۲۰۰۴ در شهر کلن، با همه فراز و نشيب هايش، همه همراهان بر اصل شرکت فعالين به صفت فردی پای فشردند. با در نظر گرفتن اين مهم فراخوان دعوت به نشست جمهوری‌خواهان دمكرات و لائيک، با اين تاکيد که:

 همه کسانی که از يک سو با نظام استبداد دينی حاکم بر ايران از بنياد، و در همه جلوه ها و با همه نهاد ها و نماد هايش، مخالفند، و از سوی ديگر در برابر نظام های موروثی يا مسلکی بر لزوم تحول دمكراتيک در جامعه ايران پای می فشارند و از برقراری جمهوری مبتنی بر رای آزاد مردم و جدائی کامل دين از حکومت و ارگان های قدرت دفاع می کنند و در راه استقرار آن می کوشند و به استقلال ايران پايبندند، در اين نشست گرد آمده و زمينه برداشتن گام های مشترک را روشن و هموار سازند. و......(۲)، انتشار بيرونی يافت.

 

نشست سراسری پاريس در روزهای سوم تا پنجم ماه سپتامبر ۲۰۰۴ دستاوردهای ارزشمندی برای جنبش نوپای ما به همراه داشت. جمع حاضر با توجه به مفاد فراخوان خود را ملزم می دانست تا در باره پيش نويس دو سند سياسی و ساختار به بحث و تبادل نظر بپردازد. سند سياسی، در بر گيرنده اهداف و آمال هزاران فعالين سياسی،حاوی وجوه مشترک و افتراق سه جريان چپ های دمكرات، مليون و دين باوران لائيک بود. سند سياسی، با به رسميت بخشيدن بر وجوه افتراق به تصويب رسيد. و قرار بر آن شد که شورای هماهنگی منتخب بحث در باره موارد افتراق را در دستور کار خود قرار دهد، و با برگزاری سمينار ها و جلسات پالتاکی ابرهای تيره‌ای را که در نشست پاريس بر سر جمع سايه افکنده بود، به باران‌های باروری مبدل سازد. در پی تحقق بخشيدن به اين امر ضروری، گروه کار سياسی از بين داوطلبين اعضای شورای هماهنگی شکل گرفت که عملا تا نشست مشورتی کلن در فوريه ۲۰۰۵ چندان فعال نبود. در اولين جلسات هيات هماهنگی، انتخاب اعضای گروه کار سياسی جهت پيشبرد اهداف نشست پاريس در دستور کار قرار گرفت. و از بين داوطلبين: نسترن امجدی، فريدون احمدی، مهرداد باباعلی، حيدر تبريزی، جلال شالگونی،مهرداد درويش پور و باقر مرتضوی اين مسئوليت را به عهده گرفتند تا وظيفه‌ی محوله را به سر منزل مقصود برسانند. با مراجعه به مقاله سه قسمتی دوست عزيزم مهرداد باباعلی بيشتر در جريان کار عدم موفقيت اين گروه کاری قرار خواهيد گرفت.(۳) گزارشات هيات هماهنگی که نگارنده نيز يکی از اعضای آن بود،حاکی از عدم موفقيت اين گروه در پيشبرد اهداف نشست پاريس است.

 

جمع حاضردر پاريس دو قرار را با اکثريت قريب به اتفاق آرا ء تصويب کرد:

۱/ قرار تعيين روز ۱۲ فروردين بعنوان روز نه به جمهوری اسلامی (۴) که از جانب شهرام قنبری به جمع پيشنهاد شد با چنان استقبالی مواجه شد که نياز به شمارش آرا ء نبود.

 

 در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ فراخوانی از جانب شورای هماهنگی در اختيار همراهان قرار گرفت. گروه کار داوطلبانه و با جديت کار خود را آغاز کرد. اعضای گروه کار: رضا اکرمی، سعيد آرمان، مجيد آژنگ، مهرداد باباعلی، اختر تابان، سرور علی محمدی و شهرام قنبری بودند. در دومين جلسه تدارک برگزاری يک پالتاک عمومی پيرامون اين کارزار مورد توافق همه اعضای گروه کار بود. تدارک بحث بعهده شهرام قنبری و نگارنده سطور گذاشته شد. به باور همه اعضای گروه، اين مراسم می‌بايست و می‌توانست با استقبال فراوانی روبرو شود، به شرط آنکه ما بر اصول و اعتقادات خود پای می‌فشرديم. گروه کار از سازمان‌ها‌ئی که به فراخوان جدل پاسخ مثبت داده بودند، در خواست کرد تا نماينده خود را برای بحث درباره برگزاری اين روز معرفی کنند. بحث حادی در بين ما (اعضای گروه) در رابطه با ارسال اين دعوت نامه و پی آمد های آن در گرفت. ما معتقد بوديم که مطابق وظيفه‌ای که نشست به شورای هماهنگی محول کرده، همراهان جدل را سازمانگر بر گزاری اين روز دانسته، نه يکی از اعضای برگزار کننده. سرانجام جدل با جرياناتی به استقبال برگزاری اين روز رفت که نه تنها خواهان رسميت بخشيدن به اين روز نبودند- به استثناى سازمان اتحاد فداييان خلق ايران-  بلکه همانگونه که در روند کار چهره عريان تری بخود گرفت،با اشکال‌تراشی و ايجاد جو مسموم کوشيدند اهداف خود را پيش ببرند. (آخرين نمودش را در روز راهپيمائی بروکسل شاهد بوديم.)

 

 مهرداد باباعلی در بخش اول مقاله‌ى خود "مروری به کارنامه شورای هماهنگی" نگاهی دارد به بازدهی اين اقدام. جلساتی که پس از راهپيمائی بروکسل، گروه کار با نمايندگان سازمانها داشت، عملا به تشتت موجود دامن زد. پس از آن به همت دوست عزيزم بهمن سياووشان مسئول سايت صدای ما، مصاحبه هائی با اعضای گروه کارداشت که در تارنمای صدای ما موجود است.(۵)

 

قطعنامه دادخواهی خانواده زندانيان سياسی هم که از جانب محمد رضا معينی، به اجلاس پيشنهاد شد تقريبا به اتفاق آراء به تصويب رسيد.(۶) اما در اين مورد بجز چند جلسه ای که گروه کار حقوق بشر برگزار کرد عملا گام مثبتی برداشته نشد.

 

طرح اتحاد گسترده. اين قرار را، بخشی از همراهان ما بدون توجه به وظيفه ای که اجلاس به عهده شورای هماهنگی گذاشته بود پيش بردند. اجلاس به شورای هماهنگی پيشنهاد کرد تا با ايجاد گروه کار زمينه های بحث را در بين همراهان فراهم سازد.(۷) گروه کار تشکيل شد، اما اين گروه نه تنها بحثی را در اين مورد سازمان نداد، بلکه با برگزاری شتاب زده‌ی جلسه پالتاکی با حضور بيش از ۵۰ نفر از "جمهورى‌خواهان موثر" (که هرگزمبنا يش نيز روشن نگشت) زمينه جداسری را آماده کرد. گروه کار اتحاد گسترده، بدون مشورت با همراهان و بخشی از اعضای شورای هماهنگی، با زدن پل ميان جدل و سازمان ها و احزاب کوشيد تا يکشبه ره صد ساله را برود، و مسير تبديل شدن به يک سازمان را طی کند؛ سازمانی با برنامه و اهداف مبهم که بتواند به نوعی وارد بازی قدرت شود. که با مخالفت شديد بسياری از اعضا و همراهان مواجه گرديد. بسياری از همراهان جدل که عمری را در درون سازمان ها و احزاب به مبارزه سپری کرده بودند، نمی خواستند بار ديگربه تکرار خطای گذشته بنشينند. حضور ما در آن جلسه، فقط به خاطر رساندن صدای مخالف از جانب جمعی بود که امکان شرکت نيافته بودند. اغلب اعضای گروه کار که از امضا کنندگان و يا فعالين فراخوان رفراندم بودند(۸) وقتی توپ را در ميدان بازی فراخوان از دست دادند و نتوانستند حتی بخشی از همراهان جدل را به موافقت با طرح رفراندم فراخوانند، ميدان ديگری برای رسيدن به هدفشان يافتند. اما در اين زمين تنها توانمندی بازيکنان شليک توپ به دروازه خودی بود.

 

سند ساختار، که می بايست چارچوب فعاليت ما را مشخص کند، بدون بحث به کنار رفت. دومين وظيفه ای که به شورای هماهنگی منتخب اجلاس که بعد ها توسط نمايندگان کميته های محلی تکميل شد، واگذار گرديد، بحث در باره سند ساختار جدل بود. در اين مورد هم با مراجعه به اسناد و گزارشات گروه کار پيگيری که نگارنده يکی از اعضای آن بود، اقدام جدی‌اى صورت نگرفت.

 

 نخستين اقدام در ۴ آوريل ۲۰۰۵ با انتشار اطلاعيه ای از جانب گروه کار پيگيری از علاقمندان دعوت شد تا با تشکيل گروه کار، بحث پيرامون اشکال سازماندهی جدل را سازمان دهند. تا زمان نشست مشورتی در تاريخ ۱۴ و ۱۵ اکتبر ۲۰۰۵ در شهر هانوفر آلمان، گروه کار با برگزاری چند جلسه که اغلب با تکرار مکررات به اتلاف وقت گذشت، گام مثبتی بر نداشت.

 

از اوايل ماه نوامبر گروه کار ساختار با شرکت: احمد آزاد، بهمن امينی، رسول آذرنوش، مهدی ابراهيم زاده، مهران پاينده، شيدان وثيق، عباس عاقلی زاده، سرور علی محمدی، شهرام قنبری و ناصر مهاجر بحث جدی پيرامون طرح پيشنهادی سند ساختا را پيش يردند. مسئوليت گروه کار بنا به توافق عمومی بعهده دوست گرامی‌ام شهرام قنبری بود. پس از چند جلسه شهرام قنبری از خانم گيتی سلامی برای شرکت در جلسات گروه کار دعوت کرد. او باخلاصه کردن و در کنار هم قراردادن نظرات ساير اعضای گروه نه تنها کمکی به پيشبرد جلسات نکرد، بلکه موجبات دور تسلسل بحث های نافرجام را فرآهم آورد. اين خطای شهرام قنبری که ثمره ای جز اتلاف وقت نداشت، با سکوت اعضای گروه کار رو برو شد. پس از چندين جلسه، به همت بهمن سياووشان مسئول سايت صدای ما، چندين جلسه پالتاک عمومی با شرکت اعضای گروه کار ساختار برگزارشد، اما گروه پيشرفت شايان توجهی نداشت. دو نفر از اعضای گروه که بيشترين وقت جلسه را برای ارائه طرح گرفتند (بهمن امينی و رسول آذرنوش) در آخرين روزها تصميم گرفتند طرح جداگانه‌ای به نشست ارائه دهند.

 

 از آنجا که طرح پيشنهادی گروه کار هم نمايانگر آمال و اهداف جدل نبود، دوست ارجمندم ناصر مهاجر، در تلاش شفافيت بخشيدن به خواستهای بنيادين جدل، با مشورت و همياری بهمن سياووشان و مهران پاينده، طی مقاله ی مفصلی ديدگاه‌های خود را در باره ساختار در اختيار همراهان قرار دادند.(۹).

 

سند گروه کار با توافق نسبی اعضای گروه به گردهمائی هانوفر پيشنهاد شد. کوشش اعضای گروه کار برآن بود تا از ارائه نظرات انحرافی نظير گروه کار موازی و يا ايجاد فراکسيون ها، که ساختار سازمانی به جدل می داد، خودداری کند. اما از آنجا که هواداران ايجاد يک سازمان جديد بجای جدل که همزمان با انتشار فراخوان رفراندم سازمان يافته بودند و می‌خواستند طرحی نو در جنبش دراندازند، در گردهمائی هانوفر بحث پيرامون حضور نمايندگان سازمان‌ها و به رسميت شناختن فراکسيون‌ها را در اولويت قرار دادند. فراکسيون‌ها که بنا به ادعای حاميان آن مدت‌ها بود که در درون جدل شکل گرفته بودند، می‌رفتند تا قانونمند شوند. برخی ازاعضای کميسيونی که مسئوليت نگارش مجدد سند ساختار را به عهده گرفتند، نه تنها در اين زمينه چند سطری هم ننوشته بودند بلکه در جلسات پالتاکی گروه کار هم شرکت فعالی نداشتند. اعضای کميسيون مطلقا به بحث های درون گردهمائی که: اساسا مخالف طرح ساختار سازمانی و گام نهادن در ميدان زدوبندهای رايج بود، توجهی نکردند. نتيجه کار اين گروه و گردانندگان آخرين روز اجلاس هانوفر آن شد تا شير بی‌يال و دمی را بنام طرح ساختار در گردهمائی به تصويب برسانند که هنوز هم پس از يکسال و اندی مورد سئوال است.

 

عدم توجه به اعتراضات برحق جمعی که از ساختار جنبشی حمايت می کرد و بر مصوبات گردهمائی پاريس پای می فشرد، به آنجا رسيد که در روز پايانی گردهمائی هانوفر شوری در دل ما نماند تا با جمع موجود احساس يگانگى کنيم.

 

ما بر اين باور بوديم: انعکاس خواست‌های هزاران مبارزی که سالها در خلوت خود پی راه‌چاره‌ای برای بيرون رفتن از بن‌بست بودند، در بيانيه ۲۰۰۱ و سرانجام در سند سياسی بازتاب يافت، نقطه عطفی بود در تاريخ مبارزاتی اپوزسيون خارج از کشور كه به مرور کم‌رنگ و سرانجام ناديده گرفته شد. کسانی که همه‌ى هم و غم خود را بکار گرفته و می گيرند تا با شرکت در بازی لابی سازی و پشتيبانی از اين و آن که اساسا با هويت جنبش جدل بيگانه است و به باور ما سرانجامی جز دفاع از اپوزسيون ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی ندارد، هويتی تازه برای خود بيابند، جدل را به سراشيبی سقوط سوق دادند.

 

حدود ۹ ماه قبل، زمانی که گروه کار بررسی و چاره‌انديشی درباره وضع کنونی ما، اعلام موجوديت کرد (۱۰) روزنه اميدی بود که دوستان پس ازگذشت يک سال از نشست هانوفر، سرانجام به انديشه بازخوانی آنچه که رخ داده بود رسيده اند. و می خواهند گامی در رفع بحران موجود بردارند. در پی پاسخ به گروه کار، مبنی بر ارسال نظرات و مقالات در اين زمينه دوست عزيزم مهرداد باباعلی، طی سه مقاله مفصل ضمن بررسی ريشه ای بحران درون جمهوری خواهان دمكرات و لائيک، دلايل کاميابی نخستين و علل بحران متعاقب و نشانه‌های کنونی انحطاط آنرا پس از دومين گردهمائی در هانوفر برشمرد.(۱۱)

 

مقالاتی هم بقلم تعداد بسيار معدودی از فعالين از جمله آنهائی که از سمينار هانوفر سهم بسزائی در جهت دادن جنبش جدل به سوی ايجاد يک شبه سازمان داشتند منتشر شد. حاصل اغلب اين مقالات چندين جلسه پالتاکی بود، که نه تنها بازشکافی بحران در دستور کارش نبود، بلکه با سمت و سوق دادن بحث ها به مسير دلخواه و با به کاربردن عناوينی چون: بريده‌های خانه‌نشين (۱۲)،همزيستی با بحران (۱۳) و يا فراز و نشيب‌های درون جنبش(۱۴) بحران موجود را انکار کردند.

 در اولين بخش از مقاله ی دوست گرامی‌ام حيدر تبريزی (يکی از اعضای گروه کار بررسی)، باانتقادی گذرا از نحوه برخورد برخی از اعضای شورای هماهنگی فعلی جدل و ديگر همراهان تاکيد شده بود: من به سهم خود از دوستان تقاضا دارم که از بکار بردن چنين روش‌هائی احتراز جويند و در برابر بکار‌گيری چنين روش‌هايى سکوت اختيار نکنند. (تاکيد از من است)(۱۵) متاسفانه دوست بزرگوار من، در جلسه پالتاکی ۸ سپتامبر ۲۰۰۷، در برابر سخنان خانم امجدی که چندين بار با تاکيد گفت:ما قصد نداريم که کسی را از صندلی پائين بکشيم، که خودمان جايش بنشينيم (۱۶) سکوت اختيار کرد و عملا هشداری که در نوشته‌اش داده بود به روال معمول ناديده گرفت و حتی از نگارش بخش دوم مقاله در باره بحران چشم پوشيد. به علت اشکالی که در پالتاک داشتم آن شب سخنان خانم امجدی را نشنيدم. دوست عزيزم بهزاد لادبن، نوار ضبط شده را برايم فرستاد. (اميدوارم که خانم امجدی ما رابه عضويت در کا،ک،ب،مفتخر نکنند)(۱۷) با ناباوری چندين بار از خود پرسيدم که آيا حاملين چنين انديشه‌ای می توانند مدافع مصوبات سند نشست پاريس باشند؟ من تصور نمی کنم که ايشان يگانه فرد حامل چنين نظری باشد. با نگاهی کوتاه به عملکرد جمع فعلی بايد گفت: آنچه که برای کوشندگان فعلی جدل مهم است حفظ صندلی است که ما تا روز ۸ سپتامبر ۲۰۰۷ از وجودش آگاه نبوديم، نه پاسداری از ايده های اوليه اين جمع که در سند سياسی تبلور يافته است. با نگاهی به سايت‌ها می‌بينيم که چگونه عده‌ای که قبای جدل را بر تن کرده‌اند و چپ و راست بنام عضو شورای هماهنگی جدل، از محسن سازگارا ها گرفته تا داريوش همايون ها، با حضور در ميز گرد ها، و جلسات آشکار و نهان، فراخوان و قعطنامه صادر می کنند و در اقصاء نقاط جهان در حمايت از طرح مليتاريزم آمريکا و هم پيمانانش از هيچ کوششی فرو گزار نيستند.

 

 دوست عزيزم بهمن سياووشان،درجلسه پالتاکی ۸ سپتامبر۲۰۰۷، با اتکا به نوشته‌ای که چند روز پيش از گردهمائی هانوفر با امضای او، مهران پاينده و ناصر مهاجر در اختيار همراهان قرار گرفته بود، کوشيد تا ريشه های بن بست کنونی را بشکافد. دريغ از يک عکس العمل مثبت از جانب گروه کار بررسی. نتيجه اين جلسه و حاصل اهمال گروه کار بررسی، جهت ريشه يابی بحران و ماه‌ها پس از کناره گيری همراه سختکوش جدل ناصر مهاجر،(۱۸) بررسی جامعی است از رخدادهای چند ساله تحت عنوان "شکست جمهوری خواهان دمكرات و لائيک را بپذيريم."(۱۹)

 

 جلسه پالتاکی ۱۰ اکتبر با احساس مسئوليت فراوانی که مهرداد باباعلی همواره در بازنگری خطا ها و لغزش ها دارد، با عکس‌العمل حقيرانه‌ای همراه بود و آخرين تيری بود که از ترکش سازمان‌دهندگان هانوفر پرتاب شد و ريشه ی نهالی را نشانه گرفت که شاخ و برگ هايش نويد درخت تنومندی را می‌داد.

 

گروه کار بررسی طی اطلاعيه‌ای بحث‌ها را کافی دانسته و در پی يافتن راه‌حل‌ها از همراهان ياری می‌طلبد. (۲۰) حقيقت اين است که با ديدن اين اطلاعيه حد يث اصحاب کهف در ذهنم تداعی شد. ديری نپائيد که مطلب اکبر سيف گرامی سال های فعاليتم در سازمان اکثريت را در خاطرم زنده کرد. آنجا که تمام بحث ها را در سطح قهر و آشتی کردن های کودکانه تنزل می دهد مرا ياد اصطلاح تربچه های پوک و عوامل امپرياليسم می‌اندازد که سال ها به مخالفين خط رهبری سازمان اطلاق می‌شد. و اما شاهکار ارائه راه حل اکبر سيف تنزل چتر فراگير جنبش در سطح يک گروه حداکثر ۵۰ نفری است که می‌توانند برای جدل تصميم بگيرند. شايد اينبار بنا به گفته ء ايشان به امان خدا رها نشود. (۲۱)

 

اکبر سيف عزيز، ما جزئی از اپوزسيون هستيم اما ما با کسانی که برای خاتمی کارت خوش آمد پخش می کنند و با سازگارا پيمان می بندند و با داريوش همايون بر سر ميز مذاکره می نشينند بيگانه ايم. شايد به اين دليل است که شمايان گمان می‌بريد ما جدل را تافته جدا بافته‌ای می خواستيم. و با همه وجود بر اين باوريم که:

"هيج صيادی در جوی حقيری که به مردابی می‌ريزد، مرواريدی صيد نخواهد کرد."(۲۲)

 

 

پانوشته‌ها

 

١- بيانيه جمهوری اسلامی، جمهوری لائيک و جايگاه ما، مندرج در سايت صدای ما

٢- دعوت به نخستين گردهمائی، فراخوان ۱، ۱۲ ژوئن ۲۰۰۴

٣- رجوع کنيد به مقاله مهرداد باباعلی "مروری بر کارنامه شورای هماهنگی قسمت اول پيدايش شورا"، ۱۵ فوريه ۲۰۰۶، سايت صدای ما

٤- قرار روز ۱۲ فروردين، روز نه به جمهوری اسلامی سمينار پاريس سپتامر ۲۰۰۴

٥- بايگانی مصاحبه ها تارنمای صدای ما

٦- قرار پيشنهادی به سمينار پاريس تارنمای صدای ما

٧- رجوع کنيد به مصوبات پاريس تارنمای صدای ما

٨- جلال شالگونی "چرا بايد از رفراندم حمايت کنيم" ۲۸دسامبر ۲۰۰۴. سايت صدای ما

٩- مهران پاينده، بهمن سياووشان و ناصر مهاجر "ساختار جنبش ما"، فوريه ۲۰۰۶ سايت صدای ما

١٠-  اعلاميه گروه کار بررسی فوريه ۲۰۰۷ سايت صدای ما

١١- مهرداد باباعلی مقاله ای در سه بخش، "علل کاميابی آغازين و بحران متعاقب جنبش جمهوری خواهان دمكرات و لائيک  سايت صدای ما

١٢- جلال شالگونی،" جنبش جمهوری خواهی و مبحث بحران" ژوئن ۲۰۰۷ سايت صدای

١٣- شيدان وثيق،" همزيستی با بحران " ۲۱ مه ۲۰۰۷ سايت صدای ما

١٤- متن اطلاعيه گروه کاربررسی فوريه ۲۰۰۷ سايت صدای ما

١٥- حيدر تبريزی "بازنگری انتقادی تجربه جمهوری خواهان دمكرات و لائيک" - بخش اول، سايت صدای ما

١٦-  پالتاک عمومی ۸ سپتامبر۲۰۰۷

١٧-  بنا به گزارش خانم مرجان انصاری در دسامبر ۲۰۰۶ در درگيری های درون شورا بهنگام انتقاد برخی از اعضا از بيان نظرات و انکار گويندگان خانم انصاری تاکيد می کند که جلسات شورا ضبط شده و جای انکار برای شما باقی نمی ماند.خانم امجدی با عصبا نيت می گويند ما نمی دانستيم که در ميان ما مامور کا.گ.ب هست.

١٨-  ناصر مهاجر، کناره گيری، ۳۰ سپتامير ۲۰۰۶. سايت صدای ما

١٩- مهران پاينده، بهمن سياووشان، ناصر مهاجر "شکست جمهوری خواهان دمكرات و لائيک را بپذيريم". نوامبر ۲۰۰۷، سايت صدای ما

٢٠- اطلاعيه گروه بررسی "راه يابی" سايت صدای ما

٢١- اکبر سيف "در راه بازسازی جمهوری‌خواهان دمكرات و لائيک و تقويت جنبش جمهوری‌خواهی در ايران تلاش ورزيم"، سايت صدای ما

٢٢- فروغ فرخزاد